رادیو زمانه > خارج از سیاست > جهان > انتخابات بریتانیا و ائتلافهای ممکن | ||
انتخابات بریتانیا و ائتلافهای ممکنفرنگیس محبیmohebbi@radiozamaneh.comبا گذشت یک روز از پایان رأیگیری در انتخابات عمومی بریتانیا که به تشکیل یک پارلمان معلق انجامید، یعنی پارلمانی که هیچ حزبی در آن اکثریت ندارد، هنوز مشخص نیست که چه کسی نخستوزیر دولت بعدی این کشور خواهد بود.
حزب محافظهکار در این انتخابات بیش از سایر احزاب رأی آورده و ۳۰۷ کرسی پارلمان را به خود اختصاص داده است، اما برای تشکیل دولت دستکم به ۲۰ کرسی دیگر نیاز دارد. در حالی که تا دو ماه قبل از انتخابات در نظرخواهیها حزب محافظهکار پیروزیش در انتخابات قطعی به نظر میرسید. اکنون این سئوال مطرح است که در دوران مبارزات انتخاباتی چه عواملی باعث شد که محافظهکاران نتوانند اکثریت قاطع کرسیهای پارلمان را به دست بیاورند؟ این پرسشی است که در گفتوگو با دکتر مهرداد خوانساری تحلیلگر سیاسی در لندن در میان گذاشتهام: به نظر من بزرگترین معضلی که امروز جامعهی بریتانیا با آن مواجه است، بستر مربوط به اوضاع اقتصادی کشور است و این که چه سیاستهایی میتواند برای این وضعیت بغرنج مرهمی پیدا کند و ضمن این که در جهت بهبود اوضاع قدم بردارد، شرایط را برای تودههای مردم هم سخت نکند و خدمات اجتماعی را در اثر تنظیم بودجههای اختصاصی دولت برای آنها کم نکند و همین طور فشارهای اجتماعی را روی مردم بیشتر نکند. حزب محافظهکار دارای دیدگاههایی قاطع است، برای این که وضع نابسامان اقتصادی را از این وضعیتی که هست در اسرع وقت خارج کند و به سمتی سوق دهد که در جهت بهبود باشد و بازار اقتصادی انگلستان هم پیرو اجرای یک چنین سیاستهایی از سوی حزب محافظهکار است. ولی دولت کارگر به علت این که سر کار است و به علت این که به هرحال توانسته در جهت ترمیم اوضاع اقتصادی، علیرغم تمام ایراداتی که از او گرفته میشود، قدمهای مثبتی بردارد و از همه چیز مهمتر این که بحث اصلی دولت کارگر این است که ضمن آن که در این راستا قدم برمیدارد، اما از خدمات اجتماعی کم نخواهد کرد و یا وارد آن بخش از برنامههایی که حزب محافظه کار قول آنها را داده نخواهد شد، که در اثر آن خدمات اجتماعی به میزان فوقالعاده زیادی میتواند کاهش پیدا کند. دولت کارگر در مرحلهی نهایی توانسته است موقعیت خود را غنیتر کند و مردم ضمن این که خواستار تغییرات عمده هستند، ولی خواستار این نیستند که با مشکلات روزمرهی بیشتری در زندگی خود مواجه شوند. و به نظر من این یک فاکتور اصلی است برای حزب محافظهکار که موفق نشده است به یک اکثریت تام، آن طور که قبلا پیشبینی میشد، دست پیدا کند.
یکی از شگفتیهای این انتخابات درخشش فوقالعادهی حزب لیبرال دموکرات و رهبر آن نیک کلگ در دوران مبارزات انتخاباتی بوده است، بهخصوص پس از مناظرههای تلویزیونی که نظرخواهیها همه حکایت از یک رقابت سه جانبهی کامل داشت. اما در نتیجهی انتخابات حزب لیبرال در مقایسه با دورههای قبل کرسیهای کمتری هم به دست آورد. فکر میکنید که علت این درخشش و بعد غروب لیبرالـ دموکراتها چه بود؟ این مسألهی مناظرات تلویزیونی یک شمشیر دو لبه است. از یکسو این مناظرهی تلویزیونی باعث شد که آقای نیک کلگ به صورت هموزن با گوردن براون و دیوید کامرون خود را در مقابل مردم بریتانیا مطرح کند و چون یک جوان خوشقیافه و خوشزبانی نیز هست، شاید بتواند در کوتاه مدت جذابیتی از خود نشان دهد و مردم را به سمت خود بکشاند. ولی زمانی که سیاستهای حزب او، به علت این که او توانسته این جذابیت را نشان دهد، بیشتر زیر ذرهبین میرود، خب بعضی از برنامههایی که لیبرالـ دموکراتها پیشنهاد میکنند با آنچه واقعیات دیکته میکند و آنچه شرایط بریتانیای امروز میتواند بپذیرد، باهم متفاوتاند. به همین جهت است که علیرغم آن محبوبیت اولیه، زمانی که مسائل کمی شکافته میشوند و مسائل دقیقتر مورد بررسی قرار میگیرند، میبینند که بعضی از برنامههای حزب لیبرالـ دموکرات با اوضاع و احوال و واقعیات روز تطبیق نمیکند و به همین جهت هم است که به نظر من سقوط در رأی آنها را مشاهده کردیم. البته باید گفت که کل آرای آنها به طور کلی نسبت به پنج سال قبل ۱ درصد بالا رفته است. ولی علیرغم پیشرفتی که در آن زمینه کردند، عملاً پنج کرسی در مجلس عوام از دست دادند. با اختلاف عمیقی که دو حزب محافظهکار و لیبرالـ دموکرات بویژه در زمینههایی چون قانون انتخابات، عضویت در اتحادیه اروپا و مهاجرت دارند، فکر میکنید چقدر احتمالش هست که بر اثر تشکیل دولت جدید به توافق برسند؟ ببینید، علاوه برآن زمینهی اختلاف عمیق دیگری بین حزب لیبرالـ دموکرات و حزب محافظهکار وجود دارد. سیاست دفاعی دو حزب هم مطرح است واین که آیا قدرت هستهای مستقل بریتانیا باید حفظ شود یا نه که محافظهکاران صددرصد طالب آن هستند، ولی لیبرالـ دموکراتها با آن مخالفت ورزیدهاند که همین برمیگردد به مسائلی از قبیل حضور بیشتر نیروهای انگلیسی در افغانستان و غیره که تفاوت فاحشی باز بین اینها وجود دارد. من تصور نمیکنم که دولت محافظهکار، اگر بخواهد تشکیل شود، وارد آن نوع ائتلافی با لیبرالـ دموکراتها شود که مثلاً برخی از کرسیهای وزارتی را در اختیار آنها بگذارد. این احتمال هست که مثلاً لیبرالـ دموکراتها روی یک سلسله مسائل و رفرمهای اقتصادی بخواهند با محافظهکاران به توافقی برسند و روی آن مسائل از یک حکومت اقلیتی محافظهکار در مجلس حمایت کنند و عملاً باعث شوند دولت محافظهکار بتواند یک سلسله برنامههای جدید اقتصادی را در مجلس به تصویب رساند و آنها هم از آن پشتیبانی کنند. ولی هر طور که حساب کنید، ائتلاف یا هر نوع همسویی و توافق، میان لیبرالـ دموکراتها و محافظهکاران نمیتواند امری درازمدت باشد و به همین جهت هیچ کس روی پایدار ماندن آن نمیتواند حساب کند و بیشتر تفکر به نظر من بین کارشناسان سیاسی این است که هر طور بشود، به هرحال یک انتخابات عمومی دیگری در کمتر از یک سال آینده به طور مسلم در پیش خواهد بود.
در مقابل آقای خوانساری مواضع دو حزب کارگر و لیبرالـ دموکرات، به غیر از همین مواضع دفاعی که الان با حزب محافظهکاران هم دارند، در بعضی از زمینهها به هم نزدیکترند و به نظر میآید که گوردن براون نخست وزیر فعلی و رهبر حزب کارگر هم حاضر است برای جلب لیبرالها امتیازات زیادی دهد. بنابراین اگر مذاکرات لیبرالها با محافظهکاران به جایی نرسد، فکر میکنید با علم به این که به هرحال لیبرالـ دموکراتها زیاد دلخوشی هم از شخص گوردن براون ندارند، ائتلاف آنان با حزب کارگر تقریباً قطعی به نظر میرسد؟ مسأله این است که احتمال نزدیکی لیبرالـ دموکراتها با حزب کارگر همیشه خیلی بیشتر از احتمال نزدیکی لیبرالـ دموکراتها با محافظهکاران بوده است. این که حالا از آقای گوردن براون خوششان میآید یا نمیآید، به نظر من در درجهی دوم قرار دارد. چون مسألهی نگرانکننده این است که همکاری لیبرالـ دموکراتها و حزب کارگر در شرایط فعلی تفاوت فاحشی نمیکند. چون مجموعهی کرسیهایی که این دو حزب باهم دارند، بازهم آن اکثریت تام را به آنها نمیدهد. لیبرالـ دموکراتها در آن فرم قبلی خودشان، یعنی حزب لیبرال بریتانیا، در اواخر دههی هفتاد میلادی با حزب کارگر همکاری داشت. همکاری از نوعی که پیشنهاد یا فکر آن امروز در افکار وجود دارد و همه فکر میکنند که ممکن است به یک نوع تجدیدی از آن همکاری قبلی بتواند صورت گیرد. ولی مسألهی اساسی این است که در آن زمان پشتیبانی لیبرالها باعث میشد که دولت بتواند اکثریت آراء را داشته باشد. امروز نمیتواند! یعنی اگر دولت کارگر بتواند همکاری حزب لیبرالـ دموکرات را جلب کند، باز هفتـ هشتـ ده رأی کمتر از داشتن اکثریت تام با یک چنین شرایطی مواجه میشود. پس نیازمند این است که بتواند کمکهایی را هم از بعضی گروههای مستقل، که ۲۶ کرسی متعلق به آنان است، جلب کند که البته امکانش میتواند فراهم شود. ولی مسألهی اساسی این است که آیا میتوانند اصولاً به توافقی برسند؟ احتمال آن به نظر من خیلی بیشتر از آن است که لیبرالـ دموکراتها با محافظهکارها همکاری کنند، به خصوص در ارتباط با مسائل اقتصادی و به خصوص در این رابطه که لیبرالـ دموکراتها نیز مثل حزب کارگر با برنامههای اساسی حزب محافظهکار برای کم کردن مخارج مخالفاند، یا با کم کردن آن بودجههایی که در اختیار پروژههای اجتماعی قرار میگیرد، و همین طور علاقمند نیستند آن هزینههایی که برای خدمات اجتماعی میشود، در شرایط فعلی فاحشی کم شود. آخرین سئوالی که از شما میکنم این است، با در نظر گرفتن این مسأله که به هرحال نیک کلگ یک مهرهی کلیدی و کلید به قدرت رسیدن و نخست وزیری دیوید کامرون خواهد بود، فکر میکنید اعضای حزب محافظهکار تا چه حد حاضرند سازش کنند در مورد بعضی از مواضع اصولیشان؟ مثلاً یکی از مسائل همین قانون انتخابات است! ببینید آقای کامرون احتیاج به پشتیبانی ۲۰ رأی اضافی در مجلس دارد، تا بتواند برنامههای خود را به اجرا گذارد. این ۲۰ رأی میتواند توسط کرسیهایی که در ایرلند شمالی هست و به طور سنتی همیشه با حزب محافظهکار همکاری کردهاند و با تعدادی از افراد منفرد یا مستقل تأمین شود. ولی برای این که در اصل دست کامرون قویتر باشد که پشتیبانی اینها را به سمت خودش بکشد، ضمن آن که باید قول و تعهداتی به آنها دهد، لاس زدن با لیبرالـ دموکراتها در اصل این زمینه را در اذهان آنها بوجود میآورد که کامرون این امکان را دارد که با فرد یا نیروی دیگری سازش کند که استنباط شخصی من، که البته میتواند غلط باشد، این است که حزب محافظهکار به دلایل تاکتیکی به سوی حزب لیبرالـ دموکرات رفته است و امیدی ندارد و قصد این را ندارد که بخواهد در ارتباط با آن سیاستهایی که شما به آن اشاره کردید، در اصل در راستای خواستههای حزب لیبرالـ دموکرات قدم بردارد. ولی مثلا با دادن قولها و تعهداتی، فرض کنیم به این نیروهایی که در ایرلند شمالی هستند یا به افراد مستقل، به نوعی احتمال سازش با آنها برایش راحتتر است تا با لیبرالـ دموکراتها. Interviewee: Mehrdad Khonsari |