رادیو زمانه > خارج از سیاست > انتخابات ۸۶ > تاییدیه میخواهی بیا شورای نگهبان توبه کن | ||
تاییدیه میخواهی بیا شورای نگهبان توبه کنرضا شوقیدر بخش دیگری از وبلاگستان و انتخابات به چند وبلاگ که درباره انتخابات و حال و هوای این روزها نوشتهاند، میپردازیم: حسین زمان در وبلاگش «کبوتر قاصد» به نقل سخنان علیاکبر محتشمیپور، از اعضای شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز پرداخته و از قول او مینویسد، اول باید 12 عضو شورای نگهبان رد صلاحیت شوند: «عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز با اشاره به نامهای از امام خمینی(ره) به شورای نگهبان اظهار کرد: «وقتی یکی از اعضای شورای نگهبان به یکی از جوانان مسلمان تهمت کمونیستی زده بود و او را ردصلاحیت کرده بودند، امام(ره) برآشفته شد و برای شورای نگهبان توبیخ نوشت که شما به چه حقی کسی را که نماز میخواند ردصلاحیت کردهاید؟ امام(ره) هشدار داده بودند که بترسید از آن روزی که انجمن حجتیه و این متحجرین شما را به جایی بکشانند که جوانان ما در خیابانها علیه شورای نگهبان شعار بدهند.» حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر محتشمیپور با انتقاد از روند رد صلاحیتها در شورای نگهبان گفت: «بسیاری از کسانی که امروز ردصلاحیت شدهاند در طول ۳۰ سال انقلاب در کنار انقلاب و امام(ره) بودهاند و برای این نظام جانفشانی کردهاند و عاشق نظام و انقلاب هستند.» وی در ادامه افزود: «با این اوصاف اگر قرار باشد شورای نگهبان به چنین چهرههایی اتهام ضدیت با نظام و ولایت فقیه بزند «اول باید ۱۲عضو این شورا ردصلاحیت شوند.» وبلاگ «پایگاه اطلاعرسانی انتخابات مجلس هشتم» که به اطلاعرسانی در مورد اخبار انتخاباتی کرمانشاه مشغول است، در یادداشتی با عنوان «ائتلاف بزرگ اصلاحطلبان» به نقل سخنان عبدالله ناصری سخنگوی ستاد ائتلاف اصلاحطلبان پرداخته و در مورد شرایط این ستاد جهت حمایت از نامزدهای انتخاباتی می نویسد: «عبدالله ناصری در گفتوگو با بهارستان ایران با اشاره به وضعیت پیش آمده برای اصلاحطلبان پس از رد صلاحیتهای انجام شده گفت: با توجه به این که محدوده انتخاب کاندیداهای اصلاحطلب بسیار محدود شده و برخی از نیروهای دیگر نیز به عنوان گزینههای مورد حمایت توسط ستاد ائتلاف اصلاحطلبان مطرح شدهاند، این ستاد سه شاخص اصلی را برای حمایت از کاندیداها مد نظر قرار داده است. وی تصریح کرد: احتمال کسب آرا توسط نامزدهای مورد حمایت باید بالای 50 درصد باشد. ناصری پذیرش مشی اصلاحات و چارچوب و فعالیت حرکت و فعالیت اصلاحات در ده سال گذشته را یکی دیگر از ملاکهای مورد نظر برای حمایت از کاندیداهای ستاد ائتلاف اصلاحطلبان ذکر کرد. ناصری درباره سومین شرط ستاد ائتلاف درباره کاندیداها نیزگفت: کاندیداهای مورد حمایت از سوی دیگر نباید حرکت اصلاحطلبی را تخطئه کرده باشند. ناصری درپاسخ به سئوالی پیرامون اخذ توبه نامه از برخی از کاندیداهای ردصلاحیت شده و تائید آنان پس از این توبه نامهها گفت: بر اساس شنیدهها برخی از کاندیداها توسط شورای نگهبان دعوت شده و فعالیتهای اصلاحطلبانه خود را انکار کردهاند. چنانچه این موارد صحت داشته باشد هر چند که ما شرایط آنان را درک میکنیم و معتقدیم که برخلاف میل باطنی خود نسبت به این کار اقدام کردهاند، اما کسانی که فعالیتهای اصلاحطلبانه خود را تخطئه کرده باشند و توبهنامهای در این رابطه امضا کرده باشند، درلیست ستاد ائتلاف اصلاحطلبان قرار نمیگیرند. سخنگوی ستاد ائتلاف اصلاحطلبان تصریح کرد: از برخی از کاندیداهای اصلاحطلب و کسانی که در آستانه انتخابات مجلس هفتم به دلیل عدم آمادگی شرایط برای برگزاری انتخابات نامه استعفا امضا کردهاند، خواسته شده بود که نامهای برای بیان ندامت از اقدامات خود بنویسند که به دلیل این که این امر را صحیح نیم دانستند نسبت به این کار اقدام نکردند. ناصری با اشاره به رد صلاحیت بسیاری از مدیران، چهرههای دانشگاهی و نمایندگان سابق مجلس در شهر تهران تصریح کرد: ستاد ائتلاف اصلاحطلبان در شهر تهران نیم توانند لیست کاملی را داشته باشند. وی درباره سرلیست ستاد ائتلاف اصلاحطلبان در شهر تهران نیز تصریح کرد: همانطور که قبلا هم عنوان شده بود، بحث سرلیستی مطرح نبوده است و بعد زا استعفای دکتر عارف نیز موضوع سرلیستی منتفی شده است.» محمد آقازاده در وبلاگش میگوید که اصلاحطلبان یا به عبارت دیگر جناح چپ برای همیشه از بازی قدرت حذف شده اند: «جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب خود خواسته از قطار خودیها پیاده نشدند، ولی بلیتی که در جیب داشتند بدون اعلام قبلی باطل شد. اما این حزب و سازمان به صرف حضورشان در انتخابات توانستند فضایی فراهم کنند که مجوز تائید صلاحیت حاشیهنشینان اصلاحات صادر شود. این حاشیهنشینان چه انتخاب شوند و چه نشوند این آخرین باری است که به حساب دیگران اجازه ورود به یک انتخابات مهندسی شده را مییابند. حاشیهنشینان اگرچه توانستند با نقد متن اصلاحات در فضای انتخابات باقی بمانند، ولی اگر نتوانند پشتیبانی جریان اصلی را بدست بیاورند در روز انتخابات پیشاپیش باید سند باخت را به نام خود مهر کنند، ولی راضی کردن دوستان سابق آسان نیست، چرا که با کوچکترین همراهی از سوی آنها در مراحل بعدی باید تجربه تلخ ردصلاحیت را با اشکال دیگر تجربه کنند. تردیدی نیست در خود این گروه نه ظرفیت روانی کافی٬ نه مهارت سیاسی لازم و نه پایگاه اجتماعی قابل قبولی برای جلب نظر طبقات متوسط که حامی اصلی هر جریان اصلاحی هستند وجود ندارد. سرنوشت این گروه آنست که با شعارهای تند ولی بی مضمون انتخابات را گرم کنند، بدون اینکه از این تنور گرم نانی در سفره آنها گذاشته شود. به این دلیل در پایان بازی در خواهند یافت که بازی پایانی شان را به صحنه بردهاند. آنها به همان مکانی رانده خواهند شد که بهصورت طبیعی اصلاحطلبان قرارگرفتهاند. با این تفاوت اگر متن اصلاحات به صورت فردی و نه جمعی شانس بازگشت به صحنه سیاست ورزی را دارند، ولی این حاشیهنشینان برای همیشه باید تقدیر ناگزیرشان را بپذیرند و از قطار سیاست بیرون رانده شوند. انتخابات مجلس هشتم بسیار مهم و سرنوشتساز است. نه بهخاطر ترکیبی که این مجلس خواهد یافت. چون بدون هیچ اما و اگر میتوان این ترکیب را در افق آینده دید. چرا که یک جناح مهم سیاسی بدون آنکه بخواهد بعد از انتخابات خود را ناخواسته در دایره غیر خودی ها خواهد یافت و حتی این فرصت را به این جناج نخواهند داد که به انتخابات ریاست جمهوری بیاندیشند. آنها می توانند در حاشیه قدرت نقش منتقد فعال را بازی کنند و به مرور ذخیرهای از پایگاه اجتماعی فراهم کنند. ورود به این صحنه نیاز به فداکاری٬ تیزهوشی و تطبیق با شرایط بیقدرتی را دارد که بسیاری نخواهند توانست خود را با آن سازگار کنند. برخی از آنها در نهاد قدرت بدون هیچ هویت خاصی حل خواهند شد. تعداد زیادی به انزوا پناه خواهند برد و تنها گروه محدودی نشان خواهند داد سیاستمدار دوران بحران و بی قدرتی هم هستند و تن از حرفهایی که میزنند نخواهند زد.» او همین سرنوشت را برای کارگزاران هم محتوم میبیند: امیر خرم در وبلاگ «امید» به بررسی طرح نظارت بینالمللی بر انتخابات که اولین بار از سوی نهضت آزادی مطرح شد، پرداخته و ضمن نگاهی به پیشینه انتخابات گوناگون در جمهوری اسلامی میگوید دیگر اعتمادی به برگزارکنندگان انتخابات برای برگزاری انتخاباتی آزاد باقینمانده است: «برای پی بردن به دلیل درخواست نهضت آزادی ایران مبنی بر دعوت از سازمانهای بینالمللی جهت نظارت بر انتخابات مجلس هشتم، کافی است چند گامی به عقب برداریم و نیم نگاهی به انتخاباتهای گذشته بیاندازیم. هنوز از خاطرها نرفته است که در هنگام انتخابات دور ششم مجلس شورای اسلامی، چگونه با ابطال یکباره چند صد صندوق رای از سوی شورای نگهبان، آقای علیرضا رجایی، کاندیدای نیروهای ملی - مذهبی از دور انتخابات حذف شد و در نهایت آقای حداد عادل جای ایشان را گرفت. در آن هنگام صدای اعتراض آقای رجایی البته به جایی نرسید، لیکن ورود بخش اعظمی از نیروهای اصلاحطلب به مجلس، مرحمی شد بر زخم بیعدالتیای که بر ایشان رفته بود. اما در پایان عمر مجلس ششم و انتخابات دور هفتم مجلس، موضوع به حذف کاندیداهایی از احزاب بیرون از حاکمیت مانند نهضت آزادی ایران و نیروهای ملی - مذهبی ختم نشد و دامان تمامی نیروهای اصلاحطلب را فرا گرفت. ردصلاحیت بیش از سه هزار نفر از داوطلبان نمایندگی که تقریباً تمامی نیروهای اصلاحطلب را در بر میگرفت، گام بلندی بود که نگاهبانان قانون اساسی در جهت یکدست نمودن مجلس هفتم برداشتند. چه بسا داوطلبانی که سابقه مبارزات آنها در رژیم پیشین، از اعضای شورای نگهبان نیز بیشتر بود، اما بهدلیل ارتباط با رژیم سلطنتی پیشین رد صلاحیت شدند. روحانیونی که بدلیل عدم اعتقاد به اسلام صلاحیتشان تایید نگردید و مسلمانان متشرعی که حکم ارتداد در مورد آنها صادر شد. در یک کلام، بسیاری از اصلاحطلبان در این دوره با اتهاماتی مانند عدم اعتقاد به اسلام، عدم وفاداری به نظام جمهوری اسلامی، سوء شهرت در محل زندگی خود، ارتداد، ارتباط با عوامل رژیم پیشین و... رد صلاحیت شدند. جالب آنجا است که بر خلاف تبصره ماده پنجاه قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی که نهادهای بررسی کننده صلاحیت نامزدها - از جمله شورای نگهبان - را ملزم مینماید که «ردصلاحیت داوطلبان نمایندگی مجلس شورای اسلامی باید مستند به قانون و بر اساس مدارک و اسناد معتبر باشد»، بهراحتی از سوی شورای محترم نگهبان زیر پا نهاده شد و هیچگاه دلایل رد صلاحیت این افراد ارایه نگردید. البته توجیه دبیر محترم این شورا آن بود که بهدلیل حفظ آبروی این افراد، از افشای مدارک و مستندات موضوع ردصلاحیت آنها معذور است. لیکن بیاد داشته باشیم که در همان مجلس ششم، قانونی از سوی نمایندگان تصویب شد، مبنی بر آنکه در صورت ردصلاحیت داوطلبان نمایندگی و در صورت درخواست آنها، شورای نگهبان موظف به ارایه مستندات قانونی و دلایل خود، صرفاً به داوطلب ردصلاحیت شده است. طبیعی بود که این مصوبه از سوی شورای نگهبان رد شود، لذا این مصوبه مجلس بر طبق قانون به مجمع تشخیص مصلحت ارسال شد و این مجمع نیز نظر مجلسیان را مورد تایید قرار داد. لذا ارایه مستندات رد صلاحیت داوطلبان نمایندگی از سوی شورای نگهبان و بر اساس خواست شخص رد صلاحیت شده، تبدیل به قانونی شد که برای همه نهادهای ذیربط - از جمله شورای نگهبان - لازمالاجرا گردید. بر طبق همین قانون نیز جمعی از نیروهای اصلاح طلب از شورای نگهبان درخواست کردند که مدارک و مستندات خود را دال بر عدم صلاحیت آنها، برایشان ارسال نماید. لیکن هیچگاه مدرک و سندی از سوی این شورا برای آنهایی که متهم به فساد، بیدینی، ارتداد و اتهاماتی از این قبیل شده بودند، ارسال نگردید. اما داستان به اینجا ختم نشد. کسانی مانند دبیرکل نهضت آزادی ایران که مورد اتهام سنگین ارتداد قرار گرفته بودند، از دبیر محترم شورای نگهبان شکایت به دادگاه بردند تا آزمونی باشد بر میزان استقلال قضا در این مرز و بوم. لیکن کدام دادگاه است که به خود جرأت دهد دبیر شورای نگهبان را به محضر قاضی فراخواند و از او دلیل و مدرک بطلبد. این همه و چه بسا بیش از آنچه آورده شد را قطعاً آقای موسویلاری بهتر از نویسنده میدانند، چرا که بخش اعظم آنها در زمانی رخ داد که از اتفاق، ایشان متولی برگزاری انتخابات بودند. از انتخابات دور نهم ریاست جمهوری نیز سخنی نمیگویم جز همان که آقای هاشمیرفسنجانی در نماز جمعه بر زبان راند و شکایت تنها نزد خداوند برد. اینک از آقای موسویلاری سوال مینمایم که با چنین پیشینهای از شورای نگهبان و نیز سخنان سخنگوی محترم این شورا در مورد انتخابات پیشرو مبنی بر آنکه «ردصلاحیت شدههای دورههای گذشته، باز هم رد صلاحیت خواهند شد»، جایی برای اعتماد به مسئولین امر در برگزاری انتخاباتی آزاد بر اساس استانداردهای جهانی در انتخابات آتی میگذارد. همچنین از یاد نبریم سخنان دبیر محترم این شورا را مبنی بر آنکه در بررسی صلاحیت نامزدهای نمایندگی، اصل بر برائت نخواهد بود. معنای دیگر این سخن آن است که تمامی نامزدها، علیالاطلاق فاقد صلاحیت هستند، مگر آنکه خلاف آن ثابت شود. دیدگاهی که به صراحت خلاف قانون اساسی،شرع مقدس و نیز منطق میباشد.» امیر خرم در ادامه موسویلاری، وزیر سابق کشور که با طرح نظارت بینالمللی بر انتخابات مخالف است را خطاب قرار داده و مینویسد: «جناب آقای موسویلاری، در چنین فضایی چگونه میتوان بر یک حزب سیاسی که در تمامی ادوار پیشین انتخابات، این چنین بر او ظلم روا داشته شده است، خرده گرفت که چرا اینک از قانونگرایی مسئولان امر ناامید گشته و به نظارت سازمانهای بینالمللی روی آورده است. آیا درخواست از حکومت که به یکی از تعهدات بینالمللی خود در خصوص لزوم ایجاد شرایط مناسب جهت برگزاری انتخابات آزاد و منطبق با استانداردهای حقوق بشری پایبند باشد و بدان عمل نماید، توهین به ملت است یا زیر پا نهاده شدن قانون توسط نهادهایی که خود باید حافظ و نگاهبان آن باشند. آیا هنگامیکه در کشورهایی مانند فلسطین، روسیه و ترکیه، انتخابات اخیر آنها بنا به درخواست دولتهایشان تحت نظارت سازمانهای بینالمللی انجام شد، اهانتی به ملل آنها صورت گرفت یا منافع و امنیت ملی آنها به مخاطره افتاد و یا بالعکس نظارت این سازمانها، وجهه جهانی دولتهای مطبوع آنها را ارتقاء بخشید. حال چگونه است که چنین درخواستی که در ادبیات سیاسی کشورهای جهان، امری عادی و در جهت ارتقاء سطح همبستگی ملی و افزودن اعتبار دولت مرکزی تعریف میگردد، در کشور ما اینگونه، حساسیتها را برمیانگیزد و چنین واکنشهایی را موجب میگردد.» پویا در «وبلاگ پویا» به تعریف مفهوم اصلاحطلبی میپردازد. او معتقد است که اصلاحطلبی فقط یک شعار نیست بلکه یک فرهنگ است: «من فکر میکنم اصلاحطلبی یک نوع شیوهی بودن است، یک فرهنگ است. البته آنجا که پای سیاست به میان میآید اصلاحطلبی، شعار و سیاست هم هست. اصلا اصلاحطلبی با شعار «تغییر» در سطح اجتماع اظهار وجود میکند. اما با این حال اصلاحطلبی را اگر فقط به شعار و سیاست کاری که نه، به سیاستبازی محدودش کنیم، خیلی زود خودمان را به نیروها یا آدمهایی غیرقابل اطمینان و غیرجدی که نمیتوان روی آنها حساب کرد، تبدیل خواهیم کرد. اصلاحطلبی غیر از فرهنگ، یک نوع گفتمان هم هست. نمیتوان در فرهنگ و گفتمان گذشته ماند و برای مدت طولانی ادعای اصلاحطلبی داشت. به نظر من اینها مشکلات بزرگ و پیچیدهای هستند که اصلاحطلبان حکومتی در کشور ما با آنها روبهرو هستند. یک نمونهی این مشکل را این روزها که اصلاحطلبان حکومتی با فشار جناح مقابلشان روبهرو شدهاند و باید میدان را پیش از شروع بازی به آنها واگذار کنند، میتوانیم ببینیم.» نویسنده این وبلاگ سپس به نقد اصلاحطلبان میپردازد و میگوید: «مهمترین عنصر فرهنگ اصلاحطلبی در جامعهی ما، تغییر در فرهنگ «خودی و غیرخودی» است. فرهنگ مشارکت حداکثری مردم در امور خودشان است. در گفتمان و زبان اصلاحطلبان حکومتی، آنچه ناپسند است این است که رقیبان حاکم، در وفاداری و التزام آنها به نظام و عقیده آن نظام شک کردهاند. گفتمان، گفتمان این نیست که این تقسیم بندی خودی و غیر خودی است که مشکلساز است. گفتمان این است که جای «ما» در آن دایره ی تنگ خودیها باید باشد. و غیر خودیها همچنان غیر خودی باقی میمانند. یا وقتی که آقای دادفر میگوید: «چنین مجلسی نمیتواند در راس امور باشد.» یعنی مجلسی که در انتخاباتاش اجازهی رقابت به اصلاحطلبان حکومتی داده نشده باشد. خوب، می شود پرسید که از مجلس اول تا هفتم، کدامشان در راس امور بودهاند؟ اصلا راس امور بودن یعنی چه؟ جز این است که اراده و رای مجلس تعیین کنندهی قوانین باشد؟ مجلسهای شورای ما از همان ابتدا یا زیر چتر کاریزمای رهبری (دوران آقای خمینی) بودند و یا اسیر نظارت استصوابی. در اوج دوران اصلاحات یعنی مجلس ششم هم مجلس قدر و شانی در ساختار قدرت نداشت. پس ما از چه حرف میزنیم؟ همین که ما هم شریک در قدرت باشیم، مجلس در راس امور می نشیند و چندصدایی در جامعه حاکم می شود؟ یعنی محور یک جامعه ی تکثرگرا و مردم سالار در حضور داشتن اصلاح طلبان دولتی در ساختار قدرت است؟ همه گفتمان اصلاحطلبی تبدیل شده است به اصرار در اثبات مسلمان معتقد بودن و التزام قلبی و عملی داشتن به آن چیزی که مدعی اصلاح آن هستند! همه میخواهند ثابت کنند صلاحیت دارند، آنهم بر طبق معیارهایی که جناح رقیب گذاشته است. سوای این همه جار و جنجال، کاش اصلاحطلبان حکومتی بیایند و صادقانه و دقیق بگویند آنها چه چیزی را میخواهند اصلاح کنند؟ قبلا من میپرسیدم اصلاحطلبان حکومتی چگونه میخواهند این ساختار پیچیده را اصلاح کنند. یعنی راه حلشان کدام است؟ حالا یک قدم هم عقبتر میروم و برایم این سوال مهمتر است که اصلاحطلبان حکومتی اگر در صورت راضی شدن رقیب یا حکم حکومتی رهبر و یا هر چیز دیگر بر مخدهی قدرت تکیه زدند، بگویند که چه چیز را میخواهند اصلاح کنند؟» آرش پاک اندیش، عضو شورای مرکزی شاخه جوانان و دانشجویان حزب اعتماد ملی در وبلاگش «سفیر مسلمان» در مورد سخنانی که نامزدها درزمان تبلیغات انتخاباتی میزنند، مینویسد: وظیفهى نماینده این است که بتواند قانون مورد نیاز کشور را پیدا کند، آن قانون را جعل کند. وقتى قانون شد، یعنى قاعدهاى گذاشته میشود، دستگاههاى اجرایى و قضائى مجبورند برطبق قانون عمل بکنند و عمل میکنند. وعدههاى غیر عملى دادن، وعدههاى بزرگ دادن، اینها ملاک نیست؛ باید مردم توجه کنند؛ گاهى علامت منفى هم هست.» پاکاندیش در مورد تخریب سایر نامزدهای انتخاباتی توسط رقبا یا طرفدارانشان میگوید: من بهطور جد از همه کسانى که نسبت به نامزدهاى مختلف علاقهمندى دارند، درخواست میکنم، اصرار میکنم که این علاقهمندى خودتان را از راه تخریب دیگران، اهانت به دیگران، متهم کردن دیگران نشان ندهید. هرچه میخواهید، از نامزد مورد علاقهى خودتان تمجید کنید، تعریف کنید؛ اما دیگران را تخریب نکنید. این علامت بدى است. بعضى جاها در دنیا معمول است اسرار خانوادگى یکدیگر را برملا میکنند، عکسهاى پنهانى از هم میگیرند، افشا میکنند. خوب، همانهایى هستند که وقتى هم رفتند مجلس - دیدهاید در تلویزیون - سر یک مسئلهاى مىافتد به جان هم، با مشت و لگد با هم رفتار میکنند! اینکه امتیاز براى نماینده نیست.» اثر گذار بودن وبلاگها بعضی از نامزدهای انتخاباتی را بر آن داشته که علاوه بر وبلاگنویسی، از سایر وبلاگنویسان بخواهند که آنان را در وبلاگ خود معرفی کرده و از آنها تبلیغ کنند. یک نمونه را شیرین احمدنیا در وبلاگ «از زندگی» برای خوانندگانش مینویسد: «یکی از دوستان وبلاگی نادیدهام پیامی برایم فرستادهاند و اعلام کردهاند که «با اهداف خدمت به خلق خدا از شهر... کاندید مجلس» شدهاند و از آنجا که مرا بنا به دلایلی به آن شهر مرتبط میدانند از من خواستهاند که ایشان را معرفی کنم. البته ایشان از من خواستهاند که کامنتشان را منتشر نکنم و من هم این کار را نکردم، اما فکر کردم پاسخی که میخواستم به صورت خصوصی برای ایشان بنویسم را در این جا بیاورم. البته من در این که ایشان قصد خدمت به خلق خدا را دارند و قصدشان از داوطلب نمایندگی مجلس شدن هم در همین راستاست شکی ندارم، اما این که ایشان چنین مینویسند این شبهه را ایجاد میکند که احتمالاً خدای نکرده برخی افراد دیگری هستند که قصد کاندیدا شدن دارند با اهدافی غیر از خدمت به خلق خدا که مسلماً این وصله به هیچ وجه به داوطلبین نمایندگی مجلس ما نمیچسبد! بنابراین ارجاع به این نکته نمیتواند انگیزهای بشود برای من که بخواهم ایشان را معرفی کنم. مرا بهخاطر سرپیچی از آنچه درخواست نموده بودید با بزرگواری عفو بفرمایید.» آیدین فرهنگی در وبلاگ «یادداشتهایی برای مخاطب احتمالی» از وعدههای تو خالی و گاهی اوقات باورناکردنی بعضی از نامزدهای انتخاباتی یاد کرده و یک نمونه را با عکسی که در یک نشریه محلی به چاپ رسیده، در وبلاگش با عنوان «وعده جدید انتخاباتی» آورده است: «وقتی همه چیز جدیت خود را از دست میدهد، وقتی همه شعارها و وعدهها رنگ میبازد، شعارهای جدیدی زاده میشود؛ مثل شعار انتخاباتی این هموطن ما که چند روز پیش در تیتر یک نشریهای محلی به قضاوت ملت گذاشته شد: اردبیل پایتخت میشود!» مرتبط: |
نظرهای خوانندگان
جمله هایی که از وبلاگ آرش پاک اندیش نقل کرده اید، نوشته های خودش نیستند، بلکه قسمتهایی از سخنرانی آقای خامنهای در یزد است. در وبلاگ آقای پاکاندیش هم این جمله ها به صورت نقل قول ذکر شده اند، امّا شما طوری نوشته اید که انگار اینها نوشتههای شخص آقای پاکاندیش است.
-- مصطفی ، Mar 1, 2008 در ساعت 08:06 PM