رادیو زمانه > خارج از سیاست > ایران > پروژهی اعترافگیری و اهداف آن | ||
پروژهی اعترافگیری و اهداف آنمریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comدر ادامهی کشمکشها میان حامیان دولت نهم و نیروهای معترض به نتیجهی انتخابات و دستگیریهای وسیع حامیان دو نامزد اصلاحطلب، این روزها مسألهی کسب اعترافات تلویزیونی از بازداشت شدگان که اغلب چهرههای سرشناس سیاسی هستند، فضای ویژهای را در جامعهی سیاسی ایران ایجاد کرده است. یکی از روزنامههای حامی دولت، با ذکر الفبای نام برخی از این دستگیرشدگان، اعلام کرده است که آنان اعترافاتی مبنی بر شرکت در توطئه و تخریب در فضای سیاسی و انتخاباتی کشور را داشتهاند. اولین نمونهی این اعترافات، شنبهشب، توسط یکی از اعضای نسبتاً جوان شورای مرکزی «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» انتشار یافت و به این نگرانیها دامن زد. امیرحسین مهدوی، عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در محل خبرگزاری ایسنا حاضر شد و اعترافاتی بر این مبانی انجام داد. در مورد این برنامه که در ایران به «پروژهی اعترافگیری» شهرت دارد، با آقایان: عیسی سحرخیز، تحلیلگر سیاسی در تهران و همچنین علیرضا نامور حقیقی، تحلیلگر سیاسی و استاد دانشگاه در کانادا، گفت و گو کردهام.
از آقای سحرخیز میپرسم، مهمترین انگیزه یا هدف برای تهیهی این اعترافات و احتمالاً، انتشار آنها، چیست؟ گمان نمیکنم، مطالبی که در روزنامهی جوان، وابسته به سپاه پاسداران، نوشته شده، چیزی بیش از یک جنگ روانی و تبلیغاتی باشد. سعی میکنند فضای رعب و وحشتی را ایجاد کنند، اسامی که مینویسند و کمیتههایی که میگویند، بیش از این در موردهای مختلف هم عمدتاً توسط روزنامههای ایران، کیهان و سایتهای وابسته مطرح میشد. وبلاگنویسها نیز مینوشتند که این یک کمیتهی عنکوبتی است. هرکدام از آنها برایش اسمی میگذارند و مواردی در رابطه با آن مطرح میکنند که بگویند طرح بزرگی را کشف کردیم. افرادی را دستگیر کردند، پیش از این ماجرا هم تعدادی را دستگیر کردهاند. در نامهی آقای موسوی به شورای نگهبان هم که این مسأله و چگونگی حمله به ستاد ایشان، به عنوان تخلف ذکر شده است، مشخص میشود که اینها برنامهای از قبل طراحی شده است و میخواهند کودتای نرمی را که الان به کودتای سخت تبدیل کردهاند، توجیه کنند.
فکر میکنید، برای این هدف، این حرکت ادامه پیدا میکند و به چهرههای مشخص هم میرسد؟ بعید میدانم، کسی این جرأت و جسارت را داشته باشد که اسامیای را که با عنوان مستعار نوشته شده، مثلاً از آقای بهزاد نبوی، به عنوان رییس این جریان نام برده، یا آقای تاجزاده، عطریانفر و… را بیاورند و بخواهند محاکمه کنند، یا حتا آنان صحبتی بکنند. به این ترتیب، فکر میکنید که نباید اهمیت خاصی برای این مسأله قائل شد؟ گمان من این است که مسأله، یک جنگ روانی است. اما این نگرانی را هم نمیتوانم پنهان کنم که در سطوح پایین، نه افرادی که اینجا نام برده شدند، جوانهایی را بخواهند بیاورند، تحت فشار قرار بدهند. حتا بعید نیست که این مسأله را تهیه کرده باشند، روزنامه را به قسمت بازجوییها ببرند، جلوی افراد بگذارند، بگویند که این مسأله کشف شده، اینها را هم دستگیر کردهایم که آنها را ببرانند. این موارد در گذشته هم اتفاق افتاده است. فکر نمیکنم در سطح بسیار بالا، چنین جرأت و جسارتی باشد، در سطح پایین هم برای اعترافگیری و نوعی فضاسازی ممکن است شبیه مواردی که آوردند و مرتبط با منافقین مطرح کردند و بعد هم گفتند مثلاً، خانم ندا آقا سلطان را که شهید شده، اینها کشتهاند. در این حد بیشتر نیست و من مسأله را زیاد جدی نمیگیرم. اعترافگیریها، باید افشا شود. میدانیم که مسألهی مهمی نیست، اما اگر این را بدانیم که جنگی روانی میتواند در جاهایی اثر خود را بگذارد، در زندان، در بازداشتگاهها و یا در فضای عمومی که جوانها هستند و فکر میکنند ماجرا به گونهای است که اینها چیزی در دست دارند. همین اعضایی را که از حزب مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب، و کارگزاران که دستگیر کردهاند نگاه کنید مشخص است وضعیتشان چگونه است و به اینها استناد میکنند. چیز جدیدی در دست ندارند. همانطور هم که گفتم، اگر نظام بخواهد به افرادی که در سطح جامعه شناخته شده هستند، برخورد کند، به سمت و سویی رفتهایم که وضعیت بسیار وخیمتر از این ماجرا خواهد شد و کسی نمیتواند آن را جمع کند.
آقای علیرضا نامور حقیقی در این باره، چگونه میاندیشند؟ هدف پروژهی اعترافگیری این است که افکار عمومی را که الان ملتهب است و معتقد است آرای او عادلانه خوانده نشده است، تحت تأثیر قرار بدهد و نشان بدهد که آرا خوانده شده و رأی واقعیای که آمده، همان رأیای است که به آقای احمدینژاد داده شده است. واقعیت این است که این نوع پروژهها در حال حاضر، نمیتوانند آن تأثیراتی را داشته باشد که در اوایل انقلاب ممکن بود داشته باشد. دلایل این عدم توفیق، به نظر شما، چیست؟ خود اینها معتقدند آقای موسوی باید از طریق قانونی مسایل را دنبال کند و میگویند:«ایشان چون دارد غیرقانونی رفتار میکند، معلوم نیست چگونه میخواهد رییس جمهور این قانون اساسی باشد.» ولی خود این دستگیریها، فشارهایی که روی خانوادهها میگذارند، همهی اینها خلاف قوانین آیین دادرسی کیفری و قانون حقوق شهروندی است که در دورهی آقای شاهرودی به تصویب رسیده است. بنابراین، قوهی قضاییه با مسئولیت آقای مرتضوی، کاری را دارد دنبال میکند که خود مدعی است دیگران خلاف قانون عمل میکنند. یعنی، با بیقانونی با بیقانونی مقابله میکنند، اگر ادعایی که دارند میکنند، درست باشد. اما از جنبهی سیاسی، علت اینکه نمیتواند تأثیر داشته باشد، این است که اعتراض جامعه به رأیای است که داده و معتقد است خوانده نشده است. این را هر فردی در محیط اجتماعی خود مشاهد میکند. کسی که در یک اداره میبیند، از بیست و هفت نفر، بیست نفر به آقای موسوی رأی دادهاند، طبیعی است که نمیتواند این مسأله را قبول کند. آنها هم به جای این که افکار عمومی را اغنا کنند، سعی میکنند با تبلیغات مربوط به اعترافگیری این موضوع را حل کنند. ولی حل نخواهد شد، برای اینکه خود افراد تجربهی مستقیمی در این قضیه دارند. فرق میکند، با اعترافاتی که اوایل انقلاب در ارتباط با نیروهای سیاسی مطرح میشد که افراد مستقیما با آن گروهها ارتباطی نداشتد. ولی الان مردم خودشان رأی دادهاند و خودشان دیدهاند که نتیجه نسبت به رأیای که دادهاند، عادلانه نبوده است. علاوه بر این، اتهاماتی که به نقش نیروهای خارجی میزنند، بیش از اینکه مثبت باشد، منفی است. الان، مشاور آقای احمدینژاد، آقای مولانا، فردی است با تابعیت آمریکایی که کار خلاف قانون آمریکا دارد انجام میدهد. طبق قانون آمریکا، ایشان حق ندارد بیش از صد دلار ارتباط مالی با ایران داشته باشد و حق ندارد به دولت ایران مشاوره بدهد. ایشان مشاور رسمی رییس جمهور است. به آمریکا هم رفت و آمد میکند و معلوم است که با اطلاع آمریکاییها دارد این کار را میکند. پس اگر مسأله، ارتباط با خارجیها باشد، مشاور محترم رییس جمهور که در حوزههای بینالمللی نزدیکترین فرد به ایشان است و تمام تئوریهایاش در مورد سقوط آمریکا، از او است را باید مورد بازجویی قرار بدهند. آقای حقیقی، با این اوصاف، پیشبینی شما در این مورد چیست؟ فکر میکنید تا چه حد در این ارتباط پیشروی کنند؟ ما باید منتظر چه برخوردهای دیگری باشیم؟ به نظر من، هنوز تصمیمگیری به یک درجهی کامل نرسیده است. جناحهایی در درون قدرت معتقدند این پروژه را باید تا انتها ادامه بدهند و همهی افراد دستگیر شده را جلوی تلویزیون بیاورند و آقای احمدینژاد هم با قدرت، رییس جمهور شود. ولی عدهای هم معتقدند نباید این کار را کرد و آبروی نظام را نباید قربانی پیروزی آقای احمدینژاد کرد. اگر گرایش دوم پیروز شود، طبیعی است که روند اعترافگیریها ممکن است ادامه پیدا نکند. هیأت ویژهای هم که شورای نگهبان مطرح کرده، امر جدیدی است که بخشی از آن انعطاف را نشان میدهد. در غیر این صورت، این پروژه باعث خواهد شد که گروهی از مقامات جمهوری اسلامی بیایند، به مسایلی اعتراف کنند که خود آن باعث بدبینی و یأس در میان جوانان میشود و معتقد خواهند شد که کلیت نظام بر امر باطل و بیهودهای استوار است. نباید یادمان برود که سه تن از کاندایداهای انتخابات ریاست جمهوری، ارتباط نزدیک با آیتالله خمینی داشتند و یک نفر آیتالله خمینی را از دور دیده بوده و آن هم آقای احمدینژاد است. الان ایشان مدعی احیای خط امام در مقابله با سه کاندیدای دیگر است. این طنزی است که دود آن به چشم خود جمهوری اسلامی میرود. |
نظرهای خوانندگان
به نظر من خوشبینی این دوستان بی مورد است. پروژه اعتراف گیری در این شرایط برای تشدید خشونت و سرکوب است. این اعترافات زمینه ساز بستن مطبوعات و احزاب و دستگیری های گسترده تر خواهد بود.
-- محمد ا ، Jun 29, 2009 در ساعت 03:20 PM