رادیو زمانه > خارج از سیاست > گفتگو > وبلاگها، رسانههایی خیلی کوچک و خیلی مهماند | ||
وبلاگها، رسانههایی خیلی کوچک و خیلی مهماندگفتگو: معصومه ناصریm.naseri@radiozamaneh.comدانشکده پژوهشهای شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن، موسوم به SOAS، در هفته اول ژوئن میزبان روزنامهنگاران و سینماگرانی از سه کشور ایران، افغانستان و تاجیکستان بود. همایش «ارتباط با دنیای فارسیزبان» یا «Communicating with the Persian Speaking World» فرصتی برای حرف زدن از جهان مشترکشان بود.
شما کنفرانسی برگزار کردید که روزنامهنگارانی از ایران، افغانستان و تاجیکستان در آن حضور داشتند و در مورد رسانه و وضعیت سینما در این سه کشور حرف زدند. چرا این موضوع برای شما جذاب بوده؟ سی سال است که من راجع به مطبوعات در ایران کار میکنم. شروع کار من زمان انقلاب بود و تمام این سی سال من این سوژه را دنبال میکردم و خیلی دراینباره پژوهش انجام دادهام. وقتی کسی پژوهش میکند، یکی از بهترین شیوه پژوهش، مقایسه است. وقتی ما این سه کشور را مقایسه میکنیم، خیلی بیشتر میفهمیم فرهنگ مشترک و مشکل مخصوص هر کشور چیست. این مقایسه برای یاد گرفتن خیلی خوب است. شما گفتید که سی سال پیش کار روی رسانههای ایرانی را شروع کردید و من میدانم شما تحقیق روی رسانههای ایران را بطور مداوم از آن زمان پیگیری کردهاید. یک تصویر از وضعیت رسانههای ایرانی در ان زمان به ما میدهید. رسانههای ایران در آن دوران در چه وضعیتی بودند؟ یک قسمت از رسانهها مثل الان به دست دولت بودند. ولی برای ما این مهم بود که زمان انقلاب چقدر مردم به رسانههای کوچک و رسانههای جایگزین که بیرون از دولت بودند توجه داشتند و چقدر به این کانالهای کوچک مردم گوش کردهاند، چقدر مهم بودند که اطلاعات دیگری که وابسته به دولت نباشد، وابسته به گروههای سیاسی ایران نباشد به مردم ارائه کنند. شما میدانید که در اروپا مخصوصا در انگلستان ما سرویسهای خبری عمومی (public service brodcasting ) داریم. یعنی رادیو و تلویزیون به دست دولت نیستند. در کشوری وقتی این کانالها در دست دولت باشند معلوم است که کانالهای شخصی و کانالهای آلترناتیو بهوجود میآیند که با صدای دیگری راجع به سوژههای دیگر صحبت میکنند. الان در ایران پر است از کانالهای بسیار، روزنامههای بسیار و مجله و هفتهنامه و مجله رشد پیدا کردهاند. و این یک نمونه از یک فرهنگ قوی است که مردم راجع به تمام این سوژه میخواهند که یاد بگیرند. میدانید که الان مشتری مطبوعات در ایران کم است. یعنی به هر دلیلی مطبوعات در ایران زیاد خریدار و مخاطب ندارند. من فکر میکنم ذات رسانه تأثیرگذاری است. وقتی رسانه به مخاطبش دسترسی نداشته باشد، فکر میکنید که میتواند تاثیرگذار باشد، حتی، اگر نشریات خیلی زیادی هم داشته باشیم؟ این سؤال بسیار مهم است. در همین انگلستان هم روشنفکران میگویند روزنامههای ما به حد کافی فروش ندارند، ما (مجلاتی) داریم که فقط عکس زنان (است) و از چرندیات صحبت میکنند و نه از چیزهای مهم. این مشکلیاست که فکر میکنم در خیلی از کشورها هست. اصلا باید رسانه تغییر ایجاد کند؟ وقتی به رسانه به عنوان یک سوژه آکادمیک نگاه کنیم، (میبینیم که) همه میگویند «تأثیر رسانه» غیر قابل سنجش است. خیلی سخت است که کسی بگوید، این برنامهی رادیویی این نفوذ را بر این جامعه داشت. یعنی سخت میشود تأثیر آن رسانه را بررسی کرد؟ دولتها از نفوذ کانالها میترسند، ولی ما میگوییم اصلاً معلوم نیست که برنامهای اینقدر نفوذ بر مردم داشته باشد. خیلی سخت است. الان وبلاگها سوژه خوبی برای همه رسانهها شدهاند. همه به وبلاگها توجه میکنند. قبلاً هیچ کسی نمیگفت که من یک دفتر یادداشت شخصی دارم. ولی الان من میآیم به شما میگویم، من هم وبلاگ دارم. فکر میکنید که ما وبلاگنویسها و ما کسانی که به این رسانههای اینترنتی علاقهمند هستیم ،بدون جهت رسانه وبلاگ را بزرگ نکردهایم؟ یا وبلاگ همینقدر که ما از آن حرف میزنیم مهم است؟ به نظر من خیلی مهم است. خیلی جالب است که در کشوری مثل ایران اینقدر نویسنده بهوجود میآید. این خیلی مهم است. در آینده شماها ممکن است وبلاگها را رد کنید، ممکن است بروید توی روزنامهها، ممکن است بروید (سراغ) نوولها، کتابها. اما این که این مردها و زنها میتوانند این مقدار مطلب جالب بنویسند، به نظر من این برای مملکت یک تواناییست. شانتال موف یک زن فوقالعاده و نظریه پرداز است. ایشان میگوید مسائل سیاسی در هر کشور معلوم نیستند. در غرب وقتی زنان میگفتند ما هم میخواهیم رای بدهیم، ما هم میخواهیم همان حقوقی را بگیریم که مردها میگیرند، این مسئله اجتماعی سیاسی میشود، ما این مسائل را عمومی میکنیم، نه یک مسئله شخصی را یا مسئله یک زن یا دو زن. ما این مسایل را عمومی و سیاسی میکنیم. باید برای این مسائل یک سیاست داشته باشیم. به نظر من بلاگرها همین کار را میکنند.
یعنی به نظر شما کارکرد وبلاگها این است که خواستههای جدا جدای مردم را در سطح کشور، عمومی کنند و به یک یک مسئله اجتماعی تبدیل کنند؟ ممکن است بلاگرها هم یک حرکت اجتماعی بهوجود بیاورند. شماها مطالب همدیگر را میخوانید و میگویید، شما میگویید من با وبلاگ ایکس موافقم یا مخالفم یا فکر من هم این است. شماها بحث میکنید و از این بحث یک حرکت بهوجود میآید. در ادامه همین حرفهای شما من کمی احساس خطر میکنم. یک وقت من حرف خودم را بهعنوان یک وبلاگنویس مینویسم. یک وقت توجه عمومی، باعث تغییر در نوشتههای من میشود. یعنی وقتی همه به وبلاگ من یا اصلا به "وبلاگ" توجه میکنند، مرا به سمتی حرکت میدهند که خودشان علاقه دارند. رسانهها از من یک نوع انتظار دارند، حقوق بشریها و فعالان حقوق بشر هم از من انتظار دیگری دارند، حتی سیاستمدارها هم به جلساتشان دعوتم میکنند. در ایران رسم است، نامزدها و احزاب موقع انتخابات چندین جلسه با وبلاگنویسها برگزار میکنند. این باعث نمیشود که من ناخودآگاه احساس کنم که وظیفهای غیر از نوشتن آن چیزی را دارم که خودم میخواهم بنویسم؟ یعنی من خواسته دیگران را بنویسم، یا خواستهای که جامعه به من تحمیل میکند؟ یعنی نوشتن شما را بزرگ میکنند؟ شما این قدر نفوذ ندارید، شما فقط یک زن هستید که مینویسد؟ این هم هست. ولی وقتی ما میشماریم و صدای شما و دومی و سومی را میبینیم که مثل هم مسایلی را مطرح میکنید، بعد کم کم میبینیم که شما تنها نیستید، یک حرکت در جامعه است. مخصوصا از زنان. به نظر من زنان باهم صدای خیلی قوی و رو به آیندهای در ایران دارند. حتی شما بهعنوان یک پرفسور متخصص حوزه، رسانه، خواسته خودتان را، آن چیزی را که امیدوارید وبلاگها باشند، با بزرگکردن نقششان به وبلاگها تحمیل نمیکنید؟ همانقدر که من دارم در مورد خطر جامعه صحبت میکنم، این خطر هم شاید باشد! من ببینم وبلاگها یا وبلاگ من مورد توجه خانم آنابل است که یک دانشگاهیست، یک پروفسور است، یک متخصص رسانه است، این باعث نمیشود که من در رفتارم کمی مواظبتر باشم، طور دیگری بنویسم؟ این نتیجه نداشتن رسانههای آزاد در ایران است. وبلاگها نمونهای از این مشکلاند به نظر من. اگر روزنامهها، مجلهها، رادیو و تلویزیون بیشتر باز بودند، اگر بیشتر کانالها وابسته به دولت نبودند، لازم نبود که این همه جوان، زن و روشنفکر وبلاگ بنویسند. اینطور به نظرم میرسد که شما از پنجره وبلاگها میخواهید به درون جامعه ایران نگاه کنید، چون نمیتوانید مثلاً در روزنامه همشهری، کیهان، اعتماد تصویر واقعی ایران را ببینید، همینطور است؟ «واقعیت» و «واقعی» خیلی کلمات جالبیاند. به نظر من فقط یک «واقعیت» نیست. صداها و افکار خیلی مختلفی هستند در هر کشور و یک روزنامه خوب به نظر من جا میدهد به صداهای مختلف به انگیسی، خیلی صدای مختلف که مردم میتوانند این صدای مختلف را بخوانند و بشنوند و برای خودشان تصمیم بگیرند کدام بهتر است. به نظر من باید بحث توی یک روزنامه داشته باشیم، باید بحث رادیو داشته باشیم و وقتی این فضا و این را ندهند، بعد خیلی وبلاگها رشد پیدا میکنند. در مورد کاری که دارید روی وبلاگها انجام میدهید، کمی توضیح میدهید، به اندازه یک پست وبلاگ؟ من یک کتاب مینویسم راجع به وبلاگنویسی در ایران. ما در این کتاب میگوییم این وبلاگها فقط از رفرمیستها (اصلاحطلبان) نیستند. خیلی صدا از دولت، از علما توی وبلاگستان هست و ما میپرسیم چرا اینقدر وبلاگ به وجود آمد، چه کسانی این وبلاگها را مینویسد. ما این وبلاگها را بر اساس نوع سوژهها قسمتبندی میکنیم. این که وبلاگهای زنان چه مینویسند، روشنفکران چه مینویسند و الان کی در ایران روشنفکر است. در وبلاگهای ایرانی روشنفکرانی هستند که سوژه جدید به وجود میآورند. انشاءالله این کتاب هم برای ایران جالب خواهد بود و هم برای خارج از ایران که کمی بیشتر از این پدیده بفهمند. |
نظرهای خوانندگان
مصاحبه بسيار خوبی بود با پرسش های دقيق و جواب هايی روشنگر. مرسی از معصومه. فقط کاش از آنابل می پرسيدی که آيا خودش هم وب لاگ دارد.
-- پرويز جاهد ، Jun 15, 2008 در ساعت 11:45 AM