رادیو زمانه > خارج از سیاست > اقتصاد و معیشت > «حداقل دستمزدها غيركارشناسی تعيين میشود» | ||
«حداقل دستمزدها غيركارشناسی تعيين میشود»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comپس از حدس و گمانهها و پیشنهادات گوناگون بر سر تعیین حداقل دستمزد کارگران در سال ۱۳۸۹، سرانجام روز شنبه ۲۲ اسفند، «شورای عالی کار» این مبلغ را ۳۰۳هزار و ۴۸تومان اعلام کرد.
این در حالی است که پیش از این، علیرضا محجوب نمایندهی خانهی کارگر در مجلس، عنوان کرده بود با توجه به طرح حذف یارانهها و تورمی که در سال آینده پیشبینی میشود، حداقل میزان افزایش دستمزد کارگران نباید از دوبرابر حداقل میزان کنونی کمتر باشد. یعنی باید به رقمی حداقل معادل ۵۲۶هزار تومان برسد. این پرسش را که رقم تعیین شده تا چه میزان منطبق با نیازها و انتظارات کارگران خواهد بود و احیاناً چه تبعات سیاسی- اجتماعیای با خود همراه خواهد داشت را با آقای اسدالله صادقی، دبیر سابق سندیکای فلزکار- مکانیک ایران که اینک در کشور نروژ به فعالیت سندیکایی میپردازند، در میان گذاشتم.
آقای صادقی معتقد است که رقم تعیین شده به هیچوجه تکاپوی احتیاجات کارگران در سال آتی را نخواهد داد: البته این قابل پیشبینی بود. چون روال تعیین حداقل دستمزد کارگران در چند سال گذشته همیشه همینطور بوده است. همیشه نتیجهی کار این بوده که مبلغ بسیار ناچیزی را که بسیار پایینتر از نرخ واقعی تورم است، به عنوان حداقل دستمزد کارگران تعیین میکنند. در حالیکه حداقل دستمزد باید بر مبنای تورم و سبد نیاز خانوار تعیین شود. طبق آخرین برآوردها و آمارهایی که از سوی منابع مستقل و صاحبنظران اقتصادی منتشر شده است، هزینهی زندگی یک خانوار چهارنفرهی شهری در ایران بالغ بر ۹۴۰هزار تومان است. مسالهی دیگر این است که نمیدانم این ایده از کجا آمده که کارگر نباید بالاتر از خط فقر زندگی کند و این خط فقر شده نهایت. اما حتی این نهایت هم که نهایت نامشروع و غیرقابل قبولی است را به کارگر پرداخت نمیکنند و یک سوم آن را به عنوان حداقل دستمزد تعیین میکنند. آقای صادقی، ترکیبی که در شورای عالی کار این تصمیم را میگیرد، چگونه تشکیل میشود؟ در شورای عالی کار که تصمیمگیرنده است، نمایندهی کارفرما، دولت و کارگران به تناسب و به طور مساوی حضور دارند. ولی خود نمایندهی دولت در این شورا از کارفرما، کارفرماتر است و سختگیری بیشتری میکند. سه نمایندهی کارگران حاضر در شورا هم متاسفانه از تشکلهای کارگری حکومتی فرستاده میشوند. منظورتان از حکومتی بودن این تشکلها چیست؟ هر سال مخالفتهای متفاوتی از جانب تشکلهای کارگری مستقل مانند سندیکای شرکت واحد، نیشکر هفتتپه و… صورت میگیرد که البته رهبران آنها بیشتر در زندان هستند. نمایندههای تشکلهای مستقل در شورای عالی کار راه ندارند. از سوی دیگر، خانهی کارگر جمهوری اسلامی را نیز که به خصوص در دورهی احمدینژاد نسبت به سیاستهای اقتصادی دولت ایشان انتقاد دارد، عملاً کنار گذاشتهاند و بیشتر کسانی که ۱۰۰درصد گوش به فرمان خودشان هستند را به عنوان نمایندهی کارگران به شورای کار بردهاند که هرچه تصویب شود، آنها تسلیماند. از سوی شورای عالی کار گفته شده که این اضافه دستمزد، ۳/۳درصد از نرخ تورم اعلام شده هم بیشتر است. از یک سو، بانک مرکزی ایران تورم را بین ۱۱ تا ۱۲درصد اعلام کرده که مطلعین امور اقتصادی به حالت تمسخر با آن برخورد کردند. از طرف دیگر، در مجلس پیشبینی شده که در اثر اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها، تورم ۴۰درصد افزایش پیدا میکند. یعنی حداقل دستمزد تعیین شده حتی اگر مبنا را همین ۱۱درصد هم درنظر گرفته باشد، باز تورم ۴۰درصدی را که به آن اضافه میشود، در خود ندارد و آن را نادیده گرفته است. در حالی که این حداقل دستمزد برای سال آینده است. سالی که میزان تورم را ۵۲درصد و حتی برخی منابع حکومتی تا ۶۰درصد پیشبینی کردهاند. اگر قرار باشد طرح هدفمند کردن یارانهها و تورم ۴۰درصدی عملی شود که بر اساس صحبتهایی که میشود، قریب به یقین است، مزد کارگران بیش از چهاربار به زیر خط فقر میرود. با این اوصاف، بر اساس تجربیات شما در مبارزات کارگری، پیش و پس از انقلاب و آنچه مجموعاً امروز در جامعهی کارگری غرب شاهدش هستید، چه افقی پیش روی کارگران ایران قرار دارد؟ یا کارگران چه باید بکنند؟ دو مساله در این میان خیلی مهم است؛ یکی این که نمایندههای واقعی کارگران در تشکلهایی مانند شورای عالی کار نیستند که از منافع کارگران دفاع کنند.
دوم این که در اثر سیاستهای دولت آقای احمدینژاد، اقتصاد کشور و به خصوص اقتصاد تولیدی، به طور کلی نابود شده است و تمام تولید ما با ظرفیت ۳۰-۴۰درصد کار میکند. در حال حاضر ما با انبوه بیکاران مواجه هستیم. حدود ۸۷درصد این بیکاران نیز جوانان تحصیلکردهای هستند که مدرک دیپلم و بالای دیپلم دارند. در نتیجه در این شرایطی که اقتصاد کشور به این فلاکت افتاده است، به نظر من، خیلی دشوار است که کارگر بتواند قدرت چانهزنی داشته باشد و از این طریق بتواند حقوق خود را افزایش بدهد. یعنی خواست افزایش دستمزد در حال حاضر قابل تحقق نیست؟ فکر میکنم، مشکلی که ما در حال حاضر با آن روبرو هستیم، مشکل کلانتری است. یعنی مسالهی دستمزد، افزایش حقوق و ارتقاء سطح زندگی کارگران و زحمتکشان، مستلزم تغییراتی در مناسبات اقتصادی جامعه است. دستکم باید تولید از این رکود دربیاید، رونق بگیرد و در نتیجه تقاضا برای کار و مصرف بالا برود. در حالی که در چند ساله گذشته، برعکس سیر نزولی طی کرده است. یعنی به جای این که امکان اشتغال فراهم شود، مرتب امکانات موجود اشتغال هم از دست رفته است. از سوی دیگر نسل جوانی که به سن کار رسیدهاند، تعدادشان بیشتر شده است. با توجه به افزایش جوانان تحصیلکردهی بیکار که به آن اشاره کردید، این حداقل دستمزد و حداقل هزینه، در حقیقت جوانان تحصیلکردهی مملکت را شامل میشود. این موضوع چه پیامدهایی میتواند به همراه داشته باشد؟ دقیقاً همین طور است. الان خبرها و گزارشاتی میرسد که بسیاری از این جوانان، متاسفانه حتی با کمتر از حداقل دستمزدی که سال گذشته تعیین شده بود، مجبور میشوند کار کنند. یا این که نمونههایی میبینیم مانند این که کارگران سیمین اصفهان یکی دو هفتهی پیش به خیابان آمدند و به خاطر عدم پرداخت حقوقشان اعتراض کردند. کارفرما : پاسخ داده بود که: خُب اعتصاب کنید، هرکاری دلتان میخواهید انجام بدهید! یعنی به دلیل بحران اقتصادی، در ایران اعتصابات کارگری برای رسیدن به این هدف زیاد اثربخش نیست. البته به این معنا نیست که کارگران نباید اعتصاب کنند. در کارخانهها و واحدهایی که رونق وجود داشته باشد، میتوند توأم با موفقیت باشد. ولی در سطح عمومی، به نظر من، مبارزه و اعتراضات کارگران باید متوجه اصل قضیه باشد. یعنی متوجه دولتی باشد که عامل این وضع و این فقر و فلاکت است. دولتی که عامل افلاس اقتصادی مملکت است و روز به روز هم با رفتار و سیاستهای خود، وضع را بدتر میکند. آقای احمدینژاد در سفر اخیر خود به بندرعباس، گفتند که دولت اجازه نمیدهد کارگران را بیکار کنند. پرسشی که پیش میآید این است که بیشتر کارفرمایان کارخانههایی که در آنها بیکاری به وجود آمده است، دولتی هستند. بله همینطور است. آقای احمدینژاد خودشان یکی از منابع اصلی از بین رفتن امنیت شغلی کارگران و از بین رفتن اشتغال هستند. کارخانهها یا تحت کنترل مستقیم دولت هستند و یا تحت کنترل نهادهای مختلف و ارگانهای مختلف. مثلا کارخانهی آلومینیوم سازی اراک را گویا به تعاونیای که متعلق به سپاه پاسداران است، واگذار کردهاند. ولی در همان جا، با خشونت و سرسختی بسیار بیشتری با کارگران در تمام زمینهها از پرداخت حقوق، افزایش حقوق و…برخورد میکنند. نمونهی دیگر آن مخابرات راه دور شیراز بود که کارکنان آنجا چند بار اعتصاب کردهاند و شعار پلاکاردهایشان هم این بود که «ما گرسنه هستیم». منظور این است در همه جا همین شرایط حاکم است. یعنی وضعیت کارگرانی که در بخش دولتی کار میکنند، از کارگران بخش خصوصی بهتر نیست. اتفاقاً در بخش خصوصی اگر کارخانه و واحد تولیدای سودآور باشد و در اثر تغییر و تحولات چند سال اخیر هنوز از رونق نیفتاده باشد، وضع کارگران به نسبت بهتر است. برای این که رابطه و مناسباتی بین رضایت کارگران، تولید و سود وجود دارد. چون کارفرما از کارخانه سود میبرد، نمیخواهد اعتراض و اعتصابی برپا بشود و سعی میکند از راهها و روشهایی که موجب اعتصاب و درگیری بشود، برهیز کند. اما متاسفانه گویا مأموریت مدیریت دولتی این است که تخریب کنند. نگرانی که ندارند، احساس تعهد و مسئولیت اجتماعی نیز ندارند. حتی در چند سال گذشته، به کرات در تهران و خیلی جاهای دیگر دیده شده که مدیران دولتی آمدهاند، مؤسساتی را عمداً به سمت ورشکستگی سوق دادهاند. برای این که دلالان پشت سرشان ایستادهاند که زمینها را بخرند و بساز و بفروشی کنند. کارخانههایی را که به اصطلاح واگذار میکنند، در واقع به دست تولید کننده نمیدهند، بلکه دست همان دلالها و واسطههایی میسپارند که با خودشان رابطههای مالی نامشروع و رانتی دارند. آنها هم سعی میکنند این واحدها را بفروشند و سودهای کلان ببرند. یعنی خیلی از واحدهایی که دولت میفروشد، اصلاً از گردونهی تولید خارج میشوند و تولید در آنجا از بین میرود. |
نظرهای خوانندگان
یعنی سرمایه داری خصوصی خیلی هم خوب است!!!
-- بدون نام ، Mar 16, 2010 در ساعت 03:04 PMدوست عزیز بدون نام: بله در شرایط کنونی ایران خصوصی سازی اگر به معنایی پایدار انجام شود به نفع است٬ چون دولت به پول نفت دسترسی دارد و برایش سودآوری صنعت مهم نیست٬ بلکه صرفا میخواهد همهاش را در چنگ داشته باشد. اما خصوصیسازیای که در ایران هم از طرف خود دولت از آن حمایت میشود چیز خطرناکی است. در شرایط کنونی که اکثر ثروتها و سرمایههای مملکت در دست سپاه و وابستگان و بیت رهبری است٬ خصوصی سازی نتایجی بسیار شبیه به آنچه که در بلوک شرق پس از فروپاشی اتفاق افتاد به بار خواهد آورد: همهی کسانی که تا همان روز قبل سران «حزب» بودند و در دولت قدرتی داشتند (قدرت مالی و اجرایی) به یکباره تبدیل شدند به صاحبان عمدهی سهام شرکتهای بزرگ. این هم همان اتفاقی است که دارد کم کم در ایران میافتد: مخابرات را به سپاه واگذار میکنند و در این چند سال اخیر هم مقدار زیادی از صنعت ایران به سپاه پاسداران و اقمارش منتقل شده است. خلاصه خیلی نمیشود صرفا از خصوصی سازی تحت عنوان خصوصی سازی حمایت کرد.
-- امید ، Mar 17, 2010 در ساعت 03:04 PMآقای امید منهم با بخشی از فکر شما موافقم. ولی فکر نمی کنید به علت همین شرایطی که شما می گویید و قدرتی که پول نفت در اختیار دولت قرار می دهد ( توجه کنید که خصوصی شدن نفت یعنی همان نظامی دولتی شدن آن مثل مخابرات ) سرمایه داری خصوصی در ایران یعنی فساد مطلق؟
-- علی ، Mar 18, 2010 در ساعت 03:04 PMمتاسفانه مشکلات کارگران در ایران فراتر پزداختن به مسائل صنفی روزمره می باشد . اول انکه مشکلات کارگران جدا از دیگر اقشار و طبقات جامعه نیست و در حال حاضر مشکل تمامی کشور نابسامانی و بی برنامگی و خودکامگی حاکم است . لذا در این مقطع تاریخ ، نجات ارتقا فرهنگی ، آزادی ، آموزش ، و ایجاد تشکل های صنفی ، فرهنگی ، و انواع و اقسام تشکل ها میباشد و جامعه را باید به سمت تشکل پذیری هدایت نمود . دیگر کار از افشاگری گذشته است و چه کسی هست که وخامت اوضاع را نداند؟ اما اکثریت شیوه ها و چگونگی مقابله و اهمیت تشکل پذیری را کامل نمی دانند .
-- نادر همتی ، Aug 1, 2010 در ساعت 03:04 PM