رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۵ خرداد ۱۳۸۹
گفت‌وگو با سعید نعیمی و سعید قاسمی‌نژاد درباره فضای روانی جامعه برای برگزاری سالگرد انتخابات

بیم و امیدها در ارتباط با سالگرد ۲۲خرداد

مریم محمدی
mmohammadi@radiozamaneh.com

طی یک سال گذشته، فرارسیدن هر مناسبت تاریخی سیاسی یا مذهبی در ایران، انتظار برآمد رویدادهای جدید اجتماعی و سیاسی را آفریده است؛ انتظاری که همیشه به‌یکسان برآورده نشده است.

Download it Here!

مناسبت‌هایی نظیر ۱۳ آبان، روز قدس، روز دانشجو، عاشورا و سالگرد انقلاب ۲۲ بهمن، هرکدام به درجه‌های مختلفی برآمد جنبش اعتراضی یا تسلط حکومت بر اوضاع را نشان داده است.

در کمتر از یک‌ماه آینده نیز سالگرد ۲۲ خرداد، جنجالی‌ترین انتخابات ریاست جمهوری تاریخ حکومت جمهوری اسلامی، در میان بیم و امیدهای حکومت و معترضان فراخواهد رسید.

فضای روانی جامعه در مقابل برگزاری این روز چگونه است؟ آیا مخالفان حکومت، قادر به اثبات حضور خود خواهند شد؟ چه راه‌هایی برای برگزاری این مناسبت وجود دارد؟ فعالان سیاسی در داخل و خارج از ایران به این پرسش‌ها پاسخ می‌دهند.

در برنامه‌ی امشب سعید نعیمی، عضو شورای سیاست‌گذاری «سازمان ادوار تحکیم وحدت» در ایران و سعید قاسمی‌نژاد، سخنگوی «دانشجویان لیبرال دانشگاه‌های ایران» در پاریس شرکت دارند.


سعید نعیمی

سعید نعیمی، درباره‌ی فضای عمومی در آستانه‌ی فرارسیدن ۲۲ خرداد، می‌گوید:

آن‌طور که من برداشت کرده‌ام، مردم این آمادگی و میل و اشتیاق را دارند که سالگرد انتخابات را به‌نوعی برگزار کنند و به نتیجه‌ای که حاصل شد، اعتراض کنند. ولی از سوی دیگر، فضای امنیتی سنگینی حاکم است و با احکامی که از سوی دادگاه‌ها صادر می‌شود، این پیام داده می‌شود که اگر کسی به خیابان بیاید، هزینه‌ی سنگینی باید بپردازد. لذا نوعی احتیاط هم در جامعه وجود دارد.

آقای نعیمی، این فضایی است که شما در جامعه در سطح عمومی می‌بینید یا در دانشگاه‌ها؟

در دانشگاه‌ها به‌طور مشخص فضا آماده‌تر است. چون دانشجویان با توجه به شخصیتشان، جوانی و این که کنار هم هستند، آمادگی بیش‌تری برای اعتراض دارند. مشکل اصلی در بیرون از دانشگاه هم این است که اصلاً اجازه نمی‌دهند مردم در جایی جمع شوند، اما در هر دانشگاهی چندین هزار دانشجو به طور اتوماتیک جمع هستند.

منظورتان این است که در دانشگاه‌ها به‌هر ترتیب، مراسمی برگزار خواهد شد؟

بله؛ فکر می‌کنم بیرون هم هرقدر فضا پلیسی و امنیتی بشود، مردم اعتراض‌های جسته و گریخته انجام می‌دهند. حداقلش این است که روی پشت‌بام‌ها شعاری سر بدهند. آنچه در خیابان دیده می‌شود و از صحبت‌های مردم می‌توان فهمید، این است.

با توجه به مجموعه‌ی شرایطی که می‌بینید، فکر می‌کنید صحیح‌تر است که این مناسبت چگونه برگزار شود؟

آن‌چه من آرزو می‌کنم، این است که حکومت به قانون تمکین کند و اجازه‌ی برگزاری راهپیمایی، طبق اصل ۲۷ قانون اساسی به مردم داده شود تا بتوانند تجمع کنند، حرفشان را بزنند، شعارشان را بدهند و سخنرانشان بیاید و سخنرانی‌اش را بکند. این امری است که طبق قانون، حکومت باید انجام بدهد.

ولی در ایران اجرای قانون برای ما آرزو شده است و انتظار نداریم آنها چنین تمکینی در مقابل قانون بکنند. لذا بعد از آرزویی که می‌دانم برآورده نمی‌شود، شخصاً ترجیحم این است که خیلی آرام، بامسالمت و بدون خشونت برگزار شود.

جامعه همیشه از خشونت گریزان است و اگر شرکت‌کنندگان بتوانند تجمع یا گردهم‌آیی را که برگزار می‌شود، کنترل کنند و حتی اگر خشونت از آن‌سو تحمیل شود، طوری مدیریت کنند که خشونتی سرنگیرد، در درازمدت به نفع جنبش و به نفع مردم است.

این که مردم حتی در قبال خشونت هم تن به خشونت ندهند، ایده‌ای مطرح در سطح جنبش سبز است. بعضی‌ها هم می‌گویند که این فکر پیش نمی‌رود. چرا که جامعه‌ی ایران جوان است و جوان‌ها نمی‌توانند همیشه خودشان را کنترل کنند که حتی در مقابل خشونت هم به دفاع از خود متوسل نشوند. به‌نظر شما، این فکر در میان جوانان چقدر پایه دارد؟

برخورد جوانان هم بسته به طیف و این که تا چه حد اهل سیاست به‌طور حرفه‌ای هستند یا فقط به صورت آماتور در آن فضا قرار گرفته‌اند، متفاوت است. چون یک سری افراد که قبلاً مسائل سیاسی را دنبال نمی‌کردند، از سال گذشته در یک فضای عاطفی و اعتراضی نسبت به دزدیده شدن رأی‌شان، خود را در قالب جنبش سبز تعریف کردند و هویت یافتند. به این دلیل بستگی دارد که طرف صحبت شما چه کسانی باشند.

برداشت عمومی من این است که چون مردم می‌دانند اگر حَکَم بین مردم و طرف مقابل خشونت باشد، طرف مقابل از قبل برنده است و آمادگی و توان خشونت‌ورزی بیش‌تری دارد، لذا به لحاظ عقلانی و منطقی، قطعاً همه جنبش ضد خشونت را توصیه می‌کنند.

یاس و پراکندگی

سعید قاسمی‌نژاد در مورد استنباط خود از شرایط و آمادگی برای این مناسبت می‌گوید:

به‌نظر می‌رسد که اگر اوضاع همین‌طور پیش برود، در ۲۲ خرداد احتمالاً امکان یک تجمع بزرگ و توده‌ای فراهم نباشد. به این دلیل که در سمت مردم مقداری یأس را می‌بینیم و در واقع مقداری فقدان اعتماد به‌نفس، پراکندگی و تا حدی بحران رهبری داریم.


سعید قاسمی‌نژاد

از سوی دیگر هم طرف مقابل، اعتماد به‌نفسش را تا حد مناسبی به‌دست آورده است. بحران همبستگی را که در سه چهار ماه اول داشت، تا حد مناسبی رفع و رجوع کرده و به نظر می‌رسد که راهکار و تکنیک برخورد با تجمع‌های خیابانی را نیز بعد از سعی و خطاهای متعدد، به‌دست آورده باشد.

پیشنهاد سعید قاسمی‌نژاد برای رفع اشکالاتی که می‌بیند، این است که:

به گمان من، بهتر است ما توان خودمان را در این مدت در وهله‌ی اول روی بازسازی حس همبستگی در جنبش سبز و فراهم آوردن سازوکار مناسب برای رهبری بگذاریم.

با توجه به این که تجمع‌های خیابانی در حال حاضر هزینه‌ی زیادی دارد، بهتر است به‌سمت اکسیون‌های عدم همکاری با حکومت برویم. یعنی عملیاتی که بتواند حکومت را فلج کند، مانند اتفاقی که در کردستان افتاد.

اکسیون‌هایی مانند اعتصاب عمومی و عدم پرداخت قبوض می‌توانند مؤثر باشند. اعتصاب عمومی بیش‌تر در مراحل آخر اتفاق می‌افتد و الان بیش‌تر می‌توان از عدم پرداخت قبوض استفاده کرد.

نکته‌ای هم که مهندس موسوی و آقای کروبی در دیدار آخرشان اشاره کردند، یعنی ادامه دادن الله‌اکبرها روی پشت‌بام‌ها، می‌تواند حس همبستگی را در جنبش سبز تقویت کند.

آقای قاسمی‌نژاد، شما دو پیشنهاد مشخص برای جبران کمبودها دارید که یکی به مسئله‌ی رهبری برمی‌گردد و دیگری پیشنهاد اعتصاب عمومی است که معتقدید می‌تواند دیرتر اتفاق بیفتد. در حال حاضر نیز عدم پرداخت قبض‌های آب، برق، تلفن و… را پیشنهاد می‌کنید.

مخاطبین شما در این پیشنهاد عملاً سرپرست‌های خانوار هستند که با توجه به مسئولیتشان محتاط‌‌ترند. فکر نمی‌کنید عدم پرداخت قبض‌ها که منجر به قطع جریان آب، برق یا تلفن می‌شود، هزینه‌ای خیلی کمتر از تظاهرات خیابانی ندارد و در واقع ممکن است اجرای این پیشنهاد شما در توان جامعه نباشد؟

درست می‌گویید. راه‌حل ممکن شدن این کار، آن است که این عمل گسترده باشد. به این دلیل گفتم باید سازوکاری برای رهبری جنبش فراهم کرد. چون این کار را با اعلام در یک تلویزیون و یا بالاترین نمی‌توان عملی کرد.

این امر نیازمند آن است که رهبران جنبش، یعنی آقایان کروبی و موسوی یا خودشان هدایت تاکتیکی جنبش را به‌طور رسمی بر عهده بگیرند و به جز حرف‌های کلی و مشخص کردن مسیر کلی، بیایند و راهکار بدهند و یا مستقیم یا غیرمستقیم کمک کنند شورایی شکل بگیرد که این شورا بتواند هدایت تاکتیکی جنبش را تحت نظر آن‌ها انجام بدهد.

طبیعتاً باید یک سری از اعضای این شورا در خارج از کشور باشند که بتوانند صریح صحبت کنند و بدون ترس از دست‌گیری، طرح‌های لازم را ارائه بدهند.

اگر بخواهید مشخص‌تر در مورد تقسیم رهبری در داخل و خارج صحبت کنید، چه پیشنهاد عملی‌ دارید؟

اگر کسی از من می‌پرسید، به گمان من، بهترین راه برای حل این معضل آن است که خانم زهرا رهنورد که اعتبار و مسئولیت کافی دارند، برای یک فرصت مطالعاتی از کشور خارج شوند و این مسئولیت را بر عهده بگیرند. هم نیازی به تایید مستقیم آقای موسوی و کروبی ندارند و هم از انگیزه، شجاعت و اعتبار لازم برخوردار هستند.

وقتی خانم زهرا رهنورد از کشور خارج شوند، خطر دستگیری ایشان وجود ندارد. ولی آیا آنچه خانم رهنورد بگویند به‌طور مستقیم با آقای موسوی برخورد نمی‌کند و خطر دستگیری ایشان را مانند گذشته پیش نمی‌آورد؟ مگر این که آقای موسوی از خانم زهرا رهنورد رسماً اعلام برائت کنند که در آن صورت هم آیا به فضای مبارزه در ایران ضربه نمی‌خورد؟

به‌هرحال وقتی شما مسئولیت رهبری یک جنبش را بر عهده گرفته‌اید و این جنبش در مقابل چنین حکومت استبدادی ایستاده است، یا باید جنبش کوتاه بیاید و یا یک سری هزینه‌هایی دارد. به‌نظر من، یکی از مشکلات کنونی ما این است که بعد از هزینه‌ی سنگینی که پس از انقلاب ۵۷ پرداخته‌ایم، از این‌ور بام افتاده‌ایم. همان‌طور که در دوران اصلاحات دایم تبلیغ می‌شد که «تغییر رفتار حکومت با کم‌ترین هزینه». خُب این عملی نیست.

شاید بتوان ۲۲ خرداد را هم با هزینه‌ی متعارفی برگزار کرد؛ به نظر شما، چه راه‌هایی برای برگزاری آن وجود دارد؟

در ۲۲ خرداد، مگر این که اتفاق خاصی بیفتد و باز آقای خامنه‌ای یا آقای احمدی‌نژاد خبط خیلی بزرگی بکنند، ما امکان برگزاری یک تجمع بزرگ خیابانی را نداریم و احتمالاً تجمع‌های پراکنده خواهیم داشت.

اما از آن‌سو ۲۲ خرداد نقطه‌ی شروع دوباره‌ای می‌شود برای این که جنبش شور و نشاط بیش‌تری بگیرد. چرا که بعد از آن دوباره روزهای رسمی خود حکومت، یعنی روز قدس، ۱۳ آبان و… را درپیش داریم. می‌توانیم برای این روزها برنامه‌ریزی کنیم و از سوی دیگر، به‌سمت عدم همکاری با حکومت برویم.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

به‌هرحال وقتی شما مسئولیت رهبری یک جنبش را بر عهده گرفته‌اید و این جنبش در مقابل چنین حکومت استبدادی ایستاده است، یا باید جنبش کوتاه بیاید و یا یک سری هزینه‌هایی دارد. به‌نظر من، یکی از مشکلات کنونی ما این است که بعد از هزینه‌ی سنگینی که پس از انقلاب ۵۷ پرداخته‌ایم، از این‌ور بام افتاده‌ایم. همان‌طور که در دوران اصلاحات دایم تبلیغ می‌شد که «تغییر رفتار حکومت با کم‌ترین هزینه». خُب این عملی نیست

-- بدون نام ، May 26, 2010 در ساعت 05:55 PM