رادیو زمانه > خارج از سیاست > ايرانيان > لویی آلتوسر و زیست شبانهی تهرانیها | ||
لویی آلتوسر و زیست شبانهی تهرانیهانادر فتورهچیلویی آلتوسر، متفکر چپگرای فرانسوی و به یک معنا خالق نظریه «مارکسیسم فرانسوی» - در تمایز با مارکسیسم روسی و البته آلمانی - در پرداخت ایدهاش در باب «دستگاههای ایدئولوژیک دولت» به تفکیک ساختارهای «سرکوبگر» و «ایدئولوژیساز» اشاره میکند و کارکرد آنها را در نقد «سرمایهداری» تبیین میکند. اگر چه خوانش ناب و تکین آلتوسر از اپیزود «ایدئولوژی آلمانی» مارکس در کتاب کاپیتال، قادر به تبیین «تمامی وضعیتهای موجود» نیست و بیشتر به کار خواندن «آنچه که دیگر خواندنی نیست» میآید، اما هنوز هم میتوان پای روایت او از دولت و ایدئولوژی را برای «روزهای مبادا» به میان آورد. «روزهای مبادا» یی که کماکان در برساخت شاکلههای ایدئولوژیک، از فراخی دولت خبر میدهند. برآیند خوانش سادهی نظریه پیچیده او، دست کم برای مخاطب ایرانی در دهه ۸۰ هجری شمسی، چیزی نیست جز لمس روزمرهای که مدام در برابرش با این گزاره که «خارج از ایدئولوژی برسازنده ساخت دولت چیزی وجود ندارد» بازنمایی میشود. چیزی شبیه روایت دریدا از متن: «چیزی خارج از متن وجود ندارد.» همین گزاره سادهسازیشده را میتوان به آخرین اخباری که بر روی تلکسهای خبری داخلی ایران قرار گرفت پیوند داد. خبر این است: «دولت قرار است ساعت كاري اصناف و مشاغل «غيرضروري» را از صبح تا شش و هفت بعدازظهر تعيين کند.» (ایسنا) تصمیم دولت به بهانه خشکسالی امسال و با پیشنهاد وزارت نیرو، برای کاهش و صرفهجویی در مصرف برق اتخاذ شده است. صورت مسأله چندان پیچیده نیست: خشکسالی آمده؛ برق کم است و دولت باید «کاری» بکند. همین. اما اینکه دولت هنوز این توانایی را دارد که یکشبه و با یک «بخشنامه چندخطی» شکل زیست شهروندان را تغییر دهد، پای مبانی ایدئولوژیکش را به میان میکشد. در تهران - به عنوان یکی از پرجمعیتترین پایتختهای جهان - هیچ رستوران، سوپرمارکت و ... وجود ندارد که بعد از حوالی ساعت ۱۲ شب مشغول کار باشد. این «هیچ» ابداً اغراق نیست. آنهایی که بعد این ساعت، قصد خوردن غذا یا خرید سیگار داشته باشند، ناچارند به یکی دو دستفروش کنار پمپ بنزین یا رستوران فرودگاه و هتلها بروند. حال آنکه امتداد بار ترافیکی تهران دست کم تا ساعت یک بعد از نیمه شب وجود دارد و این معنایش آن است که بخش قابل توجهی از شهروندان تهرانی «زیست شبانه» دارند. این نیزکه چرا تهرانیها علیرغم فقدان «خدمات شبانه» زیست شبانه دارند، پا در ایدئولوژی دولت دارد. بر اساس همان ایده آلتوسری، میتوان ایدئولوژی دولت را عین «سیاست» فرض کرد و سیاستهای حکومت ایران در سالهای پس از انقلاب و البته تحولات جهانی و سرریز فرهنگی آنها در طبقه متوسط را عامل ناهمخوانی «واقعیت جاری» با «ایدئولوژی دولت» دانست. دولت از یک سو راه را بر ورود بیرویه «کالا» و «اقتصاد لیبیدوی وابسته به آن» باز میگذارد؛ اما از دیگر سو با «بخشنامه» آخرین حلقه مصرف یعنی «شهروندان» و آخرین حلقه توزیع یعنی «فروشندگان خدمات و کالا» را تحت انقیاد میگیرد. ایدئولوژی برسازنده ساخت دولت این امکان را به او میدهد که با «نگاه از بالا» به شهروندان، با آنها همچون «نوباوگان» برخورد کند. ساعت خواب و خوراک ، نحوه پوشش و تفریح، جنس روابط عاطفی و دهها «مقوله فردی» دیگر را عملاً «دولت» تعیین میکند. و این معنایش همان خوانش آلتوسری بخشنامه پیشنهادی وزیر نیرو است: «خارج از دولت چیزی وجود ندارد.» |
نظرهای خوانندگان
از خواندن این مقاله حال آدم به هم میخورد. آیا نویسنده آن نمیتواند دوکلمه حرف حساب بزند بدون اینکه به نظرات پا در هوای سوپر روشنفکری آلتوسر و دریدا ارجاع دهد. آیا ما واقعا برای فهم فاجعهای به نام جمهوری اسلامی و دولت نهم احتیاج به اینگونه ارجاعات مبهم و گنگ داریم. آقای فتورهچی شنیدهاید که ما در فارسی واژهای به اسم ٬خودباختگی٬ داریم؟
-- شاهین ، Jun 4, 2008 در ساعت 04:01 PMمتاسفانه بعضي از رژيم هاي ايديولوژيك مانند سرطان همه بخشهاي جامعه را بسان ان سلول كوچك كه ذره ذره همه سلولهاي بدن را شبيه خود ميكند.
-- behzad ، Jun 4, 2008 در ساعت 04:01 PMمردم ايران به زندگي بخشنامه اي طوري خو گرفته اند كه اگر در جايي هم بخشنامه اي نباشد به وضوح خواست ناخود آگاه جامعه دولت را وادار به صدور بخشنامه ميكند
لایه های زیرین و پنهان چگونگی زندگی روزمره ی مردم در ایران چیزی است که کمتر به آن پرداخته می شود. بخصوص تماشاکننده ی غربی که اکثر خوراک ذهنی اش را از مطبوعات رسمی ایرانی ویا از یکسونگری اپوزیسیون ایرانی دریافت می کند، از این ناآگاهی بیشتر از یک ایرانی صدمه می بیند. به نظر می رسد که آقای شاهین به ریزبینی گزارش دهنده و یا مقاله نویس دقت کافی نکرده است و یا نمی تواند بکند. مثلا می بینم که بهزاد گزارش را خوب فهمیده و آسیب شناسی فتوره چی را تکمیل تر کرده و به نقش مردم در درخواست و پذیرش بخشنامه متذکرشده است. در نظر بهزاد واقعیتی بزرگ دیده می شود. واقعیتی که مشکل جامعه های توتالیتر را به نقش دولت بسنده نمی کن و نقش مردم و باورهای شان را در تحکیم نقش توتالیتری دولت بازمی گوید. روزی روزگاری گفته می شد، "شاه نرفت" چون در هر ایرانی یک شاه وجوددارد. آیا نمی توان امروزه گفت که در هر ایرانی یک مامور وزارت ارشاد پنهان است و زندگی می کند؟ نقش مکانیسم "تاثیر متقابل" را مدنظر دارم. آیا می توان گفت" خلایق هرچه لایق. یا "بله دیگ بله چغندر"؟
-- غلام رمضانی ، Jun 6, 2008 در ساعت 04:01 PMhaj aqaye shahin . un erjaeat gong nabud . shoma savadet kame . az " super roshanfekret " maeloome chand ensaane hallaji . chetore tu oloom ensaani erjaa dadan khodbaakhtegi mishe , vali dar science va technology estefade kaedan az dastavardhaye gharb kheyli ham khube va hicham khodbaakhtegi nist !!!!!!!
-- farokh ، Jun 6, 2008 در ساعت 04:01 PMدریـوری نویس عزیز کمی سادهتر منظورَـت را مینوشتی به کسی بر نمیخورد. سادهنویسی هم هنری است. لازم نبود پای کسی را به وسط بکشی که نیازی بهاش نبود
-- کاوه ، Jun 6, 2008 در ساعت 04:01 PMهیچ بد نبود. فقط باید مطلب باز میشد و تفسیر بیشتری داده میشد. خیلی فشرده و خلاصه بودو برای بعضی ها گنگ ...
-- یک خواننده ، Jun 6, 2008 در ساعت 04:01 PMخیلی دقیق و حرفه ای بود و کامنت ها نشان میده که ما وقتی سواد درک یک متن را نداریم به جای اینکه خودمان را تحت فشار قراردهیم ( که آسون فکر کردن عادتمان شده) گوینده را آماج ناسزا می کنیم شماها خوشتان نیامد یا نفهمیدید چه حقی دارید ناسزا بگویید در واقع این میراث لمپنی که از دوران شعبان بیمخ در فرهنگ ما ایرانی ها مانده بهترین خوراک برای حکومت توتالیتر هست. برای همدیگر چماق میشیم.
-- الهام ، Jun 11, 2008 در ساعت 04:01 PM