رادیو زمانه > خارج از سیاست > تحولات رسانهای > نیاز به توسعه بیشتر فرهنگ روزنامهنگاری شهروندی | ||
نیاز به توسعه بیشتر فرهنگ روزنامهنگاری شهروندینیکآهنگ کوثرnikan@radiozamaneh.comهر وقت در تقویم روز مهمی میبینیم، باید منتظر وقوع حوادثی هم باشیم. اما در نبود تعداد بسیار زیادی از خبرنگاران رسانههای بینالمللی در ایران، بسیاری به انتظار نشستهاند که شهروند - روزنامهنگاران چه ویدئوها و خبرها و عکسهایی از وقایع تهیه و از طریق اینترنت توزیع میکنند. روز مهم بعدی در تقویم ۱۶ آذر است.
در همین رابطه با یکی از شهروند - روزنامهنگارانی که به «وحید آنلاین» معروف است گفتوگو کردهام. وحید مدتها در ایران شبکهی آنلاین خود را داشت و به عنوان یک گزارشگر آنلاین در خارج از کشور نیز بسیار فعال است و یکی از منابع اصلی رسانههای بینالمللی است. وحید اگر بخواهیم فضای فعلی را با فضای بعد از انتخابات مقایسه کنیم، حداقل در بعد تولید ویدئوهایی که میشود گفت بالأخره یک کار شهروند - روزنامهنگاری است، تو تعبیرت چیست و فضای اطلاعرسانی آنلاین را چگونه مقایسه میکنی؟ یعنی مجبور بودم ویدئوهایم را بفرستم برای کسی دیگر، از یک طریق دیگری که آپلود کردنش راحتتر از یوتیوب باشد، بعد یوزر و پسوردم را بدهم به ایشان و آنها ویدئو را برایم آپلود کنند. بعد از انتخابات سرعت اینترنت به شدت افت پیدا کرد. یعنی شیر اینترنت را بستند که نشود ویدئو فرستاد. با این حال موج فوقالعادهای اصلاً در ایران راه افتاد و آن موقع خیلی خوب ویدئو میآمد. من البته یک مدت نبودم، ولی الان باز مثلاً روزهای تاریخساز مثل روز قدس، ١٣ آبان، روزی که در پیش داریم، ۱۶ آذر، سرعت اینترنت از «دایالآپ» معمولی هم بدتر میشود و ویدئو فرستادن تقریباً غیرممکن است، ولی با این حال به نسبت خوب ویدئو میرسد و خب مطالبی که میرسد هم خیلی خیلی زیاد است.
آیا میشود گفت که کاهش سرعت اینترنت، باعث کند شدن روند اطلاعرسانی هم میشود؟ صددرصد مؤثر است. برای مثال، خیلی از ویدئوها ارزش «یک» بار دیده شدن دارند؛ فقط به خاطر این که مربوط به آن روز هستند. یعنی از آن روز که میگذرد، دیگر آدم آنچنان رغبت به دیدنشان ندارد. ولی آن روز که همه تشنهی اخبارند، ویدئوها نمیرسد. من معتقد نیستم مثل کسانی که میگویند وقتی یک جایی فیلتر میشود، بازدیدکنندگانش بیشتر میشود. این واقعاً مؤثر است؛ این که سرعت را محدود میکنند روی انتقال دادهها مؤثر است. پیشتر حتی اگر تصورکنیم که سرعت اینترنت خیلی فوقالعاده بود و اصلاً فیلترینگی هم وجود نداشت، باز آنقدر فرهنگ یوتیوب رواج نداشت که هر فیلمی برسد. ولی الان که اینها هم هست، درصد فیلمهایی هم که نمیرسد خیلی زیاد است. معروف است در ایران وقتی حادثهای پیش میآید، حتی قبل از این جریانات سیاسی، همه موبایل به دست هستند برای فیلم و عکس گرفتن. ولی انتقالش روی اینترنت مطلب رایجی نیست در ایران. من معتقدم که خیلی از فیلمهای فوقالعاده هنوز هم روی موبایلها هست، ولی به اینترنت نرسیده. البته یک مسأله دیگر هم هست. در ایران شبکهی موبایلی خیلی قوی است، یعنی معروف است به «بولوتوث بازی». کلی فیلم هست، چه سیاسی چه غیرسیاسی که هیچوقت به اینترنت نرسیده، ولی در ایران روی همهی موبایلها هست. ولی بعد از انتخابات اینطور نیست زیاد. چون به هرحال یک نفر پیدا میشود که آن فیلم را برساند. اما مهم آن «روز» است که سرعت عملاً تا ۴۸ یا ۷۲ ساعت به شدت پایین میآید و خب خیلی مؤثر است. با وجود سختیهایی که برای تهیهی یک ویدئو وجود دارد و آپلودکردنش بر روی اینترنت، چرا خیلیها به سراغ پادکست نمیروند و بر فرض صدای فضا را ضبط کنند و گزارشگری کنند به صورت حالا رادیویی آماتوری و این فایلها را بفرستند روی اینترنت؟ من خودم را که میگذارم جای مخاطب به طور فرضی، به عنوان کسی که خیلی جاها بودم در لحظههای حساس، این حس خیلی در من قوی بود که دلم میخواهد همیشه همهی کسانی که نیستند از آن چیزی که من میبینم و این فضایی که درش حضور دارم باخبر باشند. یعنی به شدت توی خواب هم تويیت میکردم حتی! ولی به صدا که میرسیدم، این کار را نمیکردم. فکر میکردم هیچ کسی وجود ندارد که دلش بخواهد صدای این محیط را گوش کند. یعنی حتی اگر حرف هم میزدم، گزارش هم میکردم، باز فکر میکردم انگیزهای نیست. یعنی نه به خاطر این که عرضه سخت باشد، تقاضایی نیست برای صدا. مثل همان رواج تلویزیون میماند به نسبت رادیو در جامعه. من گفتم، وقتی خودم را به عنوان مخاطب میبینم، مخصوصاً الان که تولیدکننده نیستم و مصرفکننده هستم و چشمم به اینترنت است که ببینم چیها میرسد، وقتی مثلاً میبینم این یک صدا است که آمده بر روی اینترنت و مثلاً مربوط به دانشگاه فلان است، کلیکاش نمیکنم گوش بدهم ببینم چه خبر بوده. فکر میکنم بقیه هم این جور باشند. به هر صورت برای گسترش شهروند - روزنامهنگاری، بهخصوص در محدودههای زمانی حساس، مثلاً ۱۶ آذر و یا ۲۲ بهمن، بالاخره میبایست یک خواست عمومی باشد که بخواهد خبررسانی داوطلبانه را از حالتی که به آن علاقه دارند، تبدیل به یک عمل کند. به نظر تو الان این خواست وجود دارد یا ندارد؟ قبل از انتخابات من همیشه آرزو میکردم که مردم علاقه داشته باشند به خبر و به این همت داشته باشند که وقتی چیزی را میبینند، به چشم و گوش بقیه هم برسانند. اما این نیست واقعاً. وقتی در حادثهای شرکت میکردند، همه سریع موبایلها را در میآوردند ولی برای روی اینترنت گذاشتن خیلیها تنبلی میکردند؛ خیلیها فکر میکردند مخاطبی نیست که ببیند. بعد از انتخابات این اتفاق اما افتاد، ولی هنوزهم فکر میکنم جا برای خیلی کارهای دیگر هم هست. این روزها نزدیک هستیم به ۱۶ آذر است. حتماً دانشگاهها شلوغ خواهد شد. ولی کارهایی را میشود کرد که خیلیها نمیکنند. مثلاً در مورد ۱۳ آبان یکی دو نفر که دغدغه داشتند، این کار را کردند که یکی از بچهها رفت توی تجمعات و چون اینترنت و موبایل و اساماس قطع بود و اینترنت معمولی هم عملاً قطع بود، یعنی حتی منسجرها هم، یاهو منسجر و جیتاک، همه چی قطع بود. ولی تلفن میکردند به یکی که در خانهای نشسته بود پای کامپیوتر و از تلفن همگانی مثلاً میگفتند الان چه خبر است. بعد دیگران با ایمیل میفرستند روی فرندفید یا توئیت میکردند. یک چنین دغدغهای را اگر دانشجوها داشتند یا خوب بود که جایی یا شبکهای بود که میگفتیم به آنها که دارند میروند و برایشان مهم است که شرکت کنند در این تجمعات، ولی یک شمارهای میدادند یا یک مرکزیتی وجود داشت که مثلاً میشد با آنهایی که آنجا حضور دارند تماس گرفت. چون تماس تلفنی همچنان حداقل در ۱۳ آبان برقرار بود، بنابراین میتوانستند اطلاعات را برسانند و آن کسانی که پای کامپیوتر نشستند گزارش بکنند. چون الان یکی از مشکلات این است که وقتی روزهای مهم میرسد، یک عده هستند که میآیند عمدتاً توئیت جعلی میفرستند؛ یا از آنور یا از اینور. یکی مثلاً مینویسد تظاهرات میلیونی. خب این معلوم است که دروغ است. از آنور هم میآیند دروغهای دیگری مینویسند علیه جنبش سبز. این وسط فقط کسانی میتوانند از این وضعیت استفاده کنند که از قبل در این شبکههای اجتماعی بودهاند، همدیگر را میشناسند و میدانند کی راست میگوید و کی دروغ میگوید. اگر میشد یک چنین شبکههایی را سازمان داد که توی آنها نشود دروغ وارد کرد، خیلی خوب بود. من فکر میکنم نیاز است که یک چنین کاری را بکنیم. |