رادیو زمانه > خارج از سیاست > تحولات رسانهای > چهکسانی با شبکهی خبری الجزیره بدند؟ | ||
چهکسانی با شبکهی خبری الجزیره بدند؟ترجمهی ونداد زمانیv.zamaani@gmail.comیک گزارشگر عرب در نوار غذه، به من گفت «جهان را سه عنصر قدرتمندِ پول، زن و روزنامهنگاری میچرخاند». به نظر میرسید آن گزارشگر وقتی که به عنصر اولی و سومی اشاره میکرد، کشور قطر در مد نظرش بود. طی دهسال گذشته، قطر کشور بسیار کوچکی که در بغل عربستان جا خوش کرده با جمعیت یک و نیم میلیونیاش و همجواریاش با خلیج فارس و ایران، با صرف هزینهای هنگفت بر روی ژورنالیسم، بهعنوان یک بازیگر اصلی در رسانههای جهان مطرح شده است. از سال ۱۹۹۶، حمایت مالی بیشائبهی قطر از شبکهی خبری الجزیره، نهتنها انقلابی در رسانههای عربی بود بلکه تعمد آشکاری بود برای بازنویسی شیوهی خبرسازی در جهان.
وقتی که وارد دفتر مرکزی شبکهی خبری بینالمللی الجزیره (که از نسیمِ کولر سراسر خنک شده بود) شدم نگهبانِ ساختمان مدارکام را پس داد و نگاه سرزنشآمیزش را بدرقهام کرد. درگوشهای از استودیو، در بین آخرین تجهیزات استودیویی، دوربین به کار افتاد و مجری جوان استرالیاییالاصل، ضمن معرفی برنامهایی دربارهی انتخابات آفریقای جنوبی، تماس تصویریاش با مجریان مشترک دیگر در مرا کز پخش واشنگتن و لندن و کوالالمپور برقرار شد. بالای این همه برو-بیا، مدیر اجراییِ این جاهطلبی خبری در طبقهی دوم نشسته است. تونی بورمن که مدیر سابق بخش خبر تلویزیون ملی کانادا بوده است با اخم فراوان مشغول کار است. ابروان گرهکرده و صورت اخمآلوی او در حقیقت فقط حالت چهرهای است که سخت در فکر فرو رفته است. گزارشی که چهرهی او را درهم کرده است توسط گزارشگر شعبهی پکن شبکهی الجزیره، ملیسا چن، تهیه شده است. شگرد تهیهی گزارش خبری از طریق خبرنگار محلی توسط بورمن از سالهای دههی ۸۰ در سیبیسی کانادا شروع شد. بورمن در آن سالها در دل مناطق بحرانی آفریقا و آسیا و امریکای لاتین واقعیترین و عمیقترین گزارشها را جمعآوری میکرد. بورمن در دفتر بزرگاش، چشماش را از چهار صفحهی تلویزیون برنمیدارد؛ چهار تلویزیون مذکور در حال پخش شبکهی عربی و انگلیسی الجزیره و دو رقیب بزرگاش سیانان بینالمللی و شبکهی جهانی بیبیسی (که هیچکدامشان در سطح عمومی قابل دستیابی نیستند) هستند. بورمن نمیتوانست پس از فعالیت ۳۵ سالهاش در تلویزیون ملی کانادا، شاهد تحلیلرفتن تولیدات خبری باشد. شرایط کار جدی و مستقل خبرنگاری بهشکل فراگیری سختتر میشد و بالاخره روند آمریکاییشدن فعالیت آژانسهای خبری کانادا وادارش ساخت تا از سیبیسی کانادا استعفا دهد و سر از مدیریت شبکهی الجزیره درآورد.
ظرف سهسال پس از تاسیس، آزانس خبری الجزیره به یکی از مهمترینها تبدیل شد و توانست برای اولینبار روال همیشگی تولید خبر جهان را وارونه سازد. خبرها و گزارشات مربوط به مسایل جهان دیگر لازم نبود که در غرب تهیه شود و سپس در اقصا نقاط جهان انتشار یابد. در مجموع گردش اطلاعات توانست مزهی چندصداییشدن را تجربه کند و بالطبع روند آزادتری به خود گیرد. بخش بزرگی از جهان که چارهای جز سکوت نداشت توانست از طریق الجزیره بلندگوهای جدید ابراز نظر داشته باشد.
الجزیره نهتنها از محدودیتهای مربوط به گرفتن جواز پخش در آمریکای شمالی در شکل فراگیر محروم است1 بلکه توسط کشورهای عربی که از دولت جمهوری فقط ناماش را یدک میکشند نیز تحت فشار است. دولت مصر «الجزیره» را به نقشههای سرنگونی متهم میسازد و رییسجمهور سودان که رسما بهعنوان جنایتکار جنگی محکوم شده است الجزیره را احمق خطاب میکند. وودا خانفر، مدیر اجرایی جدید شبکهی الجزیره میگوید «برای ما افتخاری است که توانستیم کنترل خبر محلی جهان سوم و خاورمیانه را از چنگ حکومتهای دیکتاتورمنطقه خارج سازیم. برنامههای عربی ما منبع اصلی کسب اخبار و گزارشات بیطرف مردم منطقه شده و بهشکل همهجانبهای به درون خانهها و قهوهخانهها راه یافته است. پانوشتها: ۱. شبکهی بینالمللی الجزیره اخیرا توانسته است برای فعالیت محدود در آمریکای شمالی جواز بگیرد. Deborah Campbell، Can Al Jazeera English cure what ails North American journalism. The Walrus، Dec. 2009 |
نظرهای خوانندگان
آقاجان غلطه اصلاحش کن:
الجزیره نهتنها از محدودیتهای مربوط به گرفتن جواز پخش در آمریکای شمالی در شکل فراگیر محروم است1 بلکه توسط کشورهای عربی که....
اگه کسی از محدودیت های مربوط به کار محروم باشه یعنی اینکه اون محدودیتها چیز خوبیه که بهش ندادن. این درحالیست که شما منظورت اینه که شبکه الجزیره از امکان گرفتن اجازه فعالیت در فلانجا محروم است و یا این شبکه امکان فعالیت در آنجا را نداشته ...
-- ادیتور ، Dec 29, 2009 در ساعت 05:07 PMچه کسانی بدند!؟ تیتر زمختی است...
-- بدون نام ، Dec 29, 2009 در ساعت 05:07 PMمن شبکه الجزیره را جسته گریخته دیده ام اما مگر حامی آن یعنی امیر قطر خود یک دیکتاتور نیست؟ در ضمن باید اعتراف کنم الجزیره در کشور انگلستان در بخش خبر برای مردم انگلیس گاهی از بی بی سی اعتبار و احترام بیشتری دارد
-- آرش ، Dec 29, 2009 در ساعت 05:07 PMایران هم دل خوشی از انها ندارد و اجازه به خبرنگاران الجزیره نمیدهد
-- میترا ، Dec 29, 2009 در ساعت 05:07 PMمهم ترین اثری که الجزیره داشته است ایجاد نگاه سوم بود در خاورمیانه، نگاهی متفاوت با اژانس های غربی و عربی که هنوز انرا حفظ کرده است
-- فرید از انکارا ، Dec 29, 2009 در ساعت 05:07 PMاینکه یک خبرگزاری در کجای دنیا و با چه سرمایه ای به کار مشغول است و حتی در خدمت اهداف کدام یک از نیروهای گرداننده اقتصاد و سیاست جهانی "انجام وظیفه" می کند دیگر امروزه فرق چندانی ندارد چون "فرهنگ ژورنالیستی" غالب بر تمامی آنها، به ویژه شبکه های بزرگ و شناخته شده در سطح جهانی، یک فرهنگ همگانی و حتی یکسان و در خدمت استعمار است.
اگر هم به خاطر فیلتر شدن، برنامه های الجزیره به طور مستقیم در آمریکا قابل دسترس نیست، اما از طریق اینترنت و شبکه هایی همچون یوتیوب می توان خیلی از برنامه های آن را به راحتی دید و اگر از من بپرسید، با دیدن بعضی از برنامه های »» آبکی و ظاهراً «« ضد آمریکایی و ضد سرمایه داری آنها، من تنها به دو نتیجه رسیدم:
1. زنده باد سرمایه داری، بخصوص از نوع سوءاستفاده چی آمریکایی آن!
2. مرگ بر هر چه خبرگزاری فرمایشی و ساختگی همچون الجزیره و باقی آنها!
یکی از برنامه های خیلی معروف و حساب شده ای که الجزیره در آمریکا تهیه کرد و سعی آن *خراب کردن* مردم آن کشور و معرفی آنها به جهانیان به عنوان مردمی بی سواد و ناآگاه بود، همان برنامه ای است اینک همه دنیا آن را بارها دیده اند: برنامه ای که در آن مجری، نقشه ای کوچک از جهان را بدون آنکه نام کشورها روی آن چاپ شده باشد، به عده ای از آمریکایی ها، آنهم بیشتر در نواحی توریستی خاصی در مناطق معلوم الحالی همچون لوس آنجلس، نشان داده و از آنها می خواهد تا محل کشورهایی را که مجری از آنها می پرسید روی آن نقشه بدون نام و نشان مشخص کنند.
بدیهی است که بسیاری از آن مردم سطحی، آنهم در آن محل که اصلاً قرار نیست آدمهای فرهیخته را به وفور در آن بیابی، حتی نمی توانستند آمریکا، یعنی کشور خود را در روی نقشه پیدا کنند چه رسد به آنکه ایران یا عربستان یا استرالیا و آفریقا یا اروپا را شناسایی کنند! حتی با تمهیدات نه چندان جوانمردانه ای، از این که یک دختر خیلی جوان بلوند (که لابد "بلوند" یعنی الزاماً آمریکایی؟) نتوانست نام کشور خود America را در میان کشورهایی که نامشان با حرف "U" آغاز می شود به یاد بیاورد، وی را بسیار "خجالت زده" کرد ... (و البته این برنامه به نحو نسبتاً هوشمندانه ای هم "ویرایش" شده بود چون به راحتی می شد تشخیص دهی که بوده اند افرادی در همان مکان توریستی مبتذل که توانسته بودند به خوبی محل کشورهای مختلف را در روی آن نقشه گنگ نشان دهند.) نظیر همین کار را یک شبکه جوان ایرانی به نام Bebin TV در همان لوس آنجلس و با بعضی از ایرانی های مقیم منطقه انجام داد و نتایج مشابهی هم گرفت با آنکه بسیاری از همین ایرانیان در انتقاد از بی دانشی و کمبود نسبتاً بالای معلومات عمومی در میان آمریکایی ها ید طولائی داشته و دارند!
چرا راه دور برویم: یک نقشه بدون اسم بیابید و آن را به دیگران در هر جای دنیا که هستید نشان دهید و بخواهید کشورها و قاره ها را روی آن شناسایی کنند و ببینید چند درصد از آنها پاسخ درست به شما خواهند داد؟ اصلاً چرا قرار است اگر کسی توانست معلومات عمومی جغرافیایی خود را به راحتی به رخ دیگران بکشاند، حتماً دلیل بر "با سواد" بودن آن فرد نیز باش؟
متاسفانه کمتر رسانه ای امروزه به نقش کاملاً بی طرف و غیر مغرضانه خود بسنده کرده و وفادار می ماند چون در آنصورت "مشتری" زیادی نخواهد داشت و اموراتش نخواهد گذشت.
جو ضد آمریکایی غالب در سراسر دنیا (که متاسفانه خود آمریکایی ها بیش از هر کس دیگر در آفرینش آن نقش داشته اند) باعث شده تا بیشتر مردم دنیا »» خریدار «« رسانه هایی از نوع و جنس الجزیره یا حتی CNN ظاهراً بی طرف و فاکس نیوز و مانند آنها باشند پس بیخود نیست اگر آرش گرامی می گویند که در انگلستان مردم "گاهی" برای الجزیره بیش از BBC "احترام قایل هستند" زیرا انگلیسی ها اصولاً از آمریکایی ها (و فرانسوی ها و هر کس دیگر) که در مستعمرات با ایشان رقابت کرده تنفر تاریخی خاصی دارند چون این رقبا، آنها یعنی انگلستان را گوشه نشین و مستمند مهاجرین (اغلب مسلمان و متعصب و تروریست پرور از کشورهای اسلامی!) کرده است. (البته وضع خود آمریکای در حال پوسیدن هم خیلی بهتر از انگلستان نیست!)
به گمانم عنوان این مطلب را باید به این شکل تغییر داد:
-- ژورنالیست ، Dec 29, 2009 در ساعت 05:07 PMچه کسانی از شبکه خبری الجزیره دل خوشی ندارند؟
جناب ژورنالیست من نظر شما رو 2 بار خوندم اما سر درنیاوردم چی میگی. حرفهای شما پر از مغلطه و تناقض گوییه. مجال بررسی همه حرفهای شما اینجا نیست فقط در قسمت آخر که از نظر من که گزارش ساده یک مشاهده بود استفاده یا بهتر بگم سو استفاده کردین لطفا بفرمایید ازینکه مردم انگلیس گاهی در بخش خبر (bbc شش کانال داخلی با برنامه ها بسیار جذاب و متنوع داره برای مثال مستند های bbc از اعتبار بسیار بالایی در دنیا برخورداره) به bbc کمتر از شبکه ای مثل الجزیره اعتماد دارن چگونه نتیجه گرفتین مردم انگلستان از آمریکاییها و فرانسویها متنفرن؟! آقا جان دست بردار ازین ایدوئولوژیهای پر از نفرت و توهمات توطئه و دشمن پنداری بین این و آن. این جور تفاسیر مربوط به دهه های گذشته است مدتهاست این حرفها خریدار ندارن
-- آرش ، Dec 30, 2009 در ساعت 05:07 PMجناب ژورنالیست یک بار این متن خودتان را بخوانید::
تا بیشتر مردم دنیا »» خریدار «« رسانه هایی از نوع و جنس الجزیره یا حتی CNN ظاهراً بی طرف و فاکس نیوز و مانند آنها باشند......
دوست گرامی فاکس نیوز رسانه جناح راست افراطی در امریکا است و نه رسانه ضد امریکایی.
-- بدون نام ، Dec 30, 2009 در ساعت 05:07 PMبه آرش عزیز:
گمان نکنم بیشتر از 35 سال سن داشته باشی و بعید است بیش از ده سال باشد که در انگلستان زندگی کنی (اگر هم در این مورد اشتباه می کنم، امیدوارم مرا ببخشی ولی هستند ایرانیان یا "خارجی"هایی که چندین دهه است در کشورهای غربی زندگی می کنند، یا حتی در آنجا زاده شده اند اما از این دست اطلاعات در مورد کشور "متبوع" خود ندارند ...)
به هر حال، اگر فرصت انجامش را داشته باشی، کاری را که می گویم (ولی خیلی با احتیاط، به طوری که به افراد بر نخورد) انجام بده، به آزمایشش می ارزد:
اگر برایت امکان پذیر است، از همین لحظه شروع کن و با انگلیسی ها پرسش زیر را مطرح کن: (البته لطف کن بگرد "انگلیسی اصیل" پیدا کن نه "مهاجر انگلیسی شده!" بله، کار سختی است و ممکن است مجبور شوی مدتها دنبال "انگلیسی اصیل" بگردی ولی بالاخره خواهی توانست آنها را پیدا کنی. همچنین، سعی کن این انگلیسی اصیلی که پیدا می کنی ترجیحاً بالای 50 یا حتی 60 سال سن داشته باشد و دست کم دهه 50 میلادی و اگر شد دوران جنگ جهانی دوم در قرن بیستم را به یاد بیاورد اما از جوانهای انگلیسی هم به هر حال بپرس. در عین حال دقت کن: همانطور که هر گردی گردو نیست، هر بلوندی هم انگلیسی نیست کما اینکه هر "زرد موی سرخ چهره ای" نیز بلوند محسوب نمی شود! همچنین، هر "انگلیسی" یک "بریتون" Briton یا "بریتانیایی اصیل" نیست چنانچه هر کس به زبان "فارسی" سخن گفت یک "پارسی اصیل" به حساب نمی آید! )
و این هم پرسش مربوطه:
- نظر شما (انگلیسی عزیز) درباره آمریکایی ها و فرانسوی ها چیست؟
و بعد هم اگر شد، درباره روسها، آلمانی ها، اهالی اروپای شرقی، مردم خاورمیانه، حتی اهالی استرالیا و نیوزیلند و کانادا و به ویژه آفریقا، حتی آفریقای جنوبی پیش از دوران آپارتهاید و ... از ایشان بپرس منتهی باید طوری این پرسش را مطرح کنی که خیال نکنند داری از آنها "بازجویی" می کنی و احیاناً می خواهی از "عقاید شخصی نژاد پرستانه" آنان سر دربیاوری چون مطمئن باش "حرف دل" خود را با تو نخواهند گفت و حتی طوری "خونسرد و سیاستمدارانه" با تو برخورد خواهند کرد که فکر کنی چقدر از وجود "خارجی ها" در کشور خود خوشحال و به ویژه از"منتی" که امثال من و تو بر سر آنها گذاشته، "به انگلستان (یا آمریکا یا ...) افتخار داده ایم" و در آنجا زندگی و کار و ... می کنیم خیلی هم خوشحال هستند! (که نیستند!)
حتی اینطور بگویم که خیلی منت خواهی گذاشت (دست کم بر شخص من) اگر چنین survey دوستانه ای را انجام دادی و نتیجه آن را -فرضاً در همین صفحه از سایت زمانه- یا حتی به صورت یک مطلب تحقیقی مجزا در جای دیگری از این سایت یا هر سایت دیگری در اینترنت بازتاب دهی و "ما" را نیز از آن آگاه سازی.
بدون نام عزیز:
بله، فاکس نیوز "ظاهراً" خیلی دست راستی و بسیار patriotic به نظر می رسد کمااینکه CNN هم خیلی تظاهر به دمکراتیک بودن می کند و حتی در انتخابات اخیر بر سر اوباما نزدیک بود نزاع لفظی میان این دو شبکه تقریباً به جنگ خیابانی میان "هواداران" و حتی کارکنان آن دو شبکه نیز بکشد که شکر خدا مایکل جکسون "مُردانیده" شد و حواس مردم از جنبش سبز ایران و جنگ افغانستان و عراق و خیلی مسایل دیگر داخلی و خارجی آمریکا به سمت و سوی دیگری هدایت شد و اینک همه چیز به "شکرانه ایزد توانا" امن و امان و همگی به شدت درگیر "بزرگترین رکود اقتصادی آمریکا و جهان" از دهه 30 میلادی قرن گذشته به این سو هستند!
دوستان نازنین گرامی، من هم طرفدار "تئوری توطئه" نیستم اما این باعث نمی شود که "برنامه ریزی های حساب شده تبلیغاتی" و از آن مهم تر "جنگ زرگری" میان جناح های به اصطلاح "چپ و راست" در دنیای "ظاهراً آزاد" را که به "غرب" معروف شده نبینم!
یادمان نرود، تقسیم بندی "غرب و شرق" که پس از حمله شکست آمیز "برادرمان" خشایارشای هخامنشی به یونان شروع شده و از آن دوران به بعد شرق را مظهر دیکتاتوری می دانند (که پر بیراه هم نیست) و غرب را مظهر آزادی (که درست است ولی نه چندان!) یک "جداسازی نسبی" جغرافیایی است و نه چیز دیگر.
به عنوان مثال، در خود اروپا، هنوز هم میان جوامعی که در بخش شرقی آن قرار دارند با بخش غربی آن تفاوتهای فرهنگی بسیاری وجود دارد و از آن گذشته، اگر از هالی "شمال" اروپا (اسکاندیناوی و شمال آلمان و سویس و یکی دو جای دیگر) بپرسی، بطور کلی اهالی "جنوب" اروپا را چندان "با فرهنگ و داخل آدم" حساب نمی کنند! (نظیر همین "دعوای شمال و جنوب" در خیلی جاهای دیگر دنیا، از ایران خودمان بگیر و بیا تا آمریکا وجود دارد!)
این "غرب" یا یونان باستان، همان جامعه ای است که بزرگترین منتقد خود (یا چطور است بگوییم اولین منتقد تاریخ بشر؟) را تنها به جرم حقیقت گویی و انتقادی بجا (هر چند با لحنی نه چندان دلپذیر و اندکی تلخ و رک گویانه) مورد بازخواست قرار داد و دست آخر هم *به نحوی بسیار دمکراتیک!* او را مجبور به خوردن سم کرد ای دوستان عزیز! آخر باید قسم ملا را بپذیریم یا دم خروس را نادیده بگیریم و باز هم قسم ملا را بپذیریم؟
این همان غربی است که صاحبان سرمایه در آن (که اغلبشان هم اصالتاً مال آن خطه و "غربی" نیستند!) همیشه و به ویژه امروز، تنها به منافع مادی خود می اندیشند و به خاطر پاسداری از آن منافع و افزودن بر آن، دست به هر نوع برنامه ریزی و "سناریو نویسی" و اجرای نمایش های سیاسی و فرهنگی خود به هر قیمتی که شده و در هر جای دنیا که لازم باشد می زنند: جنگها، انقلابها، رکودهای نیمه-ساختگی اقتصادی، ایجاد احزاب دمکراتیک یا فاشیستی و لیبرال و مذهبی، حکومتهای توتالیتر کمونیستی یا اسلامی یا پادشاهی یا حتی جمهوری، و ...
فقط تاریخ آمریکا و اروپا را در نیمه اول قرن بیستم در نظر بگیرید: دو جنگ جهانی ویرانگر که مجموع کشته شدگان آن بیش از تمامی کشته شدگان کلیه جنگهای تاریخ بشر است! تاسیس و قدرت گرفتن نازی ها در آلمان و فاشیستها در ایتالیا و چند جای دیگر اروپا و به طبع آن گسترش چنان گرایشاتی در کشورهای دیگر دنیا! ظهور کمونیزم افراطی و انحصارگرا در کشور روسیه و تبدیل شدن آن به نوعی امپراطوری ظاهراً مردمی اما در حقیقت ضد مردمی که اثرات منفی آن بر بسیاری از کشورهای دنیا، منجمله ایران خودمان، بیش از اثرات مثبت آن بوده است! این چه جور دمکراسی و آزادی است که مداماً در حال پیچ و تاب خوردن و بالا و پایین شدن و "بی ثباتی" است؟ اگر "بی ثباتی" چیز خوبی است، که نظامهای انحصارگرا و دیکتاتور شرقی، به ویژه در ایران خودمان که هزاران سال است به همین "بازی" مسخره مشغولند!
دوستان، من هم طرفدار آزادی هستم، و به شدت از "رسانه های آزاد و بی طرف" دفاع می کنم اما آنچه بیش از هر چیز دیگر در این رسانه های غربی می بینم بیشتر نوعی "آزادی کنترل شده و بدون بی طرفی کامل!" است (که نمونه کاریکاتوری و مسخ شده آن را هم در رسانه هایی مثل رسانه های کنونی داخل ایران و حتی بیشتر رسانه های "فارسی گوی" خارج از ایران یا حتی در "شبکه الجزایر" قطر و غیره می بینیم اگر چه می پذیرم که میان رسانه های جمهوری اسلامی ایران و فرضاً رسانه ای همچون الجزایر، "تفاوت ظاهری" از زمین تا دروازه خود بهشت برین در فراسوی کیهان و هستی است!)
سخن در همین جا کوتاه کنم بهتر است چون قرار بر این است که این تنها یک کامنت مختصر باشد نه یک مقاله بلند و بالا که کمتر کسی آن را خواهد خواند.
با احترام به همگی شما، روزنامه نگار غیر حرفه ای. (که البته بارها سعی کرده به استخدام رسانه های حرفه ای در آید و هنوز موفق نشده!)
:)
-- ژورنالیست ، Dec 31, 2009 در ساعت 05:07 PMدوست ژورنالیست عزیز چقدر سراسیمه و پریشانی؟ همه قصد مقاله در این بود که مطرح کند که الجزیره شیوه مستقیم و جدیدی را در خبر رسانی شیوع داده است ( داشتن گزارشگر محلی) و این خودبخود در روند دمکراتیک تر شدن اخبار کمی و فقط کمی الجزیره را بهتر و متفاوت تر از اخبار دولتی و اخبار خبرگزاری های مستقر در غرب کرده است.
-- و-ز ، Dec 31, 2009 در ساعت 05:07 PMبه و-ز عزیز:
ببخشید دوست گرامی، مگر خبرگزاری های دیگر به غیر از این عمل می کنند البته اگر مجبورشان نکنند که کشور را ترک کنند همانطور که در ایران بعد از انتخابات شد؟
دست کم CNN که خواهرمان کریستین امانپور را در ایران داشت و گزارشهای خوبی هم تهیه می کرد اما نگذاشتند. خیلی های دیگر از بسیاری از خبرگزاریهای دیگر جهانی منجمله الجزیره نیز در آن موقع در ایران بودند و منتظر ثبت وقایع! (حتماً این اصطلاح قدیمی عکاسان غیر خبری را در مورد عکاسان خبری و ژورنالیست ها شنیده ای: "جهنم زندگی مردم مساوی است با بهشت عکاس!")
و البته همان بهتر چون مردم خود رسانه شدند و آن کردند که شاید هیچ خبرگزاری دیگری تا کنون نتوانسته به این خوبی انجام دهد.
به هر حال، بیشتر این خبرگزاریها (حتی رسانه صد در صد مردمی و سلفونی / اینترنتی جنبش سبز) معمولاً biased هستند و اخبار را آنطوری که دلشان خواست "تفسیر به رأی" می کنند و این کاری است که یک رسانه بی طرف نباید بکند. این بحث در خود غرب هم سالها است که مطرح است: چرا رسانه ها دیگر مثل سابق بی طرف نیستند و فقط اخبار را بدون تفسیر (و احیاناً تحریف) گوینده خبر پخش نمی کنند؟ در قدیم هم بخش "تفسیر خبر" داشتیم که جدا از خود خبر بود و هنوز هم بعضی از شبکه ها همین کار را می کنند.
اشکالی در اینکه خود گوینده خبر مفسر آن هم باشد نیست (به شرط آنکه واقعاً مفسرانه این کار را انجام دهد نه مزورانه!) چون این هم بالاخره سبکی است اما اینکه گوینده برود مردم را چون نمی توانند نام یک کشور را از روی یک نقشه ناقص "بخوانند" تحقیرشان کند و از آن بدتر، همانند سازی (stereotyping) نیز بکند و بخواهد نتیجه بگیرد که کل یک ملت "نفهم" است چون من چندتایی از آنها را sample گرفته ام، تنها نشان دهنده مغرض بودن و نفهمی همان گوینده و رسانه ای است که کار وی را پخش می کند هر چند خیلی زیرکانه همه این جمله را به سایت یا رادیو تلویزیون خود افزوده اند: "نظرات ارائه شده در برنامه ای که دیدید (یا خواهید دید) الزاماً نظرات این ایستگاه رادیو تلویزیونی یا سایت اینترنتی نیست و غیره!"
اینک اگر این حرفهای من از نظر شما دلیل بر "سراسیمه و پریشان" بودن من است، ببخشید که خود من چنین احساسی در مورد خود ندارم!
نظر شما البته در یک دنیای دمکراتیک، نظری است در جای خود محترم اما لطفاً توجه داشته باشید: "در جای خود محترم!" و نه الزاماً در جای دیگر!
(امان از این دمکراسی و قر و قنبیل هایش! :-])
بعد هم ببخشید مرا که اینقدر مته به خشخاش می گزارم: اگر الجزیره یک خبرگزاری صد در صد مستقل و "غیر غربی" است پس این همه استرالیایی و انگلیسی و "غیر شرقی" در آن چه می کنند؟ یا به همان نسبت، اینهمه کارمند و گوینده و برنامه ساز شرقی در رسانه های غربی چه می کنند؟ از آن گذشته، بیشترین تعداد گوینده و فیلمساز و بخصوص نویسندگان خبر (آنها که پشت صحنه هستند و کمتر دیده می شوند) در تمامی این خبرگزاریها، منجلمه خود ایران، یهودی یا یهودی تبار هستند و از سوی مراکز و منابعی به این مشاغل گمارده می شوند که حتی از حوزه اختیارات قدرت های مسلط بر اوضاع سیاسی و اجتماعی آن جامعه هم جدا هستند. اگر اشکالی در کار خبر این خبرگزاریها هست، لابد باید آنرا در آن بخش جستجو کرد که این هم حرفی است نه چندان درست چرا که یهودی بودن این خبرنگاران تنها بخشی از مشکل است و نه کل آن.
پرسش اصلی به نظر من این است: امروزه، آیا ما اصلاً به "رسانه حرفه ای" و به طبع آن به برنامه سازان حرفه ای نیاز داریم؟ و اگر داریم تا چه میزان؟
-- ژورنالیست ، Jan 1, 2010 در ساعت 05:07 PM