رادیو زمانه > خارج از سیاست > ايرانيان > اشعار فردوسی در کنسرت ندای صلح | ||
اشعار فردوسی در کنسرت ندای صلحپانتهآ بهرامیسالن پرشکوه «کارنگی» در قلب شهر آسمانخراشها، برای اولین بار است که میزبان هنرمندان ایرانی، شهرام و حافظ ناظری، است. صدها تماشاگر که رنگارنگی ملیتها در آن موج میزند، آمدهاند تا شاهد تلاش برای ترکیبی نوین در موسیقی باشند.
شاید برای شما هم شنیدن این موسیقی پدیدهای عادی نیست. آنچه هست، بخشی از پروژهی «سمفونی رومی» است که حافظ ناظری، پسر شهرام ناظری، از سه سال پیش روی آن کار کرده است. این پروژهی موسیقی، تلفیقی از موسیقی سنتی ایرانی با موسیقی کلاسیک غرب و استفاده از اشعار حماسی فردوسی و اشعار عرفانی مولانا، در یک ژانر نوین است. چرخهی اول «ندای صلح ایران» آمیختهی سازهای ظریف شرقی با ویلونهای پر سر و صدای غربی است که شاید بتوان آن را موسیقی پساسنتی ایران نامید. در حالی که جوهر، بُنمایه و ساختار اساسی موسیقی سنتی ایرانی در این اثر حفظ شده است، تنظیم، هارمونی، طرحهای ریتمیک و فرمهای ملودی آن از موسیقی سنتی ایرانی دور گشته است.
بنابراین تنها موسیقی غربی و یا موسیقی سنتی ایرانی نیست. بلکه موسیقیای است که زمینهی اشعار صوفیانهی رومی در عصر نوین را فراهم کرده است. پروژهی سمفونی رومی، بیان احترام به میراث، تکامل، نوآوری و خلاقیت سنتیهای موسیقی است. مانند خود مولانا، این پروژه جشن یگانگی و یکپارچگی است. در حالی که شادی در چشمانداز بیپایان، رنگارنگی صدای بشریت است. ساز اصلی ارکستر را سازهای موسیقی سنتی تشکیل میداد؛ سهتار که حافظ ناظری با اضافهی دو سیم به آن، آن را تبدیل به پنجتار کرده بود و دف. همینطور ویولا، ویلونسل و سازهای ضربی جهانی، مانند طبل و تنبک. در قسمت دوم ، چارلز شومر، سناتور امریکا از نیویورک، در نیمهی دوم برنامه در سالن کارنگی ظاهر شد و گفت: «ما میدانیم که بسیاری از تماشاگران حاضر در سالن، ایرانی− امریکایی هستند. به ویژه آن که بسیاری از شما در سه دههی اخیر امریکا و نیویورک را به خانهی خود تبدیل کردهاید. ما متوجه شدیم که به ویژه امشب، شب پرشکوهی برای همبستگی میان مردم ایران و مردم امریکا است.» تمرکز قسمت دوم برنامه روی اشعار فردوسی بود که در قرن یازدهم میزیسته و با اشعار حماسی خود و داستانهای نمادین، زبان پارسی را پس از حملهی اعراب، زنده نگاه داشت. علت انتخاب اشعار فردوسی در کنسرت ندای صلح از زبان حافظ ناظری، بنیانگذار پروژهی «صدای صلح ایران»: «قسمت ضحاک را به خاطر فضای شعر و معنا و مفهوم آن انتخاب کردیم. بیشتر پدرم روی این قسمت، نوع خواندن و اجرای آن کار کرد. من هم موسیقیای متفاوت برای آن درست کردم». ارکستر را هنرمندان بینالمللی، چون پاول نیوباوِر برای ویلون بزرگ، فرد شری برای چلو، تیموتی کُب برای ویلونسل و شان شاناهان و حسین زهبی برای سازهای ضربی به همراه هنرمندان دیگر همراهی میکردند. حافظ ناظری، پسر شهرام ناظری، از کودکی به فرا گرفتن سازهای سهتار و دف پرداخت. وی در سن ۲۱ سالگی برای فراگیری موسیقی کلاسیک غربی و پژوهش در زمینهی هنری نوین، به نیویورک رفت. او دو سیم به سهتار برای غنی کردن صدای بم زمینه و افزایش گسترهی ملودی و هارمونیک اضافه کرد. نام این ساز جدید را به نام شاعر کهن ایران «حافظ» نامید.
حافظ ناظری، نوازنده و آهنگساز در این باره میگوید: «یک سهتار تازه است؛ سعی کردهام در سیستم سهتار تغییری بهوجود بیاورم. به خاطر این که در مقایسه با سازهای کلاسیک غربی، روی سازهای ایرانی طی قرنها، تکاملی انجام نشده و این خیلی مهم است که بتوانیم سازهایمان را نیز تکامل بدهیم. چون سازها که تکامل پیدا کنند، صدا دهی موسیقی نیز متفاوت میشود و بعد طبیعتاً سازها و قابلیتهای جدید باعث میشوند نوازندهها نیز دنبال مسیر و راههای کشف نشده بگردند. خود اینها یکی یکی موجب میشود که موسیقی از آن حالت یکنواختی و تکرارها بیرون بیاید». بالاخره، رابطهی هنر و سیاست در روزهای پرتنش امروز، از زبان حافظ ناظری: «من آدم سیاسیای نیستم؛ چرا که فکر میکنم هنر ورای سیاست میرود. هنر از یک نقطهی انتلکت با انسانها ارتباط برقرار میکند که ورای این گونه مسائل است. ولی خُب در هر صورت، مهمترین پیامی که در استفاده از اشعار مولانا هست، پیام عشق و دوستی به تمام جهان است. هنرمندها و انسانها، به نظر من، دو گروهند. انسانهایی هستند که با جریان باد حرکت میکنند و انسانهایی هستند که خود آنها جریان باد هستند. کسانی وقتی برای نمونه امروز صحبت از جنبش سبز به میان میآید، یک باره سبز میشوند و آهنگ برای سبز میخوانند. از قرمز بگویی، فردا نوار برای قرمز منتشر میکنند؛ اگر مولانا مد باشد، همه دنبال شعر مولانا میگردند. اما آدمهایی هستند که خودشان راه بهوجود میآورند. در مورد من، بین خیلیها هم دلخوری به وجود آمد که چرا خودم را خیلی قاطی این داستانها نکردم. اما من اصلاً احتیاجی ندارم خودم را قاطی کنم. به عنوان یک انسان بسیار غم و غصه خوردم که مردم مملکتم کشته شدند و خیلی ناراحت شدم. فکر میکنم هر کسی که مسئول آن اتفاقها است، تمام سیاهیهای جهان بر او باد». نظر چند تماشاگر: موزیک مدرن و شعر مولانا، با همدیگر همخوانی ندارند. خیلی هم تنظیم عالی و بینظیر بود. ولی آهنگ برای آدمی که میخواهد به عالم مثنوی برود، مدرن بود. قطعهای خیلی شدید ضرب، ویلون و ویلونسل… هیچکدام آلتهای موسیقی ایرانی نیستند و بسیار مشکل است که بتوان با آن تلفیقاش داد. از این برنامه خوشام آمد. از این نظر که جمعیت ایرانی را در جای بسیار خوبی مانند «کارنگی هال» جمع میکند، برای من از همه چیز مهمتر است. تخصصی در موسیقی ندارم، ولی چیزی از این کنسرت درک نکردم. همه چیز بود، غیر کنسرت ایرانی. وقتی صحبت از موسیقی سنتی میشود، نباید انتظار داشته باشیم که همان رسم و رسوم قدیمی را ببینیم. بعضیها هم دنبال نوآوری هستند. به نظر من، حافظ و شهرام ناظری همیشه دنبال نوآوری بودهاند. چون برایمان نامأنوس بود، شاید به آن شکل بهدلمان ننشست، ولی حتماً به مرور، مخاطبین خود را جذب میکند. این اولین باری است که من موسیقی اینچنینی گوش میدهم. اساساً با موسیقی سنتی ایرانی آشنایی ندارم، ولی خطوط ملودی در سازها محشر است و ترکیب سازهای زهی سهتار و موسیقی کلاسیک، بسیار جذاب است. من با موسیقی کلاسیک غربی آشنایی کامل دارم و آن را آموختهام. فکر میکنم سازهای غربی و طرحهای ملودی موسیقی ایرانی که با هم تلفیق و بافته میشوند، بسیار باشکوه و فریبنده است. من کلام را نمیفهم، ولی مهم نیست. بخاطر این که توان، انرژی، زیبایی صدای خواننده اهمیت دارد. شما نیازی به دانستن کلمات ندارید. این احساسی است که من دارم. |
نظرهای خوانندگان
دوست عزیزی که گزارش را قلمی کرده اند، توجه داشته باشند: اثری که سمنفونی نامیده می شود، ویژه گی های منحصر به فردی از نظر فرم، هارمونی، ارکستراسیون و ... دارد و به کارگیری عنوان این فرم برای انواع دیگر موسیقی، درست نیست. بهتر است دوستان نویسنده در نقدها و گزارش ها به نظرات مصاحبه شونده بسنده نکنند.
از رسانه ی وزین رادیو زمانه انتظار بیش از این است.
پیروز باشید.
-- اردوان طاهری ، Nov 17, 2009 در ساعت 06:37 PMمن اصلا از این کنسرت خوشم نیامد نه معنوی بود و نه حماسی. با شعر زیبای حضرت مولانا که نمیشود این جوری اهنگ ساخت شاید نسل جدید که خیلی هم ورود به این اشعار نداشته باشد خوشش بیاید، ولی ولی جناب استاد باید بدانند به کدام نسل تعلق دارند و برای چه نسلی میخواهند نو اوری کنند. واعا حیف از استاد که در این حوزه وارد شوند.
-- forough ، Nov 17, 2009 در ساعت 06:37 PMغم انگیز است که گزارش کنسرت شهرام ناظری و فرزند هنرمندش حافظ در«کارنگی هال» نیویورک را باید خواند و نتوان با صدای خوب شنید. این چه عقب ماندگی تاسف باریست که رادیو های فارسی زبان دچارش هستند؟کی بار دیگر چنین فرصت یگانه ای پیدا خواهید کرد؟
-- بدون نام ، Nov 17, 2009 در ساعت 06:37 PMخانم بهرامی: سهتار سازی است سیمی که چهار تار دارد. بنابراین اگر ساز حافظ ناظری ۵ تار دارد، پس ایشان یک تار به ۴ تار قبلی اضافه کرده است، نه ۲ تار. اگر شما مطمئن هستید که ایشان ۲ تار اضافه کردند، پس ساز ایشان باید ۶ تار داشته باشد نه ۵ تا.
-- بدون نام ، Nov 18, 2009 در ساعت 06:37 PMهیچکس منکر هنرمند بودن شهرام ناظری و بسیاری دیگر از عزیزان ارزشمند فعال در هنر موسیقی ایران نیست اما نظیر همین اشتباه را سالها پیش یکی از کامکارها در مورد اشعار نوی سپهری مرتکب شد و با ملودی های بسیار ضعیف و ارکستراسیونی حتی از آن ضعیف تر "شاهکاری" آفرید که گمان نکنم امروزه کسی آن را حتی در بایگانی موسیقی شخصی خود هم نگه داشته باشد!
-- master muzaki ، Nov 18, 2009 در ساعت 06:37 PMحافظ ناذری و مسیقی او خیلی بیس از آنچه شایسته آن ست مطرح شده است. گله از شهرام ناظری است که برای مطرح کردن فرزندش جماعتی را به شوق شنیدن صدای خود به سالنها می کشاند و موسیقی مبتدی حافظ را همراهی می کند، حافظ در ابتدای راه است اینهمه هیاهو بی ربط است.
-- رها ، Nov 19, 2009 در ساعت 06:37 PMقصد ندارم بدی بگویم
-- دوست تو مولاناجلال الدین ، Nov 19, 2009 در ساعت 06:37 PMچقدر بد است که بخاطر فرزند آدم خودش را
به این روز بیاندازد
شهرام عزیر از گل صد برگ تا شورانگیز از صدای سخن عشق تا ..... مدیون موسیقی دانان بزرگ این دیار هستی
برای فرزند دلبندت هرچه میکنی بکن_ خودت را خراب نکن