رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۶ اسفند ۱۳۸۸

«چهارشنبه‌سوری»؛ به روایتی دیگر

مریم محمدی
mmohammadi@radiozamaneh.com

این برنامه‌ی‏ «روی خط زمانه» را به چهارشنبه‏سوری اختصاص داده‏ام.

Download it Here!

اما بنا به مناسبت این ایام که در ایران همه‏چیز به رویدادهای تلخ و شیرین پس از انتخابات ریاست جمهوری و از آن‏جا به جنبش سبز ارتباط پیدا می‏کند و از سوی دیگر آخرین روز از سال ۸۸ است که در این بستر مطرح می‏شود، به گزارش وقایع امروز نپرداخته‏ام. بلکه به آن‏چه در اندیشه‏ی عمومی جامعه‏ی کنونی ایران، به ویژه هواداران جنبش سبز در داخل و خارج از کشور می‏گذرد، پرداخته‏ام.

این طرح را گفت‏وگوی اولیه‏‏ام با یک نوجوان ۱۲ ساله‏ی تهرانی به ذهن من آورد که فامیل یکی از کشته‏شدگان حوادث اخیر پس از انتخابات ایران است:


من دوازده سال‏ام است.

سال‏های پیش هم حتما در چهارشنبه‏سوری شرکت کردی.

بله چهارشنبه‏سوری‏های قبلی، تا جایی‏ که می‏توانستم، سعی می‏کردم باشم. چون بالاخره لذت دارد و من شرکت می‏کردم.

امسال برای چهارشنبه‏سوری چه‏کار کردی؟

امسال هم مانند سال‏های دیگر وسایلی را تهیه کرده‏ام که امشب بتوانم استفاده کنم.

فکر می‏کنی چهارشنبه‏سوری امسال با سال‏های دیگر هیچ‏ تفاوتی داشته باشد؟

احتمال می‏دهم چهارشنبه‏سوری امسال به خاطر اتفاقاتی که افتاده است، پلیس مردم را بیشتر دستگیر کند و زندانی‏های بیشتری داشته باشیم. چون امسال سیاسی و غیرسیاسی همه دستگیر می‏شوند.

به حوادثی که اتفاق افتاده اشاره کردی؛ با این حوادثی که اتفاق افتاده، فکر می‏کنی مانند سال‏های پیش در چهارشنبه‏سوری شرکت می‏کنی یا شرکت امسال‏ات متفاوت است؟

خیلی محکم‏تر شرکت می‏کنم. ولی سعی می‏کنم مانند سال‏های پیش باشد و فراتر نروم. حتماً شرکت می‏کنم، اما سعی می‏کنم محتاط‏تر باشم و در عین حال قوی‏تر. اما حرف‏ام را هم می‏زنم. به نظر من، تفاوت در این است که چهارشنبه‏‏سوری امسال سیاسی است و سال‏های قبل نبود.

با خانواده در این مراسم شرکت می‏کنی؟

بله؛ پدرم و مادرم هم همراهی می‏کنند. البته بیشتر پدرم.

کجا این مراسم را برگزار می‏کنید؟

معمولا جلوی منزل مادربزرگ و پدربزرگ‏ام. چون آن‏جا وسایل بیشتری هست و اطراف آن‏جا وسایل بیشتری فروخته می‏شود.

واقعیت این است که شور و شعف برگزاری مراسم چهارشنبه‏سوری را در صدای این نوجوان ۱۲ ساله حس نمی‏کنم. وقتی از او می‏پرسم که چرا با این بی‏حوصلگی در باره‏ی چهارشنبه‏سوری صحبت می‏کند، به حوادث پیرامون خودش اشاره می‏کند و از جمله این که:

من این‏طور فکر می‏کنم که حتی مادر سهراب یا برادرهای‏اش، خُب از سال‏های پیش شور کم‏تری داشته باشند. اما چون این رسم از قدیم در میان ایرانیان بوده و مربوط به ایران می‏شود و نه انقلاب، به همین دلیل فکر می‏کنم، مردم حضور خود را داشته باشند.

این که سیاسی است و مردم باید حضور خود را داشته باشند، به چه معناست؟ قرار است امروز مبارزه کنید یا سنت چهارشنبه‏سوری را به‏جا بیاورید؟

چون ما مجوزی برای روزهای دیگر نداریم و احتمال کنترل شدیدتر است، بیرون نمی‏آییم. اما فرقی نمی‏کند چه روزی باشد، هر روزی که مجوزی برای راهپیمایی و بیرون آمدن عده‏ای از مردم از خانه‏ها‏یشان باشد، آن روز را می‏توانیم یک روز مبارزه بنامیم.

گفتی که امروز جلوی خانه‏ی پدربزرگ و مادربزرگ‏ات خواهی رفت و با پدر و مادرت آن‏جا آتش روشن خواهید کرد. منظورت از مبارزه چیست؟

منظورم از مبارزه این نیست که زدوخوردی بشود. الان بین همه‏ی سیاست‏مداران بزرگ هم این یک سؤال است که ما برای پیروزی به اسلحه نیاز داریم ولی اگر بخواهیم از چنین وسایلی استفاده کنیم، دیگر مبارزه‏ی مدنی نخواهد شد. برای همین، این بحث دیگری است.

همان‏طور که گفتم، صحبت‏های این نوجوان ۱۲ ساله باعث شد که به جای تهیه‏ی گزارش از این روز، به مسائلی که در ذهن جامعه می‏گذرد، بپردازم. به نظر من، خانم شهلا لاهیجی، نویسنده، ناشر و فعال شناخته شده‏ی جنبش زنان، از کسانی است که می‏تواند این بحث را پیش ببرد.

خانم لاهیجی، در مورد برگزاری مراسم چهارشنبه‏سوری، آن‏چه از ایران می‏شنویم، شمایی کلی از برگزاری مراسم این روز است. در خارج از کشور گاهی از رهنمودهای خاص برای انجام مراسمی که به نوعی با جنبش سبز در ارتباط باشد، صحبت می‏شود. شما در آن‏جا به این رهنمودها و پیشنهادها چگونه نگاه می‏کنید؟

به نظر من، نسخه‏پیچی‏ای که در بیرون از ایران برای ما می‏شود، فقط به ما صدمه می‏زند. متاسفانه دوستانی که در بیرون هستند، تصورات عجیب و غریبی دارند و گاه صحبت‏هایی می‏کنند که انگار هنوز در سال ۵۷ هستند. یادشان رفته که این‏جا مردم با شیوه‏ی خودشان حرکت می‏کنند.

چه آن‏هایی که معتقدند بعد از ۲۲ بهمن همه‏چیز خوابید، چه آن‏هایی که معتقدند کارهای دیگر باید کرد، امروز برای‏شان روز چهارشنبه‏سوری است و فقط چهارشنبه‏سوری است.


شهلا لاهیجی

به هرحال امیدوارم از این که برای ما نسخه بپیچند، دست بردارند و اجازه بدهند ما به همین ترتیبی که داریم مسائل‏مان را پیش می‏بریم، با همان آرامش، بدون خشونت و با همان خواسته‏های منطقی و انسانی و صلح‏جویانه‏ی دور از هر نوع تشنج و آتش‏افروزی پیش برویم. اصلا بنا نیست که ما آتشی بیفروزیم. بناست آتش این خشونت عنان‏گسیخته را خاموش کنیم.

به هرحال، گزارش‏هایی هم از حضور پلیس و نیروهای امنیتی در شکل گسترده در خیابان‏ها می‏رسد.

چهارشنبه‏سوری همیشه برای نیروهای انتظامی کمی مشکل‏ساز بوده است. امسال اولین سالی نیست که پلیس‏ها در خیابان‏اند، سال‏های دیگر هم بودند. منتها امسال چون جامعه ملتهب و متشنج است، طبیعتاً این ترس بیشتر است.

یک مقدار احتیاط و مقداری هم متاسفانه گروه‏هایی هم که حضور و فعالیت‏شان در ایران غیرقانونی است، حرف‏های عجیب و غریبی مانند آتش… برپا می‏کنیم را اعلام می‏کنند و به قول اصطلاح کوچه‏بازاری خالی‏بندی می‏کنند و نمی‏گذارند مردم به راحتی حتی یک مراسم سنتی را به‏جا بیاورند. سیستم هم وادار می‏شود چیزهایی بگوید که خود را بسیار پیش مردم سبک می‏کند.

منظورتان دقیقاً چه رفتاری از جانب حاکمیت است؟

سنت‏ها را همان‏طور که مشکل بتوان تغییر داد، مشکل هم بتوان از بین برد. این مردم به چهارشنبه‏سوری اعتقاد دارند و این که حالا عقلی است یا خیر، فکر می‏کنم اصلا با این معیار و این گمانه اندازه زده نمی‏شود.

سنت‏ها طوری هستند که حتی عناصر بسیار مذهبی هم ممکن است این اعتقاد را داشته باشند که حتما باید امشب از روی آتش بپرند. ما در شهرستان‏ها سنت‏هایی بسیار پیچیده‏تر از این دیده‏ایم.

همیشه هم زنان نگهدارنده‏ی این سنت‏ها و انتقال‏دهنده‏ی آن به نسل‏های بعد هستند و آن‏ها را نگه می‏دارند و نباید هم کسی تلاش کند که با آن‏ها مخالفت کند. برای این که فکر می‏کنم باخت از آن آن‏ها است.

خانم لاهیجی، من الان با یک نوجوان ۱۲ ساله گفت‏وگو می‏کردم و پیش از آن هم با تعدادی از شهروندان. برخی‏ها حاضر نبودند حتی صحبت کنند و می‏گفتند روحیه‏ی گفت‏وگو در باره‏ی چهارشنبه‏سوری را ندارند.

بله؛ نوعی غمگینی در همه‏ی ما هست. هرچند فکر می‏کنم ما سال بسیار عجیبی را پشت سر گذاشتیم. ولی برای به‏پا کردن جشن و شادی کمی‏ غمگین‏ایم.

امسال من عید را از همه‏ی سال‏ها کم‏شورتر دید و این طبیعی است. به هرحال جامعه‏‏ای که این همه متشنج بوده، طبعاً واکنش‏اش این‏چنین خواهد بود. اما این مراسم را برپا می‏کند، برای این که سنت‏اش را دارد و باید برپا کند.

خانم لاهیجی، استدلالی هم وجود دارد که گفته می‏شود در روزهای دیگر یا هر روزی که انتخاب جنبش سبز باشد، حکومت حاضر نیست اجازه‏ی راهپیمایی یا حضور در خیابان را بدهد و مردم بناچار چنین روزهایی را باید به حرکت اعتراضی تبدیل کنند.

متاسفانه، به نظر من این درست همان نسخه‏پیچ بیرون از کشور است که نه این‏جا هستند و نه، به نظر من، حق دارند دستورالعمل صادر کنند. اصلا‏ً این‏طوری نیست.روزهایی هست که برای جنبشی که خواست جامعه‏ی مدنی را دارد، مفاهیم و تعاریف خود را دارد.

مثلا پنجشنبه‏ی آخر سال، همه مردم به گورستان می‏روند. طبیعتاً بسیاری از گورهای شهید شدگان و کشته شدگان دیدن می‏کنند. ولی به این مفهوم نخواهد بود که دارند تظاهرات می‏کنند، بلکه دارند یک مناسک به‏جا می‏‏آورند. این دو باهم فرق دارند.

متاسفانه شرایطی پیش می‏آید که مردم حتی آن مناسک معمولی هرساله را هم که بازدید از روان‏شادان، شهیدان و کشته‏شدگان و به هرحال آزاردیدگان این مدت هم باشد، نتوانند با دل راحت به‏جا بیاورند. اگر آن‏جا پلیس‏باران بشود، بالطبع مردم نمی‏توانند به راحتی این کار را بکنند. ولی این‏ها مناسک است.

من هیچ‏وقت نمی‏توانم شب‏ جمعه‏ی آخرسال خودم را به بهشت زهرا برسانم. برای این که راه نیست. راه بسته است. حال اگر امسال هم این‏طور بشود، نه این که بناست همه در این روز یا در روز دیگر و روزهای دیگر بیرون بریزند. اصلا چنین نسخه‏پیچی نداریم.

شما توضیحاتی دادید در مورد این که توقع بیش از حد از چهارشنبه‏سوری یا تشویق مردم به رویارویی سیاسی نباید باشد- اگر درست متوجه شده باشم- ولی پرسش این است که حکومت چگونه باید حرکت کند؟ آیا آن‏چه الان دارد انجام می‏دهد، به قول شما پلیس‏باران کردن خیابان‏ها، در جهت تخفیف مشکلات و خشم و اندوه مردم است؟

همین را می‏گویم؛ نادانی‏هایی صورت می‏گیرد که آدم با هر منطق و عقلی که آن‏ها را اندازه می‏گیرد، می‏بیند که نمی‏خورد و متاسفانه گویا بناست حکومت بدترین حرکات را در بدترین شرایط انجام بدهد که من ناظر، به هیچ‏وجه نمی‏توانم منطق آن را بفهمم.

مانند آن که اصلا نفهمیدم چرا با چهارشنبه‏سوری مخالفت می‏شود. ناگهان، بعد از ۳۰ سال، یک‏باره با چهارشنبه‏سوری مخالفت می‏کنند. خیابان را پلیس‏باران می‏کنند و خود این جو نارضایتی و دل‏به‏هم خوردگی ایجاد می‏کند. همان‏طور که گفتم، آن‏قدر بی‏منطق است که من برای‏اش هیچ منطقی جز بی‏منطقی نمی‏شناسم.

خانم لاهیجی، شما این نوع بی‏منطقی را در هردو طرف می‏بینید. اساساً این دو طرف را در مقابل هم چگونه ارزیابی می‏کنید؟

از سوی مردم، عدم خشونت، حرکات کاملاً موزون و حرکات به‏قاعده‏ی غیرخشونت‏آمیز که حق مردم است. این حق باید از طرف نیروهایی که وظیفه‏شان حفظ نظم و حفظ حقوق مردم است، محترم شناخته شود.

با هیچ دلیلی نمی‏شود به مردم حمله کرد و بعد گفت: می‏خواسته‏ایم امنیت‏تان را حفظ کنیم، برای همین به‏ شما حمله کرده‏ایم. چگونه می‏توان این برخورد را منطقی جلوه داد.

ولی متاسفانه این کار صورت می‏گیرد. اصلا ایجاد جو وحشت کار درستی نیست؛ یعنی نتیجه‏ی مطلوب ندارد. این را باید بدانند.

Share/Save/Bookmark