رادیو زمانه > خارج از سیاست > دیپلماسی > نظرات متناقض درباره تحولات اخیر هستهای | ||
نظرات متناقض درباره تحولات اخیر هستهایمریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.com
تحرکات جدیدی در سیاست خارجی ایران به چشم میخورد. سفر آقای متکی به سوریه در پی پیام آقای سارکوزی به رییس جمهور آن کشور که درآن خواهان مشارکت سوریه در حل مساله ایران شده بود و پاسخ آقای اسد که به نوعی نسبت به ایران برداشتی جانبدارانه میشد؛ ازجمله این تحرکات مثبت تست. تغییر لحن رییسجمهور و برخی سیاستمداران ایران نسبت به آمریکا و سیاستهای پیشرو در مساله هستهای، انتشار خبر حضور معاون وزارت خارجه آمریکا در مذاکرات روز شنبه آقای سولانا و آقای جلیلی؛ نشانههای دیگری از تحول در سیاست خارجی ایران است. همه این نشانهها بر بستر تغییراتی که میان کشورهای منطقه با توجه به نفوذ و تاثیر ایران در برخی از این کشورها وجود دارد، باعث طرح این سوال میشود که آیا تغییری در سیاست خارجی ایران در سطح جهانی بهطور کلی و در رابطه با آمریکا بهطور اخص بهوجود میآید و اگر چنین است تاثیر آن بر حیات سیاسی و اقتصادی کشور ایران چه خواهد بود. در این زمینه با صاحبان نظران گوناگون سیاسی در ایران و خارج از کشور صحبت کردهام که گاه نظرات بسیار متفاوت از یکدیگر را در مشاهده و در نتیجه گیری از این رویدادها ابراز میکنند. آقای محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی در این باره معتقد است:
در رابطه با سیاست خارجی، در آن بخشی که از ناحیه دولت و مشخصاً کارگزاران سیاست خارجی ایران که وزارت خارجه هستند در ایران تدوین میشود و در رسانههای ایران تغییری نسبت به گذشته احساس نمیشود. آنچه در رسانههای خارجی مطرح شده و در داخل هم نخبگان و روشنفکران اشاراتی به آن داشتند دو اتفاق است. یکی برمیگردد به مقالهای که جناب آقای ولایتی اخیراً در رسانهها منتشر کردند. ایشان در این مقاله تحت عنوان اینکه «ایران را چه کسی رهبری میکند»، اشاراتی داشتند به مسایل مربوط به حوزه هستهای و حوزه سیاست خارجی و مشخصاً مناسباتی که موقعیت ایران را در منطقه تثبیت میکند. و گفتند عملاً نه دولت، که رهبری است که در این میان تصمیم میگیرد. در متن نامه ایشان رویکرد این بود که شاید بشود در بحث هستهای ایران رویکرد جدیدی را در پیش بگیرد و مشخصاً رهبری آن را هدایت بکنند و دولت را به آن کار راغب بکنند. نکته دیگر هم برمیگردد به نامهای که آقای سولانا آورده و امضای وزاری خارجه کشورهای اروپایی و همچنین وزیر خارجه آمریکا - خانم رایس - را داشته است. این نامه، بازتاب مثبتی داشته است. و در وزارت خارجه و همچنین خود دولت و مشخصاً شخص آقای احمدینژاد هم به آن اشاراتی کردند که شاید بتوانند مذاکراتی را داشته باشند. ولی اینکه ما اطلاعات خاصی در دست داشته باشیم بگوییم قطعاً و مسلماً رویکرد تغییر کرده است یا در رویکرد مذاکره مثلاً در موضوع هستهای نسبت به گذشته تغییری حاصل شده باشد؛ نه، چنین اطلاعاتی نداریم.
آقای بنیصدر، رییس جمهور سابق ایران در این مورد میگوید: در زمانی که این بسته پیشنهادی را آقای سولانا به تهران برد، برابر اطلاعاتی که من از داخل دریافت کردم، رژیم کنونی بنا را بر قبول این پیشنهاد گذاشت (البته با چانهزنیهایی که همراه است). حتی از آن زمان یک تغییر اساسی رخ داده است. بعد از سالها که مردم را در بحران نگه داشتند و آن همه زیان پای ملت فقیر نوشتند، حالا آمدند یک پیشنهادی را میخواهند بپذیرند که روز اول هم میتوانستند. در صورتی که بنا را بر بحران سازی نمیگذاشتند میتوانستند همین امتیازات بلکه بیشتر را هم به دست بیاورند. این امر که نمایشی از قدرت در زبان و نمایش تلویزیونی مثل آزمایش موشکی است، پوششی است که این رژیم میخواهد به این معامله ای که (به قول آقای ولایتی، آقای رهبر) میخواهد با آمریکاییها بکند، بدهد. توجه کنید که برای آقای خاتمی ممنوع بود که با کلینتون حتی در سازمان ملل دست بدهد. حالا این آقا میگوید که در سفر عراق به خود میبالد که یک افسر آمریکایی با او دست داده و این به آن افسر اشغالگر (از دید خود این رژیم) گفته است که مراقب مردم عراق باشید و حالا هم میگوید که ما از کنسولگری آمریکا در ایران استقبال میکنیم و رهبر میگویند که آماده میشویم مذاکره هم میکنیم.
آقای فرخ نگهدار، از فعالان سیاسی چپ در لندن نیز در این باره معتقد است: من معتقد نیستم که در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تغییرات بنیادین در حال تحول است. آنچهبیشتر به نظر من درست میآید، تغییرات بنیادین در سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا است. پس از شکست سیاستهای نئوکانسرتیوها در مورد خاورمیانه بزرگ، یک بازنگری عمومی در سیاست خارجی ایالت متحده آمریکا در حال شکل گیری بوده و امروز به مراحل نهایی خودش نزدیک میشود. یکی از عرصههای این تحول، رفتار با ایران است که از گزارش بیکر همیلتون شاهد شروع آن بودیم و تا به امروز هم ادامه پیدا کرده. بیشتر به نظر میرسد جمهوری اسلامی ایران خودش را تطبیق میدهد با این تحولات و این درست نیست. به نظر من جمهوری اسلامی ایران باید از این تحولات در سیاست خارجی ایالت متحده آمریکا استقبال بکند. چون اینها رشد جهات واقعگرایانه سیاست خارجی در ایالت متحده آمریکا است و تعادل قوایی را که در منطقه وجود دارد بهطور عینی مورد ملاحظه و توجه قرار میدهد و باید نیروهای منقد جمهوری اسلامی ایران نظر و مواضعشان با این تحولات در سیاست خارجی آمریکا و با واکنشهایی که جمهوری اسلامی ایران از خودش نشان میدهد، مطابقت و همخوانی داشته باشد. نیروهای مختلفی در جمهوری اسلامی ایران هستند. ولی در مجموع به نظر میرسد که تا حدی تطبیق با تحولات در سیاست خارجی آمریکا، در دستور کار جمهوری اسلامی ایران قرار دارد.
آقای صادق زیباکلام، تحلیلگر سیاسی در تهران نیز در این رابطه به زمانه میگوید: من فکر نمیکنم که در ایران یک تغییرات کلی بهوجود آمده باشد. آنچه اتفاق افتاده این هست که ما رییس جمهوری داریم، که ایشان جرات و شهامت و جسارت زیادی دارد. من فکر میکنم اتفاقاً اگر قرار است که در خصوص شکستن یخ بیاعتمادی بین ایران و آمریکا حرکتی صورت بگیرد، اتفاقاً این حرکت میتواند توسط کسی مثل آقای احمدینژاد صورت بگیرد. برای اینکه ایشان از آن جسارت و شهامت کافی برخوردار است. دوم که شاید مهمتر باشد این است که ایشان از یک عقبه نیرومند سیاسی برخوردار است که این عقبه را نه آقای خاتمی داشت و نه آقای هاشمی رفسنجانی. بنابراین به کمک آن عقبه نیرومند سیاسی، به علاوه آن ویژگیهای فردی خودشان ممکن است که اتفاقاً یک تغییر و تحول مثبتی بین ایران و آمریکا بهوجود بیاید.
آقای ناصر زرافشان، تحلیلگر سیاسی و اقتصاددان چپ در تهران است. او اساس این تغییرات را بر منافع اقتصادی استوار میبیند: همیشه زمینههای اقتصادی و منافع، موجب سمت گیریهای سیاسی میشود. منتها من با زبانی که شما فرمودید فکر نمیکنم. مسأله از این قرار است که منافع چه کسانی تامین بشود. البته تحریمها هم موثر بوده، ولی برای کسانی که الان بر ایران حکومت میکنند وقتی نگرشی راجع به مسائل اقتصادی وجود ندارد، طبیعتاً راه حلی هم برای مسایل و معضلات اقتصادیشان ندارند. اینجا دفع فاسد به افسد صورت میگیرد. یعنی مثل این است که یک معتادی را که حالش بد شده، افتاده به رعشه و تشنج، شما دوز مواد مخدرش را ببرید بالا برای اینکه حالش بهتر بشود. حال آنکه این معتاد، راه درمانش ترک اعتیاد است. ممکن است که ترک اعتیاد، یک مقداری هم رعشه و تشنج دنبال خودش داشته باشد یا راه حلی داشته باشد که عجالتاً و به صورت مقطعی جلوی تشنجاتش را هم بگیرید. ولی معتاد را باید ترک داد. اضافه کردن به دوز، راه حل اعتیاد او نیست. در حالیکه با برنامههای تبدیل ساختاری که اینها شروع کردند، اجرا بکنند تمام مصائب و گرفتاریهایی که ظرف این یکی دو سال اخیر نتایج آن را داریم میبینیم تشدید خواهد شد. این نسخه، نسخه آرژانتینی است. همانی است که روزگار بسیاری کشورهای دیگر را سیاه کرد (حالا آرژانتین یک نمونه است). اینجا هم دارند همینطور عمل می کنند. من متأسفانه چشمانداز روشن و بوی خوشی از این تحولات استشمام نمیکنم. تغییراتی که هم در سیاست خارجی یا در صحبتها و لحن حرفها میبینید، ناشی از همان تغییرات بنیادی و اصلی است که عرض کردم. |