رادیو زمانه > خارج از سیاست > جهان > «برکناری مک کریستال، دلایل سیاسی داشت» | ||
«برکناری مک کریستال، دلایل سیاسی داشت»حسین علویalavi@radiozamaneh.comدر دیدار نخست وزیر بریتانیا و رئیسجمهور آمریکا، در حاشیهی اجلاس گروه هشت در کانادا، هر دو طرف بر ضرورت کاهش نیروها در افغانستان تاکید کردند. این تاکید که تنها دو روز پس از برکناری مک کریستال از فرماندهی نیروهای ناتو و ائتلاف بینالمللی در افغانستان صورت گرفت، در برخی محافل نشانه نارضایتی سیاستمداران آمریکا و اروپا از عملکرد نظامیان در افغانستان تلقی شد.
امینالله حبیبی، پژوهشگر آکادمی دفاع در بریتانیا میگوید اگرچه تاکید اوباما و کامرون تغییر در استراتژی نیست اما بیانگر چرخش شرایط به سود نظرات جو بایدن و همفکرانش در آمریکاست.
البته من فکر نمیکنم که این تغییر یک تغییر آنی و سریع باشد. آقای کامرون نیز دو روز پیش در مصاحبهی خود گفت که احتمالاً نیروهای بریتانیایی در پنج سال آینده افغانستان را ترک خواهند کرد. در رابطه با سیاست ایالات متحدهی آمریکا نیز، آقای اوباما آغاز خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان را ژوئیه ۲۰۱۱ انتخاب کردهاند که این نیز با مخالفتهای زیادی در میان ارتش و نظامیان آمریکا مواجه بوده است. شاید بتوان گفت، نوعی امتیاز برای کسانی مثل آقای جو بایدن است که بههرحال با سیاستی که نظامیان در پیش گرفتهاند موافق نبودهاند. مسئلهی اساسی این است که غرب و جامعهی بینالمللی در افغانستان وارد جنگی شدهاند که از این جنگ به سادگی نمیتوانند بیرون بیایند، مگر این که به نتیجهی خاصی برسند. چون اعتبار غرب و اعتبار جامعهی بینالمللی و ناتو در اینجا محک زده میشود و هر نوع خروج آنی و حتی طرح این که اینها جنگ را رها کنند و از افغانستان خارج شوند، میتواند به اعتبارشان در دنیا لطمه بزند، که چنین چیزی به هیچ عنوان مطرح نیست. آنچه مطرح است این است که بههرحال این جنگ باید پایانی داشته باشد و این پایان میتواند در پنج سال آینده باشد. تأکید رهبران کشورهای غربی مبنی بر این که نیروهای افغان، یعنی ارتش و پلیس افغانستان را باید هرچه زودتر تربیت کرد و آموزش داد و آنها را آماده کرد تا بتوانند قدم به قدم امنیت کشور خودشان را به عهده بگیرند. بههرحال تأکید درستی است و شاید هم اعلام چنین زمانبندی درازمدتی برای پنج سال که آقای کامرون اعلام کردهاند، بتواند هم فشار را از یکطرف بر دولت افغانستان و نهادهای افغانستان بگذارد تا آنها نیز آماده شوند برای این که مسئولیت امنیت کشور خود را به عهده گیرند، و هم این که جامعهی بینالمللی و غرب در یک زمانبندی خاص این کار را بههرحال به انجام رسانند و منابع و آموزشهای لازم را برای ارتش افغانستان فراهم کنند. این است که من فکر نمیکنم این یک تصمیم آنی و خروجی نابههنگام باشد.
شما اشاره کردید به سیاستی که آقای جو بایدن، معاون رئیس جمهور آمریکا با آن موافق بوده و اختلاف نظری که در مجموع بین نظامیان و سیاستمداران وجود داشته است. آیا در این تغییرات اخیر، یعنی کنارگذشتن ژنرال مک کریستال و جایگزینیاش با ژنرال پترائوس، میتواند اختلاف نظرهای سیاسی مطرح باشد؟ چون کاخ سفید تأکید داشته است که این فقط یک تغییر پرسنلی بوده است. با آقای مک کریستال به احتمال خیلی زیاد اختلافهایی مطرح بوده است. برای این که اگر شما اطلاعات منتشر شده را دنبال کرده باشید، میبینید که روز دوشنبهی هفتهی گذشته آقای مک کریستال قبل از این که حتی این مقاله منتشر شود، در یک مکالمهی تلفنی دو دقیقهای با آقای جو بایدن به ایشان میگوید، منتظر باشید که بهزودی مقالهای منتشر خواهد شد که نسبت به شما انتقادی است. این مکالمه ختم میشود و بلافاصله آقای بایدن دست به کار میشود. بهطوری که بههرحال در مورد سرنوشت آقای مک کریستال تصمیم میگیرند. این اختلافات و این تفاوت نظرات میان نظامیان و برخی از سیاستمداران، وجود داشته است. بخصوص میان آقای بایدن از یکطرف و نظامیان از طرف دیگر. موضوع مرکزی این اختلافات چه میتواند باشد؟ یک نظر این است که حامد کرزای رییسجمهور افغانستان به همراه ژنرال مک کریستال، سیاست مشخصی را در ارتباط با عملیات گسترده نظامی و همزمان مذاکره هرچه سریع تر با طالبان و شرکت دادن آن ها در حکومت پیگیری میکرده اند. این سیاستی بوده که در کاخ سفید و حتی در جناح های سیاسی خود افغانستان، با آن توافق و هماهنگی نبوده است. صرفاً این نبوده است. بهطور کلی کسانی مثل آقای بایدن معتقد بودند که ما لازم نیست خود را به شکل بسیار گسترده و عمیق، متعهد به جنگ با مخالفین و نیروهای طالبان در افغانستان کنیم. لازم است که ما بسیار محدود آنجا حضور داشته باشیم و مراکزی را که در آنجا احتمالاً متعلق به القاعده و طالبان است، از طریق بمبارانها و هدف قراردادن از راه دور و یا از طریق هوایی از بین ببریم. لازم نیست آنجا اینهمه نیرو پیاده کنیم و مخارج هنگفتی را به میان کشیم که به شکل بسیار گستردهای در افغانستان به مصرف میرسد. واقعیت این است که نظامیان میدانستند که نمیتوانند در افغانستان این جنگ را به این شکل پیش ببرند، بلکه ناگزیر هستند خود را متعهد به نهادسازی و حکومتسازی در افغانستان کنند. بخشی از انتقادات کسانی مثل اقای بایدن نیز بر این مبنا بوده که حکومت افغانستان یک حکومت ناکارآمد است و این سیستم یکی از فاسدترین سیستمها در جهان است. به این معنا که به هرحال فساد و رشوه در این نظام بسیار بالاست. بههمین دلیل معتقد بود که با چنین نظامی نمیشود کار کرد و باید حوزهی فعالیت نیروهای بینالمللی و آمریکا در افغانستان محدود باشد. ولی نظامیان به این معتقد نبودند. بههمین دلیل به نظر من این نارضایتی در واکنش آقای مک کریستال مشهود بود. آیا ژنرال پترائوس با این سیاست آقای جو بایدن معاون رئیس جمهور و دیگر سیاستمداران در آمریکا هماهنگی بیشتری دارد؟ آقای پترائوس یکی از پایههای نظام ایالات متحدهی آمریکاست؛ بهخصوص که پشتیبانی بسیار گستردهای از سوی نظامیان و در میان همهی جمهوریخواهان و هم دموکراتها دارد. اگر نظام ایالات متحده یا جهتگیری ایالات متحده را در مورد افغانستان به دو پایه تقسیم کنیم و یک پایه را آقای بایدن بدانیم، یک پایهی دیگر آقای پترائوس است. آقای پترائوس با توجه به این که خودش یکی از بانیان استراتژی جدید ایالات متحده آمریکا در افغانستان بوده، به احتمال خیلی زیاد کوشش خواهد کرد تا از این مأموریتی که دارد پیروز بیرون بیاید. برای این که ایشان رکورد بسیار فوقالعادهای در عراق داشته است و یکی از فکرهای پشت این موفقیتها به شمار میرود. ایشان به هیچ عنوان اجازه نخواهد داد که این رکورد خوب، در افغانستان قربانی شود. بنابراین آقای پترائوس روی استراتژی فعلی ایالات متحدهی آمریکا تأکید خواهد کرد. فراموش نکنیم که در پایان امسال، یعنی در ماه دسامبر، نوعی بازنگری نسبت به کل استراتژی ایالات متحدهی آمریکا، یعنی یک بازنگری جدید اتفاق خواهد افتاد و بررسی خواهند کرد که جهتگیری ایالات متحدهی آمریکا باید در آینده چه باشد! البته آقای پترائوس بارها از تایید صریح این که نوعی زمان بندی در ژوئیه 2011 برای آغاز خروج نیروهای ایالات متحده وجود دارد، خودداری کرده است. بههرحال بعد از برکناری آقای مک کریستال، نوعی توافق در ایالات متحدهی آمریکا بهوجود آمده است؛ تا جایی که حتی آقای بایدن و دیگران باید در پشت استراتژی فعلی بایستند و از آن حمایت کنند تا این بررسی جدید در پایان امسال اتفاق بیفتد. سیاست و استراتژِی که ژنرال پترائوس و جو بایدن در آمریکا دنبال میکنند، محدود به افغانستان خواهد بود یا این که منطقهی خاورمیانه، از جمله عراق و ایران را هم دربرمیگیرد؟ من فکر میکنم که نظامیان به هرحال همیشه جهتگیری نسبتاً مستقلی داشتهاند و کوشش میکنند اهدافی را که تعیین میکنند به آن اهداف برسند و زیاد مانعی در برابرشان نباشد. منتهی فکر میکنم که این اختلافات بیشتر محدود به افغانستان است. زیرا حوزهی کار نظامیان ایالات متحدهی آمریکا در منطقه، فعلاً محدود به افغانستان و عراق است. اختلافات هم بیشتر روی همین مسئله دور میزند که آیا میشود افغانستان را به طریق نظامی و با هرچه بیشتر پیاده کردن نیرو امن کرد، یا میشود روشهای دیگری را در پیش گرفت؟ آقای بایدن هم در یک نکته بههرحال اشتراک دارد و آن این است که هم ایشان و هم کسانی که منتقد این جنگ هستند، به این اعتقاد ندارند که باید اوضاع را رها کرد. آنها معتقدند که باید روش دیگری را در پیش گرفت. از جمله این روشها آموزش هرچه بیشتر نیروهای افغان و سپردن مسئولیت به آنها است. این چیزی است که به هرحال ارتش هم میخواهد. منتهی ارتش معتقد است که چنین چیزی بدون این که شما در آنجا باشید و زمینه را فراهم کنید ممکن نیست و نیاز به زمان و حضور نیروهای ایالات متحده آمریکا در افغانستان دارد. چون نیروهای افغان باید توانایی آن را پیدا کنند که بتوانند این مسئولیت را به عهده گیرند. |