بیانیه احمد قابل درباره وقایع اخیر
«کودتای ۲۳ خرداد ۱۳۸۸، از نگاه من»
احمد قابل
به نام خداوند رحمان و رحیم
ایران در این روز و شبهای تاریخی، در برابر «کودتای رهبری و برخی فرماندهان سپاه پاسداران و حامیان دولت فاسد و دروغگو» با تمام وجود ایستاده است. کودتایی به سبک «نظامیان ترکیه» بر علیه رأی و گرایش دموکراتیک و آزادیخواهانهی مردم. کودتایی که در پی نادیدهگرفتن «حق حاکمیت ملت» بوده و هست، آنهم ملتی که صرفا در چارچوب «قانون اساسی جمهوری اسلامی» حقوق قانونی و مشروع خویش را مطالبه میکند و هنوز هم خود را ملتزم به قانونی میداند که رهبری و باند کودتاچی او، هرگز به آن ملتزم نبوده و پیدرپی آن را نادیده گرفته و این پیمان و میثاق ملی را نقض کردهاند.
در روزهای پایانی فروردین ١٣٨٧ در بیانیهای آشکار، رهبری کشور و باند حامی او را با ذکر دلایل گوناگون، به «براندازی نظام» متهم کردم و اکنون همهی کسانی که کودتای فعلی بر علیه حق قانونی و خواست آنان انجام گرفته، بر صحت آن اتهامات و «مجرم بودن متهمان» گواهی میدهند.
در بطلان نتایج اعلامشده، تردیدی نمیتوان کرد. چرا که همهی شواهد و قرائن از «عزم پیشین کودتاچیان» برای معرفی احمدینژاد به عنوان رئیس جمهور، حکایت میکند. عمدهترین این شواهد عبارتاند از؛
1- در تاریخ ٢٠ خرداد(2 روز پیش از رأی گیری) رئیس دفتر سیاسی سپاه پاسداران در مصاحبه با هفتهنامهی «صبح صادق» ارگان رسمی سپاه پاسداران، ضمن متهم کردن هواداران میرحسین موسوی به «تلاش برای راه انداختن یک انقلاب مخملی» رسما تهدید کرده بود که؛ «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، انقلاب مخملی در ایران را در نطفه خفه خواهد کرد».
پیش از آن هم برخی چهرههای بانفوذ جناح راست از «محال بودن برگشت اصلاحطلبان به قدرت و عدم اجازه از سوی جناح متبوعشان برای چنین اتفاقی» سخن گفته بودند.
2- در نیمهشب ٢٢ خرداد، برخی خبرگزاریها و روزنامههای وابسته به کودتاچیان از پیروزی نامزد خود با میزان رأیهای که هنوز شمارش نشده و فردای آن روز رسما اعلام گردید، خبر داده بودند. حتی برخی از آنان از دو روز قبل نیز همین درصد آراء را منتشر کرده بودند.
شخص احمدینژاد نیز یکهفته قبل از پایان تبلیغات در جمع اعضای ستاد خود گفته بود: «من پیروز قطعی هستم و تعجب میکنم که دیگران چرا خودشان را بیهوده معطل میکنند».
آن روزها این سخنان و موضعگیریها را حمل بر «جنگ روانی» میکردند ولی اکنون معلوم میشود که «با کشف و شهود از عالم غیب خبر داده اند!!».
3- اعلام نظر ناگهانی و شتابزدهی آقای خامنهای در مورد انتخابات ریاست جمهوری در ساعت 10 صبح 23 خرداد و «تایید صحت آن و تشکر از امانتداری مجریان و ناظران، و تبریک به فرد منتخب و اعلام جشن پیروزی» و در حقیقت، اعلام «پایان قطعی پروژهی انتخابات با پیروزی حامیان خویش» قبل از اعلام نتیجهی نهایی از سوی وزارت کشور و پایان مهلت رسیدگی به شکایات توسط شورای نگهبان و تأیید صحت انتخابات از سوی این نهاد(که طبق قانون اساسی، تنها نهاد قانونی صاحب صلاحیت برای اظهارنظر قطعی در مورد انتخابات است)، نشانگر عزم پیشین رهبری برای معرفی «چوپان دروغگو» به عنوان «رئیس جمهور منصوب رهبری» است.
این اقدام رهبری، مصداقی برای سخن رئیس دفتر سیاسی سپاه پاسداران در مورد «در نطفه خفه کردن انقلاب سبز و مخملی طرفداران میرحسین موسوی» بود. ایشان با «تعجیل در اعلام نتایج و بستن پروندهی انتخابات» میخواست خود و حامیانش را از شر «رئیس جمهوری اصلاحطلب» و «انقلاب سبز» وی، راحت کند و چهارسال را آسوده سپری کند.
البته ایشان و بسیاری از دوستان آقای موسوی هم فکر نمیکردند که میرحسین، تا این اندازه مقاومت کند. تصور همگان این بود که در برابر مواضع رهبری، ایشان نیز مثل آقای محسن رضائی، کوتاهآمده و تمکین خواهد کرد.
4- طبق اقرار و اعتراف شخص آقای خامنهای، در این دوره، بیش از 10 میلیون نفر از مردمی که در انتخابات گوناگون گذشته شرکت نمیکردند نیز به میدان آمدند.
تردیدی نیست که این افراد، کسانی بودند که در طول سالهای گذشته، بهخاطر «مخالفت با سیاستهای مسئولان کشور و نتیجه بخش ندانستن حضور خود برای تغییر وضع موجود» از شرکت در رأیگیریها، پرهیز میکردند و اکنون که به میدان آمده بودند، برای «تغییر اوضاع» بوده است و نه «ادامهی وضع موجود». اما عملا این رأی به نفع احمدی نژاد «مصادره» شده است و رأی او را به میزان «بیش از 10 میلیون رای افزون بر تعداد آرائی که آخرین نظرسنجیهای علمی نشان میداد» اعلام کردهاند. گویی این جمع تازه به میدان آمده، عاشق احمدینژاد بودهاند و برای زدن «مشت محکم به دهان مخالفان وی» به میدان آمدهاند!!
5- در کنار دروغ آشکار 24 میلیون رأی احمدی نژاد (و فقط معادل نیمی از آن برای آقای موسوی)، یکی از آشکارترین دروغهای انتخاباتی این دوره در مورد رأی آقای کروبی است که هر انسان آگاهی را آزار میدهد.
کینهی آقای خامنهای از شعار «تغییر» آقای کروبی و وجود برخی چهرههای سرشناس پیرامون ایشان و برنامههای مختلفی که ارائه کرده بود و لزوم پاسخ احمدینژاد به «خط و نشان کشیدن اقای کروبی در دوسال پیش برای وی در انتخابات بعدی ریاست جمهوری»(که اکنون زمانش رسیده بود) انگیزههای کافی برای «نشاندادن اثر کینه و انتقام، در اعلام نتیجهی آراء او» را فراهم ساخته بود.
کینهی حاکمیت کودتایی از کروبی، دلایلی چون صراحت او در «اعتراض به؛ قتل زهرا بنی یعقوب، نظارت استصوابی و رد صلاحیتها، در برنامهی تبلیغی تلویزیونی» و امثال آن را نیز داشته است.
6- افزایش 10برابری صندوقهای سیار، که عملا دور از چشم ناظرین نامزدها، امکان همهگونه تقلب را فراهم میکرد و بیاعتنایی به اعتراض نامزدها نسبت به این افزایش غیر منطقی، یکی دیگر از شواهد این ماجرا است.
7- نداشتن ناظر در بسیاری از صندوقها از سوی نامزدها، بهخاطر کارشکنیهای وزارت کشور و فرمانداریها، امکان جابجایی آراء را فراهم ساخته بود و کسی باور نمیکند که دولتی که پیش چشم مردم دروغ میگوید و فسق علنی انجام میدهد و آمار را وارونه جلوه میدهد، از جابجایی آراء و وارونه کردن آمار رأی مردم، پروایی داشته باشد.
8- راهندادن ناظرین نامزدها در بسیاری از موارد و مراحل مربوط به «آماده کردن صندوقها، رأی گیری و شمارش»و خصوصا در «اتاق تجمیع آراء» و بیرونکردن کارکنان رسمی وزارت کشور و شمارش غیرمتعارف آراء ایندوره، زمینهی دستبرد به آراء مردم را فراهم کرده بود. این رفتار غیرقانونی، اعتماد به نتایج رسمی را مخدوش میکند.
9- این دولت پیش از این و در «رأی گیری برای مجلس هشتم» نیز صحنههای آشکاری از تقلب را رقم زده بود. مثلا؛ یکی از حامیان دورهی پیش احمدینژاد (که فعلا منتقد او است) رسما در مصاحبهاش اعلام کرده بود که «من با خانوادهام در یکی از شعب رأی گیری، حاضر شده و رأی دادهایم ولی با کمال تعجب، در همان صندوق، رأی مرا "صفر" اعلام کردهاند». این داستان مشابه همان چیزی است که برای مرحوم «مدرس» در دورهی رضاخان اتفاق افتاده بود.
وقتی چنین وقاحتی در تقلب رأی مردم از این مجریان و ناظران بهثبت رسیده است و فردی از اردوگاه خود آنان به آن اعتراف میکند، خیانت آنان در امانت آراء مردم، قطعی و مسبوق به سابقه است. بنا بر این، شهادت آنان به صحت انتخابات، از نوع «شهادت فاسق» و شرعا و عقلا غیر قابل اعتماد است.
10- گزارشهای فراوانی از نیروهای مردمی حاضر در صحنههای مختلف انتخاباتی در مورد «رأی گیری از افراد زیر 18 سال و بدون ثبت در شناسنامه» یا «جابجایی آرائ میر حسین موسوی و کروبی و رضائی به نفع احمدی نژاد» به ستادهای نامزدهای مغبون، رسیده است که موجبات اعتراضات آنان را طی بیانیهها و اعتراضات کتبی به مراجع قانونی، فراهم کرده است.
سابقهی «خیانت در امانت آراء ملت» به ضمیمهی این گزارشات متکی بر تخلفات رسمی، شواهد معتبری برای عدم اعتماد به نتیجهی اعلام شده به صورت رسمی را فراهم کرده است.
11- آقای خامنهای و باند کودتاچی وی، اگر خواهان حقیقت بودند، از طرح «کمیتهی صیانت از آراء مردم» استقبال میکردند. آنها نه تنها استقبال نکردند که طراحان را به «اهانت به نظام و همراهی با دشمنان» متهم کردند تا زمینهی کودتای خود را فراهم کنند.
در فرهنگ عمومی این کشور این سخن حکیمانه را همه پذیرفتهاند که؛ «آن را که حساب، پاک است، از محاسبه چه باک است» (حتی آقای خامنهای در پاسخ یکی از یاران قدیمی خود در قضیهی پول گرفتن از شهرام جزایری، به همین مطلب اشاره کرده بود). اکنون نیز با همین منطق، میتوان پرسید که چرا از «نظارت مردم» نگران میشوند و آن را مخالف منافع خود میپندارند؟ آیا قصد خیانتی داشته و دارند که از نظارت دیگران بر خویش، اینگونه میهراسند و همه را متهم به همراهی با دشمن میکنند؟
بازداشتهای گستردهی سیاسیون و حتی فعالان ستادهای نامزدهای اصلاحطلب و قطع ارتباطات تلفنی و رسانههای مربوط به مخالفان کودتا، چهرهی عریان «کودتای 23 خرداد 1388» را نمایان ساخت. سرکوب شدید تجمعات مردمی در روز 23 خرداد و حضور گستردهی نیروهای مسلح و تشدید فوقالعادهی فضای امنیتی، تمامی اجزاء پازل این کودتا را درکنارهم قرار داد تا در برابر اقدام غیرقانونی کودتاچیان، هیچ مقاومتی نشود.
12- در موارد مختلف انتخابات مجلس و ریاست جمهوری، سالها است که از «لزوم نظارت بینالمللی» دفاع کردهام. دلایل قانونی و عقلی برای این مطلب وجود دارد؛
یکم؛ دولت ایران در زمان رهبری آقای خامنهای، عضویت در کنفرانس بینالمجالس را پذیرفته است و آن را به رسمیت شناخته است.
دوم؛ طبق مصوبات این کنفرانس، انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات مجلس کشورهای عضو، باید با نظارت بینالمللی انجام گیرد.
سوم؛ ایران تاکنون چندبار به عنوان «ناظر» در انتخابات چند کشور حضور داشته و با پذیرش حضور خود به عنوان ناظر، روند اعمال نظارت بینالمللی بر انتخابات کشورها را عملا تأیید کرده و به رسمیت شناخته است.
چهارم؛ دولت و حکومتی که عملا روند «نظارت بینالمللی» را پذیرفته، نمیتواند از نظارت بینالمللی بر انتخابات خود، جلوگیری کند. این حقی «دو سویه» است و هیچ کشوری مجاز نیست که فقط یک سویهی آن را بپذیرد و سویهی دیگر را انکار کند.
اکنون باید پرسید که؛ «چرا حاکمان فعلی ایران و حامیان آنها، با طرح «نظارت بینالمللی بر انتخابات ایران» رنگ از چهرهشان میپرد و برای فرار از پاسخگویی، بدون هیچ منطقی، به جوّسازی پرداخته و رگهای گردنشان بیرون میزند و با پرخاش و هتاکی، خواستاران نظارت بینالمللی را به انواع تهمتهایی که تنها شایستهی خودشان است، متهم میکنند؟!!
کودتای 23 خرداد 1388 علیه ملت ایران و تصمیم قاطع او به «ریاست جمهوری میر حسین موسوی» نشان میدهد که علتالعلل تمام آن مخالفتها، مقاصد سوء کودتاگرانه بر علیه حق حاکمیت ملت بوده و هیچ دلیل دیگری نداشته و ندارد.
13- آقای خامنهای در دیدارش با اعضای ستادهای نامزدها در تاریخ 26 خردادماه 1388 ادعا میکرد که؛ «همهی کسانی که در انتخابات شرکت کردهاند، چه رئیس جمهور منتخب!! و چه دیگران که رای اقلیت را دارند، همه از نظر نظام، مردم ایران هستند و برای نظام فرقی ندارند. همه محترماند و موافق و مدافع نظام جمهوری اسلامیاند!!».
گویی هیچکس نمیپرسد که چرا طرف اقلیت(به ادعای ایشان) در تمام دوران رهبری ایشان از امکانات صداوسیما محروماند و طرف مقابل تمام امکانات را به مصادرهی خود درآورده است.
ایشان از «لزوم توجه در سخنان بهگونهای که تحریککننده نباشد» سخن گفت. کیست که نداند که بیشترین اهانتها و تهمتهای ناروا را شخص ایشان بر علیه همان اقلیت ادعایی در طول این سالیان، بر زبان رانده و منتشر کرده است.
ایشان بهگونهای سخن میگفت که گویا هیچ اتهامی متوجه خود وی نیست!! تمامی اقدامات اخیر در سایهی حمایتهای آشکار ایشان از باند کودتاچی، رقمخورده است.
14- ایشان از «لزوم موضعگیزی شفاف در برابر خشونتطلبان و اغتشاشگران و مهاجمان به اموال عمومی و خصوصی و جنایتکاران» سخن گفتند. کاش یادی از «شهیدان 25 و 26 خرداد» نیز میکردند و لااقل اظهار تأسف میکردند.
آیا ایشان از جنایات «کوی دانشگاه» و خیابان آزادی، و شهرهای اصفهان و شیراز، و شهادت مردم غیر مسلح، که به دست نیروهای رسمی و مهاجمان مسلح تحتالحمایهی آنها انجام گرفته، صریحا موضعگیری میکردند تا متهم به رضایت به آنان جنایات نمیشدند.
آیا از جنایاتی که آقای اعلمی در محدودهی محل سکونتش گزارش کرده است و یا حمله به مجتمع مسکونی سبحان که هردو مورد از سوی نیروهایی که مسلح بودهاند به انجام رسیده و نیروی انتظامی هم متعرض آنان نشده است، بیخبر هستند؟!! آیا شکستن شیشههای آپارتمانها و اتومبیلهای ساکنان و تهدید و فحاشیهای آنان بهخاطر تکبیرگویی ساکنان، از نظر ایشان جرم است یا خیر؟ آیا از عکسهای منتشره در مورد هجوم نیروهای رسمی ضدشورش به منازل شخصی و ضرب و شتم مردم و مجروح ساختن آنان و صدمه زدن به اتومبیلهای پارک شده در کوچهها بیخبرند؟!!
آیا از وحشیگریهای مهاجمان به کوی دانشگاه تهران اطلاعی ندارند؟!! آیا عکسهای اتاقها و ورودی ساختمانهای کوی را مشاهده نکردهاند؟!!
آیا تکرار این موارد ناشی از «عدم پیگیری جنایت قبلی در کوی دانشگاه» نبوده و نیست؟!! آیا اشک ریختن چند سال قبل، کفاف آنهمه جنایت را داد؟ و آیا امروز هم سکوت ایشان در برابر جنایاتی که مهاجمان تحتالحمایة مرتکب میشوند، توجیه شرعی و قانونی دارد؟!! مگر ایشان «فرمانده کل قوا» نیست؟ و هزاران پرسش دیگر که متأسفانه هیچ پاسخی نداشته و ندارد.
آنانی که در برابر شهادت مظلومانهی «زهرا بنییعقوب، ابراهیم لطف اللهی و ...» در زندانها و بازداشتگاه های رسمی حکومتی سکوت کردهاند و آن را از «کشیده شدن خلخال از پای یک یهودیه» کمتر ارزیابی میکنند، امروز ثمرهی آن همه جنایت و «امضای آنها با سکوت» را برداشت میکنند.
15- ظاهرا ایشان هیچ شرمی از آنهمه اظهار وحدت و همبستگی در حضور افرادی که صمیمیترین دوستان و همکاران ستادهاشان را در زندان میدیدند، نداشت و بهگونهای نصیحت میکرد که انگار همه آزادند و هیچ اتفاقی نیافتاده است!! کجای آن ادعاها با دستگیری گستردهی سیاسیون همخوانی دارد؟!! آیا یکبار اقدام به کشتن «سعید حجاریان» برای نیروهای کودتاچی کفایت نمیکرد که «جسم تکیدهی او» را نیز برنمیتابند و بازداشت میکنند؟!! جدا شرم اور است.
مگر جرم انان چیزی جز دفاع آرام و منطقی از حقوق قانونی خود و مردم بوده است؟ مگر راهپیمایی و اجتماعات و اعتراضات منطقی و غیر خشونتبار، طبق قانون اساسی کشور، آزاد نیست؟ کدام اصلاحطلبی را سراغ دارید که رویکردهای خشونتبار را تأیید کرده باشد؟!!
منطق «چماق و هویج» دیرزمانی است که از ارزش تهیشده و جز خندهی تمسخر، بر لب نمیآورد. بهتر است که فکری برای ساماندهی کشور بر اساس قوانین رسمی و منطبق با حق حاکمیت ملت بکنند و زبان تهدید و روش استبدادی را کنار گذارند.
عامل اصلی ناهنجاریها در کشور، قانونگریزی مسئولان برتر کشور است و اگر همه به قانون تمکین کنند، هنجارها برمیگردد و حقوق همگان تامین میشود.
16- اکنون و پس از این تجربهی با ارزش ملت ایران، و پس از عزم جدی ملت برای دفاع از حق حاکمیت خویش که اوج آن را در راهپیمایی کمنظیر آنان در زیر سایهی «تهدیدهای وزارت کشور، لباس شخصیهای مسلح، نیروهای رسمی ضد شورش، دادستانی کل و تبلیغات و تهدیدهای وسیع صدا و سیمای حکومتی بر علیه شرکت کنندگان» در روز دوشنبهی سبز 25 خرداد 1388 خورشیدی، مشاهده شد، باید همهی مردمی که رأی آنان به تاراج کودتاچیان رفته است، هشیار باشند و از همراهی و حتی بیتفاوتی در برابر کسانی که از دستیازیدن به رفتارهای خوشونتبار و صدمهزدن به آموال عمومی و خصوصی پرهیز نمیکنند، شدیدا پرهیز کنند(که پرهیز میکنند) و با حفظ متانت در برخوردها و بهرهگیری از حقوق قانونی خود، تا میتوانند، مدارک قطعی هجوم نیروهای کودتاچی به اموال مردم را در اختیار ستادهای رئیسجمهور منتخب ملت ایران که آقای میر حسین موسوی است، قرار دهند و یا آن را به رسانههای عمومی برسانند و اگر امکان انتشار آن را دارند، خود اقدام به انتشار آن کنند.
پرهیز از انتشار اخبار ناصحیح و دقت در انتشار اخبار صحیح و تلاش و کوشش پیگیر برای آگاه کردن مردم از ظلم و ستمی که بر آحاد ملت میرود، با استفاده از تمامی امکانات متعارف و منطقی، وظیفهی عقلی و شرعی همه است.
17- تجدید انتخابات ریاست جمهوری اخیر، تنها با چنین سازوکاری به حاکمیت ملت، منتهی میشود. گوش به اتهامات بیهودهی کودتاچیان و حامیان آنها نسپریم که دائما با اتهام واهی «تسلیم در برابر بیگانگان» مردم را به تسلیم مطلق در برابر زیادهخواهیهای خود و در حقیقت به «بردگی خویش» فرا میخوانند.
هرگز و از هیچفرد حقیقی یا حقوقی نباید پذیرفت که از این پس در ایران، انتخاباتی بدون نظارت بین المللی را به ملت ایران تحمیل کند. دلایل کافی برای بیاعتمادی به حاکمانی که بارها آزمودهاند، به فراوانی وجود دارند و منطقی و معقول نیست که مجددا در دامی بیافنند که بارها افتادهاند.
در پایان، یادآوری چند نکته را ضروری میدانم؛
1- کودتاچیان بدانند که ریختن خون فرزندان ملت، که خود به «حماسهآفرینی آنان و کسب عزت برای ایران و جمهوری اسلامی، در انتخابات اخیر» اقرار کردهاند، جز ننگ و نفرت و عذاب الهی در دنیا و آخرت را برای آنان درپی نخواهد داشت. پس از خدا بترسند و خون فرزندان ملت را نریزند، که در منطق شریعت محمدی(ص) ریختن خون یک نفر بهناحق، همچون کشتار تمامی آدمیان است.
آیا از «شرکت کنندگان در انتخاباتی که کودتاچیان نیز به آن افتخار کرده و میکنند» با «خشونتورزی و سلب حقوق قانونی» تشکر میکنند؟!!
ملت ایران کشتهشدگان وقایع اخیر در کوی دانشگاه و خیابانها را به عنوان «شهیدان حاکمیت ملت» میشناسد و قدردان خونهای پاک آنان خواهد بود. حاکمیت نیز شرعا نسبت به این خونها ضامن است.
2- نیروهای مسلح و امنیتی، که کودتاگران به اتکای قدرت سلاح آنان، به این خیانت بزرگ دست زدهاند، از اعمال خشونت بر علیه مردم خود بپرهیزند. حتی اگر از خدا و نظارت مطلق او و ثبت و ضبط رفتار خود در نامهی عملشان برای حسابرسی دقیق روز جزا، پروا نمیکنند، بهیادآورند که مأموران حکومت پهلوی در روزهای درگیریهای خیابانی و تظاهرات مردم، چه عاقبتی پیدا کردند.
آن روز نه امکانات تصویر برداری کنونی وجود داشت تا جنایات مختلف را ثبت و ضبط کند و نه امکان اطلاع رسانی وسیع امروز در اختیار بود. باید متوجه باشند که همهی خشونتهای آنان از سوی مردم، تصویر برداری میشود و فردا از چنگ عدالت نمیتوانند بگریزند. پس برای دنیای خویش هم که شده، از جرم و جنایت بپرهیزند و خود را فدایی ملت، بدانند.
3- روزی هشدار داده شد که؛ شعار «ارتش فدای رهبر» و یا اصرار بر تکرار «جانم فدای رهبر» در مراسم نظامی و انتظامی، از سوی پرسنل نیروهای مسلح، روزی آنان را در برابر ملت قرار خواهد داد و یا این قابلیت را دارد که چنین مصافی را تدارک ببیند. امروز و پس از بیتوجهی نیروهای سیاسی به آن هشدار، شاهد این تقابل و رویارویی هستیم.
این تجربه، برای همه باید درس عبرتی باشد تا به «ریشهکنی فرهنگ جان نثاری برای مستأجران قدرت» منجر شود و تنها ملت و کشور را به عنوان صاحبان حقیقی قدرت، شایستهی جان نثاری، معرفی کند. خصوصا باید فرزندان ملت در نیروهای مسلح را هشیار کند که هرگز خود را جاننثار رهبر و مستأجران قدرت قرار ندهند و تنها خود را فدایی ملت بدانند و برای حفاظت از حقوق آنان قدم بردارند.
4- شعار «الله اکبر» شعار اصلی همهی مردم است و کودتاچیان نمیتوانند بهدروغ، مخالفان خود را به بیدینی متهم کنند، ولی نباید از شعار محوری «حق حاکمیت ملت» لحظهای غفلت شود. مقاومت ملت در قضیهی اخیر و با استفاده از راهکارهای قانونی، هیچ چیز جز «دموکراسی و آزادی بیان و آزادی انتخاب» را هدف قرارنداده است. مبادا بهخاطر خوشآمد این و آن، از شعار و هدف محوری این اقدام ملی، غفلت شود.
5- عالمان دین و شریعت، وجههی خود را از «حقطلبی» و «دفاع از حق» بهدست آوردهاند و شایسته است که آبروی خود را در این جهت مصرف کنند. مبادا تسلیم کودتاچیان شوند و نتایج غیرواقعی اعلام شده را تأیید کنند. اعتبار آنان در گرو همراهی با کسانی است که از «دروغ، فریب، خدعه، کینهتوزی، پیمانشکنی، خیانت در امانت و...» پرهیز میکنند و قدرت را «طعمه» نمیشمارند و تنها «منافع ملت» را میخواهند. راست گفت رسول خدا(ص) که فرمود: «لاتنظروا الی کثرة صلاتهم و صومهم ... و لکن انظروا الی صدق الحدیث و اداء الأمانة=به زیادی نماز و روزهی آنان نگاه نکنید (و آن را ملاک ارزیابی قرار ندهید) ولی به صداقت و امانتداری آنان نگاه کنید(و آن را ملاک ارزیابی قرار دهید)».
6- آقای خامنهای تا کنون به خیرخواهی خیرخواهان هیچ توجهی نکرده است. امروز او در جایگاهی قرار گرفته است که دوستان سابق خود را نیز دربرابر خود قرار داده است. آقایان؛ هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری، میرحسین موسوی و ... کسانی هستند که تا دیروز مورد اعتماد بوده و با حکم وی،عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بودهاند. امروز چه شده است که همهی اینها فدای احمدینژاد و چند چهرهی سپاهی میشوند؟ آیا قدرت تفویض شده در قانون اساسی به رهبری نظام، ایشان را قانع نمیکند که نهادهای انتخابی را نیز با حربهی غیرمنطقی «نظارت استصوابی» میخواهد به مجموعهی اقتدار خویش بیافزاید؟ چرا به حد خود قانع نیست و سخن امیرمؤمنان را آویزهی گوش خود نمیسازد که؛ «رحم الله إمرءا عرف قدره و لم یتعد طوره=خدا رحمت کند کسی را که اندازهی خویش نگهدارد و از آن تجاوز نکند». آیا تردیدی وجود دارد که توصیهی علوی(ع) برای ایشان از توصیههای سپاهی و مصباحی و احمدینژادی بهتر است؟!!
7- در ورای اهانتهای بیوقفهی کودتاچیان به آقای هاشمی رفسنجانی و حامیان وی، دست پنهان کسانی دیده میشود که برای «رهبری آینده» میخواهند موانع را از سر راه خود بردارند. ادعاهای دروغین «مبارزه با فساد اقتصادی» و یا مبارزه با «رانتخواری» تنها پوششی برای پنهان نگهداشتن آن مقاصد شوم است.
آنها میدانند که در هردو صورت اقدام به حذف آقای خامنهای یا اتفاق طبیعی برای ایشان، تازه با مانعی به نام «هاشمی رفسنجانی» مواجه میشوند که هنوز در بین خبرگان، از مقبولیت برخوردار است. مقبولیتی بیش از مقبولیت آقای خامنهای در خبرگان سال 1368 و این مانع را پیش از حذف آقای خامنهای یا اتفاق طبیعی برای وی، باید از سر راه خود بردارند.
من هیچ علاقهای به آقای رفسنجانی نداشته و ندارم و اساسا به لحاظ شخصی، به ایشان در قامت یک مسئول سیاسی، اعتماد نکرده و نمیکنم و علیرغم تبری جستن از ظلم و ستمی که به ایشان از جانب کودتاچیان میشود (وحتی ملتزم بودن به دفاع از حقوق شهروندی و شرعی ایشان، همچون سایر شهروندان ایران زمین) ولی این اتفاقات را، کیفر دنیایی رفتار نامشروع سیاسی ایشان و همدستی طولانی وی با آقای خامنهای، در ظلم و ستم میدانم.
گرچه ایشان گفتهاند که؛ «منتظری نظام نخواهند شد!!» ولی باید بدانند که اولا؛ «بدخواهان در دستگاههای؛ دولتی، قضائی، اطلاعات سپاه و دفتر رهبری» مصاف و درگیری بین آیة الله خمینی و آیة الله منتظری را پدید آوردند و امروزه نیز همان افراد در همان ارگانها، این پدیده را تکرار کردهاند. ثانیا؛ هردو طرف ماجرا در بسیاری از جهات معنوی و بسیاری از عملکردهای سیاسی در هردو صحنهی پیشین و امروزین، متفاوتاند و قیاس آنان «مع الفارق» است. ثالثا؛ ... شرح آن هجران و آن خون جگر// این زمان بگذار تا وقت دگر!! رابعا؛ آن اتفاق را چه مثبت ارزیابی کنید و چه منفی، اکنون گرفتار نتایج همان ماجرا هستید و هستیم. پس میتوان از نتایج و بهرهها، به مثبت بودن یا منفی بودن آن واقعه پیبرد.
8- به گمان من، این واقعه، جز با بازگشت کودتاچیان به قانون و «بسندهکردن به محدودههای قانونی خود» و «پذیرش بیچون و چرای حق حاکمیت ملت» پایان نمیپذیرد. حتی اگر با سرکوب شدید و کشتن و دستگیری آحاد ملت از سوی کودتاچیان مواجه شود. ملت ایران چیزی برای ازدستدادن ندارد. آبرو، منافع، عزت و شرف او مدتهای مدیدی است که مورد تاراج ستم قرار گرفته و هرروزه شاهد بهخاک افتادن سروقدی از عزیزان خود است. خواستهی آنان چیزی جز «توقف ظلم و ستم و بازگشت به قانون و تن دادن به حق حاکمیت ملت نیست».
طبیعی است که هیچگونه رفتار غیرقانونی و خصوصا خشونت بار، مورد تأیید ملت صلح جو و اصلاحطلب ایران نیست. البته در برابر تجاوز و تعدی و خشونتورزی کودتاچیان نیز باید اعتراض کنند و هرگز سکوت نکنند. تجربهی این ملت نیز تنها از مصاف «گل و گلوله» حکایت میکند و مطمئنا از جانب ملت، تنها «گل» عرضه میشود. بهتر است که مسئولان کشور از کودتاچیان بخواهند که قدری شرم و حیا داشته باشند و رفتار مسالمت آمیز را با تحریک جوانان و هجوم ناجوانمردانه به مردم، به خشونت نکشانند، چرا که بیشترین ضرر و خسارت را حاکمیت خواهد برد.
مصاف نابرابر ظالم و مظلوم، حتی اگر با شکست ظاهری مظلوم همراه شود، چیزی جز ننگ ابدی برای ستمگران را به ارمغان نمیآورد. اصرار بر این روند منحط و نابرابر، باید متوقف شود.
خدایا به حاکمان این ملت، حیاء و عفت و شعور عنایت کن که از زیاده خواهی دست بردارند و به جایگاه قانونی خود برگردند و حق حاکمیت ملت را با تمام لوازم آن بپذیرند و بیش از این چهرهی دین تو و شریعت محمد مصطفی(ص) و رویکرد علیبن ابیطالب(ع) را ملکوک نکنند.
خدایا به ملت ما علم و آگاهی و توفیق بهرهگیری کامل از خرد خود و خردمندان عالم را عنایت کن تا بیش از این زیر بار ستم و استبداد نمانند و عزت، امنیت، عدالت، رفاه، تندرستی و شادی و نشاط را در ادامهی زندگی فردی و اجتماعی خود تجربه کنند و هرگز از این نعمت ها جدا نشوند.
خدایا چنان کن سر انجام کار//تو خوشنود باشی و ما رستگار
احمدقابل
27 خرداد 1388
خراسان/فریمان
|
نظرهای خوانندگان
پیامی دارم که امیدوارم به آقای خامنه ای برسد
-- بدون نام ، Jun 21, 2009 در ساعت 09:44 AM1-شما که خود را نه تنها عاقل تر از احاد مردم ایران بلکه خود را عاقل تر از مجموع عقول مردم می دانید از کسی بخواهید معنی کلمه تقلب را برای شما شرح دهد. به عنوان قیاس به دانش آموزی گفته شود که با تقلب نمره 20 گرفته و نمره واقعی وی 8 است و در جواب پدر وی بگوید اگر فرزندم احمدی نژاد اگر تقلب می کرد فوقش 10 میشد و12 نمره اختلاف نشاندهنده عدم تقلب است!!
2-حال که عده زیادی از مردم و سیاستمداران درباره نتیجه انتخابات با جنابعالی اختلاف نظر جدی دارند آیا راهی بهتر از خشونت نیافتید؟
در اسلام آمده کشتن یک بیگناه معادل مرگ تمام بشریت است. تصمییم شما که بر مبنای مصلحت نظامتان اتخاذ شده منجر به مرگ صدها نفر شده.آیا مصلحت نظام بالاتر از مرگ تمام بشریت است؟
در این صورت بهتر است فکری به حال تئوری عجیب نظام تحت رهبری تان بنمایید.
باری دیگر آقای قابل عزیز، آنچه را گفتند که دوست داشتیم بخوانیم. انسانیت و حقوق و شرف و اخلاق را از صحنهٌ زندگی نه تنها حذف نمی کنند بلکه میزان قرار می دهند.
-- mirza ، Jun 21, 2009 در ساعت 09:44 AMمتن را با دقت خواندم. بیش از همه از تاکیدش بر حق حکمیت ملی خرسندم. یعنی: ما ملتیم و نه امت ویعنی ما دارای حقوق هستیم و نظام (هر نظامی) باید مشروعیتش را از ما بداند؛ ما مردم حی و حاضر و نه مردم غایب و بدانند که اگر الله و اکبری هم گفته میشود به جهت این است که ما در کشوری مسلمان هستیم و در این مورد خود را بر حق میدانیم و نه اینکه قصد برقراری یک حکومت دینی دیگر و یا همراهی با هیچ به اصطلاح ولی فقیهی در گذشته - حال - و آینده داریم.
-- عالمی ، Jun 21, 2009 در ساعت 09:44 AM