رادیو زمانه > خارج از سیاست > دیپلماسی > «مجبورند بین جنگ و صلح یکی را انتخاب کنند» | ||
«مجبورند بین جنگ و صلح یکی را انتخاب کنند»مریم محمدیدر حالی که روز دانشآموز و سالگرد صدور بیانیهی آیتالله خمینی در بارهی «کاپیتالاسیون» بر علیه حکومت شاه نیز از رویدادهای واقع شده در سیزدهم آبان هستند و هر سال به آنها اشاره میشود، اما واقعیت آن است که بیشترین توجه از هر سو، متوجه واقعهی اشغال سفارت امریکا در ایران در سال اول انقلاب بهمن است.
به نوعی باز دیروز به مناسبت ۱۳ آبان در ایران، پرچم امریکا در مقابل سفارت سابق این کشور به آتش کشیده شد و بارک اوباما، رییس جمهوری امریکا در رابطه با این روز، پیامی خطاب به دولتمردان و مردم ایران صادر کرد.البته در همان حال آنگلا مرکل صدراعظم آلمان، در سخنرانی خود در کنگرهی امریکا، ایران را بهپیگیری برنامههای نظامی هستهای متهم کرد. در این باره با هوشنگ امیراحمدی، استاد دانشگاه راتگرز در نیوجرسی امریکا و بنیانگذار «شورای امریکاییان و ایرانیان» گفتوگو کردهام که رابطهی ایران و امریکا و افق برقراری آن در دو سوی ایران و امریکا، اینک در چه وضعیتی است: به عنوان اولین سؤال از ایشان میپرسم که امروز چقدر به آیندهی چنین روابطی امیدوار است؟ هنوز امیدوارم؛ برای این که میدانم برای هر دو طرف حفظ وضع موجود و نه فقط ادامهاش، چقدر غیرممکن شده است. ایران و امریکا در آیندهی نزدیک راهی جز جنگ یا صلح ندارند. این وضعیت نه جنگ و نه صلح به سرعت دارد غیرقابل دوام میشود. به همین دلیل، هر دو طرف مجبورند بین جنگ و صلح یکی را انتخاب کنند و چون هیچکدام از دو طرف نمیتوانند جنگ را انتخاب کنند، راهی جز صلح نمیمانند. یعنی منطق این را میگوید. همانگونه که میگویید، منطق این را میگوید. اما آیا پیشرفت روابط نیز این منطق را تأیید میکند یا خیر؟ دیروز آقای اوباما در پیام خود به مناسبت سیزدهم آبان نیز بر این که ایران تمرکز روی گذشته را رها کند، تاکید داشت و خواهان رابطهی محترمانه با ایران شده بود. اما از آن سو، آیتالله خامنهای بر تاکتیکی بودن لبخندهای امریکا و این که نباید فریب آن را خورد، تاکید میکرد. امروز هر دو طرف دیگر شعارهای تند گذشته را کنار گذاشتهاند. یعنی صحبتهای آقای اوباما بسیار منطقی است. او گفت: «این گروگانگیری منشاء گرفتاریهای میان دو کشور شد، بین ما بدگمانی و دشمنی ایجاد کرد. با این حال ما میخواهیم گذشته را فراموش کنیم و به جلو برویم». آقای اوباما همیشه این برخورد را داشته است. میخواهم بگویم که آقای اوباما برنامهاش درست است. آقای خامنهای هم در سخنرانی چند روز پیش خود نگفت: ما با امریکا مذاکره نمیکنیم. نگفت: دیگر رابطه برقرار نمیکنیم، بلکه گفت: «ما هنوز هم منتظر عمل آقای اوباما هستیم. او در عمل نشان نداده است که میشود به حرفهای او اعتماد کرد». وقتی به این صحبتها خوب توجه کنیم، میبینیم آقای خامنهای نیز این را که ایران میخواهد مذاکره کند و میخواهد رابطه را درست کند، رد نکرد. بلکه گفت: «اگر آقای اوباما بخواهد فقط شرایط خود را تحمیل کند، به نفع ملت ایران نیست». این حرف خیلی طبیعی، منطقی و ساده است.
به نظر میآید اشارهی آقای اوباما به این که ایران مقررات بینالمللی را بپذیرد و اشارهی آقای خامنهای به این که امریکا نخواهد شرایط خود را تحمیل کند، متوجه مذاکرات وین است. ایران این مذاکرات را که فکر میشد دارد به سمت پایان موفقیتآمیزی میرود، با نوع برخوردی که داشت متوقف کرد. الان به نظر میرسد، نکتهای که دو طرف باید روی آن توافق کنند، مذاکرات وین است. همینطور است؟ وسیعتر از مذاکرات وین است؛ ایران و امریکا در دو کانال دارند با هم صحبت میکنند که یکی از آنها یک کانال چند جانبه است. مذاکرات وین جزو کانال چند جانبه است. اما در کنار آن، مذاکرات دو جانبه بین ایران و امریکا نیز دارد پیش میرود. من فکر میکنم، بیشترین مشکل ایران و امریکا به طور عملی در مذاکرات دو جانبه دارد آرام آرام شکل میگیرید و صحبتها به این مذاکرات برمیگردد. مثلا آقای خامنهای صحبت از امریکا میکند، نه از کشورهای گروه ۵+۱ و نگفته که ۵+۱ دارد شرایط را تحمیل میکند و یا حرفهایی میزند که قابل قبول نیست. در واقع، یک تغییر اساسی در فکر ایران ایجاد شده است و آن این است که در رابطهی ایران و غرب و مسالهی غنیسازی، امریکا است که مهم است. ایران دیگر اروپا را عملا جدی نمیگیرد. به نظر شما این سیاست درستی است؟ حتما درست است. برای این که اگر ایران از همان روز اول (از سال ۲۰۰۳) به جای این که بر سر غنیسازی، با اروپا وارد میدان بحث شود، این بحث را با امریکا آغاز میکرد، جریان بسیار بسیار متفاوت پیش میرفت. اما در آن زمان و در دوران آقای بوش چنین شرایطی نبود. اتفاقی که حداقل در ظاهر افتاده، این است که مواضع امریکا در آن زمان بسیار سفت و سخت بود و اروپا مواضع معتدلتری داشت. اما الان در حالی که آقای اوباما این صحبتها را کرده است، خانم مرکل در سخنرانی خود در کنگرهی امریکا، سخنان خیلی تندی در مورد اهداف هستهای نظامی ایران بیان کرد. با شما موافق هستم؛ الان درست برعکس شده است و در مقایسه با شش سال پیش، اروپا جای امریکا را گرفته است. اما اعتقاد دارم که حتی همان موقع هم دولت بوش حاضر به مذاکره با ایران بود. من در جریان این مساله بودم. درست است که آقای بوش تند حرف میزد، اما میخواست مذاکره کند و هیچوقت نگفت نمیخواهد با ایران مذاکره کند. اما آن موقع ایران نمیخواست با بوش مذاکره کند. برای این که هیچ اعتقادی به این آدم و به حرف او نداشت. بنابراین در رابطه با ایران و امریکا، مشکل برای مذاکره همیشه ایران بوده است. ایران بوده که آماده نبوده است. امریکا اکثراً آمادهی مذاکره بوده است؛ اگر هم صداقتی در این برخورد نداشته، بحث دیگری است. یعنی ممکن بوده که بگوید مذاکره میکند اما ته قلبش مایل به این مذاکره نبوده باشد. اما ظاهر و باطن ایران یکی بود و میگفت که مذاکره نمیکند. اگر تشخیص شما این است که ایران میخواهد با امریکا مذاکره کند، با سیاستی که در داخل پیش گرفته، میتواند این سیاست را تببین کند و آن را برای هوادارانش توجیه کند؟ برای کسانی که باز هم در سالگرد اشغال سفارت امریکا، بازهم به حمایت از دولت، پرچم امریکا را آتش میزنند؟ ایران یک کشور احساساتی است. جمهوری اسلامی هم جمهوریای مقطعی است. یک روز قدس است و روز دیگر ۱۳ آبان. اینها بعد از ۳۰ سال دیگر کهنه شدهاند، باید جمع شوند. من فکر میکنم جمهوری اسلامی در آیندهی نزدیک حتما اینها را جمع میکند. اما اتفاقاتی را که چند روز گذشته در ایران افتاده است، بر اساس سیاست نمیبینم. به هرحال ۱۳ آبان روز مهمی در جمهوری اسلامی بوده است، ۳۰ سال است که ادامه پیدا کرده و نمیشد رهبر جمهوری اسلامی حرف دیگری غیر از آنچه گفت، بزند. تصادفا حرفی هم که زده، خیلی نرمتر از آنچه ۱۳ آبان میطلبد، بوده است. به اعتقاد من، الان رابطهی ایران و امریکا و این که چگونه دارد پیش میرود را نباید بر اساس حرفهایی که در هفتهی گذشته در تهران و یا جای دیگری زده شده، ارزیابی کرد. از سوی دیگر، دولت ایران با اپوزیسیون بسیار قدرتمندی در خیابانها روبرو است، مشکلات اساسی در داخل کشور دارد و نمیخواهد به این سادگی بگوید: من انقلاب را کنار گذاشتهام و وارد میدان دیگری شدهام. به هرحال مشکل امریکا، بخشی از مشکلاتی است که ایران قرار بود حل کند؛ مثل مشکل دمکراسی. ولی هنوز هم این مشکل کماکان وجود دارد. بنابراین من فکر میکنم که این حرفها بیشتر مصرف داخلی دارد و بخشی از همان جریان انقلابیای است که نیروهایی در درون حکومت نمیخواهند آن را رها کنند و میخواهند با آن زندگی کنند. برای این که احتمالا نفعشان در آن است. ولی احساس من این است که از الان تا آخر سال دیگر و همین موقع، وارد میدان جدیدتری با امریکا شدهایم. مخصوصا که ایرانیها متوجه شدهاند که اوباما همیشگی نیست و قدرت و نفوذش دارد کم میشود. سؤال بعدی من به همین مساله مربوط میشود؛ با توجه به مشکلاتی که آقای اوباما در سطح جهان دارد و در افغانستان و پاکستان، حداقل در این روزها، اوضاع بدتر است و با توجه به موقعیتش در کنگره، فکر میکنید آقای اوباما مجموعا ابزار پیشبرد این سیاست در مورد ایران را دارد؟ با کنگره و یا با وزارت خارجهی امریکا، مشکل ندارد؟ انتخابات اخیر در امریکا و در همین ایالت نیوجرسی و ویرجینیا نشان داد که اوباما محبوبیت مردمیای را که در گذشته داشته، دارد به آرامی از دست میدهد. مسایل اقتصادی و مسایل جهانی کماکان عمده هستند و حل نشده باقی مانده است و به همین دلیل ممکن است اوباما آرام آرام نفوذ خود را روی مسایل سیاست خارجی و سیاست داخلی از دست بدهد. مخصوصا در چهارچوب سیاست خارجی و در رابطه با ایران، عملا اوباما تنها بوده است. اوباما از روز اول هم تنها وارد این میدان شد و یک تنه داشت نوع برخورد با ایران را در خود امریکا عوض میکرد. بخش وسیعی از نیروهای جمهوریخواه و حتی دمکراتها مخالف حرکت اوباما در رابطه با ایران بودند. با این حال، یک تنه وارد این میدان شد و سعی کرد مسیر را عوض کند. هرچند تا الان نتوانسته کار خیلی مهمی در این ارتباط انجام بدهد، اما دستاوردهایی هم داشته است. دستاورد مهماش این بوده که تهران را آنجا رسانده که بگوید مذاکره میکنیم و دارد مذاکره میکند. اما بازهم دارد شرط و شروط خود را مطرح میکند. با این حال، اگر اوباما در آیندهی نزدیک نتواند به طور مؤثر به مخالفین خود نشان بدهد که در رابطه با ایران، دستاورد مهمی داشته است، یکتنه مبارزه کردن خود را کنار خواهد گذاشت. یعنی عملا کنار گذاشته خواهد شد. مخالفینش مسالهی ایران را از دست او میقاپند و ما دوباره به همان جایی برمیگردیم که قبل از اوباما بودیم. به نظر من، این اتفاق خیلی عادی است که بیفتد. این را هم بگویم که به اعتقاد من، وزیر خارجهی آقای اوباما، خانم کلینتون هم نمیخواهد این رابطه به جایی برسد و احتمالا پشت پرده کارشکنی میکند که این رابطه به نتیجه نرسد. خانم کلینتون میخواهد این جریان به شکست بکشد. بعد او یک سال دیگر از دولت اوباما بیرون میآید و اوباما را متهم میکند که شکست خورده است و مخصوصا در رابطه با ایران، باعث شده ایران به بیشتر به سمت بمبسازی برود و… برای این که خانم کلینتون دارد خود را آماده میکند که اگر بتواند کاندیداتوری حزب دمکرات را از اوباما بگیرد و به جلو برود. به این ترتیب، به این حرف شما میرسیم که ایرانیها باید بدانند اوباما ابدی نیست. دقیقا همینطوری است و اگر ایران از این فرصت استفاده نکند و یک بار دیگر این فرصت را بسوزاند، آن وقت وارد میدان دیگری میشود که حتما فاجعه بهبار خواهد آورد. |
نظرهای خوانندگان
به اقای امیر احمدی بگویم این حکومت اسلامگرای ایران خواهان اون فاجعه است تا امام زمانشان ظهور بنماید به قول معرف این خط این نشان حال خواهید دید این اسلامگران ایرانی چه ان کسانی که دارند حکومت میکنند و چه ان اسلامگرایان که طرفدار این حکومت جعل و جنون هستن چه فاجعه ای بر سر ایران خواهند اورد امروز هم که زیر حرفشان زدند و توافق در وین را مردود دانستند و گفتن ما هیچ اورانیومی را به خارج از کشور نمیفرستیم دیدید به حرف این اسلامگرایان نباید اعتماد کرد. امریکا و اروپا باید با تمام قوا جلوی این متحجران بایستند و انها را به زانو دربیاورند و شما اقای امیر احمدی کی میخواهید این را بفهمید این حکومت بقای خود را در حمایت از تروریستها و غرب ستیزی میبیند. یک نگاهی به این چهار ماه گذاشته بیاندازید که چه جنایاتی در حق مردم ایران کرده که فقط رای خود را میخواستن اقای امیر احمدی امیدوارم یک روزی خجالت زده ی مردم ایران نباشید.
-- kian ، Nov 7, 2009 در ساعت 07:47 PM