رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۴ بهمن ۱۳۸۸

ساندیس، تاکتیک ناکارآمد سبزها و میدان آزادی

سودابه آرام

ساعت یازده سعی می‌کنم از ایستگاه طرشت خودم را به آزادی برسانم، همراه جمعیتی می‌شوم که برخی عکس خامنه‌ای در دست دارند و در دست می‌چرخانند، شاید تاکتیک «اسب تراوا» است!


کسی شعاری نمی‌دهد اما تیپ این جمعیت بیشتر از آنکه به جمعیت فرمایشی مرسوم راهپیمایی‌های دولتی شبیه باشد به سبزها می‌زند، با این حال همه در سکوت راه می‌پیماند، تا به آزادی برسیم در مسیر رد چند درگیری پراکنده را می‌بینیم و دور تا دور ما پر است از انواع نیروهای امنیتی و نظامی.

بالاخره وقتی به میدان آزادی می‌رسم که مراسم اصلی رو به پایان است، اصلا نمی‌دانم که احمدی نژاد سخنرانی کرد یا نه، در میان جمعیتی که مانند یک روز تعطیل در پارک بلاتکلیف این سو و آن سو می‌رفتند دنبال سبزها می‌گشتم اما در عوض کسانی را می‌دیدم که با صورت‌های کاملا اصلاح شده و شلوار لی به مردم خیره شده بودند و مراقب حرکت‌های آن‌ها بودند و گاهی دور هم جمع می‌شدند و چیزی زیر گوش هم می‌گفتند و بعد چند نفر دیگر می‌آمدند و بدون سر و صدا کسی را از میان جمعیت محاصره می‌کردند و با خود می‌بردند.

در اطراف میدان آزادی ساندیس پارتی برقرار بود و به علاوه سرگرمی‌های دیگری هم برای جمعیت بلاتکلیف پیش بینی کرده بودند مانند تست سلامتی.

از بسیجی‌ها به خصوص کسانی که معلوم بود از سایر مناطق اعرام شده بود به طور ویژه پذیرایی می‌شد و ساندیس و کیک و دلستر به همراه نان و کاسه‌های یک بار مصرف حاوی عدسی در دست آنها دبده می‌شد.

چند کانتینر هم مجهز به دستگاه‌های تست قند و فشار خون پذیرای مشتریان خود بود. تجمع در مقابل دستگاه‌های قند و فشار خون بشدت زیاد بود و شهرستانی‌های بسیجی که چند روز است برای پر کردن فضای باز میدان آزادی به تهران آورده شده‌اند، سعی داشتند در اول صف تست قند و فشار خون قرار گیرند.

عکس‌های خمینی، خامنه‌ای و احمدی نژاد بطور صلوانی در میان جمعیت توزیع می‌شد اما چون کارکردش را برای نمایش در برابر دوربین‌های تلویزیون و عکاسان از دست داده بود بسیاری از این عکس‌ها زیر پای حاضران انداخته شده بودند.


در ساعت یک بعدازظهر به ناچار به سمت صادقیه بازگشتم که در آنجا درگیری‌ها گسترده‌تر شده بود و برای نخستین بار افرادی را با لباس فرم سیاه دیدم که مثل دزدهای مسلح بانک‌ها روی صورتشان هم چیزی شبیه جوراب کشیده بودند که شناخته نشوند.

این افراد مسلح به باتوم و تجهیزات معمول پلیس بودند و در غرب صادقیه و خیابان‌های اطراف با معترضان درگیر شده بودند، برای رسیدن به آن سو باید از میان سد گارد می‌گذشتم اما چون راهی نبود مانند بسیاری دیگر منتظر ایستاده بودیم، هر چند وقت یک بار هم یکی از گاردی‌ها با دشنام های رکیک ما را به عقب هول می‌داد و تهدید می‌کرد که اگر متفرق نشویم دستگیرمان می‌کنند، چند خانم به آن‌ها گفتند که می‌خواهند به سمت ایستگاه مترو بروند ولی گوش آنها بدهکار نبود.

سرانجام جنگ مغلوبه شد و گاردی‌ها به سمت دیگری رفتند و ما فرصت یافتیم که به سمت غرب صادقیه برویم شاید به جمعیت معترضان ملحق شویم ولی در عوض با دسته‌ای از بسیجی‌ها روبرو شدیم که با باتوم به ما حمله کردند و به طرف‌مان گاز اشک آور شلیک کردند.

ناچار بار دیگر به سمت میدان بازگشتیم و جنگ و گریز تا حوالی ساعت دو بعداز ظهر ادامه یافت، در آن زمان در خیابان سازمان آب از دو سو در محاصره بسیجی‌ها قرار گرفتیم و بین کوچه‌ها پراکنده شدیم به دنبال چند زن دیگر که می‌دویدم دیدم که بسیجی‌ها دختر جوانی را دستگیر کردند و با ضرب و شتم شدید در حالی که دختر ضجه می‌زد او را دستگیر کردند، ناگهان در خانه‌ای باز شد و ما که چهار زن بودیم به درون خانه پناه بردیم و صاحبخانه را مبهوت کردیم.

صاحبخانه که مرد جوان ریشویی با دیدن چهره‌های مضطرب ما را به درون خانه برد و برایمان آب آورد و گفت که نگران نباشیم.

در حالی که صدای تیراندازی یا پرتاب گاز اشک آور از بیرون تا ساعتی بعد هم به گوش می‌رسید، ما تصمیم گرفتیم با تاکسی تلفنی از منزل خارج شویم که شک‌برانگیز نباشیم.


نیم ساعت طول کشید تا عاقبت تاکسی تلفنی سر رسید و هر چهار نفر مان سوار شدیم و به هر ترتیبی بود خود را به خانه رساندیم، ساعت چهار به خانه رسیدم، موبایلم هنوز خط نمی‌دهد و از هیچ کسی خبر ندارم، همان اینترنت بسیار کند هم مداوم قطع و وصل می‌شود و برای ایمیل کردن باید مدت‌ها منتظر ماند، ضمیمه کردن فایل مطلقا امکان ندارد و تمام کانال‌های خبری فارسی زبان از کار افتاده‌اند.

فکر می‌کنم اگر امروز سبزها به جای تاکتیک اشتباه اجتماع در میدان آزادی راه و مسیر دیگری را در پیش می‌گرفتند تا این حد در محاصره و منگنه نیروهای امنیتی و نظامی گرفتار نمی‌شدیم زیرا ما فکر می‌کردیم حداقل یک میلیون نفر امروز خود را به میدان آزادی می‌رسانند اما این جمعیت نتوانست حضور چشمگیری در میعادگاه اصلی خودش بیابد و کار به درگیری‌های پراکنده در سطح شهر کشید.

شاید این فرصت‌هایی که این چنین با این هزینه گزاف از دست می‌رود درسی باشد که بیشتر به برنامه‌ها و ایده‌های داخل کشوری بها بدهیم.

فرصت‌ها را نباید به امان خدا سپرد!

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

هدف رژیم همین است که تعداد مردم را کم نشان داده و ایجاد دلسردی کند. موفقیت مردم به پرکردن خیابان نیست.

-- حمید ، Feb 11, 2010 در ساعت 06:32 PM

مسببين و علل ۲۲ بهمن كم فروغ و شكست جنبش سبز با گل به خودی

اميد و دلبستگی جوانان به موسوي، كروبی و خاتمی
اين افراد با بيانيه، قبول ولايت فقيه و رياست جمهوری احمدی نژاد، تاكيد بر جمهوری اسلامی نه يك كلمه كم نه يك كلمه زياد و ترويج سياست تو سری خوردن و دوری از خشونت

محسن سازگارا, تشنه رسيدن به قدرت و حامی اصلاح طلبان و در اصل جمهوری اسلامی ، با ترويج سياست دوری از خشونت و سوق دادن اعتراضات به شهرستانها با استدلال اينكه حكومت نيروهای خود را به تهران می آورد و شما در نقاط ديگر مملكت تظاهرات كنيد!! سوال من از اين مامور محترم سی آی ای و مزدور جمهوری اسلامی اين است ، زمانی كه تمام خبرگزاريها ی دنيا در تهران هستند و اين روز را پوشش ميدهند چگونه شما ملت را به شهر های كوچك و دهات سوق ميدهيد؟به فرض سرخس، بندر عباس، قزوين، طبس، كرمان و بسياری ديگر بدست مردم مي افتاد چه كسی آنرا پوشش خبری ميداد؟ و اگر اين شهرستانها سقوط هم ميكرد چند روز بعد با اعزام نيرو آزاد و بدست دولت می افتاد

صدای آمريكا ، راديو فردا، گنجي، مخملباف و بسياری از ماموران سبز پوش دروغين مستقر در خارج از كشور / صدای آمريكا با بايكوت كردن مخالفين واقعی رژيم و يا دادن وقت بسيار كم به آنها ضمينه حضور عوامل رژيم را در بيشتر برنامه های تلويزيونی فراهم ميكرد و ميكند ,نمونه آن حضور تنها ۵ دقيقه ای شاهزاده رضا پهلوی در صدای آمريكا و اخراج و جابجائی مجريان معترض به اينگونه اعمال

اين افراد و رسانه ها دست در دست هم از حرارت جنبش كاستند و در هر مقطعی با آوردن شوك منفی باعث دلسردی مردم و بقای جمهوری اسلامی شدند و ميشوند/ وقفه در تظاهرات/ انتخاب روزهای كه بعد از آن تعطيلات چند روزه ميباشد و بسياری به مسافرت رفته بودنند , سوال بزرگ اين است كه چگونه مردم را به مسيری هدايت كرديد كه از طرف حكومت كاملاً محاصره شده بود و از جوانان ميخواستيد فقط سكوت كنند! مكانی كه باعث شد هر شخصی كه آنجا حضور داشته, خواسته و يا ناخواسته به عنوان موافق نظام جلوه كند و در برابر دوربين های تلويزيونی قرار گيرد

شما باختيد و باز هم ميبازيد اگر راه خود را از مسئولان سابق جمهوری اسلامی و صدای آمريكا جدا نكنيد، چند دقيقه فكر كنيد چرا صدای آمريكا، راديو فردا صفحه فيس بوك مير حسين موسوی و بعضی سايتهای به اصطلاح سبز پيج اصلی مرا بلاك كرده و هر گونه كامنت، فيلم كه در آن برندازی و مقابله به مثل است را حذف ميكند و يا ايميل های تهديد آميز و رسمی از افرادی كه در اين شبكه ها كار ميكنند
دريافت كردم
اين جنبش به هيچ كجا نمی رسد اگر سكوت كنيد و ساده لوح باشيد
خامنه ای گفت اين اعتراضات كاريكاتوری بيش نيست و درست گفت چون تمامی دستها يكی است و ملت مسائل پشت پرده را نمی داند و نميبيند

امير علی - ۲۲ بهمن

-- amir ali ، Feb 11, 2010 در ساعت 06:32 PM

ما باید به جای اینکه انتظار داشته باشیم که با یک راهپیمایی بزرگ همه چیز را تمام کنیم با راهپیما ییهای مداوم و هفتگی و کم هزینه آنها را خسته و فرسوده کنیم تا مجبور شوند امتیاز بدهند. با هر امتیاز یک قدم به جلوتر می رویم. باید هزنیه مزدوری را برایشان زیاد کنیم. باید پیش به سوی اعتصاب برویم. تا دولت را فلج اقتصادی کنیم. باید خودمان هم هزنیه بدهیم. به نظر من باید بازار با اعتصاب تعطیل بشود و اگراعتصاب نمیکنند با قرار دادن بازار به عنوان مرکز تجمعات خود به خود تعطیلش کنیم . به مدت یک ماه هر روز راهپیمایی در محدوده بازار. اگر موفق هم نشویم خود به خود بازار کارایی خودش را از دست میدهد. میتوانیم هر روز به بهانه گرانی یک جنسی بازار را شلوغ کنیم. جمعیت زیادی هم لازم نیست با ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰ میشود بازار را از کار انداخت، بنابرین ما کلا به ۱۰۰۰۰ تا ۲۰۰۰۰ نفر نیاز داریم که ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰ نفر از آنها به مدت چند ساعت در روز اطراف بار جمع شوند. ما حتی اگر کاری کنیم که در مرحله اول مجلس احمدی نژاد را هم استیضاح کند گامی بزرگ برداشتیم و گامهای بعدی بزرگتر خواهد بود.

-- کوشا ، Feb 12, 2010 در ساعت 06:32 PM

عزیزم اون تاکتیک، به نظر من البته، غلط نبود اما نصفه نیمه بود! سبزها که 5..6..نفر نبودن که همدیگه رو با لباس بسیجی بشناسن. باید یه نشون یا علامتی یا رمزی بین خودشون می ذاشتن که معلوم می شد کی کنار کی ایستاده! با تمام این اوصاف به نظرم با وجود اون همه نیروی انتظامی، شجاعت اون همه بچه های سبز که اومده بودن، ستودن داره!

-- مایا ، Feb 12, 2010 در ساعت 06:32 PM

لشکرکشی که حکومت تو این روز کرده بود توی این هشت ماه بی سابقه بود و برخلاف همیشه که لباس شخصی های ریش و پشم دار شکم گنده می دیدی که قیافه هاشون از چند متری تابلو بود می دیدی، اینبار اطلاعاتی ترو تمیز ریش تراشیده پر بودن که آنها رو می شد از نگاه هاشون شناخت و اینکه وایستاده بودن و مردم رو زیر نظر داشتن می شد شناخت.و کنار کیوسک های تلفن و تو ایستگاههای اتوبوس می شد اینها رو دید. جلوی من سه نفر رو که فقط داشتن راه میرفتن یکی از اینها گرفت و برد. نمی تونستی حتی با بقل دستی ات حرف بزنی. فضا به شدت رعب انگیز بود. مساله ی دیگه ای که دیروز بود این بود که سبزها نمی تو نستن همدیگه را پیدا کنن و بشناسن. همه تو فاصله آزادی انقلاب پراکنده بودن. به نظر من این ایده که تو مسیر اونها راهپیمایی کنیم ایده درستی نبود. اونها مسیر رو طوری طزاحی کرده بودن که اجازه مانور به ما نمی دادن. این روز برای اونها حیاتی ترین روز بود و اگر می خواستن نصف بودجه مملکت رو هم براش خرج کنن می کردن. ما با دستهای خالی بدون سازمان دهی درست بهرحال کاری نمی تونستیم بکنیم. تو صادقیه که مسیر جدایی از راهپیمایی بود مردم تونسته بودن یه مقدار خودی نشون بدن

-- سمانه ، Feb 12, 2010 در ساعت 06:32 PM

نکته ی مطرح شده در کامنت امیر علی ( سیاست رادیوهای آمریکا و فردا در برجسته کردن برخی سوگلی های اصلاح طلب، و سانسور هرگونه صدای متفاوت) درست است. این سیاست سابقا پوشیده تر عمل میکرد اما اکنون اظهر من الشمس است. همان سیاستی که در سال 1357 فقط خمینی را آگراندیسمان میکرد امروز همان شیوه را در مورد شاگردان "اصلاح طلب شده " ی خمینی به پیش میبرد.

-- بدون نام ، Feb 12, 2010 در ساعت 06:32 PM

در روزی که یک رژیم دیکتاتوری با تمام تجهیزات و امکانات مالی و با برنامه ریزی همه جانبه از یک ماه قبل و بکارگیری هزاران نفر نیروی نظامی عملیاتی قصد جمع آوری چند ده هزار نفر ساندیس خور آن هم در فضای بسته و حصار کشی شده میدان آزادی را دارد تا یک سخنرانی چند دقیقه ای را به سلامت به پایان برساند دیگر این چه انتظاریست که ما توقع داشته باشیم مردم هم حتما در آن جمع بسته امنیتی و حصار کشی شده حضور داشته باشند و در زیر جایگاه سخنرانی ریاست جمهوری شعار مرگ بر دیکتاتور سر بدهند. به نظر من چنانچه کسی چنین توقعی از تظاهرات دیروز داشته یک جای مغذش ایراد دارد.
دوستان توقع داشتند که چون تمام گزارشگران بین المللی به دستور رژیم به آن منطقه (میدان آزادی) اعزام شده اند و حق مخابره خبر از نقاط دیگر شهر از آنها سلب شده پس ما هم باید تمام زور خود را بزنیم و در همان کادر بسته امنیتی حضور حد اکثری داشته باشیم، که این یک انتظار بیجاست.
آمدیم فردا دوربین خبرنگاران بین المللی به داخل بیت خامنه ای رفت آیا ما باید توقع داشته باشیم در همان روز در بیت خامنه ای حضور حد اکثری داشته باشیم؟!! و چنانچه به آن دست نیافتیم احساس شکست کنیم؟!!

ادامه مقاله فوق را در وبلاگ شخصی اینجانب میتوانید ملاحضه نمایید

http://rostamfarokhzad.blogspot.com

-- رستم فرخزاد ، Feb 12, 2010 در ساعت 06:32 PM

آقای امیر علی نمی شد بدون اینکه به زمین و زمان فحش بدهید نظرتان را بگویید؟ اتهام های شما بی اساس است، اگر احساس ناراحتی می کنید دلیل نمی شود به دیگران توهین کنید.

-- ممدآقا ، Feb 12, 2010 در ساعت 06:32 PM

عجب مزخرافاتی ؟ خودتانید ؟ مردم مشت توی سرتان زدنند ناراحتید؟ بمیرید مثل 30سال قبل

-- بدون نام ، Feb 12, 2010 در ساعت 06:32 PM

وقتي بچه بودم ،مادر می گفت " تو که به دنیا آمدی بابات را فرستاده بودند برای فرماندار نظامی تهران، اخر آن وقت ها مصدق فرار کرده بود و شاه جوان بخت برگشته و توی تهران هم دعوای مصدقی و شاهی بود".وقتی بزرگتر شدم و سری داشتم در کتاب های دکتر مکی و مرحوم دیوشلی و مرحوم آل احمد، باز مادر خاطرات کودکی من و سفر به تهران بابا را داشت می گفت و کمی هم با هیجان های سال 57 پیاز داغش را بیشتر می کرد، که برگشتم و با غمی که در چشم هایم یک کمی هم نمی داشت ، به مادر گفتم "کاش بابا نمی رفت تهران ، آخر حیف شد مادر مصدق". .. مادر بدون اینکه معنای حرف و حدیث و غم مرا بداند ، در جواب زمزمه کرد " اون سال ها بابات وقتی برگشت توانست پیش قسط آن خانه قدیمی مان را جور کند که به توانیم از دست آن صاحب خانه بد دهن خلاص بشویم"
هر وقت از آن کوجه قدیمی مان می گذرم یا مصدق و تیمسار بختیار می افتم و کلی دلم میگیرد، فرماندار نظامی و شعبان جعفری و سال های 57

-- صرافی ، Feb 12, 2010 در ساعت 06:32 PM

30 سال سركوب و خفقان و سوختن بهترين سالهاي عمرم در اين ديكتاتوري در پايان هريك از اين مناسبتها و تجمعات سوالي تلخ روحم را خونين ميكند اوضاع اين ملت به سامان ميرسد؟

-- parisima ، Feb 12, 2010 در ساعت 06:32 PM

به جای خود ارضائی به حقیقت اطراف کنید همه اپوزیسیون دعوت به راه پیمایی کرد ! باز انگشت خود را به سمت دیگران نگیرید . این اخلاق منفی ایرانی ها که مسولیت نمی پذیرند باعث تکرار شکست هاست .
البته با توجه به تبلیغات گسترده معترضان و حامیان جنبش سبز در سایتهای اینترنتی از جمله تویتر و فیس بوک برای حضور گسترده در تظاهرات ۲۲ بهمن، اما جمعیت معترضان و مخالفان جمهوری اسلامی در حد انتظار جنبش سبز نبود.

-- toudeh ey ، Feb 12, 2010 در ساعت 06:32 PM

از خانم سودابه آرام باید سپاسگزار بود که این گزارش روشن و پر اطلاع را از تهران فرستاده است. آقرین!

-- برزو، هلند ، Feb 12, 2010 در ساعت 06:32 PM

دوستان بدانید
‌ ""اگه این حکومت بخواهد دوبار دیگر از این خرجها بکند""(که نخواهد توانست)
بیشتر از بودجهٔ کل سال باید هزینه بکند.
ما همیشه پیروزیم چون سبززززززیم,مخلص هر چی‌ ایرانی‌ از سبزو غیر سبز...

-- بدون نام ، Feb 13, 2010 در ساعت 06:32 PM