وبلاگستان و انتخابات
شرکت یا عدم شرکت فرقی نمیکند
رضا شوقی
وبلاگنویسان موافق و مخالف شرکت در انتخابات هر یک میکوشند تا در این آخرین ساعات باقیمانده به انتخابات، تصمیم خود را مستدل و مدلل کنند. بعضی نیز فقط به ارایه دیدگاههای تئوریک میپردازند.
مصطفی معین در وبلاگش در یادداشتی با عنوان "در سر دوراهی انتخاب" نگاهی دوباره به مساله انتخابات مجلس هشتم افکنده و مینویسد:
"درتاريخ يكصدساله تاسيس مجلس درايران، انتخاب آزادانه نمايندگان مردم همواره وكم و بيش با دخالت و مقاومت حكومتها وطيف محافظه كارمواجه بوده است. امروز نيز در گفتمان و فضاي سياسي قطبي كشور، شاهد رويكرداستصوابي، قيممآبي و دخالتهاي نارواي حاكميت و صفبندي دو جريان متضاد اصلاحطلب و محافظهكار (اصولگرا؟!) در انتخابات مجلس هشتم هستيم. جامعه نيز فارغ از كشمكش و جدال قدرت يا تضادهاي سياسي روز، گرفتار تبعيض و بيعدالتي، فقر و بيكاري، تورم و مشکل معيشت، نگراني و بياعتمادي، عدم امنيت، اعتياد، ناهنجاري و آسيب هاي عديده فكري، فرهنگي، اجتماعي و قتصادي است!"
معین در ادامه دلایل دو طیف موافق و مخالف شرکت در انتخابات را به این شرح ذکر میکند:
"الف – دلایل وضرورت های مشارکت درانتخابات:
۱. ضرورت حضور درانتخابات در هر شرایط، به عنوان حركتي اصلاحطلبانه
۲. حضور (اعتراض آميزو...) درحوزههایي كه حداقلي از رقابت امكانپذيراست
۳. تشكيل اقليتي هرچند ضعيف درمجلس براي دفاع از حقوق مردم
۴. جلوگيري از به حاشيه رانده شدن عملي اصلاحطلبان و احزاب و تشكلهاي آنها
۵. جلوگيري ازيكدستي وراديكاليزه ترشدن بيشترحاكميت
۶. پیشگیری ازبرخورد با فعالان سیاسی واحزاب اصلاح طلب
ب – دلایل و ضرورتهای تحریم انتخابات:
۱. تن دادن به تضييع حقوق مردم و نامزدهاي انتخاباتي آنان
۲. مشروعيتبخشي، سالم و رقابتي معرفي كردن انتخابات و مجلس برخاسته ازآن
۳. پذيرش اتهامات و پروندهسازيهاي انجام شده
۴. پاگذاشتن بر عزت و كرامت خدادادي انسان
۵. ايجاد ياس و بياعتمادي بيشتر مردم نسبت به اصلاحات آینده کشور
۶. ناديده گرفتن و ناكارآمدي مجلس حتي با اكثريت اصلاحطلبان در ساختار كنوني قانونگذاري
۷. خسارت به فرهنگ و روند مردمسالاري و پذيرش انتخابات استصوابي، بجاي انتخابات مردمي (دموكراتيك)."
معین میگوید شرکت یا عدم شرکت در این انتخابات، تفاوت زیادی نمیکند:
"شما کدامین دلایل را قویتر ومنطقیتریافتید؟ پیرو اصحاب تحریم هستید یا مشارکت؟! درانتخابتان مصمم هستید یا در تردید؟! خیلی نگران نباشید، شرکت و یا عدم شرکت در چنین انتخاباتی با این کیفیت، چندان اهمیتی ندارد و چیزی تغییر نخواهد کرد! مشارکت یا تحریم انتخابات بصورت فردی چارهساز نیست! مگراینکه در چارچوب یک تلاش جمعی و تشکیلاتی اعمال شود که ممکن است – در جهت دموکراتیک کردن فرایند انتخابات – راهگشا باشد. با توجه به تجربه دورههای گذشته انتخابات و شرکت حداقل ۵۰ درصد واجدین در هر صورت! و با توجه به تاثیرگذاری احتمالاً ناچیز معدود اصلاحطلبان باقیمانده در مجلس هشتم، شرکت یا عدم شرکت را اقدامی سرنوشتساز نمیدانم. خوب، این نظر من بود؛ شما هم تصمیمتان را بگیرید، اين حق شماست كه راي بدهيد يا راي ندهيد."
معین معتقد است راهکار اصلی چیز دیگری است:
"این یک توصیه مدیریتی است که درسر دوراهی تردید، راه سوم را انتخاب کنید! راه سوم کدام است؟... بازگشت به عرصه عمومی و به میان مسایل و مشکلات مردم!"
نامزد اصلاحطلبان در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ادامه راهبردهای زیر را پیشنهاد میکند:
"۱.مطالعه وریشه یابی علل عقب افتادگی و نارساییهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و مدیریتی
۲. آموزشهای عمومی و افزایش آگاهی و توان تحلیل مسایل جامعه وجهان
۳. کمک به سازماندهی جوانان، زنان وگروههای اجتماعی درارتباط با آموزش و بهرهگیری از حقوق شهروندی
۴. روشنگری و تحلیل نارساییهای موجود و نقد علمی و منصفانه عملکرد اصلاحطلبان در گذشته و محافظهکاران درزمان حال
۵. مطالعه و تدوین برنامه جامع درزمینه پیشگیری و کاهش آسیبهای اجتماعی، ارائه راهحل و برنامههای عملی برای تامین نیازهای آسیبدیدگان و گروههای محروم
۶.برنامهریزی و جلب مشارکت گروههای مختلف اجتماعی درعرصههای تصمیمسازی و تصمیمگیری باگسترش نهادهای مدنی."
معین در انتها مینویسد:
"اینجاست که جای خالی جبهه دموکراسی و حقوق بشر و یاران و همراهانی ثابتقدم بیشتر احساس میشود."
***
کریم ارغندهپور در وبلاگ "نمای آینده"حمایت هنرمندان از لیست ائتلاف اصلاحطلبان را با اهمیت دیده و مینویسد:
"حمایت گسترده هنرمندان از لیست ائتلاف اصلاحطلبان با وجود فشارهای افشا شده علیه آنان، تا این لحظه، پدیده این انتخابات است. هیچ صنفی به اندازه هنرمندان یکپارچه در این انتخابات حاضر نشده و بیدریغ حمایت نکرده است. از وقتی اسامی هنرمندان محبوب و مشهور به عنوان حامیان یاران خاتمی منتشر شد رسانههای جناح مقابل تلاش کردند که با جعل خبر، ارزش آن را کم کنند غافل از اینکه به نظر من از بعد تبلیغاتی تلاش بسیار آنها برای خنثی کردن این تبلیغ و یا حتی تبدیل آن به یک ضد تبلیغ، بیش از پیش به تبلیغ لیست مزبور کمک میکند. دوستان اقتدارگرا باید بدانند به کارگیری روشهای اقندارگرایانه در پاک کردن برخی واقعیات، همیشه آنگونه که آنها میخواهند جواب نمیدهد و برخی اوقات دقیقاً برخلاف آنچه آنها میخواهند ظاهر میشود. در این مواقع غیرعاقلانهترین کار این است که بر ادامه روشهای ناکارآمد تاکید شود."
ارغندهپور دلیل این حمایت را این طور تحلیل میکند:
"در کنار نکته فوق این مساله هم مهم است که راز ورود بیشائبه هنرمندان در این وادی، به رغم همه هزینههای احتمالی و متفاوت ظاهر شدن آنها نسبت به دورههای قبل چیست؟ به نظر میرسد پاسخ این سوال چندان دشوار نیست و آن تجربه ۲ سال تلاش برای کار هنری در دوران دولت فعلی است. هنرمندان و نویسندگان در این ۲ سال بیش از سایر اقشار و اصناف مشکلات را لمس کرده و افق را از نظر امکان ابراز خلاقیت، محدود و تنگ یافتهاند. به نظر من مساله حضور هنرمندان در این عرصه باید از بعد جامعهشناختی هم بررسی شود. این مساله نشانهای است که فقط به این انتخابات منحصر نیست و از همین بابت باید آن را ارزیابی عمیقتر نمود."
***
محمدرضا یزدانپناه در وبلاگ "بوی خاک" در نوشتاری با نام "به فهرست اصلاحطلبان رای دهید" مینویسد ابتدا قصد داشته است که در انتخابات شرکت نکند:
"نباید در انتخابات مجلس هشتم شرکت کرد. این اعتقادی است که از روز اول اعلام نتایج بررسی صلاحیتها، توسط هیاتهای اجرایی منتخب وزارت کشور داشتهام. اصلیترین استدلال من در اثبات این نظر نیز این بوده که اکثریت قریب به اتفاق کاندیداهایی که در نهایت قرار است به عنوان نامزدهای اصلاحطلب در انتخابات مجلس هشتم شرکت کنند، با معیارهای حداقلی شخصی من درباره اصلاحطلبی نیز سازگاری ندارند. نگاهی کوتاه به اسامی حاضر در فهرست ائتلاف اصلاحطلبان این مساله را به روشنی هرچه تمامتر اثبات میکند.
از سوی دیگر از آغاز معتقد بودم اقتدارگرایان پروژهای دو مرحلهای برای ممانعت از ورود اصلاحطلبان به مجلس دارند. مرحله اول این پروژه که شامل ردصلاحیت فلهای و تاییدصلاحیت قطرهچکانی بود با هدف حذف کاندیداهای طیف پیشروی اصلاحات و تایید ذرهای برخی داوطلبان موسوم به اصلاحطلب که خطری را متوجه برنامهها و سیاستهای اقتدارگرایان نمیسازند، اجرایی شد تا این جریان برای شرکت در انتخابات و ارائه لیست مردد شود و در نهایت برای جلوگیری از تفرقه درونی اقدام به شرکت در انتخابات کند.
به این صورت هم اصلاحطلبان امتحان پس داده از حضور در انتخابات محروم میشوند و هم کلیت این جریان با توجه به انتظاری که از آنها میرفت (و مشخص شد که انتظار صحیحی هم بود) با پیشه نمودن انواع و اقسام ملاحظات و مصلحتسنجیها، بر طبل شرکت در انتخابات میکوبد و بدین شکل، آنچه کانون قدرت از آن هراس دارد یعنی تحریم انتخابات توسط نیروهای درون نظام هم شکل عملی به خود نخواهد گرفت.
مرحله دوم پروژه اما در هنگام شمارش آرا اجرایی میشود که در آنجا به علت یکدستی نهادهای اجرایی و نظارتی، آرای درصد عمدهای از کاندیداهای اصلاحطلب که رای اکثریت مردم حوزه انتخابیه خود را به دست آوردهاند، به راحتی هرچه تمامتر خوانده نمیشود تا این جریان هرگز نتواند از فراکسیونی که از نظر کیفی و کمی میتوان از آن به عنوان اقلیتی قدرتمند در مجلس آینده ذکر کرد، برخوردار باشد. مشابه این تاکتیک در انتخابات اخیر شوراها توسط اقتدارگرایان استفاده شد و البته جواب نیز داد."
یزدانپناه اما در ادامه مینویسد :
"از هنگامی که نظریه تحریم انتخابات مجلس هشتم را مطرح کردم و البته از مدتها پیش از آن (به طور خاص از زمانی که شروع به وبلاگنویسی کردم)، شاهد طرح مسایل و مباحث متعددی درباره خودم بودم که البته از بسیاری لحاظ مسبوق به سابقه بودند."
او در ادامه ضمن توضیح واکنشهای مذکور و نیز ذکر دو سخن از مصطفی تاجزاده و علیرضا علویتبار در مورد آزادی اظهارنظر اما لزوم پیروی از تصمیم جمع در تشکیلات یک حزب سیاسی و یا حداقل دوری از هرگونه فعالیت تبلیغاتی و سیاسی علیه آن، مینویسد:
"با توجه به مسائلی که ذکر شد و درحالیکه کماکان تمام استدلالات منطقیم بر لزوم تحریم انتخابات قرار دارند؛ ضمن تاکید مجدد بر نقدهای ساختاری که به عملکرد ستاد ائتلاف اصلاحطلبان و مجموعه این جریان در انتخابات مجلس هشتم وارد میدانم و نیز اعلام خطر نسبت به استحاله درونی جنبش اصلاحطلبی ملت ایران به دست منافقانی که جامه اصلاحطلبی به ریا بر تن کردهاند از یک سو و ناکاربلدانی که اگرچه نیت خیر دارند اما در این مسیر دشوار، حقیقت را فدای مصلحتسنجیهای نابجای خود نمودهاند از سوی دیگر و در عین اطمینان از بیهوده بودن تلاشها برای برخورداری از اکثریت مجلس هشتم، حال که مجموعه اصلاح طلبان و به خصوص احزابی مانند جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب و نیز اکثر دوستان وبلاگنویس و روزنامهنگارم اگرچه با اکراه و درد اما به ناچار قصد شرکت در انتخابات پیش رو را دارند، به عنوان فردی که علیرغم نقدهای موجود، خود را به هر حال متعلق به جنبش اصلاحات و جزئی از آن میدانم، حمایت خود از ائتلاف اصلاح طلبان در انتخابات مجلس هشتم را اعلام کرده و از این پس بسان تمام انتخابات گذشته از دوستان، آشنایان و نزدیکان خود درخواست میکنم تا در انتخابات ۲۴ اسفند شرکت کرده و به فهرست ائتلاف اصلاحطلبان رای دهند. اما درعین حال تاکید میکنم این تغییر تفکر به معنی بازگشت از نگاهی که به انتخابات پیش رو دارم و ارایه چک سفید امضا به اصلاحطلبانی که این روزها تنها خاطرهای نوستالژیک از این نام را یدک میکشند، نیست.
کما اینکه این برای نخستین بار خواهد بود که هیچ نقدی را به تحریمیان انتخابات وارد نمیدانم."
***
اکبر منتجبی در وبلاگش در پستی با عنوان" به لیست ائتلاف اصلاح طلبان رای میدهم" نوشته است:
"به نظرم حرفی که خاتمی زده بود درسته که اصلاحطلبان مظلومانه اما با نشاط در انتخابات شرکت میکنند. آقایان اصولگرا از هر ترفند و وسیلهای استفاده میکنند که بچههای اصلاحطلب نتوانند رای بیاوردند. آن از ردصلاحیتهای فلهای و این هم از بازی صداوسیما و رسانههای اصولگرا علیه اصلاحطلبان.
من رای می دهم. به لیست ائتلاف هم رای میدهم. میدانم که این دوستان نمیتوانند خواستههای من را برآورد کنند. اما به آنها رای میدهم. به مظلومیت اصلاحطلبان رای میدهم. و اینگونه مخالفتم را با دولت و مجلس اصولگرایان اعلام میکنم. چون اصولگرایان فقط حرف زدند. همه چیز بدتر شد. چه فضای فرهنگی. چه فضای اجتماعی. چه اقتصاد کشور و چه دیپلماسی.
میدانم با رای دادن به لیست یاران خاتمی و ائتلاف اصلاح طلبان خواسته های من برآورده نمی شود، می دانم که آنها نمی توانند برنامه های خود را عملی کنند اما به آنها رای میدهم که حداقل پیش خودم شرمنده نباشم. به تمام دوستان و خانواده و همه کسانی که از من میپرسند که به چه کسی رای بدهیم میگویم به لیست یاران خاتمی رای دهید. و میگویم که مطمئن باشید نه تنها اشتباه نمیکنید بلکه این کار میتواند به همه کمک کند. حتی به خود اصولگرایان هم کمک میکند. بلکه کمی بیندیشند و با زندگی و سرمایه مردم کمتر بازی کنند.
هر کسی می تواند فقط به دو نفر بگوید که به اصلاحطلبان رای بدهد. به کسانی که مظلومانه در یک میدان نابرابر قرار گرفتهاند.
بعد از چند سال هنرمندان دوباره در انتخابات شرکت کردند و از اصلاحطلبان حمایت کردند. به برخی از آقایان گویا خیلی فشار آمده که از تلویزیون و رسانههای دیگر استفاده کردند که مثلاً تکذیب کنند. آخر از چی نگرانید؟ شما که هر کاری میخواهید انجام میدهید."
***
مسعود مشهدی در وبلاگ "تلخنوشتههای یک مشهدی" در یادداشتی با نام "رایهای سنتی و افکار متحجرانه" مینویسد:
"هرسال قسمت عمدهای از آرای ماخوذه رو ارای سنتی تشکیل میده...! مخصوصاً وقتی که قشر جوان و تحصیل کرده تمایلی به رای دادن نداشته باشه این آرای سنتی تاثیرگذارتر و تعیین کننده میشه شاید خدا به خاطر این عبادات آخر عمر از گناهان جوانی انها درگذرد! اینان چون اکثراً کم سواد یا بیسواد و فاقد شناخت از کاندیداها میباشند معمولاً به مشورت روی میآورند
اصولگراها هر سال حساب ویژهای روی این قشر باز میکنند و منابر و مساجد رو محلی برای تبلیغات خود میکنند و منبریها هم با روش مخصوص به خود این قشر رو چون هرز ابی هدایت میکنند به پای محصول کاشته شده! بشنوید از یک آخوند منبری که بعد از نماز میگفت:
یه عمر عبادت میکنی! مسجد میری! نماز میخونی! روزه میگیری! به فقرا کمک میکنی! دست به سر بچه یتیم میکشی! برا امام حسین اشک میریزی! خلاصه یه عمر مثه یه مسلمون زندگی میکنی...! اجل که میاد سراغت اشهدت رو میگی و جان به جان آفرین تسلیم میکنی! شب اول قبر خوشحالی که بارت سبکه و میتونی جواب نکیر و منکر رو بدی! اما میدونی که اول ازت سوال میکنن که رای دادی یا نه! میدونی رای دادن هم مثه نماز واجبه! اما مسلمون فقط رای دادن نیست که! باید بدونی به کی رای بدی که آب به اسیاب دشمن نریزه! با اسراییل و امریکا زد و بند نکنه! به اسلام خیانت نکنه! پیرو ولایت باشه! پیرو حسین باشه و...
قشر سنتی خدا ترس هم از ترس آتش جهنم بعد از تمام شدن منبر یکی یکی خدمت حاج آقا میرسن که حاج آقا جان به کی رای بدیم که عاقبت بخیر بشیم! که رو سفید بشیم! که بهشت بهمون واجب بشه و حاج آقا هم به وظیفه شرعی خودش عمل میکنه و این امت خدا ترس رو راهنمایی میکنه !
این توقع زیادیه که از این رایهای سنتی انتظار معجزه داشته باشیم! رایهای سنتی عوام آدم های سنتی و متحجر رو سر کار میاره! و این دور باطل همچنان ادامه داره."
مشهدی در پست جالب دیگری با نام "پدر سوختگیهای انتخاباتی" مینویسد:
"با نزدیک شدن به زمان انتخابات، بازار انواع پدر سوختگیهای تبلیغاتی هم داغ شده و بعضی از کاندیداها که مجلس رو مدینه فاضله و کعبه امال خودشون میدونند برای رسیدن به اون، از هیچ کاری رویگردان نیستند! فعلاً منحرف کردن افکار عمومی به هر نحوی در صدر امور قرار داره! قیافه گرفتنهای معصومانه با لبخندهای نچنانی هنوز هم برای فریب قشر سنتی کارآمده! دگمههای زیر گلو بسته! جای مهرهای نمایان بر روی پیشانی! همه و همه سعی در جلب و جذب مخاطب داره! همه خودشون رو نوکر و خدام ملت میدونند و له له میزنند برای خدمت کردن!
برای قشر تحصیلکرده و فرهنگی هم ژستهای قلم به دست گرفته و پشت میز نشسته با حالت فکورانه... انگار که فقط منتظره بره مجلس تا تمام مشکلات کشور رو به طرفهالعینی حل کنه! برای قشر رمانتیک و حساس هم گل در دست گرفتن و وعدههای رنگارنگ دادن با تیپهای جوانپسند!
یه عده هم پارو فراتر گذاشته و دست به اعمال فریبکارانه میزنند! مثلاً در یکی از شهرهای شمالی، نمایندهای اگهی های ترحیم خودش رو به وفور چاپ و در سطح شهر پخش کرده! از اینطرف هم روز بعد بلافاصله تکذیبیه فوت خودش رو از طریق درج در جراید و آگهی های فراوان در سطح شهر پخش کرده و نوشته که به کوری چشم دشمنان زنده است و هدفی جز خدمت به خلق ندارد و این عمل ناجوانمردانه اعلام فوت او، کار رقبای انتخاباتی بوده و انشالله با رای مردم به مجلس رفته و مشت محکمی به دهان دشمنان خواهد زد! جل الخالق
کاندیدایی که بخواد نمایندگی مجلس رو با گول زدن مردم به دست بیاره، قطعاً در مجلس هیچ غلطی نمیکنه الا بستن بار خودش و فک و فامیل متعلقه!... ماها ول معطلیم!"
***
آرمین سنایی که از اصفهان وبلاگ مینویسد در وبلاگ "ما همه خوبیم" میگوید من طرفدار اصلاحطلبها نیستم پس رای میدهم:
"شک ندارم اگر وضعیتی که برای اصفهان پیش آمد و تمامی نامزدهای اصلاحطلب ردصلاحیت شدند و حتی جبهه مشارکت را به حمایت از کاندیداهای مستقل واداشت، برای تهران هم بوجود میآمد حتی سید محمد خاتمی و مهدی کروبی هم انتخابات را تحریم میکردند. اما اصلاحطلبی مترادف با طرفداری کورکورانه از اصلاحطلبان نیست، بلکه گاه در تضاد و تناقض است، اصلاحطلبی منشی است که موقعیت و مکان نمیشناسد و این است دلیل من برای مشارکت حتی در این وضعیت.
من نمیتوانم ببینم لیست جناح راست با درصدی بالا به مجلس راه یابد. شاید جمهوریت دارد نفسهای آخر را میکشد ولی من نمیتوانم تماشا گر باشم. اطرافیانم را هم به تماشا دعوت نمیکنم. من مدیونم به خودم. من حق زندگی کردن در شرایط بهتری را دارم و برای رسیدن به این حق تلاش خواهم کرد و فقط حرف نمیزنم. حتی اگر شکست را نزدیکتر از رگ گردن به خود حس کنم. من مدیونم به ۱۰۰ سال مبارزه برای جمهوریت و آزادی. نمیتوانم با سکوت در نابود شدن آن همه تلاش شریک شوم. من قسمتی از نقشهی شوم استبداد نخواهم بود. من برای ماندن جمهوریت، تلاشم را میکنم هرچند شکست به من پوزخند بزند. من مدیونم، به تلاشهایی که با همرزمانم در ستاد دکتر معین انجام دادیم. نمیخواهم آن خاطرههای خوش دیگر تکرار نشود. نمیخواهم انتخابات مجلس هشتم آخرین انتخابات باشد. تحریم من یعنی شرکت در نابود کردن نظامی که فردای سقوطش یعنی آغاز استبدادی وحشتناکتر، حتی اگر این نظام دست به خودکشی زده باشد من او را تشویق نخواهم کرد به این فعل ناثواب. صدای بغضآلود امروز من فریادیست برای فردای من. این صدا فردا به من خواهد گفت تو بیگناهی، تو به این منجلاب به خواست خود نیامدی."
***
نویسنده وبلاگ "سرخوشان همینطوری"
که طرفدار شرکت در انتخابات است می نویسد:
"نمیدانم با رأی ندادن می توانیم چه تغییری ایجاد کنیم.با رأی ندادن به کدام هدف نزدیک می شویم؟اصلا عدم شرکت ما در انتخابات می تواند کدام تأثیر را در ذهن و عمل مسؤلان کشور بجای بگذارد؟
فرض کنیم که رأی ندهیم و همه ی نمایندگان مجلس از طیفی باشند که مخالف اصلاحات هستند.یعنی مجلس یکدست در اختیارشان باشد.چه فایده ای دارد؟آیا جز آنست که با فراغ بال در دشت بی انتهای خواسته ها و آرزوهای شان جولان می دهند بی آنکه مانعی بر سر راهشان باشد؟بی آنکه تذکری بشنوند؟
اما بفرض رأی دادن شاید بتوان چند نفری را با زور و التماس در میان اکثریت یکدست شان قرار داد تا بتوانند دست کم خبرمان کنند که در مجلس چه خبر است.این تنها فایده ی رأی دادن هست و مجبوریم به حداقل بسنده کنیم با اینکه می دانیم هر ملتی به حداقل ها بسنده کند هرگز روی پیشرفت را نخواهد دید.پس من رأی میدهم."
***
فرزانه ابراهیمزاده در وبلاگ "کوپه شماره ۷" مینویسد:
"این روزها به هر چیزی که دست میزنی بوی انتخابات میدهد. بویی که بعضی اوقات حال را به هم میزند. هر کسی سعی میکند خودش را به طیفی بچسباند و بعضی از چیزهایی که پیش از بوده را به فراموشی بسپارد. در این میان تلویزیون از این همه خبر مهمی که در گوشه کنار دنیا اتفاق میافته دربست در خدمت انتخابات و برخی جناحهای خاص است و البته در کار تخریب جمع دیگری. نکته جالب اینجاست که باز مردم و حضورشان اهمیت پیدا کرده است و البته سر و کله تحریمیها هم پیدا شده است. کسانی که معتقدند رای نمیدهند چون نتیجه مشخص است و باقی قضایا. در مورد رسانه ملی و تلاشش برای مشارکت مردم در انتخابات میخواستم بگویم. این روزها هر کانال و برنامه تلویزیونی را میبینید حتی برنامه گزارش ورزشی جدا از انتخابات نیست. در بخشهای مختلف خبری هم به جای اینکه به مسایل مهمی مثل قطعنامه شورای امنیت و این حرف ها بپردازه با تمام قوا در مورد انتخابات گزارش پخش میکنند. انگار در این مملکت خبر دیگری نیست. امشب بخش خبری ۲۱ که مهمترین بخش خبری است گزارشی از تاریخ مجلس نشان داد. در مجلس شورای ملی رفته بود. تیتر گزارش اگر اشتباه نکنم سیاه سفید خاکستری از خانه من بود. نکته جالب در روایت تاریخش این بود که در بخشی از آن به موضوع به توپ بستن مجلس اشاره کرد و گفت مردم بعد از استبداد صغیر فهمیدند که تا حکومت سلطنتی هست این خانه، خانه آنها نخواهد بود. حکم کلی هم داد که بیست و چهار دوره مجلس شورای ملی همه مجالس فرمایشی و مجلس شاه بوده است. موضوع اینجاست که اگر چنین بوده پس آیتالله کاشانی و مدرس هم نمایندگان شاه بودند و نه نماینده ملت؟ دوره هایی مثل مجلس سوم، مجلس پنجم، مجالس دوازده تا هفدهم و همه فرمایشی بود؟
جالب بود که از حوادث مهم تاریخ مجلس که می گفت، گفت باید یادی کنیم از سیدحسن مدرس با زیر آهنگ مرغ سحر مرحوم بهار. بعد بلافاصله سرود ای ایران زیر آهنگ شد و تصاویری از نفت نشان داد و به موضوع ملی شدن نفت اشاره کرد و آن را غرورآمیزترین تصمیم مجلس دانست بیآنکه نامی از دکتر محمد مصدق و تلاش او و یارانش برای ملی کردن نفت کشیدند."
***
اسماعیل آزادی در "وب قلم" در پست" انتخاب فریاد" نوشته است:
بهاره رهنما، بازیگر سریال های سیما بیانیه انتخاباتی ائتلاف اصلاحطلبان را امضا کرد و بیکار شد. البته برای ما هیچ تعجبی ندارد چرا که خیلی وقت است که پوست کلفت شدهایم.
متاسفانه هزینه مشارکت سیاسی در ایران برای نخبگان هنری و اجتماعی بسیار سنگین است و از سوی دیگر رانت مشارکت در قدرت هم برای این قشر بسیار سنگین است.اما این سنگینی کجا وآن سنگینی کجا.
هنرمندی چون شمقدری از احمدینژاد حمایت میکند به طرفهالعینی میشود مشاور رییس جمهور. هنرمند دیگری هم یک بیانیه امضا میکند از کار بیکار میشود.
ای کاش ایران زیر فشار خارجی نبود تا به خاطر این همه انحصارطلبی و خودسری انتخابات را تحریم می شد.
چقدر دردناک است که این آقایان تا این حد از حس ایران دوستی ما ایرانیان سوء استفاده و از آن استفاده ابزاری میکنند. شاید به این بحرانها زندهاند!
به هر حال برای انتخاب حتی "یک فریاد" باید در انتخابات شرکت کرد."
***
نویسنده وبلاگ "مینیمالهای من" مینویسد:
"جمله “من در انتخابات شرکت میکنم تا سرنوشت خودم را،
خودم تعیین کنم!” دقیقاً مثه جمله “عزیزم باور کن، من بدون تو
میمرم“ میمونه. از هر دوش داره گند دروغ و ریا بلند میشه."
مرتبط: انتخابات مجلس هشتم و وبلاگستان
انتخابات مجلس و وبلاگستان
عبدی، مرعشی، شکوری راد و انتخابات
وبلاگ نویسان و تحریم انتخابات مجلس
دلایل وبلاگنویسان برای مشارکت در انتخابات
انحلال سیاست
اکبر اعلمی، رضا حجتی، شهاب الدین طباطبایی
یک کرسی هم یک کرسی است
تاییدیه میخواهی بیا شورای نگهبان توبه کن
شأن فقیه، تعیین حکم شرکت در انتخابات نیست
فقهای شورای نگهبان در نماز به جنتی اقتدا نمیکنند!
جمهوریت کیش، اسلامیت مات
نباید برای گرفتن قدرت بیش از حد احساس تکلیف کرد
|
نظرهای خوانندگان
نمي دونم بخش "نظر بدهيد" جاي مناسبي براي اظهار تشكر هم هست يا نه؟
-- مسعود ، Mar 14, 2008 در ساعت 05:09 PMاما به هر حال مراتب قدرداني خودم رو بابت اين گزارش، و سرجمع كردن مطالب واظهار نظرهاي وبلاگ نويسان در موضوع شركت يا عدم شركت در انتخابات اعلام مي كنم.
خوب بمانيد...
شما بی طرف نیستید و اصل بی طرفی در خبر رسانی را رعایت نمی کنید. حتی عنوان خبرتان هم جهت دار است. البته شما هم تقصیر ندارید. کسی که پولتان را می دهد انتظارهای خاصی هم از شما دارد. ولی خوب شد که مردم این همه رای دادند. امیدوارم بفهمید که مردم ایران آن هستند که هستند. نه آن که تحلیل های آبکی شما تلاش دارد نشان دهد.
-- امیر ، Mar 15, 2008 در ساعت 05:09 PM------------------------------
زمانه: مخاطب عزیز زمانه دارای جهتگیری معینی در انتخابات نیست و صرفا بیانگر جهتگیریهای دیگران است چنانکه طیفی از نظرها در زمانه منعکس شده است. با اینهمه از هر نوع رفتار دموکراتیک حمایت می کند.