رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲ مهر ۱۳۸۸
گزارش جلسه بحث و گفتگو در باره حقوق بشر، جامعه مدنی و دموکراسی در ایران در دانشگاه یورک- بخش پایانی

‫«هدف اصلی، مبارزه با خشونت و دروغ است»‬

محمد تاج‌دولتی
tajdolati@radiozamaneh.com

چند روز پیش، یک جلسه‌ی سخنرانی و بحث و گفت ‌و گو درباره‌ی حقوق بشر، جامعه‌ی مدنی و دموکراسی در ایران، در دانشگاه یورک برگزار شد که هشت سخنران در آن، بیش از چهارساعت دیدگاه‌های خود را با بیش از ۲۰۰ تن از ایرانیان در میان گذاشتند.

در بخش اول این برنامه، فشرده‌ای از سخنان دکتر سعید رهنما، دکتر عبدالکریم لاهیجی، خانم مهرانگیز کار، دکتر رضا براهنی و غزال مژدهی، حقوقدان جوان ایرانی به سمع و نظر حضار رسید. یکی دیگر از سخنرانان جلسه‌ی بحث‌ و گفت ‌و گو در دانشگاه یورک، دکتر پیام اخوان، استاد حقوق بین‌الملل دانشگاه مک‌گیل مونترال و فعال بین‌المللی حقوق بشر و یکی از حقوقدانان محاکمه‌کننده‌ی رهبران سیاسی یوگسلاوی سابق و صربستان، به جرم جنایت علیه بشریت بود.

دکتر پیام اخوان، زیر عنوان «مسؤولیت رهبران سیاسی در جنایات علیه بشریت» گفت:

داشتن قدرت مجوزی برای کشتن نیست. نقض حقوق بشر، فقط بحثی آکادمیک نیست. ما زمانی که از دور تعریفی از جنایت علیه بشریت می‌کنیم؛ هیچ‌وقت به واقعیت هولناک قربانیان پی نمی‌بریم.

پیام اخوان با اشاره به نام برخی از قربانیان رویدادهای اخیر ایران گفت:

ما وقتی درباره‌ی جنایت علیه بشریت صحبت می‌کنیم؛ باید متوجه باشیم که فقط یک شعار سیاسی نیست. جنایت علیه بشریت که در قوانین بین‌المللی، بعد از جنگ دوم جهانی و منشور دادگاه نظامی بین‌المللی نورنبرگ، نوشته شده است؛ به طور خلاصه به نقض گسترده و مداوم حقوق بشر گفته می‌شود که قتل، شکنجه، تجاوز و بازداشت‌های غیرقانونی و سرکوب مردم به دلیل عقاید سیاسی و یا باورهای مذهبی، ازجمله موارد آن است.

پیام اخوان ادامه داد:

شرایط کنونی ایران مصداق بارز جنایت علیه بشریت است.


«پیام اخوان»

دکتر پیام اخوان گفت:

مسؤولیت جنایت علیه بشریت، فقط برعهده‌ی رفتارهای خشونت‌آمیز چند مأمور پلیس نیست؛ بلکه کسانی که در زندان‌ها عمل شکنجه و تجاوز را انجام می‌دهند و از این مهم‌تر، کسانی که دستور اعمال شکنجه و تجاوز را صادر می‌کنند؛ بیشترین مسؤولیت را به‌عهده دارند. به این ترتیب، رهبران سیاسی، از بالاترین رده تا پایین، وزرا و دیگر مسؤولانی که دستور می‌دهند، بازجویی می‌کنند و یا حتا تحمل و سکوت می‌کنند؛ به زبان ساده جنایتکار علیه بشریت‌ هستند.

پیام اخوان ادامه داد:

معرفی رهبران و مسؤولان جمهوری اسلامی به‌عنوان جنایتکاران علیه بشریت، روندی بسیار دشوار و طولانی است و نباید خیال کرد که با سردادن شعار علیه آنان می‌توان آنان را به محاکمه کشاند.


به گفته‌ی دکتر پیام اخوان:

مهم‌ترین تلاش برای آغاز این روند، این است که واقعیت‌ها هرچه بیشتر آشکار و مستند شود. پیام اخوان در دنباله‌ی بحث خود گفت که ما باید، به طور اساسی، ضوابط قدرت و مشروعیت در ایران را تغییر بدهیم. زیرا داشتن قدرت مجوزی برای کشتن نیست؛ بلکه مسؤولیتی‌ است برای تأمین و تضمین حقوق همه‌ی ایرانیان.

پیام اخوان در پایان سخنرانی خود نتیجه‌گیری کرد:

ما همگی یکصدا باید فریاد بزنیم و به حضراتی که امروز در ایران قدرت را در دست دارند بگوییم که ما هیچ وقت از ظلمی که آن‌ها به مردم ایران کرده‌اند، چشم نمی‌پوشیم. هیچ وقت این جنایات را فراموش نمی‌کنیم و با وجود این‌که آن‌ها امروز قدرت را در دست دارند؛ مطمئن باشند روزی خواهد رسید که آن‌ها هم به پای میز محاکمه کشیده خواهند شد.

«خشونت سیاسی در ایران تبدیل به یک بیماری تاریخی شده»

دکتر رامین جهانبگلو، استاد علوم سیاسی و پژوهش‌گر مرکز اخلاقیات دانشگاه تورنتو، عنوان سخنرانی خود را، «عدم خشونت و جامعه مدنی ایران» انتخاب کرده بود:

به نظر من، هر جامعه‌ی سیاسی دچار بیماری‌های ویژه‌ی خودش هست که تا زمانی که این بیماری‌ها حل و فصل نشوند و راه حلی برای‌شان پیدا نشود، از ابداع و ایجاد دموکراسی در جامعه جلوگیری می‌شود. و این کاملاً مسأله‌ای است که در ایران با آن مواجه‌ایم.

خشونت سیاسی در ایران، تبدیل به یک بیماری تاریخی شده که تاکنون هم راه‌حل ریشه‌ای برای آن پیدا نشده است و ما فقط به عارضه‌های آن اشاره کرده‌ایم. یعنی در حقیقت می‌توانیم بگوییم، لااقل در۱۰۰سال گذشته، بسیاری از شخصیت‌ها، گروهها و احزاب سیاسی در ایران براین عقیده بودند، و متأسفانه بعضی‌هاشان هنوز هم براین عقیده هستند که خشونت فقط یک امر« عمودی» است.

امری است که فقط از دولت می‌آید و شما کافی است که این دولت را عوض کنید تا عمل خشونت هم در جامعه تمام ‌شود و با تغییر قدرت و با تغییر قدرتمندان و حاکمان در حقیقت ما می‌توانیم به این خشونت پایان بدهیم.
ولی آن‌چه تاکنون سیر تحول قدرت سیاسی در ایران و فراز و نشیب‌های جامعه مدنی، به ما آموخته است؛ این است که مسأله‌ی اصلی فقط مبارزه با و یا نابودی قدرتمندان و حاکمان نیست؛ این اشتباهی است که خیلی‌ها در انقلاب ۱۳۵۷ کردند.


«رامین جهانبگلو»

رامین جهانبگلو در ادامه‌ی سخنرانی خود اشاره کرد:

مسأله، فقط مبارزه با خشونت سیاسی نیست؛ بلکه مبارزه با فرهنگ سیاسی و شهروندی‌ای است که ایجادکننده و مشروعیت‌دهنده‌ی چنین خشونتی است. شکل‌گیری و فعلیت عدم خشونت در جامعه ایران فقط به معنای نبود خشونت سیاسی نیست؛ بلکه ایجاد نوعی اخلاق شهروندی و مدنی، میان شهروندان ایرانی است که موجب هم‌صدایی و هم‌دلی میان شهروندان خواهد شد.

رامین جهانبگلو در پایان سخنرانی خود نتیجه‌گیری کرد:

به نظر من، وقایع اخیر ایران، ایجادکننده‌ی دو تصویر اصلی و مهم برای شهروندان ایرانی و برای جهانیان بود. یکم حس حقیقت‌جویی جامعه مدنی ایران و دوم خشونت‌پرهیزی این جنبش؛ که خیلی مهم بود. چرا می‌گویم حقیقت‌جویی جامعه مدنی؟ به این دلیل که بازیگران جامعه‌شناختی جامعه مدنی ایران، یعنی زنان، روشنفکران، کارگران، دانشجویان، کارمندان و به ویژه جوانان، هدف اصلی‌شان در مبارزه‌ی خشونت‌پرهیز، مبارزه با خشونت و مبارزه با دروغ است.

مبارزه با دروغ و سیاست دروغ‌پردازی و وقاحت غیراخلاقی‌ که نظام جمهوری اسلامی از آن پیروی می‌کند. در حقیقت نظام کنونی خودش هم زندانی چنین دروغ‌پردازی‌ای شده است. چون شما می‌بینید که مشروعیت‌اش از نظر سیاسی و اخلاقی مورد سؤال قرار گرفته و مجبور است در مورد گذشته‌ی خود، در مورد حال خود و در مورد آینده‌ی خودش دروغ بگوید.

و امروزه به نظر من، مبارزه با دروغ، در حقیقت تعلیمی اصلی است که شهروندان به خودشان می‌دهند. و جوانان ایرانی این را به جهانیان نشان داده‌اند که خس و خاشاک نیستند بلکه از یک بلوغ شهروندی‌ای برخوردارند که می‌تواند سرمایه‌ی اخلاقی آتی ایران، برای ایجاد دموکراسی باشد.

پس از انتخابات، زنان، عملاً رهبری جامعه مدنی را به‌ عهده داشتند

آخرین سخنران جلسه‌ی بحث و گفت‌ و گو درباره‌ی حقوق بشر، جامعه‌ی مدنی و دموکراسی در ایران، دکتر هایده مغیثی، استاد جامعه‌شناسی و مطالعات زنان در دانشگاه یورک بود که درباره‌ی تغییر عدم توازن جنسیتی در جنبش مدنی ایران صحبت کرد:

تحولات سیاسی چند ماه گذشته‌ی ایران را، من حداقل از دو نظر، نقطه‌ی عطفی در جنبش دموکراسی‌خواهانه‌ی مردم می‌دانم. اول آن‌ که ماسک تقدس را برای همیشه از چهره‌ی رژیم ولایت فقیه برداشت و مشروعیت آن را حتا در چشم طرفداران آن، به‌ جز پرروترین و از‌رو‌‌نرفته‌ترین آن‌ها، چه در داخل و چه در خارج، از میان برد. اعتراضات میلیونی و طیف گسترده‌ی معترضین، از نظر سِنی، خواست‌ها و اخلاق و پایگاه‌های طبقاتی؛ جیره‌خواران، فرصت‌طلبان و خودباختگانی که تا همین چند ماه پیش در لباس خیرخواهی، ضدامپریالیسم و واقع‌گرایی، شیفته‌وار استبداد دینی ایران را نوعی دموکراسی بومی قلمداد می‌کردند؛ از میان برد و هم‌چنین کسانی که می‌کوشیدند راه حل اسلامی را تحت عنوان «فمینیسم اسلامی»، به زور به زنان ایران زورچپان کنند.

نقطه‌ی عطف بعدی، که تکیه‌ی صحبت‌ من در این‌جا است، نقش افشاکننده و جهت‌دهنده‌ی زنان در جنبش دموکراسی‌طلبانه و اعتراضی مردم است که به نظر من ضربه‌ی بیدارکننده‌ی مهمی به عدم توازن جنسیتی بر فرهنگ سیاسی ایران زد.

از جهتی، شاید جای تأسف باشد که حضور حداقل صد ساله‌ی زنان در فعالیت‌های سیاسی و نقش هدایت‌کننده‌، شجاعت‌دهنده و پیگیرانه‌ی آنان در تمام جنبش‌های سیاسی و اجتماعی یکی دو قرن اخیر تاکنون، نتوانسته بود در باورهای فرهنگی منجمد شده‌ی زن ستیز، برای عبور نسیم برابری و آزادی، رخنه‌ای ایجاد کند. اما در جریان انتخابات و اعتراضات میلیونی پس از انتخابات، زنان، به نظر من، عملاً رهبری جامعه مدنی را برای ابراز نارضایتی جامعه و طرح خواسته‌های خود به‌عهده داشتند.


«هایده مغیثی»

هایده مغیثی در بخش دیگری از سخنان خود گفت:

در سی سال گذشته، هرچه فشارهای فرهنگی و اجتماعی رژیم و خشونت فیزیکی و اخلاقی آن، نسبت به زنان افزایش یافته، و هرقدر فضای فعالیت سیاسی و حقوقی زنان تنگ‌تر شده است، روحیه‌ی مقاومت و اراده‌ی تغییرِ نابرابری جنسیتی و بی‌عدالتی‌های اجتماعی و همراه با آن بلوغ فکری و سیاسی زنان ایران رشد بیشتری کرده؛ و آن‌چه رژیم ولایت فقیه نمی‌تواند درک کند، این است که مقاومت زنان در برابر خودکامگی سیاسی و مقابله‌ی آنان با آموزه‌های ارتجاعیِ مذهبی؛ تاریخی صدساله دارد.

دکتر هایده مغیثی در پایان سخنرانی خود نتیجه‌گیری کرد:

هدف حاکمیت روشن است؛ ارعاب و درهم‌شکستن روحیه‌ی مقاومت. اشاعه‌ی ترس و سکوت. اما باید به زنان و مردان جوانی که با شهامت بی‌نظیر خود، پرده‌ی سکوت را دریدند؛ درود فرستاد. آنان با سخن گفتن از این بیدادِ فرهنگِ پدرسالارانه‌ی مذهبی، که به‌نام ناموس‌پرستی، حاضر است هرنوع بی‌ناموسی اخلاقی را استتار کند، پرده برداشته است.

استقلال سیاسی این جنبش نیز، به آنان اجازه می‌دهد که همکاری وسیع سایر افراد و نیروهای سیاسی را جلب کند. تنها باید امید داشت که باندِ حاکم، هزاران جوان ایرانی را، در راه حفظ نظام ولایت فقیه نابود نکند.

اما وظیفه‌ی ما طبعاً در خارج از کشور، دفاع از مبارزات مردم، اعتراض به سرکوب‌ها و رسواکردن آن و مانع شدن از این که حق حیات و آزادی‌های فردی و سیاسی مردم ایران، و زندگی اپوزیسیون فعال داخلی، وجه‌المصالحه‌ی منافع تجاری و سیاسی دولت‌های غربی قرار نگیرد.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

زنده باد خانم هایده مغیثی! حرفهای ایشون از همه بیشتر به دل‌ من می‌نشیند. امیدوارم که سران اپوزیسیون داخلی‌ ملت را قربانی نظام پوسیده و فاسد اسلامی نکنند.

-- عالمی‌ ، Sep 24, 2009 در ساعت 09:09 PM


دموکراسی ؛آزادی دائم از زبان روشنفکران ایران مطرح می شود که دیگر باید گفت آنرا تبدیل به مهملاتی نموده که حتی جمهوری اسلامی هم از آن استقبال می کند زیرا اینها مهملات و حرف هواست . اگر به تاریخ هند نظری بیندازید آقایان خواهند فهمید که فرهنگ ؛ دموکراسی ؛و آزادی هیج ارمغانی برای نهادینه شدن ندارند ١٩٥٠ تا ١٩٩٠ هند یکی از بی نظیرترین دموکرسی ها را دارد اما همه ی جنایات اعم از شکنجه اعدام و فساد اداری همه را با خود دارد و دموکراسی نه تنها نتوانست تغییری در فرهنگ مردم هند بدهد در اقتصاد هم نتوانست موثر افتد اما از سال ١٩٩٠ که علیرغم مقاومتهای جناح های محافظه کار که حتی منجر به ترور های متعدد از خانواده ی ایندیرا گاندی و خود ایندیرا گاندی شد هند راه واقعی و پیشرفت و دموکراسی را یافت یعنی توسعه ی اقتصادی و پیوند ارگانیک با اقتصاد غرب . بازرگانی و مبادلات تجاری را تسهیل می نماید و جذاب برای سرمایه های خارجی ای می گردد که دموکراسی واقعی را با خود دارند . و در ده سال گذشته شاهد جهش هند در همه ی عرصه ها هستیم و حتی مشاهده می کنیم که گروههای سنتی جگونه قبل از ٩٠ با آن دموکراسی همزیستی کرده ولی هم اکنون در مقابل دموکراسی واقعی مقاومت می کنند . بهتر است روشنفکران ایرانی کمی جشمها را باز کنند و از دایره ی مهملات دوران جنگ سرد خارج شوند ببینند هند و برزیل نمونه های بسیار خوبی برای صحت ادعای ماست .

-- farhad-faryad ، Sep 24, 2009 در ساعت 09:09 PM