رادیو زمانه > خارج از سیاست > تحولات رسانه ای > همه فیلمهای یک رییسجمهور | ||
همه فیلمهای یک رییسجمهورمسیح علینژادبرای طرح سوال از رییس دولت یک کشور، اتکا به نقل قولهایی که اصول و علم رسانه آن را سند نمیپندارد، رسم پرسشگری نیست، اما بیشتر و پررنگتر از آن، رسم نامتعارف دیگری است که در مذهب پاسخشوندگان دلآزار مینماید و آن این است که در تمام عصر حاکمیت یکپارچه اوصولگرایی در ایران، آنگاه که از جانب رسانهها و روزنامه پرسشهای بهجا و با ارجاع جوانه زد، هیچ مشاوری در ساختمان ریاست جمهوری خوی خفته پاسخگوییاش بیدار نشد و کمتر پاسخی به روزنامه و رسانه ارسال شد اما لغزشی در طرح پرسشی ساده کافی بود تا ازهر سو، مشاوری برخاست و قلمی به قلع و قمع همان پرسش نابهجا تیز شد و تکذیبهها و توضیحها به دفتر روزنامه و رسانه ارسال شد و تا در نهایت چهرهای مظلوم از دولتی معلوم به نمایش گذارده شود. اگر پاسخ این است که وقت و زمان گرانبهای دولت، وقف و صرف امور مهمتری است و در این میانه مجالی برای پاسخگویی به هر نقد و نظر ریز نمیماند، شاید بشود باز جانب انصاف نگاه داشت و گذاشت به حساب اینکه حتماً و حکماً زوایای پیدا و پنهان این نقدها به کار و بار گرفته میشود، اما عیارش برای ورود مشاوران و مشورتدهندگان رییس دولت چندان گرانقدر نیست که مرام پاسخگویی به جای آید. به هر تقدیر اگرچه این رسم مهر ورزیدن نیست که زبان مشاوران آقای رییس دولت در برابر پرسشهای مستدل و شناسنامهدار اصحاب رسانه بسته باشد و چشم ایرادیاب دولت نهم، همه سهم رسانه باشد از دولتی که معلوم نیست اصحابش فردا همچنان بر صندلی تصمیمسازی و تصمیمگیری باقی خواهند ماند یا کسان دیگری بر این صندلی خواهند نشست. بار دیگر از محمود احمدینژاد که این روزها همه توانش را گذاشته است برای حل مساله مهم و کشدار رابطه ایران آمریکا، سخنانی در رسانهها منتشر شدهاست که باز هم مربوط به یکی از خاطرات ایشان از سفر به آمریکا است و علیرغم عادت رسانه به این نحوه سخنرانی، بار دیگر بیشتر رسانههای همسو به ویرایش و پیرایش سخنان وی برآمدند و رسانههای غیر همسو انگشت حیرت به دهان گرفتهاند که چگونه ممکن است یکی از کاندیداهای آمریکا، یک سال گذشته به رییس جمهور ایران بگوید: «حرف هایی که او در ایران میزند در آمریکا خریدار دارد» اما دفتر ریاست جمهوری تا مدت یک سال هیچ ضرورتی به انتشار این خبر مهم نبیند تا آنکه رییسجمهور در قامت راوی یک خاطره به میان علمای یک استان دور (کهکلویه و بویراحمد) میرود و خبر در رسانهها دوباره موج میآفریند چنانکه حتی سایتهای منسوب به اصولگرایان نیز با استناد به شیوه خاطرهگویی رییسجمهور، خبر را طنزگونه تنظیم میکنند. و اما در این مقال و مجال صحبت از هیچ اما و اگری نیست. لیستی از نقل و قولهای جناب رییس دولت را هم تنظیم نکردهام. هر چه است، ارجاع به فیلم است و شنیدن صدا و دیدن تصویر آقای رییس در این فیلمها و مواجهه مسوولان اطلاعرسانی دولت با این فیلم از یک سوی و رویکرد رسانهها به این فیلمها از سوی دیگر. فیلمهایی که هریک حرف و حاشیه بسیار چه در رسانههای ایران و چه در رسانههای جهان آفریدند، اما شاید کنار هم گذاردن آن، زاویه دیگری بگشاید برای حدیث و تحلیلی نوتر.
فیلمها نیز همه مربوط به جلساتی است که پیشتر متن اظهارات احمدی نژاد در آن جلسه توسط دفتر اطلاعرسانی دولت تنظیم و به رسانهها ارسال شده است. با این تفاوت که وقتی متن صحبت رییس دولت از سوی دفتر ریاست جمهوری تنظیم میشود، حادثهای رخ نمیدهد، اما تا فیلم آن جلسه منتشر میشود، سخنی نو است که موجی نو برمیانگیزد. به این دلیل که حتی دفتر اطلاعرسانی خود آقای رییس هم حاضر به انتشار بخشهایی از سخنان خاطرهگونه و پوپولیستی رییس جمهور نشد تا آنکه خود احمدینژاد شخصاً آن را بر زبان جاری ساخت و همزمان رسانههای داخلی خاطرات احمدینژاد را با طنز و طعنه تنظیم میکنند، اما رسانههای بینالمللی آن را جدی میگیرند و گاه ایران را وارد مرحله جدیدتری در سیر مناقشات سیاسی خود قرار میدهند. برای اثبات حسن نیت شاید لازم است که قید شود، اینبار آن فیلم معروف دیدار احمدینژاد با جوادی آملی که احمدینژاد از ظاهر شدن هاله نور در جایگاه سخنرانی خود درمقر سازمان ملل سخن میگوید نیز اصلاً موضوع پرسش نیست و اصل بر باور تکذیبیه دولت است و شاید اگر پافشاری بر آنچه دولت آن را رد میکند در مذهب پرسشگران بیگانه افتد، فرجی شود تا پرسش شوندگان نیز در مذهب پاسخگویی خویش تجدیدنظری کنند و مومنانه به پاسخ در بربر آنچه قادر به تکذیب آن نیستند برآیند.(اگرچه آقای جوانفکر، مشاور رییس جمهور، فیلم مربوط به هاله نور را تایید کرده و دیدن دوباره این فیلم را در وبسایت شخصاش به مخاطب توصیه میکند) از فیلم آخر و اظهارات احمدینژاد در جمع فرماندهان بسیج طرح پرسش میشود. فیلمی که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش شد و احمدی نژاد در آن گفت: «سال گذشته که به عراق رفته بودم یکی از فرماندهان اشغالگر یک ماه مرخصیاش را عقب انداخت تا ما را ببیند. وقتی آمد پیش من به ما گفت: "افتخار میکنم با شما هستم، شما در قلب من جای دارید." وی سپس از من درخواست کرد که با من عکس یادگاری بگیرد و گرفت و گفت معاونم هم دوست دارد با شما عکس بگیرد. گفتم بیاید... بعد من زدم به پشتش و تشویقش کردم و گفتم هوای مردم عراق را داشته باش.» این خاطره موجی از شگفتی و تعجب در ایران و جهان آفرید که چگونه ممکن است یکی از فرماندهان آمریکایی به همراه معاون خود به دیدار رییسجمهور ایران بیایند، اما به مدت یکسال هیچ خبری از این دیدار که میتوانست امتیاز بزرگی هم برای ایران محسوب شود، منتشر نمیشود. به همین منظور، سیاستمداران و رسانههای داخلی این خاطره احمدینژاد را جدی نمیگیرند و در مقابل رسانهها و سیاستمداران در حوزه بینالمللی به تکاپو میافتند و تکذیب میکنند. وقتی کسی خاطرهای را با ذوق تعریف میکند، بیشک چشمهایش برق می زند. در فیلم منتشر شده توسط صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیز حالت دستها و مکثها و فراز و فرودهای صدای احمدینژاد که گویش خاطرهگونه دارد، گواه این است و راوی همچنان با همراهی و مشتاقی جمع، ادامه می دهد: حالا بگذارید یک خبر داغ برایتان بگویم "بوش دوره افتاده فرماندهان را جمع کرده که اگه میشه این آخر عمری یک ترقهای در کنیم در ایران..." سپس واژههای عامیانه دیگری در خاطرهگویی آقای رییس به خدمت گرفته میشود: «میخواستند در مساله هستهای ما را دور بزنند، اما آنقدر احمقاند، آنقدر احمقاند (تکرا و تاکید راوی) که میخواستند به خیال خودشان بین احمدینژاد و رهبری فاصله بیاندازند. ما خدمت آقا (مقام رهبری) مینشستیم و خاطره میگفتیم و به حماقت آنها میخندیدیم.» اما پرسش حتی این نیست که آیا مشاوران ربیس جمهور میتوانستند پیش از آغاز این مراسم، محور سخنان ایشان را به گونهای تنظیم کنند که بتوان با زبانی فاخر همانقدر مقتدر باقی ماند یا نه؟ پرسش، سادهتر از اینهاست. چرا دفتر رییس جمهور و مشاوران ویاران آقای رییس، از ارسال بخشهای جریانساز این سخنرانی در متن مکتوب ابا داشتند؟ آیا نپسندیدن این شیوه خاطرهگویی و سخنوری شخص دوم کشور، دلیل آن است یا دلیل دیگری دارد؟ درست مشابه همین خاطره در میان فرماندهان بسیج نیز مطرح شد که احمدی نژاد گفت: «در عراق میخواستند مرا بدزدند، اما با تغییر یکی دو برنامه، خوشبختانه موفق نشدند خادم ملت را بدزدند.» این خبر نیز در بخشهایی از رسانههای ایران به طنز و در رسانههای جهان اما چنان جدی گرفته شد که دوباره به تکذیب سخنان رییس دولت ایران برآمدند و گفتند که خبری از دزدی و سرقت احمدینژاد در عراق نبود.
سخنرانی دیگر احمدینژاد که از قضا آن نیز در دفتر ریاست جمهوری باقی ماند تا آنکه فیلمی دیگری پخش شد و باز به همان اندازه جریانساز شد؛ این بود که احمدینژاد در جمع فرماندهان سپاه با همان لحن آشنایش میگفت: «بگذارید یک خاطره برای شما بگم؛ یکی از این شخصیتهای شرق آسیا از مسوولین درجه یک آمده بود دیدن من. خلاصه حرفش این بود ما اوضاع جهان رو داریم مطالعه میکنیم، ایران دارد به سرعت تبدیل میشود به یک قدرت بلامنازع جهانی. اومدیم بگیم ما با شماییم. دیدید این خانمها که اول صبح میآن زنبیل میگذارن تو صف شیر، اینها هم اومده بودن همین کار را بکنن و بگن ما با شماییم.» چگونه ممکن است همسویی یکی از سران کشورهای آسیای شرقی در شرایط دشواری که ایران در ماجرای پرونده هستهای در شورای امنیت تنها مانده بود، از نظر دفتر ریاست جمهوری فاقد ارزش خبررسانی باشد و باز انتشار خاطرهای که آقای رییسجمهور برای فرماندهان سپاه بازگو کرد، از سوی دفتر ایشان مسکوت بماند؟ آنچنان که قسمت دیگری از خاطرات احمدینژاد در ماجرای سفرش به نیویورک، تنها پس از آنکه در فیلمی منتشر میشود، بر صفحه روزنامهها مینشیند و پیش از آن دفتر رییسجمهور باز هم تردید داشت در انتشار چنین سخنانی از رییس دولت که اینگونه سخن گفت: «همین پارسال که رفته بودم نیویورک، بیست تا سی تا از این ماشینهای سیاه را برای حفاظت گذاشتند که ته دل مردم رو خالی کنند. اما همین مردم میان گوشه خیابان و اینطوری نگاه میکنند توی ماشینها تا پیدامون میکنند مثلا یک ثانیه چشمشون میافته به ما، تو همون یه ثانیه اینطوری میکنند. (در این لحظه دستهای احمدینژاد به علامت پیروزی بالا میرود)... یک آقا دوستش را صدا میکنه، یک دختر بچه دوساله توی بغلش بود، اصلاً زبان آنها اسپانیولی بود، ازش پرسید این کیه، بچه نگاه کرد به من و گفت: محموده، محموده...» ویژهنامه نوروزی شهروند ۱۳۸۷. مشابه این سخنان که احمدینژاد از خاطراتش در خارج میگوید، بسیار است و باز رسانههای ایران آن را با طنز و طعنه تنظیم میکنند و رسانههای جهان اما با طرح یک علامت پرسش بزرگ به چنین اخباری مینگرند؛ چنانکه در همین ماجرای مذاکرات اخیر دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران با خاویر سولانا در ژنو احمدینژاد دوباره در جمع روحانیون که مینشیند، به خاطرهگویی روی میآورد میگوید: «در همین سفر اخیر آقای جلیلی، این جوان مومن رفت و در برابر هفت، هشت تا از مارهای افعی خورده که هر کدام با هواپیمای اختصاصی و با متن از پیش نوشته شده آمده بودند، راننده همان طرف مقابل وقتی جلیلی را میبیند با انگشت به آقای جلیلی اشاره میکند و میگوید ما با شما هستیم.» بار دیگر رسانههای جهان میمانند که این مار و افعی که رییسجمهور ایران میگوید، در کدام میز شام برای مذاکرهکنندگان سرو شده است و اساساً مگر میشود متن یک سخنرانی را از پیش مهیا نکرد و به میدان مذاکره آمد. آیا دلیل حذف، سانسور و گاه عدم انتشارات این بخش از خاطرات و سخنرانیهای احمدینژاد توسط دفتر رییسجمهور، دلیل دیگری غیر از نپسندیدن و غیرعرفی بودن شیوه سخنوری ایشان در قاموس خود همراهان رییسجمهور میتواند داشته باشد؟ و اگر جواب منفی است دلیل دیگر آن چه میتواند باشد که حتی پس از انتشار آن و موجی که در ایران و جهان پدید میآید، مشاوران و وزرای کابینه فقط سکوت میکنند و گاهی هم به تصحیح بر میآیند تا بگویند منظور واقعی رییسجمهور چیز دیگری بوده است؟ و اما فیلم دیگری که حکایت مشابه دارد اما در حوزههای داخلی جریان ساز شدهاست، مربوط به جلسه سخنرانی آقای احمدینژاد در جمع خانوادههای شهدا و ایثارگران بود که آنجا نیز دفتر رییسجمهور بخش جریانساز این سخنرانی را منتشر نکرد تا آنکه فیلم منتشر شد و مشخص شد که احمدینژاد در آن، چنین گفته بود: «روزی همه پیامبران و شهدا خواهند آمد و یاری خواهند کرد. بعضی ها این حرف ها را مسخره میکنند. اینها بتپرستان و شیطانپرستهای مدرن هستند. قیافه روشنفکری میگیرند اما به اندازه بزغاله هم از دنیا شعور و فهم ندارند.» ۲۰ آبان ۱۲۸۶ و حالا پرسش، سادهتر از پرسش بالاست که آیا اساساً رخ داده است مشاوران رییسدولت یکبار به صورت دسته جمعی فیلم روایتگری و خاطرهگوییهای آقای رییسجمهور را ببینند؟ اگر جواب مثبت است، آیا نباید بگویند دقیقاً پس از شنیدن واژه بزغاله از زبان احمدینژاد چه احساسی به آنها دست داده است و سپس نظرصریحشان را به آقای رییس اعلام کنند؟ خاصه آنجا که رییس دولت با شوقی از جنس راوی یک خاطره شیرین، خطاب به جمع میگوید: «یک روز یک خانم دبیری با من تماس گرفت که آقای فلانی! یکی از شاگردان سیزده... نه، شانزده ساله (احمدینژاد در فیلم سن دانش آموز را تصحیح میکند) در خانهاش انرژی هستهای کشف میکند. من زنگ زدم به رییس سازمان انرژی هستهای که اینو یک کاریش بکن. جلسه گذاشتند با دانشمندان هستهای ما که متوسط سن آنها بیست و پنج سال هست و دیدند که این قضیه جدی هست و این دختر با کمک برادرش یکسری قطعات از بازار خریده، اینها را به هم نصب کرده و در خانهاش انرژی هستهای تولید کرده... بالاخره این دختر یک دانشمند هستهای شده، برایش اسکورت گذاشتند، برو و بیا و ماشین و راننده....» ۱۴ اسفند ۱۳۸۵ در تمام این خاطرهگوییها و روایتگریهای احمدینژاد از نیویورک و کلمبیا و عراق و دختر اسپانیولی دوساله و دانشمند هستهای شانزده ساله و ماجرای دزدین او در بغداد؛ نقش مشاوران ایشان چیست و تا چه اندازه به جای مدح رییس، مدد به رفیق رساندهاند تا با پیرایش و گاه ویرایش کلام، زبانی فاخر را برای راوی این خاطرات برگزینند تا جهانی حیرت نکند از اینکه این همه، مار و افعی و بزغاله در سخنان رییس جمهور یعنی چه و چرا شخص دوم یک کشور، به جای بازگو کردن دستاورد سفر و سخنان کلیدی طرفین این سفرها، از سخنان یک راننده و دختر دوساله کوچک به وجد میآید و آن را برای علما و روحانیون بزرگ یک کشور بازگو میکند؟ و آیا اساساً خاطرات رییس دولت نهم، عصاره کارشناسی افراد خبره است پیش از ایراد سخن، یا بداهه خود آقای رییس است در لحظه ایراد سخن؟ و اگر پاسخ این است که رییس جمهور خود اندیشه میکند و عمل میکند و تنظیم سخن نیز، پس نقش مشاوران چیست و در کجای زمین و زمان ایستادهاند؟ و چرا وقتی مستندی چنین قوی از رییسجمهور منتشر میشود، مشاوران و مسوولان حوزه اطلاعرسانی دولت در انزوا میروند و لب از لب باز نمیکنند؟ و پرسش نهایی از مخاطبان است که آیا نحوه و شیوه سخنرانی و خاطرهگویی احمدینژاد در مقایسه با گفتمان خاتمی، رییسجمهور پیشین که در میان توده مردم کمی پیچیده و غریبه بود میتواند حلقه وصل حاکمیت با عامه مردم باشد و نباید بر آن خرده گرفت؟ |
نظرهای خوانندگان
وقتيكه اصلاحات شكست مي خورد،رقيب فاتح نمادهاي متفاوت و يا متضادي بر ميگزيند!
-- محمد ، Aug 11, 2008 در ساعت 02:32 PMاگر ان رئيس اخوند بود اين رئيس غير اخوند است،اگر او خوش لباس بود اين شلخته است،اگر او خوش تيپ و بلند قامت بود اين جور ديگر است،اگر قيافه او نشان تنعم بود اين نشانهءسختي و محنت است،اگر او مماشات مي كرد اين سخت مي گيرد و مي برد،اگر او مي ترسيد كه با كلينتون دست بدهد اين به بوش نامه مي زند،اگر اواهل تشريفات بود اين ساده است!
كلام هم از همان جنس است اوفاخر،مدرن،روشنفكرانه و غالبآ درست وسنجيده سخن مي گفت و خدا مي دانست كه به حرفهاي خود اعتماد داشت يا نداشت اين اما عاميانه و غالبآ خيالبافانه سخن مي گويد وجالب انكه به حرفهاي خود ايمان هم دارد.
اصلاحات اگر منحرف نمي شد و بازيچهء قدرت غير دموكراتيك نمي شد اكنون فرزند حرامزاده اش(يعني دولت برامده از انتخابات غير دموكراتيك) اينقدر مضحكه وملعبهء عالم و ادم نمي شد،مگر بپذيريم كه اين دولت را مريم باكره زائيده است!
کلکسیون جالبی از گافهای احمدی نژاد در سخنرانی هایش بود.
-- شهرام ، Aug 12, 2008 در ساعت 02:32 PMواقعیت این است که علائم بیماری شیزوفرنی همین است.
یه نگا به این پست بکنید
http://jomeh.blogfa.com/post-38.aspx
اي كاش كار به اين ظرافت و دقت را زمانه هدر نمي داد و همه فيلم ها را هم لينك مي كرد. دست مريزادي بايد بر اين كار زمانه و زنانه كه زيركي كرد در جمع آوري همه فيلم هايي كه واقعا معلوم نيست چرا دفتر خود احمدي نژاد چرا خجالت زده بود از انتشار آن.
-- alireza ، Aug 12, 2008 در ساعت 02:32 PMba shenidane khaterate AHMADINEJAD adam yade khaterate DAIE JAN NAPELON az jange mamasani o kazeroon o naghsheye dozdidanesh tavassote ENGLISA dar ketabe aghaye IRAJ PEZESHKZAD miofte!
-- yeganeh ، Aug 12, 2008 در ساعت 02:32 PMاگر نظام ما "ملت غیور" و شاید هم "اهل قبور" را بشکل بزغاله نمی دید که یک پاسدار سابق دریک جنگ خانمانسوز ودست بوس فعلی اقا با کمال جسارت نمی گفت " ما خدمت اقا می نشستیم و خاطره ها می گفتیم و به حماقت انها می خندیدیم" ایا مقصود از "انها" ما گوساله ها نیستیم که دلمان را به حرفهای اقایان عظام خوش کرده ایم؟ واینکه ایا "خاطره ها" مربوط به اقای "راحل" نیست که بدون انکه یک روز در عمرش کار کرده باشد ویا لحظه ای در زندگی اسارت و سختی کشیده باشد چوپانی گله امت شیع را در دست گرفت ودرجنگ ۸ ساله با یک گله همسایه به چوپانی یک حکومت سنی تعداد بیشماری از گوسالا لگان هر دو گله را قربانی کرد؟ فقط خدا می داند.
-- بدون نام ، Aug 12, 2008 در ساعت 02:32 PMدر خصوص موارد ذکر شده باید به این نکته توجه داشته باشیم که آقای احمدی نژاد به اندازه علم و درک وتوانایی خود صحبت و عمل می کند لذا بر ایشان هیچ خرده ای نمی توانیم بگیریم چه بسا اگر شرایط اجازه دهد خیلیها دوست دارند به یکباره از یک شهروند درجه چندم به چنین مقامی برسند ایشان نیز در این شرایط دری به تخته خورد و رییس جمهور شد که شاید در هیچ کجای دنیا هم نتو ان مشابه آن را پیدا کرد مشکل اساسی نوع سیستم مدیریتی بر گرفته از قانون اساسی تغییر یافته ما است که اجازه نمی دهد افراد توانمند و صاحب صلاحیت سیاسی و علمی و .... و رشد یافته در درون احزاب قوی و جواب پس داده که احتمالا مخالف طرز تفکر فوق بشری آقایان باشد توسط مردم به عنوان تصمیم گیر اصلی مملکت انتخاب شود .لذا تا این روش حکومت داری باشد تکرار حضور همچون آقای احمدی نژاد دور از انتظار نبوده بلکه حمایت هم خواهد شد.
-- امیر از اصفهان ، Aug 13, 2008 در ساعت 02:32 PM... ممنون که در این روزگار سخت هنوز می نویسید
-- بدون نام ، Aug 13, 2008 در ساعت 02:32 PMجمله آخر چقدر دردناک بود
یاد آوری سخنان رئیس جمهور پیشین که این روزها برای خیلی ها فراموش شده است
سخنرانیش در سازمان ملل سال 2001
سال گفتگوی تمدنها..
عزیزم انقدر اعصاب خودت رو خورد نکن من از تک تک نوشته هات حرص خوردنت رو می بینم.. شاید کار شما روزنامه نگاران هم بیشتر باید روی مردم و فرهنگ مردم باشه نه سوی دولت
-- سارا ، Aug 13, 2008 در ساعت 02:32 PMاگر كسي با خدا حرف بزند ميگويند دارد نيايش ميكند اما اگر خدا با كسي حرف بزند مي گويند اسكيزوفرن است!
-- محمد ، Aug 13, 2008 در ساعت 02:32 PMما رئيس جمهوري براي عوالم ديگر داريم ،
او دنياي شگفت انگيزي دارد و در ان دنيا زندگي مي كند مي خواهد ما را هم به دنياي جذابش ببرد.
دنياي او به همان اندازه واقعي است كه دنياي ما هست حتي اگر ان دنيا فقط يك شهروند داشته باشد و انهم كسي جز خودش نباشد كه قطعآ بيشتر هست انقدر كه او با راي انها رئيس جمهور هم شده است!
به نظر من نباید همه ی اشاره ها به سمت احمدی نژاد باشه، این اشاره ها باید به سمت مردمی باشه که حافظه ی تاریخی بسیار ضعیفی دارن و احتمالن باز هم به احمدی نژاد رای می دن. بهتر همه بیشتر رو خودشون کار کنن چون ملت ایران لیاقتش همین احمدی نژاده. چون از ماست که بر ماست. ما نسبت به هم بی تفاوتیم، ما زورگو و ترسو هستیم و احمدی نژاد هم یکی از ماست. موقعی شرایط عوض می شه که ما عوض بشیم
-- سپیده ، Aug 14, 2008 در ساعت 02:32 PMمرسی
-- کیوان بختیاری ، Aug 19, 2008 در ساعت 02:32 PMانگیزه ای شدشاید برای دوره بعد کاندیدای ریاست جمهوری بشم.
لطفا مطلبتون رو روون بنویسید. این یه مطلب ادبی نیست و البته نوشتاری بودنش هم به ادبی بودنش کمک میکنه که خواننده به جای اینکه به نفس نوشته فکر کنه هی زور بزنه که بفهمه مطلب چیه.
-- حامد ، Aug 20, 2008 در ساعت 02:32 PM؛مشورتدهندگان رییس دولت چندان گرانقدر نیست که مرام پاسخگویی به جای آید.؛ و امثال اون.
البته من ایراد گیر نیستم ولی خیلی زیاد بود و اعصاب خورد کن.
متشکرم
سلام
-- hamed_fx ، Aug 23, 2008 در ساعت 02:32 PMحالا جالبیش اینجاست که این آقا با این دسته گلهایی که اب داده بازم انتخاب بشه و ما مجبور بشیم 4 سال دیگه تحملش کنیم.
البته هر ملتی هر چی سرش میاد حقشه!
لا یغیر القومه الا به انفسهم.
باشد که 4 سال دیگر هم حفظش کنیم.
-- ستاد تبلیغات هوشمند ریاست جمهوری ، Sep 7, 2008 در ساعت 02:32 PMضمنن قلم و نگارش را دوست داشتم.
اگر دقت کنید تمام کسانی که اقای رئیس برایشان خاطره عجیب غریب تعریف میکند شنوندگانی هستند که باید برایشان از همین حرفها زد و انها در این حد میفهمند چرا اقای رئیس در جمع دانشگاهیان از این حرفها نمی زند
-- بدون نام ، Oct 29, 2008 در ساعت 02:32 PM