رادیو زمانه > خارج از سیاست > انتخابات > مسألهی رهبری | ||
مسألهی رهبریمریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comتنها سه ماه پیش از این، در ایران هیچ کس تصور پدید آمدن یک جنبش بزرگ اجتماعی − سیاسی را نداشت. آنچه که مورد بحث و انتظار بود؛ چگونگی برگزاری دهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری در ایران بود. این بحث را با سه تن از فعالین این جنبش در داخل کشور، خانمها نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و جنبش زنان؛ بهاره هدایت، فعال جنبش دانشجویی و عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و همچنین محمد هاشمی از شورای مرکزی سازمان اداوار تحکیم وحدت، طرح کردهام. همچنین با دکتر محمد برقعی محقق و نویسنده، چهرهی فعال ملی مذهبی در آمریکا، گفت و گویی انجام دادهام:
در پاسخ به این سؤال که آیا اساساً جنبش فعلی دارای رهبری است یا خیر، خانم نرگس محمدی میگوید: بستگی دارد که رهبری را چه مد نظر بگیریم. هر حرکتی امکان دارد بدون رهنمودهای راهبردی فرد یا مجموعهای به عنوان رهبر، در سیاستگذاریهای کلان و برنامههای راهبردیاش، دچار اشکالاتی بشود که کل حرکت را به نتیجهی مورد نظرش نرساند. از این منظر، هر حرکتی و هر جنبش فراگیری نیازمند عنصری به نام رهبری است. اما این عنصر رهبری را نباید در یک فرد یا یک روند هژمونی طلبی تعریف کرد. این مجموعهای که الآن به عنوان جنبش سبز میشناسیم، صاحب رهبری مدنظر شما هست؟ به طور مشخص، الآن خیر. اتفاقاً یکی از نگرانیهای فعالان مدنی نیز همین است که جنبش سبز که خود را با بحث انتخابات نشان داد، هرچند بستر آن از پیش آماده بود، الآن تقریباً بدون رهبری دارد حرکت میکند.
این جنبش فاقد رهبری است؟ نمیتوان گفت، به طور کامل هیچ رهبریای وجود ندارد. به نظر من، هدایتهایی از سوی برخی از افراد مؤثر و تعیین کننده دارد میشود. منتها سیستماتیک و تعریف شده نیست. این اشکال وجود دارد و ممکن است این حرکت بعد از مدتی یا به بیراهه برود و به مقصد نرسد و یا این که اصلاً باز بماند. رهبری در جنبش سبز با مشخصاتی که مورد نظر شما است، آیا به وجود خواهد آمد؟ فکر میکنم؛ مقداری که جنبش پیش برود، اگر این آگاهی و توجه، به خصوص در روشنفکران و فعالان سیاسی، اجتماعی، مدنی وجود داشته باشد و این اجازه را ندهند که هیچ فرد یا گروهی بخواهد هژمونیطلبانه رهبری را بر عهده بگیرد؛ اما در مسیری قدم بردارند که بتوانند راهبردها را با هم تنظیم کنند، غیرممکن نیست. این رهبری قابل دسترس است. چون این جنبش پتانسیلاش را دارد. یعنی افرادی، گروههایی، جریاناتی هستند که میتوانند این نقش را بر عهده بگیرند. همانطور که بعد از هشت سال دوران اصلاحات و چهارسال دوران آقای احمدینژاد، این بستر چنان آماده بود که جنبش سبز در انتخابات توانست خود را نشان بدهد؛ این توانایی نیز در آن وجود دارد که چنین رهبریای شکل بگیرد. محمد هاشمی از شورای مرکزی سازمان ادوار تحکیم وحدت، در این باره میگوید: بیشتر از این که این جنبش رهبری فردی داشته باشد؛ یک عقل جمعی است که آن را رهبری میکند. حداقل در یکی دو ماه گذشته نیز شاهد بودهایم که نظرات و تصمیمات فردی نبوده که این جنبش را رهبری کرده، بلکه نتیجهی برآورد عقل جمعی به عملکرد جنبش تبدیل شده است.
این عقل جمعی چگونه توانسته است متمرکز شود، با یک بدنهی وسیع رابطه برقرار کند و آن را هدایت کند؟ فکر میکنم، فضای مجازی امکانی فراهم کرده است که تودهی مردم بتوانند در فضای مجازی با هم گفت و گو کنند و به یک برآورد و تصمیم نهایی برسند. همانطور که میبینیم، تجمعات، راهپیماییها، مواضع و شعارها، همه در قالب یک سری وبلاگها و در گفتگوهایی که در تویتر، فیسبوک و غیره پیش رفته، نهایتاً شکل گرفته است. بهاره هدایت، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، در بارهی این جنبش و رهبری آن، اینگونه توضیح میدهد: به نظر میرسد، حداقل یک رهبری سمبلیک باید برای این جنبش وجود داشته باشد تا بتواند آحاد مختلفی را که طی چندین سال گذشته در بخشهای مختلف جامعه، کوششهایی در زمینههای اجتماعی و مدنی داشتهاند را زیر یک چتر جمع کند و به حرکات آنان جهت بدهد.
به نظر شما، این جنبش، چنین رهبریای با مختصاتی که اشاره کردید، دارد؟ بله دارد و تا به حال هم نتایج مثبتی به بار آورده است. منظورتان از این رهبری، اشارهی مستقیم به آقایان موسوی، کروبی و خاتمی است؟ بله، همین طور است. تشکلهای مختلفی زیر چتر این جنبش جمع شدهاند که سازماندهی و چهارچوبهای خاص خود را دارند و تا به حال نیز فعالیت داشتهاند. به لحاظ اینکه این جنبش بسیار فراگیر شده است و تجربهای که در این چند ماه از خود بر جای گذاشته است؛ روشن شده است که زیر چتر رهبری مشخصی جمع شدهاند. از آنجایی که هدف معینی هم از سوی این رهبری اعلام شده است؛ توانستهاند این جماعت متکثر را زیر آن چتر نگاه دارند. اگر بتوانند این خط مشی را حفظ کنند و اهداف مشخص و دستیافتنی را هم اعلام کنند، احتمال حفظ مجموعه بالاتر میرود. بحث را با دکتر محمد برقعی، نویسنده، محقق و استاد دانشگاه در آمریکا، طرح میکنم: من معتقدم، رهبری هم در جوامع سنتی و هم در جوامع مدرن وجود دارد. فقط تعریف آن متفاوت است و آن این که رهبری یک «سمت» است. ولی در نظام مدرن، رهبری یک سمت است. همانگونه که کشور رییسجمهور، نخستوزیر و غیره دارد؛ در شرایط خاصی، فردی سمت رهبری را اشغال میکند. در یک جنبش، ممکن است فردی دو سال تلاش کند تا در این سمت قرار بگیرد. چون این سمت اجباراً و لزوماً، باید باشد و اگر نباشد، جنبش معنا ندارد؛ این سمت وجود دارد. حال ممکن است این سمت را در حال حاضر، آقای موسوی بگیرد و یک یا دو سال بعد کس دیگری عهدهدار آن شود. ولی سمت رهبری باید وجود داشته باشد.
در حال حاضر، آقای موسوی این سمت را دارد؟ به شکل خاص خود اینطور است. با شکل تعریف شدهای که ما معمولا و سنتاً، به آن عادت داریم که فردی آن بالا بایستد، فرمان بدهد و دیگران دنبال بکنند، به این حالت نیست. خطری که این روزها خیلیها میبینند، خطر دستگیری این آقایان است. در این صورت، آیا این رهبری از بین نمیرود؟ و جنبش از خلاء رهبری آسیب نمیبیند؟ خیر، چنین اتفاقی نخواهد افتاد. اولاً، خیلی مشکل است که هر سهی این آقایان دستگیر شوند. دوم این که در این صورت،در ردهی دوم این رهبری کسانی مانند آقای بهشتی و دیگران حضور خواهند داشت. به هرحال، همیشه همینطور است. ستاد رهبری، رهبریاش را انجام خواهد داد. زیاد میشنویم که این جنبش رهبری معینی ندارد. چون اساساً چنین جنبشی تدارک دیده نشده بوده و حرکات مردم هم تا کنون قابل پیشبینی نبوده و نیست. چنین ارزیابیای را چگونه میبینید؟ به نظر من، هر کس چنین صحبتی میکند؛ شناختی از امر سیاست ندارد. اگر جنبش رهبریت نداشته باشد، اصلاً جنبش نمیشود. حرکت سیاسی ورای حرکت اعتراضی و یا در خیابان بودن است. حرکت تودهوار، یک جنبش سیاسی که هدفی دارد و به جایی میرسد؛ نیست و خطر خاصی نیز برای یک سیستم ندارد. آنهایی که میگویند در ایران رهبریت وجود ندارد، منظورشان چیست؟ یعنی این حرکت تودهوار است!؟ رهبری فعلی این جنبش با مختصاتی که از آن میشناسید، در خور جنبشی که در ایران جریان دارد، هست؟ و از عهدهی هدایت آن برمیآید؟ این رهبری بهترینِ گزینهی ممکن است. «ممکن»، اصل قضیه است. اینگونه نیست که از ایشان لایقتر، توانمندتر و بهتر وجود ندارد و ایشان فرد ایدهآل است. هیچکدام از اینها، در سیاست معنای عملی ندارد. امیدواری شما برای ادامهی حیات این جنبش، برای رسیدن به نتایجی، چقدر است؟ من بسیار به این حرکت مؤمن هستم. چرا که بر این باورم که برای جنبشهای سیاسی اجتماعی یا یک سری سؤالات بنیانی، خواستهای بنیانی، در جامعه وجود دارد یا ندارد.و اگر خواستهها بنیانی است، تعداد این خواستهها هرچه بیشتر باشند، این جنبش و حرکت ریشهدارتر است و تا به آن خواستهها پاسخ گفته نشود، حرکت ادامه پیدا میکند. خواستههایی که در طول این سی سال در این جامعه شکل گرفته است؛ مانند خواستههایی که در مورد سنت، مدرنیته، هویت ایرانی، مفهوم استقلال، روابط موجود اینترنتی و غیره را این حکومت نمیتواند پاسخ بدهد. امکانش را ندارد، در توانش نیست. بنابراین، او میرا خواهد بود. حرکت «سبز» ناچار است به این خواستهها پاسخ بگوید. این حرکت در طول زمان خود نیز تحول پیدا خواهد کرد، معنای آن هم تغییر پیدا میکند؛ ثابت نیست، چرا که اصلاً خاصیت حرکتهای اجتماعی چنین است. ولی این حرکت میرایی نیست. برای اولین بار در سی-چهل سال اخیر، به صورت واقعاً آگاهانه، بخش روحانیت و بخش عرفی جامعه کنار هم قرار گرفتهاند. این پدیده، بسیار بسیار ارزشمند است. |
نظرهای خوانندگان
بهر حال هر رژيمي روزي خواهد رفت حتي اگر مثل استالين و مائو و صدام و كيم جونگ ايل و حسني مبارك و سعودي و اسد پايه رژيم ديكتاتوري اش را بتن آرمه كرده باشد٠ اما اپوزيسيون ايراني طي سي سال گذشته بيشتر وقتها خوش خيالانه حوادث را بزرگ كرده٠ با انفجار حزب ج ا گفتند كار رژيم تمام است٠ با شروع جنگ عراق و با پذيرش قطعنامه و با روي كار آمدن خاتمي و با ١٨تير و با آمدن احمدي و اينك درگيري قدرت بين سران مهم ج ا و ريختن طبقه متوسط به خيابان (البته زير چتر حمايتي خودي كه وجود موسوي و كروبي و شعارهاي الله اكبر و يا حسين شرايطش را تسهيل كرده بود) همه اگر چه نشان از تحليل رفتن ج ا دارد و دايره خودي آنرا تنگتر كرده و مي كند اما واقعا نشاني از اينكه اين رژيم به زودي ساقط شود ندارد٠ دقت كنيد اين رژيم مورد حمايت و سوئ استفاده وحشتناك روسيه و چين است ٠ عليرغم اينكه دول اروپايي و آمريكا آنرا يك رژيم نامطلوب مي دانند ولي به لحاظ شطرنج سياسي در منطقه هنوز مجبورند با آن معامله و مذاكره و آنرا تحمل كنند٠ پس با قريب الوقوع اعلام كردن سقوط ان فقط به آن اعتبار مي دهيد و از اعتبار خود مي كاهيد٠ بايد منافع روسيه و چين را در ايران مورد حمله قرار دهيد٠
-- sysadi ، Sep 16, 2009 در ساعت 03:58 PMhadafe bakhshi az hokoomat ba tekyeh bar bakhshi az anasore tondro, nezami o ettelaati o nezami, feshar bar bakhshe digari az hamin anasor vali eslahtalab o modern o motadel ast. naboode ahzab o nahadhaye madaniye faal o shanakhte shode moshkel ra bala negah dashte. tondroha sarkoobgari ra khosh darand o nasbat dadane vabastegiye motadelha ba kharej. chizi ke hast in ast ke bayad az khoshoonat dar har shekl jolo gereft va bazi ra dar zamin "gofteman", discourse, edame dad. tonroha dar in zamine langand!Fateme Rajabi ba ketabi be ketabi az Bashiriyeh pasokh migooyad; in khoob ast. jalebtar inke osoolgerayan tondro dar in chahar sal az dor o bar ahmadinejad door shodand; bakhshe ziadi az rohaniyat dar tarafe eslahat ast. inha mosbat ast.bayad dialogue ra tashvigh kard. shoam khoob ast be soraghe radikalha ham beravid. khoob ast inha ra mardombeshnasand. hamantor ke ba saran hezbollahi dar alman mosahebe kardid. dar iran be soraghe inha beravid. hamash donbal eslahtalaban raftan khoob nist; bayad tondroha ra ham be meydan avard! vagarna keshvar mishavad aljazayer ya afghanestan!
-- yek Movarrekh ، Sep 16, 2009 در ساعت 03:58 PMاصطلاح «رهبر» اصطلاحی مربوط به جوامع سلسله مراتبی است که بر اساس فرمان از بالا و اطاعت از پایین عمل می کنند. یک نگاه گذرا به دو اصطلاح آلمانی Führer و انگلیسی Leader نشان می دهد که چگونه در جریان دموکراتیزه شدن جوامع، چنین مفاهیمی اهمیت گذشته خود را از دست داده اند و حتی دارای بار منفی نیز شده اند.
-- سعید ، Sep 16, 2009 در ساعت 03:58 PMاگر می بینیم در جنبش سبز کنونی مردم ایران بر سر تعریف این مفهوم بحث و مشاجره زیادی وجود دارد، نتیجه ی بلوغ روانی انسان هایی است که قرن ها به عنوان «صغیر» به آنها نگریسته شده است و اکنون در حال بیرون آمدن از این دنیا هستند. خود «رهبران» کنونی جنبش اذعان دارند که آنها پشت سر جنبش حرکت می کنند و از دل جنبش خط و مشی می آموزند.
اصطلاح «سازمان دهنده» یا «سازماندهی سیستماتیک» اصطلاح دموکراتیک تری است. جنبش مدنی ایران امروز از انسان هایی تشکیل شده که بر عکس اول انقلاب تصویر «رهبر» خود را در ماه نمی بینند. این اصطلاح بشدت بار ایدئولوژیک و منفی دارد و در ناخودآگاه جمعی ایرانی باعث قدرتمند ماندن ساختار سلسله مراتبیِ روانی و اجتماعی دنیای دیکتاتورمآبی است.
جای کارهای نظری دقیق در این زمینه خیلی خالی است. جنبشی که گذشته ی تاریخی خود را حل و هضم نکرده باشد و درباره ی آن فکر نکرده باشد، محکوم به تکرار تجربه ی پیشینیانش است.
خواسته ملت ایران....... آزادی.......منشور حقوق بشر جدائی دین از سیاست ......فرهنگ ایران آزاد ، مرگ جمهوری ننگین اسلام و توهم سبز است با انهدام حکومت تجاوز الهی ، به تباهی ها و سیاهی ها پایان دهیم
-- بدون نام ، Sep 16, 2009 در ساعت 03:58 PMهموطن عزیزم سعید،
-- عالمی ، Sep 17, 2009 در ساعت 03:58 PMشما در مورد جوامع مدرن درست میگوئید اما به نظر من میرسد که ایران ما هم هنوز تا افقی شدن راه بسیار دارد. هنوز هم ما پر از قیاسهای معالفارق و متملقانه هستیم. ما هنوز سلسله مراتبی هستیم اگرچه اینقدر بعد سی سال فهمیدیم که عکس در ماه دیدن چیزی نیست مگر مالیخولیای جمعی، و امیدوارم اندکی این مشکلمان تخفیف یافته باشد (؟؟). گرچه، هنوز هم در صدد متورم کردن اشخاص و افراد هستیم تو گویی هیچکس هیچ گذشتهای نداشته! انحصار طلبی "نرم" هنوز در گفتمان دوستان داخل نظام (خط امام و ...) در پس پردهٔ نازکی از اصطلاحات دلپسند غربی پنهان است. از این باید بر حاضر بود.