رادیو زمانه > خارج از سیاست > گفتگو > "جنبش چپ در ایران هیچ شباهتی به چپ اروپا یا آمریکای لاتین نداشت" | ||
"جنبش چپ در ایران هیچ شباهتی به چپ اروپا یا آمریکای لاتین نداشت"مریم محمدیپنجشنبه شب اول گفتوگو با ویدا حاجبی را شنیدید، از شاهدان و شرکتکنندگان در جنبش ماه می سال ۶۸. او در توضیح مشاهدات خود از این جنبش در فرانسه به ما گفت که از جمله ناظر آن بوده است که جنبش کارگری فرانسه در پیوند با جنبش دانشجویی فعال بود، در حالی که حزب کمونیست فرانسه و سندیکاهای بزرگ کارگری از این جنبش حمایت نمیکردند. کارگران به این وضع معترض بودند، تا جایی که:
نه حزب کمونیست در این تظاهرات شرکت کرد و نه «C.J.T» که سندیکای کارگری بود. حالا من دقیقا نمیتوانم بگویم که دلایل دقیقاش چه هست. ولی یکی از دلایلی که گفته میشود، این است که اصلا از آن جنبش میترسیدند. خودشان رهبری جنبش را نداشتند، از دستشان درآمده بود و نمیتوانستند کنترلش را داشته باشند و نمیدانستند عواقب آن به کجا میکشد. و بخصوص که گرایشهای مائويیست قوی شده بودند در این جنبش. من توی خیابانهای فرانسه میدیدم که کارگرها آنموقع «اومانیته»، روزنامهی معروف فرانسه را که خیلی هم محبوبیت داشت، توی خیابان پاره میکردند. چون ارگان حزب کمونیست بود و خود کارگرهایی که شرکت کرده بودند توی این تظاهرات، در اعتراض به عدم حمایت حزب، اینها را پاره میکردند. این جنبشهای دانشجویی و کارگری توی فرانسه ورای تشکلهای سیاسی حرکت میکردند. یک گروههای کوچک مائوییستی بوجود آمده بود که خیلی هم فعال بودند، ولی اینها اصلا قدرت سازماندهی یک چنین جنبشی را نداشتند. این جنبش یک جنبش خیلی خودبهخودی بود از دانشجویان و کارگرها! توی فرانسه کارگرها با دانشجویان با هم شروع کردند این مبارزات را. در آلمان این اتفاق نیفتاد و جنبش بیشتر در سطح دانشجویی باقی ماند. توی ایتالیا هم همینجور بود که کارگرها به آن پیوستند. خانم حاجبی، به ایران برمیگردیم و از سفر شما به ایران شروع بکنیم. شما اواخر دههی شصت به ایران رفتید، ۱۳۴۹ شمسی. چرا به ایران رفتید، با چه اندیشهای؟ من تحت تاثیر کوبا بودم. من از کوبا بازمیگشتم. در آن سالها جنبشهای چریکی در افریقا و آسیا و آمریکای لاتین شکل گرفته بود، با الگوی کوبا. و بعد از این جریان ۶۸ بود که آنجا خیلی قوی شد. و بعد من در کنفرانس سه قاره که در کوبا تشکیل شده بود، شرکت داشتم که تحت تاثیر آن فضا و الگوی کوبا و تمام این جنبشهای چریکی که آنجا حضور داشتند رهبران و سرانشان. ممکن است از بعضی از این جنبشها و رهبرانشان اسم ببرید؟ «امیر کان کبرل» مال یکی از کشورهای آفریقایی، اگر اشتباه نکنم گینه بیسائو بود، که بسیار در آن دوران معروف بود و نقش بسیار مهمی داشت که او هم بعدها در مبارزاتش کشته شد. «دوگلاس براوو» از ونزوئلا بود که آنها هم یک گروه چریکی تشکیل داده بودند، برادر«پکف» بود، پکف معروفی که در ونزوئلا بود. «ریکاردو» مال گواتمالا که سی سال مبارزهی چریکی را در گواتمالا پیش بردند و کسی بود که مذاکرات با رژیم گواتمالا را پیش برد و بعد خودشان را خلع سلاح کردند و با رژیم کنار آمدند. به امتیازاتی دست یافتند و سازشهایی کردند. او از شخصیتهای مهم آن دوران بود.«رژیس دبره» بود که خب البته خودش مبارزهی چریکی نمیکرد، ولی همانجا بود که «انقلاب در انقلاب» را نوشت. پس شما چه گوارا را آنجا ندیدید. در کجا شما چه گوارا را ملاقات کردید؟ «چه گوارا» آنجا؟ نه.. من چه گوارا را در کنفرانس آسیا آفریقا در الجزایر دیدم که بن بلا دعوت کرده بود، چون بن بلا در آنزمان خودش را سوسیالیست میدانست و در واقع یک کانون دومی بود مثل کوبا که به جریانهای چریکی جهان سوم بسیار کمک میکرد. چه گوارا از هنگ کنگ آمد آنجا و همان سخنرانی بسیار جالبش را کرد که همسر من سخنرانیاش را به فرانسه ترجمه کرد. همسر من رژیس دبره را به او معرفی کرد. چه گوارا سخنرانی بسیار جالبی کرد علیه تمام اردوگاه سوسیالیسم که به کشورهای جهان سوم و بخصوص کشورهای سوسیالیستی جهان سوم و کوبا کمک نمیکنند. پیشنهادش این بود که یک اتحادیه کشورهای جهان سوم درست بشود. بحث بسیار جالبی کرد آنجا و بعد از آنجا هم رفت به کوبا و از کوبا هم بعدا دیگر اصلا مخفی شد و از آنجا هم رفت به بولیوی. برگردیم به این که شما چرا به ایران رفتید خانم حاجبی؟ من هم طرفدار مبارزهی چریکی بودم و وقتی به ایران رفتم، فکر میکردم که فقط باید وارد عمل چریکی شد. ولی من در ایران هیچ گونه فعالیتی نداشتم. اما شما دستگیر شدید، چرا؟ برای این که از روزی که وارد ایران شدم، تحت تعقیب ساواک بودم. بنابراین هیچ دست از پا خطا نمیکردم و خیلی تعجب کردم وقتی من را دستگیر کردند. چون واقعا هیچ کاری نکرده بودم توی ایران. شما چه مدت قبل از دستگیری در ایران زندگی کردید و توی آن مدت چه کار میکردید؟ من در واقع سه سال قبل از دستگیری در ایران زندگی میکردم. یعنی از سال ۴۹ تا ۵۱. من «موسسهی علوم تحقیقات اجتماعی» در بخش روستایی کارهای پژوهشی میکردم، سفرهایی به روستاها داشتم و کارهای پژوهشی میکردم. در عینحال همواره هم زیر نظر ساواک بودم و این را هم اینجا بگویم که خیلی جالب است که آن موقع حتا به روستاهای ایران هم نمیشد راحت رفت. باید حتما ساواک اجازه میداد، وگرنه نمیگذاشتند. ولی شما تحت این پوشش میرفتید؟ بله، تحت این پوشش میرفتم که اجازه را ساواک میداد و سفر میکردیم و کارهای پژوهشی میکردیم. شما این پژوهشها را در اختیار گروههای سیاسی هم میگذاشتید؟ ما کتابهای مختلفی درآوردیم، که البته اینها همه زیر نظر ساواک بود و انتشار بیرونی پیدا نمیکرد. ولی خب از طرف موسسه منتشر میشد و برای دانشگاه بود. ولی خب یکی دوتا ازاین کتابها به خارج درز کرد، آن موقع که من در زندان بودم و تا آنجایی که شنیدم در اینجا گویا به طور گستردهای چاپ و پخش شده بود، راجع به شرکتهای زراعی و مسایل روستایی در ایران که ما روی آنها کار کرده بودیم. برگردیم به همان سوال، در حالی که شما ظاهرا کار سیاسی نمیکردید، چطور شد که دستگیر شدید؟ گویا که سازمان سیا از من یک گزارش داده بود به ساواک که این را تهرانی در آن دادگاهی که توی جمهوری اسلامی برایش تشکیل شد، آنجا این را بیان کرد که همکاریهای ساواک با سازمان سیا و از جمله من را مثال زده بود که گزارش داده بود سازمان سیا که من رفتم کوبا. من نمیدانستم که سازمان سیا میداند، ولی خب رفتم ایران تحت تعقیب بودم و در نتیجه هیچ کاری نکردم، تا وقتی که افتادم به زندان. شما تا کی در زندان بودید؟ من تا انقلاب زندان بودم. و دیگر وقتی فضای انقلابی و آزادی زندانیان پیش آمد، تقریبا دو سه ماه به پایان محکومیتام مانده بود، جزو گروهی بودم که آزاد شدم در آن موقع. مثل این که گروه دومی بود که آزاد میکردند. خانم حاجبی شما هم از کسانی بودید که بعدها مبارزهی مسلحانه را رد کردید. این اتفاق در زندان افتاد یا بیرون از زندان؟ زندان! در زندان هم تا دو سه سال اول از مشی چریکی دفاع میکردم، ولی سالهای بعد که دیگر شکست این جنبش در ایران خیلی بارز شده بود، گرایش بیژن جزنی برایم مطرح بود و فهمیدم جنبش چریکی به نتیجه نمیرسد. بنابراین با گرایش بیژن جزنی حرکت میکردم که بعد هم با سازمان فداییان و بعد هم که دیگر مخالف شدم بطور جدی با سازمان فداییان، با خطی که داشت. و بعد فعال شدم برای تشکیل دادن جناحی به اسم جناح چپ. خانم حاجبی بعنوان یک فعال چپ که فضای چپ سیاسی را در اروپا میشناخت و در آمریکای لاتین، شما در ایران با چی مواجه شدید؟ چقدر آن چپی که شما در ایران دیدید، شباهت داشت به چپ اروپا یا آمریکای لاتین، چقدر تفاوت داشت؟ ببینید، من فضای چپ را در ایران در واقع در زندان شناختم. دو موضوع به نظرم اینجا مهم است. یکی این که خب چپ ایران ویژگیهای خودش را دارد، گرچه یکجوری در چپ جهانی بود، ولی بهرحال تحت تاثیر فرهنگ خاص جامعه ایران هم بود. مثلا این جریانهای چریکی و گرایشها و طرز فکر چریکی که من در زندان شناختم، هیچگونه شباهتی با آنچه که در آمریکای لاتین شناخته بودم نداشت. یعنی بسیار بستهتر و بسیار جریانهای اخلاقی در آنها قوی بود که من توی زندان این را میدیدم؛ و بسیار میتوانم بگویم که تحت تاثیر جریانهای مذهبی بودند. چنانچه جنبش چریکی ایران با مجاهدین تقریبا تفاوت فکری چندانی نداشت و از جریانهای مذهبی هم به نوعی حمایت میکرد. یعنی فقط مخالفت با شاه برایش مطرح بود و خودش هم دچار تابوها و قید و بندهای بسیار شدیدی بود که این را در آمریکایی لاتین من ندیدم و آنچه مربوط به اروپا میشود که اصلا شباهتی نداشت به مبارزات اروپا. چون اروپا یک چپی بود که تاریخی طولانی پشت سر داشت و یک چپی بود که جامعهاش را میشناخت و با جامعه حرکت میکرد و علنی حرکت میکرد. قانونی بودند اینها؛ خیلی متفاوت بود با آن شکل مخفی مبارزه و اصلا هیچ نمیشود مقایسه کرد اینها را باهم. آن شکل مخفی داشت و خیلی بسته و به طور کلی متفاوت از آنچه در اروپا بود. ولی همان شکل مخفی و بستهاش هم، بسیار متفاوت بود با آنچه در آمریکای لاتین من دیدم. بسیار بستهتر و دگمتر از آن. ولی در آمریکای لاتین هم جنبش مخفی بود! بله، بله. ولی فضای فرهنگی آمریکای لاتین با فضای فرهنگی مذهبی ما بسیار متفاوت بود. بنابراین خیلی بازتر بودند و این اخلاقیات و قید و بندهایی که توی جنبش ایران بود که از طرز لباس، از طرز زندگی و از طرز خوراک، اصلا وجود نداشت آنجا. خانم حاجبی میدانید که در اروپا بخصوص کشورهایی که جنبش ماه مه آنها را فراگرفت، این سوال خیلی مطرح است و موافق و مخالفینی دارد که آیا جنبش ماه مه ۶۸ در مجموع حرکتی به سود دموکراسی بود یا خیر. شما در این مورد چه نظری دارید؟ بله، اینجا هم «سارکوزی»، رییس جمهور فرانسه، جزو برنامههای سیاسیاش این بود که: لغو فضای دوران ۶۸. ولی من فکر میکنم دستاوردهای بسیاری داشت این جنبش سال ۶۸ در اروپا، ضد اتوریته بود و خیلی تابوهای انحصاری را شکست. اگر بخواهیم مشخص کنیم، در چه زمینههایی؟ جنبش فمینیستی زنان از آن دوره بود که بسیار گسترده شد. مثلا خواست برابری، خواست شرکت در سرنوشت خود. دستاوردهای بسیار جالبی داشت و از جمله برای زنان. میدانید که مثلاً قبلا سقط جنین اصلا وجود نداشت در اروپا و البته یکی دو سال بعد از آن جنبش این قانون در فرانسه اجرا شد. ولی بهرحال تحت تاثیر آن جنبش بود. بسیاری از قید و بندهای سنتی شکسته شد در اروپا و بسیار فضای سیاسی بالایی بوجود آورد. مخالفت «سارکوزی» رئیس جمهور فرانسه، با جنبش ۶۸ برای این است که آن جنبش ضد اتوریته بود و سارکوزی دارد خرد خٌرد دستاوردهای آن جنبش را پس میگیرد. |
نظرهای خوانندگان
خانم محمدی، متاسفانه این مصاحبه دستکم قسمتی که به ایران مربوط است سرسری و نا دقیق است.
-- بدون نام ، May 10, 2008 در ساعت 07:12 PMهم کتاب «دادِ بیداد» را خوانده ام و هم با دوستی که با خانم حاجبی سالها در زندان بسر برده از نزدیک آشنایم.
در کتاب مذکور فقط برخی( و نه همه ی مصاحبه کننده گان) گوشه هایی از عملکرد خود را بدون موشکافی بصورت «انتقاد از خود» که ارتباطش باز هم به مصرف گروه های سیاسی میخورد و ترحم برانگیز است بیان کرده اند.
مفهوم مقوله ی «بسته بودن» باید باز شود.
به دختری در بازجویی تجاوز میشود. او نه تنها آنرا از دیگران و حتا رفقایش پنهان میکند، بلکه خود نیز پس از سالها از یاد آوریش طفره میرود. این رفتار نه از یک شخص بظاهر مذهبی بلکه از یک "مارکسیت" سر زده. این تنها یک نمونه از نوشته ها در کتاب مذکور است. کتابی که مُهر افتخارِ «اولین زندان زنان » را بر تارکِ تاریخ ما میزند.
گفته های خانم حاجبی حتا در سربسته بودن اش هم با واقعیت نمی خواند. نه این "مارکسیست"های چریک باضافه ی خانم حاجبی بعنوان یکی از رهبران بلامنازع آن، کوچکترین اثری از مارکس خوانده بودند و نه اصولا به انقلاب توده ای مائو عقیده داشتند. در واقع کتاب خوانیِ ظاهری چند نفره شان پوشش جلسه داشتن بود. زندان دیده های آن زمان نسبتِ تمسخر آمیز «کرم کتاب» را بیاد دارند و طرفداران انقلاب، چه طرفداران مائو و چه نه، همه توده ای و سازشکار شناخته شده و حتا اگر به عینه در مقابل ساواک از اینها مقاوم تر بودند، مشکوک،غیر خودی قلمداد و مطرود و "ایزوله" میشدند. و این "قانون" تا حد بی جواب گذاشتن سلام صبح قاطعانه اجرا میشد. آن چه جریان داشت دو سه قبیله و دعواهای قبیله ای بود. دانشجو و غیره که اکثرا بخاطر فعالیت برادر یا فامیل و یا یک دوست دستگیر شده بودند هم در همین ارگان های قرون وسطایی جای میگرفتند و تعلیم مییافتند. انسانها زیر یک سقف میزیستند اما حتا از دلیل دستگیر شدنِ هم بی اطلاع میماندند. در نتیجه آشنایی با هم بیشتر در سالها پس از آزادی صورت گرفت. آن دوست میگفت با شنیدن این مصاحبه ی شما تازه پس از سی سال از دلیل دستگیری خانم حاجبی مطلع شده در حالیکه چند سال قبل با او در گردهمایی هایی هم بوده.
لباس ها یکدست، هر چه کهنه تر بهتر، ترجیحا لباس زندان، در صورت پافشاریِ زندانی لباسِ شخصی اما با رنگ تیره قانون تحمیلی حاکم بود.
برای تازه از خارج آمده ها( که"پرت از واقعیات") نامیده میشدند و از ابتدا جدی گرفته نمی شدند این توده های قبیله گون ربطی به جنبش های غربی نداشت.
این"چپ"، نه پس از آزادی از زندان، بلکه قبل از آزادی پایه مستحکم جمهوری اسلامی بود. در مقایسه با مهدی بازرگان و بنی صدر در بسیاری جهات نزدیکی درونی اینها با خمینی بیشتر بود.
بی نام
چپ گرایی یک پدیده ای است که فقط در کشورهای عقب مانده و فقیر رخ می دهد کشورهایی که واقعا هیچ ندارند نگاهی به جنبش چپ بیاندازیم می فهمیم که امریکای لاتین بیشتر چپ گراست و کمی هم اسیای شرق همین
-- مجتبی ، May 11, 2008 در ساعت 07:12 PMدر ایران هم چپ گرایی است و هرگز پیروز نمی شود زیرا قدرت سنت و بازار بعلاوه دین و روحانیت مانع بروز قدرت گرایی چپ ها خواهد شد
هر وقت چپ گرایی خاموش شد در ایران ان وقت است که باید بدانیم ایران پیشرفت کرده
انهایی که در اروپا و امریکا از لحاظ مالی و اقتصادی کمترین فشار بهشان وارد می شود و رفاه و اسایش و دغدغه های کمتری در زندگی شان هست هیچ احتیاجی به جریان های هیجان انگیز و بی جهتی مثل چپ گرایی ندارند زیرا انها که هیچ ندارند دچار چپ گرایی می شوند نه انهایی که در رده اول هستند
خانم حاجبی از سفرهای تان در همراهی با شوهر مبارز کمونیست ونزوئلایی و دیده هایتان حرف زدید، سئوال من از شما اینست که شما چند تا کتاب و چه خوانده بودید که خواستید جناح چپ ایران را تشکیل بدهید؟
-- همایون ، May 27, 2008 در ساعت 07:12 PM