رادیو زمانه > خارج از سیاست > جوایز > مراسم اهدای جایزه میلتون فریدمن و سخنرانی گنجی | ||
مراسم اهدای جایزه میلتون فریدمن و سخنرانی گنجیمتن کامل سخنرانی اکبر گنجی در مراسم اهدای جایزه میلتون فریدمناز ساعت شش بعدازظهر پنج شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۹ در هتل هیلتون واشنگتن دی سی مراسم اهدای جایزه ی میلتون فریدمن با حضور بیش از ۹۰۰ تن از شخصیت های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی برگزار شد. برگزار کنندهی این مراسم موسسهی «کیتو» بود که طرفدار اقتصاد بازار است. آنها از «دولت حداقلی» و «پاسبان شب» لیبرتارینهایی چون فون هایک، نوزیک و میلتون فریدمن دفاع میکنند. این بنیاد غیردولتی از همین موضع، مخالف حملهی نظامی و سیاستهای میلیتاریستی است، برای این که این نوع سیاستها دولت را بزرگ و قدرتمند میکند و هزینههای آن را به شدت افزایش میدهد. بوش یا اوباما برای آنها فرقی ندارند. اولی از طریق به راه انداختن جنگ، دولت را بزرگ و به شدت بدهکار کرد، دومی هم از طریق سیاستهایی که محافظهکاران آمریکا آنها را سوسیالیستی و کمونیستی قلمداد می کنند، آزادی را از بین میبرد. سخنران اصلی می گفت براساس تازهترین نظرسنجیها ۸۰ درصد مردم آمریکا مخالف کنگره هستند. او پرسید آن ۲۰ درصدی که موافق گنگره هستند، چه کسانی هستند. یعنی میخواست نشان دهد که دولت فدرال در میان آمریکائیان جایی ندارد. پس از معرفی اکبر گنجی به عنوان برندهی سال ۲۰۱۰ از سوی دیوید بواز، فیلمی دربارهی سوابق فعالیتهای اکبر گنجی و جنبش سبز به نمایش درآمد که در آن فرید زکریا هم دربارهی گنجی و نظرات او سخن گفت. سپس گنجی به جایگاه دعوت شد. او و همسرش معصومهی شفیعی، چندین دقیقه از سوی حاضران تشویق گردیدند. آن دو در حالی که شال سبز جنبش را بر سر و شانههای خود داشتند، همراه یکدیگر به جایگاه رفتند و نشان سمبلیک میلتون فریدمن را دریافت و با یکدیگر آن را بالا بردند.
گنجی ضمن تشکر از اهدای جایزه، گفت که آن را هدیه به جنبش سبز تلقی میکند. او افزود که آمریکا و جهان غرب به دنبال پاسخ این پرسش هستند که با رژیم ایران چه باید کرد؟ گنجی گفت که من در نطق خود کوشیدهام تا پاسخی برای این پرسش فراهم آورم. متن کامل سخنان اکبر گنجی به شرح زیر است: خانمها، آقایان! در آغاز میخواهم از بنیاد کیتو برای اهدای این جایزه، که نوعی حمایت معنوی اخلاقی از جنبش سبز ایران به شمار میرود، تشکر کنم. امیدوارم این جایزه امکان بیشتری برای مبارزه برای آزادی و دموکراسی و حقوق بشر در ایران را فراهم آورد. خانمها، آقایان! تاریخ بشریت به شکلهای متفاوتی قرائت شده است. من این تاریخ را به مثابهی جریانی از مبارزه برای رهایی میبینم. مبارزهی بردگان، زنان، رنگین پوستان، غیرمالکان، فقرا، دگرمذهبان و دگرباشان برای رهایی از ستمی که تجربه میکردهاند. تاریخ جنبشهای مدنی و رهاییبخش آمریکا گواه خوبی بر این مدعاست. مبارزه برای رهایی از استعمار بیگانه، مبارزه برای لغو بردهداری، جنبشهای مدنی برای احقاق حقوق زنان، و جنبش مدنی برای رفع تبعیضهای نژادی نمونههای برجستهای از اینگونه تلاشها در تاریخ آمریکاست که الهامبخش بسیاری از جنبشهای رهاییبخش در سراسر دنیا بوده است. سنت آزادیخواهی مردم آمریکا دستاوردهای ارزشمند برای گسترش فرهنگ دموکراسی و آزادیخواهی در سراسر جهان داشته است و مردم و نهادهای مدنی آمریکا همچنان در راه تحقق و فراگیر کردن ارزشهای انسانی که الهام بخش بنیانگذاران آمریکا بوده است، میکوشند. امروزه خوشبختانه جامعههای زیادی را میتوان سراغ گرفت که از میوههای این مبارزهی پیگیر بهره میبرند. تردیدی نیست که رهایی نسبی این گروهها، محصول استقرار حد کمابیش قابل قبولی از دموکراسی است. گفتن ندارد که دموکراسی محصول جامعهی مدنی قدرتمند است، و جامعهی مدنی قدرتمند، قرین آزادی انتخاب، و در نتیجه مستلزم آزادی بیان و عمل، و آزادی سازمانیابی است. اما ـ خوب یا بد ـ سرنوشت جامعههای امروزی تماماً در دست مردمان آن نیست. فضای مساعد بینالمللی، خود یکی از پیششرطهای قدرتمند شدن جامعهی مدنی و گذار به نظامهای دموکراتیکی است که ملتزم به آزادی و حقوق بشر باشند. بدبیاری مردمی که در خاورمیانه زندگی میکنند، یعنی جایی که من از آن میآیم، این بوده که برای آنان فضای مساعد بین المللی هیچگاه پدید نیامده است. حتی به عکس، میتوان گفت که این فضا اغلب به سود دشمنان آزادی شکل گرفته است. وقتی به قرن گذشته نگاه میکنیم تاریخی را مشاهده میکنیم که طی آن دولتهای غربی، به رهبری دولت آمریکا، دولتهایی خودکامه بر سر کار آوردند و پیوسته پشتیبان آنها بودند. جالب اینجاست که دفاع از دشمنان آزادی در این منطقه، که اغلب زیر پوشش حفظ منافع و کسب امنیت برای غرب دنبال شده، به هدف خود هم نرسیده است. جرج بوش در نطق معروفش در نوامبر ۲۰۰۳ گفت: «شصت سال اغماض و سازش ملل غربی بر سر فقدان آزادی در خاورميانه فايدهای به ايجاد امنيت برای ما نداشته است. زيرا در دراز مدّت، آرامش و امنيت را نمیتوان با مايه گذاشتن از آزادی به دست آورد. مادام که خاورميانه در وضعی باشد که آزادی در آن پا نگيرد، همچنان خاستگاه رکود و نفرتورزی و خشونتگرايی، و منبع صدور اينها باقی خواهد ماند.»1 دلیل انتخاب این سیاست نادرست هر چه بود، حاصلش همگامی با شیاطین دشمن آزادی بود؛ سیاستی که البته منحصر به خاورمیانه نبود. روزولت در ۱۹۴۲ در توجیه همکاری با استالین این ضربالمثل بالکانی را برای چرچیل نقل کرده بود که «فرزندانم، در زمانهای خطیر اجازه دارید همراه با شیطان قدم بردارید تا از معرکه بیرون روید.»2 نتیجهی بلافصل همراهی با شیطان، روی کار آمدن دیکتاتوریهای اغلب نظامی در نقاط مختلف جهان بود. دین آچسن، وزیر خارجهی آمریکا پس از جدا شدن تیتو از استالین دربارهی او گفته بود «او یک حرامزاده است، اما حرامزادهی خودمان.»3 این چنین بود که تحت عنوان بازدارندگی کمونیسم و رژیمهای توتالیتر، همراه با شیطان به استقبال دیکتاتورهای کودتاگر رفتند. بین ۱۹۶۲ تا ۱۹۷۵ سی و هشت نظام کودتایی برپا شد که یکی از مشهورترین آنها رژیم پینوشه بود که با حمایت آمریکا دولت قانونی آلنده را سرنگون ساخت.»4 تجربهای که برای ما ایرانیان تازه نبود چرا که دو دهه پیش از آن، کودتا علیه دولت قانونیِ دکتر مصدق را به دستیاری و حمایت دولتهای آمریکا و انگلستان از سر گذارنده بودیم.»5 مردم خاورمیانه زیر سلطهی دولتهای سرکوبگرِ سکولار و فاسدی به سر میبردند که مورد حمایت آمریکا و دیگر دولتهای غربی بودند. این زمینه (context) یک آلترناتیو بیشتر پیش رو نداشت: بنیادگرایی و افراطگرایی دینی. آمریکا و جهان غرب اولین محصول بذر پاشی خود را با انقلاب ۱۹۷۹ ایران برداشت کردند و اکنون با درختان تنومند شدهی بنیادگرایی خشونتباری روبرو هستند که البته باید از به یاد آوردن سهمشان در تولید آن شرمنده باشند. نتیجهی این سیاست دراز مدت، حتی دستاورد دموکراسیهای محتمل را هم تهدید میکند. چرا که اگر امروزه در کشورهایی چون مصر و عربستان سعودی انتخابات آزاد برگزار شود، بنیادگرایان به احتمال زیاد برندهی آن خواهند بود. ایران تنها کشور منطقهی خاورمیانه است که اگر انتخاباتی آزاد، رقابتی و منصفانه در آن برگزار شود، نیروهای دموکرات معتقد به جدایی نهاد دین از نهاد دولت در آن پیروز خواهند شد، چرا که ۳۱ سال است که در حال تجربهی بنیادگرایی/افراط گرایی اسلامی هستند. آمریکا و جهان غرب حتی اگر فقط به فکر منافع سیاسی و اقتصادی خود باشند، این منافع حکم میکند که به جای حمایت از دیکتاتورهای سکولار، یا سیاستهایی که به ماندگاری دیکتاتوریهای مذهبی کمک میکند، حمایت از دموکراسی و حقوق بشر را به محور اصلی منافع ملی خود تبدیل سازند. با این همه، سیاست نادرست حمایت از رژیمهای خودکامه، با سیاست نادرست دیگری جایگزین شد. جرج بوش و تونی بلر، بیتوجه به پیچیدگیهای سیاست و فرهنگ در خاورمیانه، گمان میکردند که با حملهی نظامی به یک کشور و اشغال آن میتوان رژیمهایی دموکراتیک بر سر کار آورد. عراق و افغانستان این توهمات سادهاندیشانه را دود کردند و به هوا فرستادند. حتی بوش هم در سال آخر ریاست جمهوری اش دائما این سخن را تکرار می کرد که نباید اجازه داد آمریکا در عراق شکست بخورد. اکنون کدام دولتمرد آمریکایی می تواند دورنمای روشنی از وضعیت عراق و افغانستان پس از خروج نیروهای خارجی ترسیم کند؟ حتی پرزیدنت اوباما هم که با وعدهی خروج نیروهای آمریکا از عراق به پیروزی دست یافت، اینک در چنبرهی پیامدهای حملهی نظامی به عراق گرفتار شده و نمیتواند وعدهی خود را عملی سازد. با افسوس بسیار باید گفت که سیاست حملهی نظامی بسا که هم اکنون در مورد ایران هم مزهمزه میشود. اینکه مردم خاورمیانه احساس میکنند از سوی آمریکا و غرب مورد تهاجم قرار گرفتهاند، و بنابراین به سوی دشمنان ایشان، یعنی بنیادگرایان، میل میکنند، تنها ناشی از سابقهی حمایت از دیکتاتوریهای سکولار یا صرفاً ناشی از اشغال عراق و افغانستان نیست. حمایتهای دیرینه و یک جانبهی دولت آمریکا از دولت اسرائیل نیز به این احساس دامن زده است. زخم فلسطین، بهترین محل برای رشد عفونت بنیادگرایی است. حل عادلانهی مسألهی فلسطین، و تشکیل دولت مستقل فلسطینی در کنار دولت اسرائیل، از ارکان بازسازی چهرهی آمریکا و ایجاد مجالی برای گذار به نظامهای دموکراتیک و آزاد در منطقهی خاورمیانه و گذر از دههها بیثباتی است. خانمها، آقایان! اکنون میخواهم به جنبهی دیگری از سیاست بنیادگراپرور آمریکا و دولتهای غربی در ارتباط با تسلیحات اتمی اشاره کنم. سیاستهای آمریکا در این مورد در بهترین حالت دوگانه است. با نادیده گرفتن زرادخانهی اتمی مجهز اسرائیل، آمریکا صرفاً توجه خود را معطوف به تلاش رژیم ایران برای تبدیل شدن به یک قدرت اتمی کرده است. روشن است که احتمال سربرآوردن یک ایران مسلحِ به سلاح اتمی در ذیل یک دیکتاتوری مذهبی ـ نظامی، نه تنها به بهای از دست رفتن فرصتهای یک زندگی بهتر برای مردم ایران به دست آمده و خواهد آمد، و نه تنها جنبش آزادیخواهانهی مردم ایران را میتواند به تعویق بیاندازد، بلکه جهان را هم با خطری مهیب روبرو خواهد ساخت. اما رفتار دوگانهی آمریکا و جدی نگرفتن استراتژی پاکسازی بدون استثنای کشورهای خاورمیانه از سلاحهای اتمی و کشتارجمعی، تنها آب به آسیاب بنیادگرایی میریزد و رژیمهایی چون رژیم جمهوری اسلامی را تقویت میکند. بحث بر سر این نیست که ایران نباید مورد تهاجم نظامی قرار گیرد، بحث بر سر این است که حتی سخن گفتن دربارهی حملهی نظامی، آن هم با توسل به موضوع هستهای، به سود بنیادگرایان حاکم بر ایران و به زیان جنبش آزادیخواهی مردم کشور ماست و نیز به سود بنیادگرایانی است که از سیاستهای دوگانهی معهود تغذیه میکنند. روشن است که قصد من این نیست که تمامی مسائل و مشکلات ایران و خاورمیانه را معلول سیاست نظامیگرایانه و دوگانهی آمریکا قلمداد کنم. اما بر این نکته پافشاری میکنم. رژیم کنونی ایران در پرتو فضای امنیتی که صرفاً به بهانهی احتمال حملهی نظامی آمریکا فراهم آورده و می آورد، بر سرکوب خود خواهد افزود و جنبش سبزِ دموکراسی خواهی را از کانون توجهات به حاشیه خواهند راند. جنبش سبز ایران مظهر نارضایتی عمیق مردم ایران از زمامداران حاکم بر کشور است. این جنبش، جنبشی است کثرتگرا و به روشهای مسالمت آمیز اهداف خود را تعقیب میکند. مردم ایران، بویژه جوانان و زنان در تلاش و تقلا برای آزادیاند. آزادی در انتخاب سبک زندگی، آزادی سازمانیابی، آزادی اجتماعات اعتراضی، آزادی بیان، آزادی عقیده و مذهب و رفتار و سرانجام یک زندگی شایستهی انسانی. اما حاکمان ایران نه تنها از تمکین به این خواستههای عادلانه سرباز زدهاند که با سرکوب شدید مردم به آن پاسخی ناروا دادهاند. اینک که من با شما صحبت میکنم، دهها تن از آزادیخواهان و فعالان حقوق بشر در زندانهای ایران در شرایطی ناگوار به سر میبرند. از این میان، برخی از آنان که چهرههایی مشهورترند ممکن است در مقیاس رفتارهای رژیم ایران با مخالفان، دچار فشارهای کمتری شده باشند، فشارهایی که در هر حال غیرانسانی و نفرتانگیز است. اما دهها تن از مردمان آزادیخواه عادی در زندانها در بدترین شرایط به سر میبرند. ناشناخته بودن و به چشم نیامدن اینان دست تطاول رژیم را در بدرفتاری با آنان کاملاً باز گذاشته است. در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ماموران رژیم ایران مردم را در خیابانها به گلوله بستند، تعداد زیادی را کشتند، و هزاران تن را بازداشت کردند. و بنا به اعتراف رسمی مقامات، دست کم ۴ تن از جوانان معترض در بازداشتگاهها زیر شکنجه به قتل رسیدهاند. قتل همین چهار نفر به تنهایی میتواند وضعیت ناگوار زندانهای ایران و شیوه رفتار حاکمان با مردم را بازگو کند. ضمن آنکه در ماههای گذشته جنازههای برخی از زندانیان به خانوادههایشان تحویل داده شده و رژیم مدعی شده که آنان یا خودکشی کردهاند و یا سکته. تلختر آنکه حکومت ایران دوباره موج تازهای از اعدامهای سیاسی را آغاز کرده تا بار دیگر به منتقدان خود بفهماند که هیچ نوع مخالفتی را تحمل نخواهد کرد. تازهترین نمونهی این رفتارهای خشونت آمیز اعدام ۵ تن از شهروندان کرد ایرانی در صبحگاه روز ۱۹ اردیبهشت سال جاری است. این پنج زندانی سیاسی که تنها اتهامشان به گفته مقامات جمهوری اسلامی عضویت در گروههای سیاسی بوده است که از نظر دولت ایران غیرقانونی تلقی میشوند، بدون آنکه از حق دادرسی عادلانه بهرهمند باشند، به جوخهی اعدام سپرده شدند تا مایهی عبرت سایر منتقدان حکومت ایران شوند. البته که ایرانیان آزادیخواه از مجازات رهبران حاکم بر ایران دفاع میکنند. البته آنان بر این باورند که حاکمان بیرحم ایران باید در دادگاه بینالمللی کیفری به اتهام جنایت علیه بشریت محاکمه شوند. البته که آنها میخواهند کسانی که در سرکوب مردم ایران به عنوان آمر و مجری دست داشتهاند به محض خروج از کشور بازداشت شوند. البته که مردم ایران خواستار تحریم فروش تکنولوژی سرکوب به رژیم حاکم بر ایران از هر نوعی هستند. رژیم جمهوری اسلامی مردم ایران را از حق دانستن واقعیتها از طریق رسانههای مستقل، اینترنت و ماهوارهها محروم کرده است. براستی اگر مردم ایران مجاز به استفاده از تلویزیونهای ماهوارهای نیستند، چرا رژیم جبار ولایت فقیه باید بتواند از امکانات ماهوارههای جهانی استفاده کند؟ اگر در ایران ایجاد اتحادیهها و سندیکاهای مستقل کارکنان و کارگران بخش دولتی و خصوصی مجاز نیست، چرا جامعه بینالمللی حق برخورداری کارگران و کارمندان ایرانی از اتحادیهها و سندیکاهای مستقل را به عنوان شرط انجام معاملات اقتصادی و قراردادهای تجاری با نهادهای بخش عمومی در ایران قرار نمیدهد؟ چرا سرمایهگذاریهای خارجی در اقتصاد ایران، بویژه در صنعت نفت، و نیز فروش تکنولوژی نباید منوط به رعایت حقوق بشر گردد؟ چرا سازمان ملل از طریق سازمانهای تخصصی خود مانند ILO و UNCTAD و غیره بر روند واگذاری پروژههای اقتصادی ایران به پیمانکاران داخلی و خارجی نظارتی ندارد تا مشخص شود آیا این قراردادها به شیوههای قانونی و از طریق مکانیسمهای شفاف مناقصه و مزایده بسته میشود یا نه؟ برای مجازات حاکمان ایران راههای متعددی وجود دارد، اما خود مردم ایران شایستهی رنجی بیش از آنکه رژیم ایران بر آنان مستولی ساخته نیستند. این روزها باز سخن بر سر تحریم ایران است. اما فراموش نکنیم که افزایش تحریمهای اقتصادی به شکلی غیرهوشمند، میتواند به تضعیف جامعهی مدنی و افزایش بالقوهی شدت سرکوب منجر شود. در واقع، افزایش تحریمهای اقتصادیِ منجر به سرنگونی رژیم که نمیشود هیچ، به درد و رنج طبقهی متوسط و محروم هم خواهد افزود و جنبش دموکراسیخواهی ایران را نه تنها از مهمترین حاملانش محروم خواهد کرد بلکه دستور کار جامعه را هم محتملاً تغییر خواهد داد و تلاش برای نان، یعنی تلاش برای بقا، را به جای تلاش برای آزادی خواهد نشاند. افزایش تحریمهای اقتصادی، اقتصاد دولتی ایران را دولتیتر و در نتیجه، فساد و سرکوب موجود را عمیقتر خواهد کرد. آنان که اقتصاد بازار را علت العلل پیدایش دموکراسی به شمار میآورند، از این زاویه هم باید با افزایش تحریمها مخالفت کنند. وقتی از آزادسازی ایران و گذار به نظام دموکراتیک سخن میگوئیم، به فرایندهای تاریخی برآمدن نظامهای دموکراتیک و رابطهی آن با اقتصاد بازار هم باید توجه کنیم. لیبرالیسم تقدم تاریخی بر دموکراسی دارد. به تعبیر دیگر، دموکراسی لباسی بود که برای جوامع لیبرال دوخته شد. اقتصاد تمامی دموکراسیهای تاکنون موجود، اقتصاد بازار بوده است. گرچه نمیتوان نارساییهای بازار را نادیده گرفت، بازار بهترین مکانیسم شناخته شدهی تخصیص منابع است، و از نظر سیاسی به ایجاد قدرتهای مستقل از دولت منجر میشود و میتواند زمینهای برای رفتن به سوی دموکراسی فراهم سازد، و بر عکس. از این دیدگاه، تحریمهای ناهوشمند نه تنها به تغییر رژیم یا تغییر رفتار دولت ایران نمیانجامد، بلکه با تمرکز قدرت دولتی زمینههای دموکراسی را هم به شدت تضعیف خواهد کرد. خانمها، آقایان! در پایان مایلم به میلتون فریدمن اشاره کنم که اکنون جایزهای به نام او دریافت میکنم. دفاع از فریدمن اغلب مترادف با دفاع مطلق از بازار دانسته شده است. دفاع من از بازار و پیامدهایش برای ایجاد یا تقویت دموکراسی هم ممکن است مترادف با دفاع مطلق از بازار و در نتیجه فریدمن قلمداد شود. من به نارساییهای سازوکار بازار آزاد توجه دارم. حتی خود فریدمن هم با وجود آنکه از مهمترین لیبرتارینها بود، به نارساییهای بازار توجه داشت. به همین دلیل بر این باور بود که برای زندگی انسانی، دولت باید از طریق مالیات منفی به افرادی که زیر خط فقر قرار دارند پول نقد پرداخت کند.6 از طریق اختصاص بن، هزینهی تحصیل همهی شهروندان از ابتدا تا پایان تحصیلات دانشگاهی را تأمین نماید. سرمایهگذاری دولتها در امر آموزش نه تنها بر رشد اقتصادی تأثیر گذار است، بلکه به برابری بیشتر فرصتها میانجامد.7 برابری فرصتها همان چیزی است که در تحلیل نهایی در رژیمهای غیردموکراتیک از مردم دریغ میشود. اگر ما در سر آرزوی ایرانی آزاد داریم، به دنبال ایرانی با فرصتهای برابر برای همهی شهروندانش هستیم؛ چیزی که شایستهی زندگی انسانی باشد. متشکرم منابع: ۱- اینجا. ۲-اینجا. 3- See John Lewis Gaddis, The Cold War: A New History (London: Penguin, 2005): 33. ۴- به اینجا و اینجا در این خصوص رجوع شود. ۵- مادلین آلبرایت، وزیر خارجه ی دولت بیل کلینتون، در ۱۷ مارس ۲۰۰۰ طی یک سخنرانی نقش دولت آمریکا در کودتا علیه مصدق را ئایید کرد و بابت آن از مردم ایران عذرخواهی نمود. رجوع شود به اینجا و اینجا. پرزیدنت اوباما هم در سخنرانی ۴ ژوئن ۲۰۰۹ قاهره بر نقش دولت آمریکا در کودتا علیه مصدق تأکید کرد و گفت این رویدادها دیوار بیاعتمادی بین ایران و آمریکا ساخته است. President Barack Obama too, in his Cairo speech on 4 June 2009 referred to the role of US in the coup against Mohammad Mosaddegh and said, “in the middle of the Cold War, the United States played a role in the overthrow of a democratically elected Iranian government,” and then added that such events have built a wall of mistrust between US and Iran. For the official text of President Obama’s speech see 6- Milton Friedman, Capitalism and Freedom, the University of Chicago Press, Fortieth Anniversary edition, 2002 (originally published 1962), Pp.191-194. ۷- فریدمن چند هفته قبل از مرگ (ماه می ۲۰۰۶) طی مصاحبهای با لاری ارن رئیس کالج هیلز دیل، به شدت به وضعیت نظام آموزشی آمریکا تاخت و آن را «شرم آور» خواند و گفت: «من سر در نمیآورم که چطور میتوانیم در دنیایی تقسیم شده میان دارا و ندار که داراها به ندارها سوبسید میدهند، جامعهای آبرومند داشته باشیم. در نظام آموزش فعلی ما، ۳۰ درصد از جوانانی که دبیرستان را شروع میکنند این دوره را به پایان نمیرسانند. این جوانان به ناچار مشاغلی کم درآمد خواهند داشت. اینها محکوم به تحمل موقعیتی هستند که به سبب آن همیشه در ته چاه خواهند بود. این هم به نوبهی خود به جامعهای تقسیم شده میانجامد و آنوقت به جای جامعهای برخوردار از همکاری عمومی و تفاهم عمومی، جامعهای قشربندی شده خواهیم داشت. بیتردید نرخ موثر سواد در ایالات متحد امروز پایینتر از ۱۰۰ سال پیش است. قبل از آن که دولت در کار آموزش مداخله کند اکثر نوجوانان به مدرسه میرفتند، باسواد و قادر به یادگیری بودند. به راستی شرمآور است. در کشوری مثل ایالات متحده ۳۰ درصد از جوانان هرگز از دبیرستان فارغ التحصیل نمیشوند. تازه به کسانی که مدرسه ابتدایی را ناتمام میگذارند، اشاره نکردم. شرم آور است که بسیاری از مردم قادر به خواندن و نوشتن نیستند. سر در نمی آورم که ما چگونه میتوانیم همچنان جامعهای آبرومند و آزاد داشته باشیم درحالی که بخش بزرگی از این جامعه محکوم به فقر و گرفتن صدقه است... همانطور که در سال ۱۹۵۵ گفتم باید کل پولی را که خرج آموزش میکنیم بر تعداد دانش آموزان تقسیم کنیم و مقدار پول حاصل را به والدین هر دانشآموز بدهیم. حالا که این پول را خرج میکنیم، بهتر است بگذاریم والدین آن را به صورت گوپن یا «گواهی ثبتنام در مدارس خصوصی خرج کنند» (گفتوگوی لاری ارن با میلتون فریدمن، ترجمهی عبدالله کوثری، روزنامهی سرمایه، ۲۱/۶/۱۳۸۷) |
نظرهای خوانندگان
وضعیت فاجعهآمیز اقتصاد امریکا . دقیقا بخاطر تئوری های میلتون فریدمن است.
-- مهرداد ، May 14, 2010 در ساعت 11:56 PMمن در عین تاسف تعجب میکنم اقای گنجی که هیچگونه شناختی از ساختار سیاسی و اقتصادی و فرهنگی اجتماعی امریکمندارد و ماهیت این گونه موسسات را نمی شناسد چگونه حاضر به دریافت این جایزه و ستایش از میلتونفرید من میکند.
من واقعا متاسفم.
اقاگنجی را بسیار انسان شایسته وصادقی میدانم که زندگی خود را وقف ازادی ایران کرده. او میتوانست مثل بقیه اصلاح طلبان در ایران زندگی کند و با نان قرض دادن به ولی فقیه و به نعل وبه میخ زدن در دستگاه قدرت برای خود جایی داشته باشد ولی زندگی خود و خانواده اش را در راه رسیدن به دمکراسی به خطر انداخت.او در خارج از کشور نیز در تلاش است.به عنوان یک ایرانی از او قدر دانی میکنم .
-- mina ، May 14, 2010 در ساعت 11:56 PMتوضیحی در معرفیِ موسسه ی کیتو و جایزه ی میلتون فریدمن بر روی وب سایتِ «چراغ آزادی» به آدرس زیر ارسال شده است.
-- چراغ آزادی ، May 15, 2010 در ساعت 11:56 PMhttp://www.cheragheazadi.org/content/view/526/1/
در چند هفته ی گذشته سخنانِ ناصوابی درباری کیتو گفته شده از جمله مثلاً این که موسسه ای نومحافظه کار است. این پُست توضیحی است کوتاه، رفع کننده ی پاره ای بی اطلاعی ها.
تبريک و آفرين بر جناب گنجي عالي بود.
-- علي ، May 15, 2010 در ساعت 11:56 PMچطور یک انسان آزاده می تواند جایزه میلتون فریدمن را قبول کند؟
-- میم ، May 15, 2010 در ساعت 11:56 PMاقای گنجی هر جا از کلمه دیکتاتور استفاده کردی بلافاصله سکولار و فاسد را هم اورده ای که مثلا القا کنی که سکولاریسم متراداف دیکتاتوری و فساد است یا با نقل قول از یک جمله روزولت وچرچیل هر نتیجه دلبخواه ونامربوطی را بگیری .دقیقا شبیه سخنرانیهای دکتر ! احمدی نژاد و تیوریسین های ایشان نظیر اقای عباسی .
-- behrooz_1213@yahoo.com ، May 15, 2010 در ساعت 11:56 PMآقای گنجی در مانیفست سومش وقتی به لزوم نظامی اخلاقی برای جهان میرسد و از تئوریسین آن که کانت باشد نام میبرد ، به جا میبیند در این
-- nader ، May 15, 2010 در ساعت 11:56 PMارتباط سخنی نیز از علی بن ابی طالب نقل نماید ، تا کانت در گشودن این عرصه بی یار و یاور نماند ! باید دانست ، یا نباید فراموش کرد که
ایمانوئل کانت یکی از چند فیلسوف بزرگ سراسر تاریخ است و علی بن ابی طالب یکی از یاران و یاوران پیغمبر در استیلا یافتن بر حجاز به
ضرب شمشیر . آیا وقت آن نرسیده است روشنفکران ایران که آقای گنجی نیز یکی از آنهاست ریشه بدبختی و عقب ماندگی ایرانیان را که از زمان
تسلط اسلام بر ایران شروع شده و هم چنان ادامه دارد بی ملاحظه و با شجاعت بیان کنند ؟ به باور من اگر باورها و قوانین اسلام به زور شمشیر
بر ما ایرانیان چیره نمی گشت و این چنین در اعماق ذهن ما ریشه نمی دوانید، ما نیز امروزه می توانستیم کشوری مثل ایتالیا و یا یونان باشیم و علت عقب ماندگی خود را به گردن آمریکا یا انگلیس نیندازیم .و یادمان باشد که کانت می گوید راستگویی بهترین مصلحت اندیشی است .
آقای مهرداد، وضع اقتصاد آمریکا خراب تر است یا دولت های شبه سوسیالیست اروپایی که از پرداخت بدهی های خودشان وامانده اند؟
-- علی ، May 16, 2010 در ساعت 11:56 PM