رادیو زمانه > خارج از سیاست > تحولات ایران > «احتمال زد و بند در دستگیری عبدالمالک ریگی» | ||
«احتمال زد و بند در دستگیری عبدالمالک ریگی»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comروز سهشنبه چهارم اسفندماه، خبر دستگیری عبدالمالک ریگی، رهبر مخفی تشکیلات نظامی جندالله که تاکنون منشاء درگیریهای خونین فراوانی در ایران بوده است، همهی اخبار داخلی و خارجی را تحت تاثیر قرار داد.
گروه جندالله تنها گروه مخالف دولت ایران نیست، اما تنها گروهی است که به اقدامات مسلحانه دست میزند. با آقای رحیم بندویی، از فعالان «حزب مردم بلوچستان» در سوئد، در بارهی این دستگیری، تاثیرات احتمالی آن و این که اساسا مطالبات مردم بلوچستان کدامها هستند، گفتوگویی انجام دادهام. آقای بندویی، وزیر اطلاعات ایران امروز اعلام کرد که عبدالمالک ریگی بدون کمک هیچ کشور خارجی دستگیر شده است. از سوی دیگر سایت متعلق به جندالله اعلام کرده است که این دستگیری با کمک سرویسهای اطلاعاتی غرب، از جمله سازمان سیا و سرویسهای اطلاعاتی افغانستان و پاکستان صورت گرفته و آقای ریگی را آنها به دولت ایران تحول دادهاند. این در حالی است که دولت ایران همیشه آمریکا و طالبان را به حمایت از جندالله متهم کرده است. شما چه عواملی را در این دستگیری مؤثر میبینید؟ میتوان مساله را به این شکل مطرح کرد که سیستم حکومتی پاکستان همیشه در دست نیروهای نظامی بوده است. این نیروهای نظامی، با توجه به وضعیت اقتصادی پاکستان، برای تامین امکانات خود و ادارهی کشورشان همیشه محتاج کشورهای غربی بودهاند. به همین دلیل زمانی که طالبان شکل گرفت، زیر چتر حمایتی سیستم حکومتی پاکستان بود و امکاناتاش را از کشورهای غربی تامین میکرد. بنابراین نظام پاکستان برای به دست آوردن امکانات مالی، دست به هر کاری خواهد زد و اگر در این رابطه هم اقدامی از سوی این دولت در قبال دریافت پول هنگفتی صورت گرفته باشد، بعید و دور از نظر نیست. در صورت چنین همکاریای باید سخن از صدها میلیون دلار و شاید هم بیش از این بوده باشد. ولی در هرصورت امکان رد و بدل کردن اطلاعات در درون پاکستان، به اشکال مختلف میسراست؛ هم خود نیروهای جمهوری اسلامی در آنجا حضور دارند و هم یک سری قراردادهای مابین دولت پاکستان و جمهوری اسلامی ایران، رد و بدل کردن این اطلاعات را قانونی میکند. هم این که پاکستان یکی از کشورهایی است که در آنجا با پول هرکاری میتوان کرد. در نتیجه این امکان که کسانی در این کشور اطلاعاتی را به جمهوری اسلامی منتقل کنند، محتمل بهنظر میرسد و احتمالا از اشکال مختلفی مانند روابط، پول و… استفاده شده است.
گروه وابسته به عبدالمالک ریگی موجب درگیریهای خونین زیادی در بلوچستان شد. فکر میکنید تاثیر این دستگیری در آنجا چگونه خواهد بود؟ مشکل اساسیای که جمهوری اسلامی الان در ایران و به خصوص در بخش شرقی کشور و بلوچستان دارد، وجود عبدالمالکها نیست. وجود ستم و بیعدالتیای است که همیشه در آن منطقه حاکم بوده و همچنان دارد با شدت بیشتری ادامه پیدا میکند. عبدالمالک نباشد، فرد دیگری برخواهد خاست. همچنان که پیش از عبدالمالک هم افراد بسیار زیاد دیگری بودند و میتوان لیست بسیار بزرگی از آنها نوشت. تا زمانی که ریشهی اساسی حل نشود، تاریخ همچنان تکرار خواهد شد. حزب مردم بلوچستان چگونه ارتباط احتمالیای با گروه ریگی داشته است و یا دارد؟ حزب مردم بلوچستان یک حزب سیاسی است که خواهان یک سیستم فدراتیو دمکراتیک در درون ایران هست و مبارزهی مسلحانه اصلا جزو برنامهاش نبوده و نیست و نخواهد هم بود. ما بر اساس مبارزهی مدنی در تلاش بهدست آوردن این حق طبیعی مردم بلوچ هستیم. در نتیجه هیچ نوع ارتباط رسمی و یا غیررسمی بین حزب مردم و جندالله برقرار نبوده است. از طریق عوامل جمهوری اسلامی همیشه تهمتهایی به حزب مردم بلوچستان در این زمینه زده میشد و حتی برای خود ملاقاتهایی را تصویر کردند که بین این دو گروه شکل گرفته است. در صورتی که هیچوقت چنین اتفاقی نیفتاده است. در نتیجه به جرأت میگویم که ما یک تشکل سیاسی صرف هستیم. در صورتی که جندالله یک تشکل سیاسی− نظامی با اهداف متفاوت و همچنین استراتژی و تاکتیکهای متفاوت برای رسیدن به آن اهداف است. برنامهها و اهدافی که حزب شما برای بلوچستان ایران دارد، چیست؟ فکر میکنید مطالبات عمدهی مردم بلوچستان در حال حاضر کدامها هستند؟ اولین نکته این است که ایران کشوری کثیرالمله و دارای تنوع فرهنگی زبانی گستردهای است و این واقعیتی است که کسی نمیتواند منکر آن شود، مگر این که افرادی بخواهند مانند کبک سرشان را توی برف بگذارند و بگویند کسی را نمیبینند. از زمان آغاز سیستم شاهنشاهی پهلوی که سیاستهای همانند سازی اجباری در ایران آغاز به کار کرده است، مردم غیرفارس ایران همیشه مورد ظلمهای فرهنگی، زبانی و هنری قرار گرفتهاند. قصدم بیان نکتهای در عناد با مردم فارس نیست، منتها مردم فارس نه تنها هیچوقت مشکل از بین رفتن زبانشان را احساس نکردند، بلکه تمام امکانات دولتی همیشه در اختیار پیشبرد این زبان بوده است. درست هم بوده اما این به معنای آن نباید بوده باشد که زبانها و فرهنگهای دیگر را محکوم به فنا کنند. سیاستی که به شکل سازمانیافته در جهت تداوم و به انجام رساندن یک همانندسازی اجباری در ایران اعمال شده است. همانندسازی به لحاظ زبانی؟ به لحاظ هویتی. زبان یکی از عوامل هویتی هر گروه فرهنگی− اجتماعی در ایران است. کردها، ترکها، لرها، عربها، بلوچها، ترکمنها و… این ملتها از حقوق انسانی خود محروم هستند. نمونهی بسیار بارز آن این که خود مسئولین جمهوری اسلامی اعلام میکنند ۷۰درصد دانشآموزان مقطع ابتدایی غیرفارس هستند و فارسی را نمیتوانند خوب یاد بگیرند و در نتیجه همیشه عقب میمانند. یعنی از لحاظ زبان مادری، نوعی کودکآزاری در ایران شده است. آقای بندویی، در مورد تدریس زبان مادری که مورد اعتراض روشنفکران اقوام دیگر هم هست، پرسشی برای من وجود دارد؛ امکانات آموزشی برای دولتهای ایران تاکنون برای همان آموزش زبان فارسی چه میزان بوده است و چه امکاناتی میتوانسته برای آموزش دیگر زبانهای موجود در ایران وجود داشته است؟ ممکن است این امر در توان دولتهای تاکنونی ایران نبوده باشد؟ به هرحال مهارتها و سابقهی نظام آموزشی در ایران، برای مثال با سوییس متفاوت است. به عبارتی، آیا مبارزهی مسالمتآمیز− مدنیای که شما به آن اشاره میکنید، نمیتواند در تداوم خود موجب بهدست آمدن این حقوق بشود، بدون درگیریهای بیشتر؟ با این نظر شما موافق نیستم؛ به این دلیل که تا کی؟! نزدیک به یک قرن است که این سیاست عملا دارد اجرا میشود و نمیتوان آن را به حساب مشکلات سیستم آموزشی در ایران گذاشت. ما معتقدیم این سیاست عمداَ و برنامهریزی شده به منظور همانندسازی اجباری اعمال شده است. ما مخالفتی نداریم که در یک روند و تکامل طبیعی، این زبانهای مختلف از بین بروند و حتما خواهند رفت. شکی در این نیست. اما زمانی که سازمانیافته برای محو شدن زبان بلوچی، زبان کردی، زبان ترکی، زبان ترکمنی… در ایران برنامهریزی میشود و همهی امکانات در خدمت زبان فارسی قرار میگیرد، به خاطر ضعف نظام آموزشی نیست. بلکه به خاطر سیاستهایی است که عمداَ و عملاً پیاده شده و دارد اجرا میشود. ما معتقدیم در ایرانی که متعلق به فرهنگهای رنگارنگ و هویتهای گوناگون است، ضرورت دارد ضمن رعایت حقوق فردی تکتک مردم ایران، حقوق جمعی این گروهها هم رعایت شود. این امر رعایت نخواهد شد، تا زمانی که تنوع فرهنگی، زبانی و ملی در ایران به عنوان یک امر عادی پذیرفته شود. ما معتقد هستیم که زمانی ایران یک ایران دمکراتیک خواهد بود، زمانی یک صلح با ثبات و پایدار در ایران برقرار خواهد شد که من بلوچ ایران را متعلق به خودم بدانم، ترک ایران را متعلق به خود بداند و کرد و عرب و ترکمن و فارس هم همینگونه احساس یکسانی را داشته باشند. نه این که وقتی در هرجای دنیا سخن از ایران به میان بیاید، بگویند: «Iran is Persian». چرا که سیاستهایی که در طول این ۱۰۰ سال در درون ایران اعمال و به جهان ارائه شده در جهت دادن این تصویر از ایران بوده است. شما معتقدید که پایهی بسیاری درگیریها، اختلافات و نگرانیهایی که وجود دارد، تبعیضهای زبانی است و اگر این برطرف شود، ممکن است خیلی مسائل حل شوند؟ مسالهی داشتن احساس برابر بودن است. زبان نیز به عنوان یکی از مهمترین فاکتورهای هویتی است که جامعهی بشری در طول هزاران سال به دست آورده است. اما مساله فقط به زبان ختم نمیشود. بلکه فرهنگ، هنر و آن احساس خود بودن است. تا زمانی که بلوچ در بلوچستان احساس میکند سرنوشتاش در تهران و نه توسط کسانی که از خود بلوچها باشند و در این تصمیمگیری شرکت مساوی داشته باشند، رقم میخورد و هرآنگونه که آنها تصمیم میگیرند اجباراً باید اجرا شود، احساس یگانگی و برابری بهوجود نخواهد آمد.
به همین دلیل حزب ما و احزاب دیگری از ملیتهای مختلف دیگر و جمعهای بسیار زیادی از روشنفکران مترقی ایران و سازمانهای سراسری ایرانی، راه حل را وجود یک سیستم فدراتیو دمکراتیک که حقوق ابتدایی این گروههای متنوع ساکن ایران در آن تامین شده باشد، میدانیم. به مقولههای فرهنگی− هنری اشاره کردید؛ در عرصههایی مانند وجود نشریات و کتابها به زبانهای دیگر، امروز به کوشش روشنفکران کرد و یا ترک، کتابها و نشریاتی به زبانهای کردی و ترکی داریم. چگونه است که چنین انتشاراتی به زبان بلوچی نداریم؟ چرا خود روشنفکران بلوچ تا کنون، حداقل در حد آذریها و کردها، به این کار اقدام نکردهاند؟ مسائل خیلی پیچیده و به هم پیوستهاند؛ نمیتوان فقط از یک زاویه به آن نگاه کرد. با شما موافق هستم که مثلا همین نکتهی زبان باید توسط روشنفکران، نویسندگان و ادبا شروع شود. اما روشنفکر بلوچ در کجا رشد میکند که بتواند خدمتی به زبان بلوچی بکند؟ من به عنوان یکی از روشنفکران بلوچ، از کودکی تمام آموزشام به زبان فارسی بوده است. ضمن این که همیشه محدود بودم و اجازه نداشتم کوچکترین اقدامی در این رابطه انجام بدهم. تا کی اجازه نداشتید؟ هنوز هم اجازه نداریم. به نظر میرسد روشنفکران بلوچ الان باید به دنبال کار تحقیق و پژوهش در زبان بلوچی و یافتن پایههای زبانی، به نوعی که بتواند پایهی آموزش قرار بگیرد، بروند و روی منشاء زبانی کار و تحقیق کنند تا چیزی برای ارائه داشته باشند. ارزیابی شما در این زمینه چیست؟ پیش از هرچیز مطبوعات باید آزاد باشند و نوشتن به این زبانها آزاد باشد. الان روزنامههای ترکی و کردی در ایران وجود دارند. روزنامههای ترکی و کردی در ایران ممکن است به شکل خیلی محدود وجود داشته باشد. در بلوچستان هم چندین بار این اجازه داده شد. منتها مجبور و محکوم بودند به این که نشریه حتما باید دو قسمت داشته باشد و هرآنچه به زبان بلوچی است، حتما به زبان فارسی هم نوشته شود. در غیر این صورت اجازهی نشر داده نمیشود. اما این میتواند یک شروع باشد. درست است و مخالفتی هم نیست که بخشی از آن فارسی باشد. اما این نیرو و امکانات مالی را، حداقل در بخش فارسی، چه کسی باید در اختیار بگذارد. من بلوچ که از بخشهای دیگر زندگیام میزنم تا این روزنامه منتشر شود، دیگر برای بخش فارسی توان و امکانات ندارم. این امکان را دولت باید در اختیار بگذارد. اما دولت این کار را نمیکند. مساله این است که زبانهای ملی یا قومی (هر اسمی روی آن بخواهیم بگذاریم) در ایران، تا زمانی که رسماً تحت حمایت خود دولت قرار نگیرند، توسط شانههای ضعیفی که ما ملیتها در درون ایران داریم، رشدی نخواهند داشت. |
نظرهای خوانندگان
۷۰درصد دانشآموزان مقطع ابتدایی غیرفارس هستند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-- بدون نام ، Feb 24, 2010 در ساعت 03:00 PMچرا آمار سازی می کنید؟ اگر 70 % غیر فارس زبان داریم پس یعنی 30% جمعیت در استان های تهران، اصفهان، فارس، یزد، کرمان، خراسان رضوی و قم زندگی می کنند؟ و البته همه جنوبی ها هم عرب نیستند؟
-- بدون نام ، Feb 24, 2010 در ساعت 03:00 PMبا آمار غلط نمیشه به جایی رسید. دنبال راه حل منطقی باشید.
مصاحبه جالبی بود. از آقای بندویی و خانم محمدی به خاطر این مصاحبه متشکرم. نکته ای که باید اضافه شود این است که آموزش و پرورش بخشی از وظایف دولت است که در قانون اساسی نیز به آن اشاره شده. از سوالات خانم محمدی چنین به نظر می رسد که این وظیفه را می خواهند بر گردن مردم و روشنفکران بگذارند. آموزش ابتدایی اجباری است و یکی از مهمترین مسائلی است که باید در کشور انجام گیرد. وظیفه دولت اینست که حداقل تا پنجم ابتدایی آموزش به زبان مادری را اجباری کند. تاکنون هیچ گامی از سوی مراجع رسمی و مسئول برداشته نشده و در نتیجه اکثریت مطلق مردم ایران از ابتدایی ترین حق خود که تحصیل به زبان مادریست محروم مانده اند. و چون استفاده از زبان اکثریت مردم به جز در خانه و کوچه ممنوع بوده، بنابراین مشروعیت زبان حاکم نیز زیر سوال می رود...
-- محمدرضا هیئت ، Feb 24, 2010 در ساعت 03:00 PMبا سلام
-- بهرنگ ، Feb 24, 2010 در ساعت 03:00 PMفكر ميكنم تا اندازه زيادي حق با ايشان باشد. بعنوان يك فارس زبان (البته دورگه تهراني-آذري هستم، ولي زبانم فارسي است)، ميتوانم ببينم كه بدليل سالها تبعيض، هموطنان غير فارس زبانمان بحق احساس ميكنند كه زير پاي "فارسها" در حال له شدن هستند. اين مساله كه ما در ايران قوم يا مليتي بنام "فارس" نداريم و تاكيد چندين و چندباره بر روي اين مساله، نميتواند احساس تبعيض و ظلمي را كه هموطنان غير فارس زبانمان دارند، برطرف نمايد. كمااينكه همين حس در ايرانيان خارج از پايتخت هم نسبت به پايتخت نشينان وجود دارد. ظلم و جور رژيمهاي ديكتاتوري و در راسشان جمهوري اسلامي، كليه عوامل دگر انديشي و دگر فرهنگي را هدف قرار داده است، بعضي را مانند زبان، نژاد و مذهب بيشتر و بعضي را كمتر. فكر كنم زمان آن رسيده كه جنبش آزادي خواهي ملت ايران، كليه موارد نقض حقوق بشر را مورد توجه قرار داده و دراينخصوص دبل استاندارد عمل نكند. اگر آزادي بيان واجب و پايه دموكراسي بوده و شايسته آنست كه برايش مبارزه كرد و جان داد، دفاع از حقوق كليه ساكنان اين كشور كه مالكان مشاع همه كشورند، نيز به همين اندازه مهم است. قدم اول براي كليه مبارزان راه آزادي و حقوق بشر، از جمله مبارزه كنندگان با مجازات اعدام، در شرايط فعلي ميتواند تشكيل كمپيني فعال براي جلوگيري از اعدام احتمالي عبدالمالك و ساير فعالان بلوچ (فارغ از هر عقيده و مرام و يا جرم احتمالي كه مرتكب شدهاند) باشد. فرصت زيادي هم نداريم، برادر عبدالمالك امروز اعدام شد!
فارسی زبان محاوره ای ایران از سالها پیش است، حتی زمان هایی که حکومت ترک زبان بوده مثل قاجار یا صفوی.
-- بدون نام ، Feb 24, 2010 در ساعت 03:00 PMاگر قرار باشد دانش آموزان ابتدایی را با زبان مادری شروع کنند نه فارسی پس چه زمانی باید فارسی را آموخت؟
آموزش زبان مادری در کنار فارسی شایسته است، اما صرفا به زمان مادری و نه فارسی عملا ناکار آمد است.
آقای رحیم بندویی به نکات بسیار خوبی اشاره می کنند، من که گیلک هستم، با نظرات ایشان موافقم. کودکان و نوجوانان، تا تقریباً قبل از ١٤ سالگی، هر زبانی را مثل زبان مادری می توانند یاد بگیرند، بشرط آنکه از شادی کودکی و نو جوانی محروم نباشند و سامانهٌ آموزشی مناسب و منطبق با احتیاجات آنها وجود داشته باشد؛ از امنیت مالی، جانی برخوردار باشند؛ والدین توانایی عاطفی لازم برای تربیت آنها را داشته باشند؛ فضای خانواده و جامعه آلوده به روابط زور نباشد. دو نوع اسیمیلاسیون( یکسان سازی) داریم، آقای رحیم بندویی بدرستی به نوع تحمیلی آن اشاره کردند، نوع دیگر آن اسیمیلاسیون خود بخودی است که در تماس فرهنگها با یکدیگر بدون دخالت زور و در طول زمان صورت می گیرد و ادغام در روابط حقوقی انسانها و قوم ها و ملیتها بوقوع می پیوندد. در مورد آقای ریگی هم باید از حقوق او دفاع کنیم و تقاضای یک رسیدگی جهانی زیر نظر سازمان ملل و بنیادهای مستقل مدافع حقوق انسان باشیم، مخصوصاً همه ایرانیان و جهانیان با اعدام او مخالفت کنیم. هر نوع عملیات تروریستی محکوم است ولی از یاد نبریم که رژیم ولایت فقیه، رژیمی تروریستی است و از ترور مخالفان خود در داخل و خارج ابائی نداشته است؛ مقابله ای را که بعد از ٢٢ خرداد با مردم در خیابانها میکند همراه با ترور نیز بوده است. تا زمانی که رژیم تروریست جمهوری اسلامی برسرکار است و هیچ گونه تضمین امنیتی را برای دگر اندیشان و غیر خودی ها نمی کند، بکار بردن اسلحه در حد دفاع از خود، لازم می آید ولی با حمایت خود مردم منطقه و نه با کمک دولتهای خارجی که بفکر منافع خودشان هستند و زمانی که منافعشان ایجاب کند با رژیم ولایت فقیه معامله می کنند.
-- شادی.خ ، Feb 24, 2010 در ساعت 03:00 PMاگر هر کس که اسلحه دست بگیرد را انقلابی بنامیم پس طالبان هم انقلابی است ؟ ملا عمر هم انقلابی است ؟
مصاحبه کننده بسیار زیرکانه و حرفه ای تنبلی این قوم را به زبان خودشان بیان کرد. در این که به اقوام ایرانی طی سالیان طولانی قبل و بعد از انقلاب 57 ظلم شده و حقشان تضیع شده، شکی نیست. اما همونطور که اشاره شد، دیگر اقوام برای خودشان روزنامه هایی تهیه می کنند اما به زبان بلوچی چنین تلاشی نشده این به معنی کم کاری خود این قوم هست. صد البته این به معنی توجیه عملکرد غیر انسانی ج.ا. نیست که نه تنها به اقوام غیر فارس ایران که به فارس های ایرانی هم بسیار ظلم روا داشته اما همیشه یادمان باشد برای گرفتن هر حقی ناگزیریم اول از خود مایه بگذاریم.
-- شهرزاد ، Feb 25, 2010 در ساعت 03:00 PMبه امید رسیدن به ایرانی آزاد برای تمامی ایرانیان
این اقا فقط به دنبال بهانه است عقده در حرفهای این اقا بسیار اشکار است . فارسی زبان رسمی کشور است باید تمام سعی دولت برای پیشرفت این زبان باشد از کی تا حالا لری زبان نوشتاری دارد که من لر نمیدانستم تمام مشکل این اقا فقط زبان است؟ و بس دیگر مشکلی ندارد خودشو روشنفکر بلوچ میداند خب اقای روشنفکره بلوچ چندتا کتاب به زبان بلوچی در این چند سال که در دنیای ازاد زندگی میکنید نوشتید تا لااقل کمکی به پیشرفت فرهنگی مردم بلوچ بکنید فقط نشستن و همه چیز را به گردنه دولت انداختن کاری است که افرادی از قبیله این اقا میکنند. اول از خودت شروع کن اقای رشنفکر بلوچ.
-- kia ، Feb 26, 2010 در ساعت 03:00 PMو یک قربانیست
-- Ahmad ، Feb 26, 2010 در ساعت 03:00 PMخانم شهرزاد در دنیای متمدن اطلاق هایی مانند جمله شما:
-- ali ، Feb 26, 2010 در ساعت 03:00 PMتنبلی این قوم را به زبان خودشان بیان کرد.....
مصداق بارز نژاد پرستی - استریو تایپینگ و توهین است . در هیچ جای دنیا اینطور فله ای تهمت نمی زنند. شما بر اساس کدام داده و پژوهش علمی به این نتیجه رسیدید؟؟
اگر بچههای بلوچ خواندن نوشتن را به بلوچی آغاز کنند کدام کتاب را بخوانند. مگر ادبیاتی به این زبان هست. "توانا بود هر که دانا بود" را که وزارت آموزش و پرورش اختراع نکرده. اول ادبیاتش را جمع کنید بعد میبینید که نمیشود سرکوبتان کرد.
-- coral ، Feb 26, 2010 در ساعت 03:00 PMمجموعه ژئوپوليتيکی که در سراسر تاريخ مدون خود،از دوران مادها و امپراطوری هخامنشی تا کنون،ايران ناميده می شود،همواره کشوری چند زبانه بوده و زبان های پهلوی کهن،ميانه و فارسی دری،برخلاف برداشت برخی ناسيونالست ها،هرگز از مولفه های مليت و هويت ايرانی و از شاخصه های تعلق به اين مجموعه نبوده است.
برخی مکاتب منسوخ و قديمی «زبان مشترک واحد» را از مولفه های ملت و مليت می دانستند اما نگاهی به برخی از کشورها،تمدن ها و فرهنگ های چند زبانه چون ايران،هندوستان،سوئيس،اسپانيا،بلژيک و.. از کلی نبودن اين معيار حکايت می کند.
دستکم از حدود دو قرن پس از اسلام کارکرد زبان فارسی دری از زبان اداری و آموزشی و رسمی ايران فراتر رفته و اين زبان به زبان ادبيات مکتوب اين سرزمين نيز بدل شد تا جائی که بزرگ ترين استعدادهای ترک زبان چون نظامی گنجوی و مولوی نيز آثار با ارزش خود را به زبان فارسی خلق کردند.اين سنت به دوران معاصر نيز،به دلخواه يا به جبر موقعيت تحميلی،ادامه يافت.
محروم بودن ايرانيان غيرفارسی زبان از حق آموزش و انتشار آثار به زبان مادری،حذف زبان های غيرفارسی از رسانه ها و اسناد و مکاتبات اداری مناطقی که اکثريت يا تمامی ساکنان آن ها به زبانی جز فارسی سخن می گويند،سياست سرکوب سازمان يافته زبان های غيرفارسی به دوران پهلوی اول و دوم در تداوم اين سنت نقشی مهم داشتند.
در برخی کشورهای تک زبانی،چون آلمان و فرانسه،زبان واحد از مولفه های مليت و هويت ملی است اما در کشورهای چند زبانه ای چون ايران زبان اصلی يا رسمی را نمی توان مولفه و شاخص تعلق به مليت ارزيابی کرد.
در کشورهای چند زبانه ای که از نعمت ساختار سياسی غيرمتمرکز و دموکراتيک برخوردار و شهروندان و زبان های گوناگون آن ها از حقوق برابر،از جمله حق آموزش و انتشار آثار به زبان مادری، بهره منداند، چند زبانه بودن يک کشور نه منشا اختلاف و سرکوب يا تجزيه و جدائی طلبی که بستری است بارور برای غنا، ارتقاء و تبادل خلاق فرهنگی.
فرج سرکوهی- رادیو فردا
-- بدون نام ، Feb 26, 2010 در ساعت 03:00 PMبالاخره نظامی و مولوی آثارشان بزور فارسی شد یا به انتخاب.با کمال پوزش به اقای سرکوهی باید بگویم این نوشته سر و ته ندارد.
-- coral ، Feb 27, 2010 در ساعت 03:00 PM