رادیو زمانه > خارج از سیاست > ايرانيان > تاوان سکوت | ||
تاوان سکوتایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.comاعتراضهای جهانی به بازداشت جعفر پناهی، فیلمساز ایرانی همچنان ادامه دارد و روزبهروز بهویژه در عرصهی بینالمللی وارد مرحلهی تازهتری میشود.
چندین روزنامهی پرتیراژ فرانسه بهتازگی مطالبی در پشتیبانی از جعفر پناهی منتشر کردهاند و ضمن آن عباس کیارستمی را مورد انتقاد قرار دادهاند. «انتقاد از عباس کیارستمی و پشتیبانی از جعفر پناهی»، تیتر یکی از روزنامههای صبح فرانسه، لیبراسیون است. چند روز مانده بهنمایش فیلم عباس کیارستمی، «رونوشت برابر اصل» در بخش رسمی جشنوارهی کن ۲۰۱۰، آنچه روابط سینماگر ایرانی با جمهوری اسلامی و سکوتش در برابر فضای موجود، بهویژه رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری توصیف شده، هدف انتقادهای تند از سوی ایرانیهای تبعیدی در پاریس قرار گرفته است.
نامهی سرگشادهای که صبح امروز در روزنامهی لیبراسیون چاپ شده، اگرچه خطاب به ژولیت بینوش، بازیگر سرشناس فرانسوی که در فیلم تازهی عباس کیارستمی نقش اصلی را بازی میکند نوشته شده، اما انتقادهای آن متوجه این کارگردان ایرانی است. در این نامهی سرگشاده نوشته شده «هنرمندان ایرانی در تبعید به شما برای همکاری و نشان دادن دوستیتان با آقای کیارستمی که یک هوادار رژیم آیتاللههاست تبریک میگویند.» دربارهی این نامه از آقای جواد دادستان، رییس جشنوارهی سینمای ایران در تبعید و مدیر هنری انجمن هنر در تبعید در پاریس میپرسم هدف از نوشتن این نامه چه بوده است؟ مربوط به امسال و مربوط به این نامه نیست. سالها و سالها است که با این طرز فکر مبارزه میکنیم که دفاع از حکومتهای مستبد و دیکتاتورهای جهان، فرق نمیکند ایرانی یا غیر ایرانی، شایستهی یک هنرمند نیست. هنرمند در درجهی اول باید نسبت به مسائلی که در مملکتش میگذرد حساس و نگران باشد. ما اگر بخواهیم در مورد ایران صحبت کنیم که همهی ایرانیها میدانند در ایران چه خبر است. چند روز پیش رژیم جمهوری اسلامی، پنج تن از بهترین جوانان ایرانی را اعدام کرد. خانوم بینوش برای انجمن هنر در تبعید یک سمبل است. سمبل بازیگری بسیار معروف که در مصاحبههایی هم که قبلاً در تلویزیون و روزنامهها از او چاپ شده، همیشه از بیخانمانها و انسانهای مظلوم جامعهی فرانسه دفاع کرده است. این به من اجازه میدهد که به ایشان یادآوری کنم پایش را در چه گودالی گذاشته است. آقای کیارستمی سمبل یک طرز فکر که متاسفانه بر جامعهی کنونی ایران حاکم شده، است. خیلی از جوانان ایرانی دوست دارند به پای آقای کیارستمی برسند، معروف شوند و از ایران بیرون بیایند. آقای کیارستمی فط یک سمبل است و چیز دیگری نیست. فیلمهایش را نگاه کنید و مقایسه کنید با فیلمهای آقای بیضایی، حتی آقای تقوایی و دیگران. یعنی اگر ما در جامعهی سالمی زندگی میکردیم آقای کیارستمی میتوانست فیلمهایی بسازد و در حد خودش معروف شود، ولی متاسفانه سیاست جهانی برای کمک به اقای خاتمی، آقای کیارستمی را بالا آوردند و معروفش کردند. در صورتی که آقای بیضایی و آقای تقوایی نیز هستند.
آقای دادستان شما چهدلایلی برای این هواداری آقای کیارستمی از جمهوری اسلامی دارید؟ هیچ فیلمی از ایران بدون اجازهی وزارت ارشاد، فارابی، وزارت امور خارجه و ... بیرون نمیآید. سالها است که اقای کیارستمی با آزادی کامل در ایران فیلم میسازد و بهخارج میآورد. فیلمهای ایشان ابداً ربطی به مسائل ایران ندارد. اگر یک یا دو فیلم هم راجع به آدمهای جامعهی ایران، که همهچیز در آن وحشتناک است، ساخته باشد، همهی مشکلات را گردن مردم انداخته است. در فیلم «ده»، خانم روسپی را میآورد که میگوید خودم میخواهم این کار را بکنم. فیلمهای دیگری نیز هست، بهعنوان نمونه «فحشا زیر حجاب» و ... فیلم مسلم منصوری هست که با روسپیان صحبت میکند و کاملاً مخالف این نظر هستند. شما میدانید، من هم میدانم که خیلیها را به این مسئله سوق دادهاند. یکی از دلایلی را که بهعنوان هواداری آقای کیارستمی از جمهوری اسلامی آوردهاید نامهای است که ایشان به آقای احمدینژاد نوشتهاند. اگر ممکن است در این مورد نیز توضیح بدهید. ایشان زمانی این نامه را نوشتند که بین دو انتخابات ریاست جمهوری بود. معلوم نبود چه کسی رییسجمهور خواهد شد. دعوا بین آقای احمدینژاد و رفسنجانی بود. ایشان برای اینکه هیچکدام را نرنجاند نامهای نوشت و از آقای احمدینژاد چهرهای بسیار انسانی در این نامه ساخته بود. خوشبختانه این نامه را در مجلات و سایتهای داخل ایران چاپ کردند و بهدست ما نیز رسید که بدون هیچگونه توضیحی آن را چاپ کردیم. آقای دادستان در همین نامه شما به چهرههایی در دنیای هنر اشاره کردهاید. برتولت برشت، فریتس لانگ در زمان هیتلر و ملینا مرکوری در زمان حکومت سرهنگها در یونان و هانا آرنت ضد نازی در آلمان. چه هدفی از آوردن نام این هنرمندان در زمان حکومتهای دیکتاتوری داشتید؟ به این دلیل این اسامی را آوردم که برایشان واقعاً احترام قائلم. اینها نیز میتوانستند مثل آقای کیارستمی و امثال او کاملاً ملتشان و جنگافروزی هیتلر را فراموش کنند. ولی ما چهرههایی در ایران داریم مثل میرزادهی عشقی، احمد کسروی، فرید سلطانپور، فریدون فرخزاد و... منتهی اروپاییها اینها را نمیشناسند و کسانی را میشناسند که با پول نفت ایران در خارج از کشور معروف شدهاند.
ما از آقای بیضایی و تقوایی صحبتی نمیشنویم. با اینکه زیاد با عقاید خود آقایان بیضایی و تقوایی موافق نیستم ولی اینها توانستهاند در ایران بمانند و اعتراض کنند. همین اعتراضشان باعث شده است که فقط در ایران کار کنند. فیلم «باشو غریبهی کوچک» را اینها بیرون آوردند و مرتب همهجا نشان میدهند و تمام شد. بعد از آن، آقای بیضایی چند فیلم دیگر نیز ساخته است. چگونه میشود که آقای کیارستمی و آقای مخملباف بیرون بیایند و معروف شوند، فقط به این دلیل که ما سکوت کردیم و چشم گذاشتیم روی این مسئله که ایران وقتی فیلمی بهخارج میفرستد صاحب کار باید کاملاً از نظر مقامات جمهوری اسلامی کاملا مورد اعتماد باشد. آقای کیارستمی سالها در خارج از کشور یک کلمه در مورد فجایعی که در ایران اتفاق میافتد صحبت نکرده است. اینهمه هم امکان افشاگری داشته ولی کار خودش را میکند انگار که اصلاً در نروژ به دنیا آمده است. جاودانگی برای روزنامهنگاران زندانی رضا دقتی جایزهی جاودانگی را به روزنامهنگاران زندانی در ایران تقدیم کرد. دوشنبه، دهم ماه می ۲۰۱۰، طی مراسم در نیویورک، رضا دقتی عکاس بنام ایرانی و فعال حقوق بشر، جایزهی معتبر جاودانگی بخش ژورنالیسم را در برابر ۶۵۰ شخصیت مهم از مرکز بینالمللی عکاسی آیسیپی دریافت کرد.
این جایزه از سال ۱۹۸۵ تا به امروز به عکاسانی داده میشود که توانستهاند دیدی متفاوت از جهان ارائه دهند. عکسهای این مجموعه که به نام «روزی روزگاری امپراطوری روسیه»، ثمرهی چندین سال عکاسی رضا از آثار باقیماندهی اشغال افغانستان است. رضا دقتی دربارهی این جایزه و اهدای آن به مردم ایران در این مراسم گفت: «۳۰ سال پیش، جنگی نابرابر در افغانستان درگرفت. نبردی که در آن امپراطوری اشغالگر روسیه تلاش کرد از هر راهی مردم بیدفاع اما مقاوم را مطیع خود کند. روزهایی که امپراطوری روسیه مغرور از اشغالگری و چپاولهایش در قفقاز و آسیای مرکزی وارد افغانستان شد، بهعنوان عکاس و خبرنگار بینالمللی مقاومت مردم افغانستان را بهرهبری احمدشاه مسعود در توپخانه به همراه هلیکوپترها، تانکها و بمبافکنهای روسی در شرایطی که نه مجال عقبنشینی وجود داشت، نه فرصت فرار از مرگ به ثبت رساندم. درد و رنج مردم را نهایتی نبود، اما نیروهای مقاومت دست از مبارزه برای آزادی کشور خود برنمیداشتند.» وی میافزاید: «امپراطوریها، حکام ظالم و اشغالگران همیشه در برابر خواست یک ملت برای آزادی در گذر زمان رنگ میبازند. در این مبارزات برای آزادی، نقش روزنامهنگاران و هنرمندان بسیار مهم و تعیینکننده است. بنابراین انعکاس این مبارزات تنها با به خطر انداختن زندگیشان امکانپذیر است. بسیارند روزنامهنگارانی که در زندانها جان باختند، اما امروز یکی از سیاهترین نقاط دنیا برای این انسانهای آزادهی کشور من ایران است.» رضا دقتی در مراسم اهدای جایزهی جاودانگی گفت: «این جایزه را به تمام هنرمندان و روزنامهنگاران ایرانی که در زندان هستند، مورد شکنجه و تجاوز قرار گرفتهاند یا جان خود را در این راه از دست دادهاند تقدیم میکنم. به آنهایی که با وجود تمامی خطرات موجود با شجاعت فراوان کار خود را ادامه میدهند تا این جهان و انسانیت را از فعالیت رژیم دیکتاتوری ایران آگاه کنند.» |
نظرهای خوانندگان
خیلی دلم اشوب بود از بی تفاوتی به عملکرد این اقای کیارستمی . خوشحالم که این رویداد را گزارش کردید. ممنون از همه
-- فرشید ، May 14, 2010 در ساعت 11:47 PMواقعا متاسفم که آقای کیارستمی را اینجوری می بینید. همه اش شعار و تنگ نظری . هیچ سرزمینی اینجوری نخبه های خودشو نمی کشه که ما می کشیم....متاسفم ...یک سری اینجا نشیتیم و فقط غر می زنیم. اگه کیارستمی هم مثله تقوایی و بیضایی فیلم نمی ساخت ،خیال همه راحت می شد؟؟...
-- آرش ، May 14, 2010 در ساعت 11:47 PMاینها دوستانی هستند که چون خودشون هیچ کار مفیدی در همه این سال ها نکردند و خودشون را مستحق یک جایگاه می دونند که ندارند ،به صورت ناخوداگاه دچار حسادت شده اند ....نکته آخر اینکه ، فقط زندگی کردن در ایران به اندازه ی همه فعالیت های این دوستان می ارزه... کیارستمی و امثال کیارستمی به اندازه تمام این دوستان با سختی ها جنگیدن و مبارزه کردند...
من سوالم از اقای دادستان اینست که درباره جمله کوروساوا در توصیف سینمای کیارستمی چه فکری میکنند؟ زبان جهانی هنر کیارستمی سالها بعد از این آشوبهای سیاسی گذرا، باقی خواهد ماند. اقای دادستان هم میتوانند تشریف بیاورند به ایران و اعتراض کنند! اعتراض از راه دور که هنر نیست و شجاعتی لازم ندارد! کاملا با نظر آرش موافقم.
-- امیر ، May 16, 2010 در ساعت 11:47 PMاعتراض چه ربطی به ایران بودن و بیرون ایران بودن دارد؟ اگر حرفی درست باشد آن را می توان از هر نقطه ای گفت. آقای دادستان درست می گوید که هنرمند نسبت به محیط اطرافش متعهد است. حالا این معنی اش این نیست همه هنرمندان فیلم سیاسی بسازند. نه. معنی اش تعهد انسانی است. چیزی که شاملو و سارتر و سایر هنرمندان متعهد رویش عمرشان را گذاشتند. چیزی که پناهی را به زندان فرستاده و کیارستمی در کن صفا می کند. جمله کوروساوا یا هر کس دیگر نمی تواند نشان ارزشمند بودن یک اثر هنری باشد. لطفا آثار کیارستمی را بدون پیش داوری ببینید تا بفهمید او را فرانسوی ها گنده کردند و اتفاقا زمان نشان خواهد داد که او یک حباب بود.
-- حسین ، May 17, 2010 در ساعت 11:47 PMمتاسفم که به عنوان یک ایرانی، انقدر راحت به هنرمند (بخوانیم انسان) دیگری اینگونه بی محابا می تازید.
-- کامران ، May 20, 2010 در ساعت 11:47 PMدوست عزیز، نوشته شما نه نقد است نه حتا اعتراض، عقده گشایی غرض ورزانه ای است که هدفی جز برچسب زنی و فحاشی را دنبال نمی کند.
پیش از این هم در سایتی خواندم که دوستی نوشته بود برای پناهی و کیارستمی به دلیل اینکه یکی در زندان و دیگری در کن است تفاوت قائل است .سوال من از این دست دوستان این است که
-- دوست ، Jul 14, 2010 در ساعت 11:47 PMبه نظر شما برای اثبات هنر مندی یک هنرمند
آیا زندان رفتن ملاک است با این توصیف در حال حاضر همه کارگردانان ایرانی که زندان نرفته اند یا خائن اند یا هنرمند نیستند.علاوه بر این با این تئوری حتما آقای پناهی که چند سال پیش با فیلم دایره جایزه کن را نصیب خود کرد هم جزوه خائنان بوده و امروز سر به راه شده
در حال حاضر جوانان زیادی در زندانهای ر÷یم
سختی تحمل میکنند . با تئوری آقای دادستان و دوستانش ایرانیانی و جوانانی که توسط ر÷یم دستگیر نشدهاند همه خائن هستند.
آقایان دوستان بس کنید شرایط ایران به قدر کافی به مردم و هنرمندان داخل فشار میآورد شما هم به این شرایط سخت دامن نزنید.
سال 57 امثال همین آقای دادستان انقلاب کردند و خمینی به ایران آمد.حالا سختی اش برای جوانان ایرانی است. خنده دار این است که هر کس در آن فضای سخت هم کاری کند به حساب این روشنفکران 57اسمش میشود نوکر ر÷یم آخوندی .