رادیو زمانه > خارج از سیاست > زنان > «فضای نامناسب استادیوم برای خانمها، کلیشه است» | ||
«فضای نامناسب استادیوم برای خانمها، کلیشه است»لیدا حسینینژادlida@radiozamaneh.comعصر چهارشنبهی گذشته بازی فوتبال ایران و کرهی جنوبی در چارچوب مرحلهی مقدماتی جام جهانی سال ۲۰۱۰ در استادیوم آزادی برگزار شد که چهار تن از «روسری سفیدان» هم بین تماشاچیان حضور داشتند. رادیو زمانه هم همان روز هنگام بازی با یکی از آنها گفت و گویی داشت. این گفت و گو با واکنش تعدادی از مخاطبان زمانه مواجه شده است. یک بار دیگر به سراغ این «روسری سفید» رفتم تا به کامنتها و سوالاتی که برای مخاطبان ایجاد شده جواب بدهد و برای ما بیشتر در مورد آن روز توضیح بدهد.
روزی که شما برای تماشای مسابقهی فوتبال ایران و کره به استادیوم آزادی رفته بودید در خبرها هم آمده بود که خانمهای کرهای کاغذهایی دستشان بود که از خانمهای ایرانی و حضورشان در استادیوم دفاع میکردند. ولی در مصاحبهای که من با شما داشتم، گفتید که حضور شما در استادیوم کاملاً بدون برنامهریزی بوده است. این سوال برای خوانندههای این مطلب و شنوندههای این برنامه پیش آمده که اگر کلاً بدون برنامهریزی بوده چگونه توانستید آن پرینتها را برای آن روز آماده بکنید؟ در آن لحظه که من داشتم مصاحبه میکردم خانمی که کنار ما بودند و ما با او مشکل پیدا کرده بودیم اعصاب ما را خرد کرده بود و شاید من توضیح زیادی ندادم و نمیخواستم که با آن خانم بحث پیش بیاید. منظور شما از آن خانم، خانمی است که مسئول حضور خانمهای کرهای در استادیوم بود؟ بله. من باید این توضیح را میدادم که ما برای حضور در استادیوم برنامهریزی نکرده بودیم. چون طبق معمول فکر میکردیم که ما را راه نمیدهند. در واقع ما قبل از هر بازی ملی یا بازیهای بینالمللی که تیمهای باشگاهی ما دارند جلساتی میگذاریم و فکر میکنیم ایدهی ما برای این بازی با توجه به شرایط چگونه باشد. در واقع هم ایده تکراری نباشد، خیلی قابل پیشبینی نباشد و به هر حال برای خود ما هم به گونهای هیجانانگیز باشد. دیدیم که از حدود یک ماه پیش قرار بود طبق معمول خانمهای کرهای را به ورزشگاه راه بدهند و حدود صد نفر تحت عنوان «جمعیت هواداران» هم نامهای نوشته بودند و خواستار حضور در استادیوم بودند.
این نامه را به کجا داده بودند؟ به آقای علیآبادی، رییس سازمان تربیت بدنی. خبر در سایت ایسنا هم منتشر شده بود که لطفاً ما را به عنوان صد نفر از کسانی که علاقهمندیم، به استادیوم راه بدهید. قبل از برگزاری بازی جواب نامه آمد که گفته بودند خیر فعلاً حضور شما در این بازی به صلاح نیست. حدود یک ماه پیش دو فکر داشتیم. آیا در هنگام بازی ما را راه میدهند که در آن صورت استراتژی ما چه باشد و اگر راه ندهند استراتژی ما چه بشود. جمع بر این توافق داشت که مطابق معمول اینها را راه نمیدهند. چون اگر ۱۰۰ نفر را راه بدهند، عدهی خیلی زیادتری هم جذب میشوند که حتماً بیایند. فکر کردیم بیاییم و حالا که این خانمهای کرهای دارند به استادیوم میروند از طریق آنها پیاممان را برسانیم. بنابراین آمدیم و یکسری نامهها را به زبان انگلیسی نوشتیم و به صورت اتفاقی هم یک مترجم کرهای پیدا کردیم و همان متن انگلیسی را به کرهای هم نوشتیم. نوشتیم که شما الان در بزرگترین ورزشگاه کشورمان هستید جایی که برای زن ایرانی ممنوع است اما شما اینقدر خوشبخت هستید که توانستید به اینجا بیایید و بازی تیم ملی کشور ما را ببینید. البته متن این نامه در سایت میدان زنان هم آمده است؟ بله دقیقاً. با اضافهی این روی یک کاغذ دیگر که نوشته بودیم: خواهران ایرانی ما کجایند؟ (where are our Iranian sisters) گفتیم که اینها را مقابل سفارت ببریم. چون اینها مقابل سفارت جمع میشدند و بعد به استادیوم میرفتند. تصمیم گرفته بودیم که اول این کاغذهای به زبان کرهای را بدهیم و آنها را با وضعیتمان آشنا کنیم و بعد از آنها تقاضا کنیم اگر ممکن است این برگههای «خواهران ایرانی ما کجا هستند» را در استادیوم دستشان بگیرند. آن روز به شدت هم باران میآمد. یادم است که ما دو ماشین بودیم، تا میآمدیم با تماشاگران کرهای صحبت کنیم آنها خیلی هم متوجه نمیشدند تا میخواستیم کاغذ را دستشان بدهیم میرفتند. شما چند نفر بودید که مقابل سفارت رفته بودید؟ چهار نفر بودیم. با شعار خاصی آنجا رفتید یا اینکه فقط رفتید که کاغذها را به خانمهای کرهای بدهید؟ اطراف سفارت مقداری حالت امنیتی هم دارد. ما نمیخواستیم قبل از بازی و قبل از اینکه کارهای خودمان را انجام بدهیم برای ما مشکلی به وجود بیاید. شعار خاصی نداشتیم. اما خانمهای کرهای که رد میشدند به آنها میگفتیم که لطفاً یک لحظه صبر کنید. کاغذ را به دست آنها میدادیم و نمیتوانستیم به خاطر باران شدیدی که میآمد توضیح بدهیم، چون اینها با عجلهی زیاد داخل سفارت میرفتند و فرصت صحبت پیش نمیآمد. اما یکی دو نفر از آن خانمها که گویا در ایران زندگی میکردند و فارسی بلد بودند گفتند که بله میدانیم و خیلی هم ناراحت هستیم که شما نمیتوانید بیایید. ما این نوشتهی «خواهران ایرانی ما کجا هستند» را به آنها دادیم. سرباز جلوی در سفارت مشکوک شد و به ما گفت چه چیزی توزیع میکنید؟ که وقتی برای او توضیح دادیم، گفت معلوم است که شما را راه نمیدهند برای چه کاغذ پخش میکنید؟ در همین فاصله که ما کنار سفارت بودیم اتومبیلهای زیادی از خانوادههای کرهای که میخواستند داخل سفارت بروند که اتومبیل ما هم در ترافیک گیر کرده بود، دو نفر آقایی که مسئول راهنمایی آنها بود آمد زد روی شیشه و گفت شیشهی ماشین را پایین بیاورید که اول مقداری ترسیدیم و جا خوردیم. گفت شما میخواستید بروید استادیوم؟ گفتیم که بله. در کمال ناباوری گفت که بیایید این بلیتها را بگیرید. ما به همدیگر نگاه کردیم و گفتیم ما برای مردان نمیخواهیم برای خودمان میخواهیم. گفت بله با این بلیتها میتوانید به ورزشگاه بروید. اصلاً در آن لحظه روی ابرها بودیم. گفتیم یک نفر دیگر هم هست و ما یک بلیت دیگر هم میخواهیم. ولی رویمان نشد که بگوییم چهار نفریم. ما به حدی خوشحال شده بودیم که فقط به دوستانمان زنگ میزدیم و جیغ میزدیم. سر کوچه اتوبوسهای کرهای و ماشینهای پلیس ایستاده بودند که اینها را اسکورت کنند و ببرند. ما با آن یک دوست دیگرمان هم تماس گرفتیم که اگر میتواند خودش را به ما برساند. آنقدر صبر کردیم تا کاروان را درست کردند و چند بار هم با ما حرف زدند و گفتند شما با کرهایها هستید که ما گفتیم دم در یک نفر به ما بلیت داده. هیچ کاری با ما نداشتند که برای ما خیلی جالب بود. اما آن خانم که مسئول کرهایها بود خیلی با ما بدرفتاری کرد در صورتی که پلیسهای ایران کاری با ما نداشتند. رفتیم استادیوم و دم در استادیوم آن دوست چهارم ما هم به ما اضافه شد و وارد شدیم و از گیتهای حراستی هم رد شدیم. نکتهی خیلی جالب این است که در دفعات قبل آن مسئولهای دم در ما را دعوا میکردند که از اینجا بروید. اما آن روز اینها میگفتند که «بله بفرمایید»، «خواهش میکنم.»
از زمانی که به مقابل ورودی استادیوم رسیدید، تا زمانی که وارد استادیوم بشوید هیچکس هیچ ایرادی نگرفت؟ با توجه به اینکه از ظاهر شما مشخص بود که کرهای نیستید. نه، واقعاً هیچکس هیچ چیز نگفت. البته بعد که ما رفتیم داخل متوجه شدیم که یکسری از خانمهای ایرانی که به کرهایها وابسته بودند حضور داشتند و یا چند مرد ایرانی بودند. شاید به خاطر همین شکبرانگیز نبوده. اما ما از همان اول که گفتم پلیس چند بار آمد و با ما صحبت کرد، حتا دم در که میخواستیم وارد استادیوم بشویم مدام (آن مرد کرهای) تاکید داشت که حتماً پشت سر من بیایید که من تمام مدت پشت سر او میرفتم. گفت حالا بروید داخل ورزشگاه، کره را تشویق میکنید یا ایران را؟ اولش نمیدانستم که چه بگویم. گفت اگر میخواهی کره را تشویق کنی از همین جا برگرد. گفتم نه هر چی شما بگویید! میخواستم بگویم اگر واقعاً من میخواستم ایران را تشویق کنم ایران برای من به عنوان یک زن، شخصیتی قایل نبود که من بروم ایران را تشویق کنم. اگر شخصیتی قایل بود حتماً عشق من این بود که ایران را تشویق کنم. حالا در زمانی که مسابقه داشت انجام میشد شما واقعاً کدام تیم را تشویق میکردید؟ آنقدر درگیر بودیم که چگونه کاغذهایمان را در بیاوریم و نشان بدهیم که به تشویق کردن نمیرسیدیم. فقط هنگامی که ایران گل زد خیلی خوشحال شدیم. تیم کره را هم تشویق کردیم به خاطر اینکه بغل دستیهایمان که کرهای بودند خیلی کارهای جالبی میکردند، همدیگر را بغل میکردند. یک شعر کرهای هم به ما یاد دادند: «هی هاینی هو» خیلی آدمهای سمپاتیکی بودند. به استادیوم که رفتیم دم در آنجا از یک خانم کرهای بلیت چهارم را گرفتیم و به آنها توضیح دادیم که ما سه تا بلیت داریم اما یکی از ما بلیت ندارد که خیلی راحت یک بلیت به ما داد. ما هم بلیتها را تحویل آن سرباز دم در دادیم و وارد شدیم که صحنهی فوقالعادهای بود. من اولین بار بود که رفته بودم داخل استادیوم. پشت پاهام قفل شده بود، عضلاتم سفت شده بود و نمیتوانستم راه بروم. گفتم بچهها دیگر نمیتوانم راه بیایم. اما به هر حال وارد استادیوم شدیم که خیلی جالب بود. اولین نکتهای که خیلی جالب بود این بود که آنقدر بازیکنان ریز بودند که ما از شماره باید تشخیص میدادیم این بازیکن کیست. این حرف خیلی جالبی است که علما زدهاند که مثلاً دیدن بدن مرد نامحرم حرام است. اصلاً شما چیزی نمیبینید. در تلویزیون خیلی بهتر میبینید. فقط آن شور و هیجان است که جالب است. البته ما که همراه کرهایها بودیم و خیلی شور و هیجان ایرانی نداشتیم. داشتیم فکر میکردیم که چگونه با این کرهایها دوست شویم و با آنها صحبت کنیم که این برگههای ما را دستشان بگیرند. دوستم که با اولین نفر صحبت کرد گفت من ایران زندگی میکنم برای من سخت است که این نوشتهی خواهران ایرانی ما کجا هستند را در دستم بگیرم. بعد کاغذها را به دو نفر مرد ایرانی که جلوی ما نشسته بودند دادیم و گفتیم این کاغذها را خانمهای کرهای که جلوی آنها نشسته بودند بدهید. آنها هم دادند. که زنان کرهای هاج و واج داشتند نگاه میکردند چون متوجه نمیشدند که به انگلیسی چه چیزی نوشته شده است. فکر میکردند مثلاً شعاری راجع به ایران است. یک کاغذ دیگر بود که به فارسی رویش نوشته شده بود کره ـ برد، که میگفت من میخواهم این را در دستم بگیرم. ما در حین صحبت بودیم که آن خانم دولتی ما را دید و گفت شما برای چه اینجا آمدهاید؟ تنها زن ایرانی که باید اینجا باشد من هستم. درگیری شدید ایجاد کرد و ما را تحویل حراست داد. حراست گفت که چند ردیف بالاتر دورتر از تماشاگران کرهای بنشینید. وقتی رفتیم بالاتر متوجه نشدیم که کاغذها را دستشان گرفتند یا نه. ولی به هر حال مقداری پیام خودمان را رساندیم. همان خانم آمد کنار ما نشست و اجازه نداد که برویم خوراکی بخریم و یا از سرویس بهداشتی استفاده کنیم. مدام میگفت چرا دروغکی میگویید دم سفارت کسی به شما بلیت داده؟ وقتی دیدم در یکی از کامنتها همین نوشته شده بود تعجب کردم چرا نباید باور کنند. باور کنید دقیقاً برای ما همین اتفاق افتاد. بعد چند تا خبرنگار از پرستیوی و از چند جای دیگر آمدند که با ما مصاحبه کنند که (این خانم) گفت نه، شما حق ندارید با اینها مصاحبه کنید که آنها هم پشیمان شدند و رفتند. بعد سعی کردیم به ما خوش بگذرد و خاطرهاش خیلی تلخ نشود و شما هم همان لحظه داشتید با من مصاحبه میکردید عکسالعملی نشان ندادیم و چیزی نگفتیم. بازی هم که تمام شد به راحتی آمدیم بیرون و سوار اتومبیلمان شدیم و از استادیوم بیرون آمدیم.
حالا با توجه به اینکه شما اولین بار بود که برای تماشای یک بازی فوتبال در استادیوم حضور داشتید، آن چیزی که خیلی میگویند و خیلی از خانمها هم به آن اعتقاد دارند و حتا در کامنتها هم آمده که فضای استادیوم فضای مناسبی برای خانمها نیست از این لحاظ که ممکن است حرفهایی را بزنند که خیلی زننده باشد و شنیدن آنها خیلی برای خانمها مناسب نباشد. تجربهی شما چه بود هر چند که بین تماشاگران کرهای بودید؟ فکر میکنم این کلیشهی صحبت همه شده است. تا میگوییم استادیوم میگویند که فضای آن بد است. اولاً که بازی ملی بود و در بازی ملی اگر بخواهی به حریف توهین کنی که او نمیفهمد. بنابراین در آنجا فحاشی و حرف زشتی زده نشد و واقعاً ما هیچ چیز نشنیدیم. فضا خیلی خوب بود و همه میآمدند و خیلی راحت تشویق میکردند. خیلی معمولی بود. نمیگویم اصلاً فضای بد وجود ندارد. شاید در بازیهای پرسپولیس و استقلال خیلی شدید وجود داشته باشد ولی برای بازی ملی دیدم که اینگونه نیست. حتا بچههایی که برای بازی ایران ـ بحرین به ورزشگاه رفته بودند میگفتند اصلاً چنین چیزی نبوده است و اینکه اگر فضای بدی وجود دارد چرا نمیآییم فضا را درست کنیم. یکی از راههای آن این است که برای صدها جوانی که ساعتها مانده به بازی در ورزشگاه حاضر میشوند هم امکانات رفاهی فراهم کنیم و هم اینکه امکانی فراهم شود که این افراد همراه خانوادهشان بیایند و یک بازی را ببینند بعد مسلماً فضا مانند ورزشهای دیگر خیلی بهتر میشود. بعد از اینکه شما بازی را تماشا کردید و بیرون آمدید آیا از روسری سفیدها بیرون استادیوم بودند یا نبودند؟ ما یک گروه منسجم هستیم که همهی ما با همدیگر در ارتباطیم و استراتژی هر بازی را با هم میچینیم. استراتژی این بازی این بود که مقابل سفارت برویم و اگر آنجا کارمان انجام نشد بیاییم دم در ورزشگاه و نوشتههای خودمان را پخش کنیم. چون توانسته بودیم به ورزشگاه برویم به همه اطلاع دادیم که ما داریم میرویم ورزشگاه پس از ما خواستند که ادامهی کارها را ما انجام بدهیم. با توجه به بارندگی قرار نبود که بچهها بیایند جلوی ورزشگاه. اینکه کسی به صورت تکروانه بیاید جلوی استادیوم اصلاً نداریم. همه با هم دیگر تصمیم میگیریم و در جلسات قبل از آن بحثهای زیادی میکنیم که چگونه صحبت کنیم. چکار کنیم و با چه رسانههایی صحبت کنیم. خیلی منسجم کار را انجام دادیم. فکر میکنید حرکت شما برای بازیهای بعدی چه باشد؟ بازهم از این استراتژی استفاده میکنید؟ بازی بعدی ما با عربستان است. میدانید که عربستان اصلاً زنان خود را هم به ورزشگاه راه نمیدهد. اگر راه بدهد بد نیست که از طریق این بلیتهایی که برای تیم مهمان میگذارند استفاده کنیم. ولی معمولاً نزدیک بازی فعالیتهای خود ما را در نظر میگیریم که چه کاری انجام بدهیم. به خصوص که الان آن بازی هم خیلی مهم شده و ما مقداری در جدول سقوط کردهایم. حالا نزدیک آن بازی برسد بچهها تصمیمات لازم را میگیرند. در همین رابطه: • پس خواهران ایرانی ما کجا هستند؟ • «حضور مخفیانه چند زن در ورزشگاه آزادی» |
نظرهای خوانندگان
for god sake let them in . it is getting worse now ,they are begging other nationalities in their own soil . please let them in
-- armin ، Feb 18, 2009 در ساعت 07:30 PMورود چهار نفر دزدکي و آنهم به نام ملتي ديگر به ورزشگاه که اينهمه دنگ و فنگ ندارد.
-- خبرنگار ، Feb 18, 2009 در ساعت 07:30 PMدوست خبرنگار
-- الیاس ، Feb 19, 2009 در ساعت 07:30 PMوقتی آنقدر آزادی نداری که بعنوان یک ایرانی به شکلی آزادانه وارد یک محیط ورزشی بشوی جای تاسف دارد. محروم کردن نیمی از جامعه از حقی طبیعی تنها به بهانه بی فرهنگی مردان که عفت کلام ندارند. اگر حکومت اسلامی توان اصلاح این وضع را ندارد فقط به درد کنج حجرها میخورد.