رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۸ خرداد ۱۳۸۹
گفت‌وگو با دکتر مهرداد مشایخی، درباره‌ی مساله‌ی رهبری در جنبش سبز

نیاز به رهبری و سازماندهی متفاوت

حسین علوی
alavi@radiozamaneh.com

آیا رهبری سیاسی و شیوه‌های فعالیت جنبش دمکراسی‌خواهی مردم ایران، که از پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نام جنبش سبز به خود گرفته، پاسخ گوی نیازهای این جنبش هست؟ این پرسشی است که در یکسالگی جنبش سبز از زوایای مختلف مورد بحث فعالان و کارشناسان است.

Download it Here!

دکتر مهرداد مشایخی جامعه‌شناس، در گفتگو با رادیو زمانه، به کاستی‌های این جنبش اشاره دارد:


من اگر بخواهم از منظر جامعه‌شناسی سیاسی، رویکردهای این یک‌سال را نگاه کنم، این طور می‌بینم که جامعه‌ی ما در سی‌سال اخیر مرتب در حال آزمون برای مقابله و یافتن راه‌های مبارزه با حکومتی بوده که به اعتقاد من شکلی استثنایی در میان دولت‌های اقتدار‌گرا دارد. اگر در دهه‌ی اول انقلاب هم‌چنان الگوی مبارزات خشن، مسلحانه، مبارزات ضربتی و چریکی در دستور کار بود، با برآمد نسل دوم انقلاب، وقتی وارد دهه‌ی ۱۳۷۰ شدیم، جامعه به‌تدریج الگوی دیگری را پسندید که آن الگوی اصلاح‌طلبی بود که در درون حکومت به وجود آمد و مدتی جامعه سعی می‌کرد که راه حل‌هایش را از این طریق پیش ببرد.


دکتر مهرداد مشایخی، جامعه شناس و استاد دانشگاه جرج تاون در آمریکا

آن‌چه ما در یک سال اخیر شاهد بودیم این است که جامعه‌ی ما به‌تدریج به همراه نسل سوم انقلاب، به این نتیجه رسیده که در مقابله با این شکل حکومتی که حتی فضاها و فرصت‌های سیاسی قبلی را نیز زیر پا می‌گذارد، راهی به‌جز مبارزه از طریق جنبش‌های اعتراضی، غیر متمرکز و سازماندهی‌های شبکه‌ای و نافرمانی‌های مدنی ندارد. این یک دستاورد است.

یعنی دست کم اگر به نتیجه‌ی نهایی نیز نرسیده باشد، حداقلش این هست که جامعه، شکل مبارزه‌ی خودش را با این نوع حکومت در این نوع اشکال جست‌وجو می‌کند. به‌نظر من راه هم همین است. در عین حال یک اعتماد به‌نفسی نیز در میان جوانان نسل سوم ایجاد کرده. یعنی درست است که باز به نتیجه‌ی نهایی نرسیدند ولی این اعتماد به نفس را به آن‌ها داد که قادر به همبستگی وسیع، گرد‌آوری نیرو و مبارزه در سطح گسترده با این حکومت هستند.

شما بر جنبش‌های اعتراضی غیر متمرکز تاکید دارید. این شکل از فعالیت به نهادهای مدنی خاص خودش نیاز دارد، ولی مشکلی که در ایران همواره مطرح است این است که جنبش سیاسی از جنبش جامعه‌ی مدنی و نهادسازی مدنی جلو می‌افتد. الان با توجه به این شرایط که احزاب سیاسی در ایران به شکل واقعی وجود ندارند، نهادهای صنفی و تشکل‌های مختلف نیز وجود ندارند، پیشبرد این تلاش و مقاومت، چگونه امکان‌پذیر است؟

در یک‌سال گذشته و اندکی قبل از آن، اتفاقاً نیروهای مدنی بودند که آغازگر راه بودند. یعنی ما در دو سه‌سال اخیر شاهد برآمد حرکات سیاسی احزاب نبودیم و نیروهایی که فعالیت را گرم نگه می‌داشتند، اتفاقاً فعالیت زنان، دانشجویان و نیروهای قومی بود. یعنی نیروهای مدنی بودند که مبارزه را در سطوحی نگاه می‌داشتند.

حتی در نوروز سال پیش، بحث گفتمان مطالبه‌محور بود که بازهم از سوی نیروهای مدنی مطرح شد که وارد یک نوع قرارداد با کروبی و موسوی شدند و درخواست کردند که خواسته‌ها و مطالبات‌شان پاسخ داده شود. بنابراین می‌خواهم بگویم نیروهای مدنی، نقش مهمی را ایفا کردند.

ولی الان نقطه‌ای است که فعال بودن جامعه‌ی مدنی کفایت نمی‌کند و رهبری سیاسی می‌خواهد. این‌جا است که ما این ضعف را داریم. آن‌چه در یک‌سال گذشته به‌نام رهبری سیاسی عمل کرده، یک رهبری سمبلیک، اتفاقی و چیزی نظیر آن بوده است. این‌جا است که من صحبت شما را قبول دارم که ما با مشکل رهبری سیاسی مواجه هستیم.

شما به تفاوت حکومت جمهوری اسلامی با اشکال دیگر حکومت‌های اقتدارگرا اشاره کردید. شاید یکی از تفاوت‌هایش این باشد که حکومت از هر نوع تشکلی، نگرانی دارد. جنبش‌های مدنی هم که شما اشاره کردید در مسیر خودشان اغلب به‌صورت جنبش باقی ماندند و موفق نشدند به‌دلیل کنترل و سرکوب، نهاد‌های خودشان را تحکیم کنند. فکر می‌کنید در چشم‌انداز آینده، چنین امکانی وجود خواهد داشت؟

خیر. مسیری که جمهوری اسلامی در یک‌سال اخیر در پیش گرفته، مسیری است که بیش‌تر به سمت حکومت توتالیتر و تمامیت‌خواه نزدیک شده است. بنابراین اگر تا به‌حال اجازه‌ی نهادسازی به جامعه نداده است، مسلماً در ماه‌ها و سال‌های آینده نیز بسیار بعید است که بخواهد تغییر روش دهد و اجازه‌ی نهادسازی دهد. بنابراین ادامه‌ی حکومت به‌طرف نوعی توتالیتر متمرکز است که مسلماً دست به سرکوب بیش‌تر و بیش‌تر خواهد زد.

شما به مسئله‌ی رهبری سیاسی و ضرورت ارتقای جنبش در این زمینه اشاره کردید. فکر می‌کنید خارج از این مسیری که در ادامه‌ی آن، جنبش اعتراضی مردم ایران بتواند به سمت ایجاد رهبری متناسب جنبش و تکامل‌بخشی رهبری موجود حرکت کند، امکانات دیگری نیز برای بهبود این وضعیت وجود دارد؟

معما، گیر اصلی و بزرگ‌ترین مشکل جنبش سبز درواقع در مسئله‌ی رهبری خلاصه می‌شود. حکومت یک قدرتی دارد و آن قدرت وضعش روشن و خارج از کنترل جامعه است. آن بخشی که جامعه می‌تواند روی آن کنترل نسبی داشته باشد این است که سازمان‌های خودش را چگونه تشکیل دهد و رهبری خودش را چطور بسازد.

متاسفانه در شرایطی که کنترل دولتی در جامعه به این شدت است، رهبری کنونی جنبش شامل آقایان موسوی و کروبی، ظاهراً ظرفیتی بیش از این ندارند. این ظرفیت نیز به این معنا است که هر ازگاه به‌طور سمبلیک اعلامیه یا اطلاعیه‌ای را به مردم بدهند و دعوت به برخی فعالیت‌ها کنند که آن نیز در نوع اخیرش بسیار متضاد بود. زیرا ابتدا مردم را برای حضور در تظاهرات دعوت کردند و بلافاصله چندروز بعد آن را لغو کردند. به این صورت طبیعی است که جنبش سبز به‌جایی نخواهد رسید.

شاید لازم باشد که بخشی از رهبری به خارج از ایران منتقل شود و بخشی در درون باشد. آن‌چه مسلم است ادامه‌ی وضع فعلی به جایی نخواهد رسید و حکومت، هر قدر هم با بحران مواجه شود باز هم قادر به سرکوب است.

لغو راهپیمایی‌ای که آقایان موسوی و کروبی اعلام کرده بودند، به‌هر حال به دلیل عدم موافقت وزارت کشور و احتمال بروز خشونت بود. برای پرهیز از خشونت که خود شما نیز تاکید داشتید که یکی از شاخصه‌های جنبش سبز است، شاید گاهی خودداری از راه‌ها و اقداماتی که قبلا پیش‌بینی شده است ضروری باشد. برای این‌که عدم خشونت همواره به عنوان یک ارزش و راهنما حفظ شود، چه جایگزین‌هایی وجود دارد؟ آیا جایگزین‌ها قابل پیش‌بینی است یا در مسیر این جنبش است که راه‌های آن پیدا می‌شود؟

اولا که آقایان موسوی و کروبی چند روز پیش از مردم برای شرکت در راهپیمایی دعوت کردند. این‌طوری نبود که هیچ اطلاعی از برنامه‌ها و وضع حکومت نداشته باشند. این خیلی عجیب است که در فاصله‌ی چندروز ناگهان متوجه شده باشند که حکومت قصد اعمال خشونت دارد.

برنامه‌های حکومت و دست آن کاملاً رو هست. من مشکلم این است که چگونه درعرض چند روز آن‌ها مردم را دعوت به تظاهرات کردند و بعد ناگهان متوجه شدند که امکان خشونت هست. این به‌نظر من نوعی عقب‌گرد و بی‌تجربگی بود. یعنی آن‌ها یا باید تصمیم می‌گرفتند به‌دلیل دوری از خشونت از مردم دعوت نکنند یا اگر دعوت کردند با تاکید روی این‌که مردم روی رفتار مسالمت‌آمیز خواهند ایستاد، روی تصمیم خود می‌ماندند و ادامه می‌دادند.

مسئله این‌جا است که حکومت از این به بعد این مسیر را ادامه خواهد داد. یعنی جنبش سبز اصولاً باید قبول کند که راه خیابان از این به بعد مسدود است. این از دست دادن یکی از حیطه‌های فعالیت جنبش سبز خواهد بود.

در این شرایط که برای پرهیز از خشونت، کنار گذاشتن شیوه‌ها و راه‌هایی برای ادامه‌ی فعالیت جنبش اجتناب‌ناپذیر است، چه نوآوری‌ها و شیوه‌های تازه‌ای را می‌شود مطرح کرد؟

مسلماً با توجه به مسئله‌ی یک‌سال اخیر، مسئله‌ی نوآوری و اضافه کردن تاکتیک‌های جدید لازم است که در دستور کار قرار بگیرد. مسلماً ما نیاز به تعمیق جنبش سبز داریم. هنوز جنبش سبز نتوانسته بسیاری از نیروهای اجتماعی، مثل طبقات محروم و نیروهای قومی را متقاعد کند تا حضوری جدی داشته باشند. بنابراین باید برای آن‌ها انگیزه‌ای ایجاد کرد که به‌طور جدی‌تری به این جنبش بپیوندند.

از نظر سازماندهی، ظاهراً اشکال سازماندهی‌ با شبکه‌ی باز که در یک‌سال اخیر بود، هزینه‌ی بالایی برای جنبش داشت. باید فرم شبکه‌بندی را عوض کرد. به‌عنوان نمونه، روزهایی که جنبش سبز برای فعالیت‌های خودش انتخاب می‌کند باید تاحدودی غیرمنتظره و غیر قابل پیش‌بینی باشد. این‌که روزهایی را انتخاب کند که حکومت کاملاً از پیش می‌داند و روزهای حکومتی هم هست، به‌نظر من کارایی خود را از دست داده است.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

نگرانی از خشونت کردن حکومت به نظر من یک بهانه بود. مردم چه در خیابان باشند چه در خانه رژیم خشونت خودش را خواهد داشت. چیزی که هنوز برای موسوی جا نیفتاده اینه که مردم می خواهند این حکومت را سرنگون کنند برای هیمن دارند اعتراض می کنند. به عبارت دیگه این یک انقلابه حالا اسمش را هر چه که می خواهید بگذارید. موسوی نمی خواهد این واقعیت را بپذیرد. خیلی از اصلاح طلب های دیگر هم همینطور فکر می کنند. تاجزاده در لابلای مثلن اعتراف به اشتباهات گذشته اش بازهم چشم به فرصت انتخابات آینده بسته. یعنی از حالا در خانه ها بمانیم تا سه سال دیگه!!

منهم با اقای مشایخی موافقم که موسوی و کروبی رهبران سمبلیک جنبش هستند همانطور که خمینی بود. با این حرف هم موافقم که باید بخشی از رهبری به خارج منتقل بشود. اما چه جوری و چه کسی؟ آیا خود آقای مشایخی می توانند نام کسی را پیشنهاد کنند که مردم در باره اش فکر کنند جمهوری اسلامی با همه دیکتاتوری اش با اینکه به کاندیدا شدن آدم هایی مثل موسوی رقبتی نداشت دستکم نامشان را در میان پیشنهاد شده ها گذاشت. آیا ما هم شجاعت این کار را دایم که بجای کلی گویی کسی را با اانگشت نشان بدهیم؟ کسی که شاید غیر خودی باشد اما ظرفیت رهبری را داشته باشد. آیا بخش اعظم گرفتاری مردم اسیر ما بخاطر همین خودخواهی های ما خارج نشین ها و عشق بی پایان مان به مطرح شدن و خودرهبر شدن نیست؟

-- بدون نام ، Jun 17, 2010 در ساعت 04:20 PM

آخه اين چه متخصصي هست كه اينهمه نقد و بررسي رو در مورد دلايل كار موسوي نخونده و باز حرف خودش رو ميزنه؟
احيانا ايشون از همون دسته افرادي نيستند كه معتقد به عدم شركت در انتخابات و عدم همراهي موسوي و كروبي بودند؟
امان از لذت قدرت

-- مهرداد ، Jun 17, 2010 در ساعت 04:20 PM


نمی دانم درک بسيار سطحی آقای مشايخی از ضعف ديد سياسی و جامعه شناسي! ايشان است يا در خارج زندگی کردن ايشان است.
چرا چند تا از اين راه حل ها را به مردم پيشنهاد نمی کنند.

-- موج ، Jun 18, 2010 در ساعت 04:20 PM