رادیو زمانه > خارج از سیاست > تحولات رسانه ای > برادر کیهان | ||
برادر کیهانماهمنیر رحیمیدید و درک و برداشت و بازتاب شما از رویدادها به واقع جای تحسین دارد که به راستی از عهدهی کمتر ذکاوتی بر میآید اینهمه دگربینی و دگراندیشی و دگرخوانی و دگرتابی. به گفتهی برخی روانشناسان، ما هر چه را بخواهیم میبینیم؛ نه دقیقاً آنچه را قابل دیدن است. هر چه را بخواهیم میشنویم؛ نه لزوماً آن صدایی را که شنیدنی است. هر آن گونه که بخواهیم در مییابیم؛ نه حتماً آنچنان که میتوان در یافت. این دسته از صاحب نظران معتقدند: جهانبینی ما نه کاملاً برخاسته از حواس ششگانهی ماست و نه حقیقتاً از واقعیات بیرونی نشأت میگیرد؛ بلکه عمدتاً از خواست درونی ما بر میآید که عواملی دیگر نیز درکار شکلدهی آن دخیلند. لذا من، نه میتوانم و نه میخواهم که تغییری در «ارادهی معطوف به قدرت» و بینش و عمل شما ایجاد کنم و نه در پدیدههای موجود. به دلایلی که در یادداشت قبلی شمردم، خود را موظف به پاسخگویی به شما نمیدانم. ضمن آنکه، پاسخ را در برابر پرسش میدهند و نه حکم صادره و تصمیم گرفتهشده. برای تسهیل مقایسهی اتهامات شما و توضیحات من به بخش مربوط به خودم، چند قسمت را کنار هم میآورم: شما مدتی پیش (در «خبر ویژه، هم فحشا هم اندیشه» یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۵ - ۲۱ صفر ۱۴۲۷ - ۱۱ مارس ۲۰۰۷ - سال شصت و چهارم-شماره ۱۸۷۵۸) نوشتید: و من اکنون مینویسم: به گمانم، تنها نخی که اسامی خرد و کلان در فهرست شما را به هم ربط میدهد، زبان فارسی است و ایرانی بودن. وگرنه، کندذهنی مرا ببخشید. تأکید میکنم که متأسفانه، من سهمی در راهاندازی رادیو زمانه نداشتهام. و تا جایی که من میدانم، شمار دیگری از دوستانی که شما نامشان را ردیف کردهاید، هیچ دخلی در این رادیو ندارند. شما (در «گزارش تحلیلی کیهان از پروژه جدید ناتوی فرهنگی در هلند: پشت صحنه اسلامستیزی در رسانههای اروپایی» پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۶ - ۲ ذی الحجه ۱۴۲۸ - ۱۳ دسامبر ۲۰۰۷ - سال شصت و چهارم - شماره ۱۸۹۵۴۳) نوشتید: در آن گزارش، «ب.ر» گرافیست ماهنامه «کیان» صراحتاً از تمایل بیمارگونهاش به زن شوهرداری که او نیز از اعضاء تحریریه ماهنامه «کیان» بود، پرده برداشت. این زن (م.م.ر) نیز که با وقاحتی بیمانند در این گفتوگوی رادیویی به عنوان کارگردان حضور داشت، یک پادوی سازمان جاسوسی سیا است که پس از همکاری با ماهنامه «کیان» به روزنامه «انتخاب» (ارگان رسمی دفتر تبلیغات اسلامی قم) رفت و در ابتدای دهه هشتاد، به پراگ گریخت و در رادیو فردا (ارگان سازمان جاسوسی سیا) مشغول به کار شد. او اکنون از سردبیران «رادیو زمانه» است {...} خانم «م.م.ر» که برنامه «جنسیت و جامعه» را برای این رادیو کارگردانی میکند، تمام کوشش بر این است که ادبیات اروتیک را در زیر پوست طرح مسائل اجتماعی گسترش دهد. عناوین برنامههای ساخته شده توسط این عضو سابق محفل کیان، شامل «سکس و جوان امروز» «روسپیگری و جامعه» «سکس و سیاست جمهوری اسلامی ایران» و ... است که در ۱۸ برنامه از فروردین تا مرداد ۱۳۸۶، توسط فرستنده «رادیو زمانه» پخش شد. {..} سرویس اطلاعات و امنیت هلند که از سال ۱۳۸۲ با شاگردان «عبدالکریم سروش» در حلقه اینترنتی ملکوت (مهدی جامی، مهدی خلجی، ماهمنیر رحیمی و داریوش محمدپور) در ارتباط بود، اداره این رادیو را زیر نظر «فرح کریمی» به آنان سپرد.» حال اگر شما همچنان (در «پسلرزههای یک گزارش» شنبه اول دی ۱۳۸۶ - ۱۱ ذی الحجه ۱۴۲۸ - ۲۲ دسامبر ۲۰۰۷ - سال شصت و چهارم - شماره ۱۸۹۵۵۰) مینویسید: « "م-رحیمی" (عضو سابق حلقه کیان)» من مجبورم، نه برای شما که نیک به گفتهی خود آگاهید، بلکه برای مخاطبانتان روشنتر کنم که آنچه «حلقهی کیان» خوانده شده، بزرگان فکری و نویسندگان دائم و مدیران آن نشریه را شامل میشود و نه کارمندان را. من هم هر چند به طور رسمی و تماموقت در تحریریه مشغول بودم، افتخار بودن در گرد آن حلقه را نداشتم. تأکید میکنم ویراستار یک نشریه بودن با تغذیهی فکری برای آن نشریه فرق بسیار دارد؛ این تجاهل از اهل فن در کیهان، بعید است! شما جملهی «ابراز مهر باسم را که کاملاً خارج از چارچوب اداری و ساختمانی بود، محترم میشمرم» را (در همان یادداشت اخیر خود) چنین تفسیر کردید: و من چه میتوانم بگویم جز آنکه: نه در محل زندگیام، امریکا و نه در این یادداشت زمانه، بلکه اگر مراجع قضایی جمهوری اسلامی ایران هم احضارم کنند، حاضر میشوم و در دادگاه «وقاحتبار و بیشرمانه» دوباره تکرار میکنم که: بیتردید من نیز باسم را دوست داشتم و دارم. وقتی مجرد بودم، یک دوست یا خواستار بود و پس از سالها که دوباره مجرد شدم، این بار از راه دور، دوباره گفت «دوستت داشتم.» و من دوباره میگویم این محبت آشکار و پایدار را (سوای تجرد یا تأهل) تا به آخر ارج مینهم. اما این، و آن گفتوگوی رادیویی (تنها دستاویز و استناد شما) چه ربطی به «رابطهی نامشروع» و دیگر اتهامات دارد؟ آنهم نه فقط میان من و باسم، بلکه به ظن شما، بین کل کیان و کل جهان!؟ شما (در همان) نوشتید: و من یک سئوال پیش میکشم: نمونهای که من در نخستین خاطرهام از کار در مطبوعات ایران آوردم، آیا نماد یا نمایندهی «همه ایرانیان متدین و متشرع» بود؟ شما (در همان) به طعن نوشتید: و من جسارتاً جدی میگویم: نمیدانم شما به چه انگیزه اصرار دارید ما هنوز زن و شوهر باشیم؛ ولی به هر روی اگر به راستی میخواهید میانجی یک آشتی شوید، و مرا با آقای خلجی همچنان نسبتدار میپسندید؛ اختلافات ما به کنار؛ حتی شما را در امر خیر مانع نمیشوم. بسمالله شما (در همان) نوشتید: من از رشتهبرنامهای که ساختم، «جنسیت و جامعه» نه احساس جرم میکنم و نه خطا؛ ولو آنکه تا به کمال برسد، فرصت بسیار میخواست و میخواهد. من از بازگفتن و نوشتن خود خجالت نمیکشم، ولی، کدام یک از شما، دست کم یک بار به کسی نگفته که «عاشق» هستید؟ اگر نگفتید، یا دل نداشتید یا جرأت و یا از مسئولیت پس از آن گریختید. و داشتن این همه، جرم باسم رسام است که از عشقی کلی دم نمیزند؛ در خوف و خفا و زیر گوش معشوق زمزمه نمیکند؛ بلکه از یک رسانه، و رسا، یک اسم خاص را و یک فرد مشخص را خطاب قرار میدهد. قصد پخش آن گفتوگو، نمونه آوردن بود از «بیپردگی، بیباکی ِ نایاب و ماندگار» من یک راز دیگر خود را علنی میکنم: وقتی میخواهم تشخیص دهم که آیا کاری «نامشروع» است یا «بد»، از خود میپرسم: اگر کسی از آن باخبر شود، شرمنده نمیشوم؟ و در این مورد به همه جواب میدهم: همچنان دوستی با انسانی هنرمند چون باسم رسام را، ولو از دور، گرامی میدارم. این است فهم من از بنیان و گام نخست «مدرنیته»: پشت شیشه آمدن همهی هر هزار لایهی انسان؛ از عشق تا سیاست. برادر کیهان اما از یاد نبریم خط افتراق بین یک کشور قانونمند و وطن عزیز من ایران را: یک قانون، برای همه است و یک بام، چند هوا ندارد. کوچکترین ناسزا و ناروا در دادگاهی ذیصلاح بررسی میشود که همه را به یکسان زیر پوشش دارد. صادقانه سؤال میکنم: غیر از شما و معدود نشریاتی که گویا در قوهی قضاییه جمهوری اسلامی مصونیت تضمینی دارند، یک نمونه رسانه در ایران سراغ دارید که بتواند دروغهای شما را به افراد حقیقی و حقوقی وارد کند و کارش به توبیخ و توقیف نکشد؟ اگر هست، مرحبا بر این «اسلامیت» که نه فقط برای اتهام، بلکه برای توهین و افترا هم دلیل و مدرکی طلب نمیکند. و اگر نیست، آفرین بر این «آزادی و برابری» |
نظرهای خوانندگان
دوستان.
-- فرشته ، Dec 23, 2007 در ساعت 01:28 PMاین همه تلاش برای پاسخگویی به کیهان را راستش نمی فهمم. مگر نه این که یکی از اهداف مقالات آنچنانی کیهان همین بزرگ نمایی خود است . بار اول نیست و آحریش هم نخواهد بود که کیهان زمین و زمان را به هم می دوزد که اتهامات آنچنانی به این و آن بزند و از شیوه دروغ هرچه بزرگتر باورش آسانتر استفاده می کند. و از این بابت رسوای خاص و عام است. سعی در پاسخگویی کشدار فقظ آنان را به اهدافشان نزدیک تر می سازد. من وقتی مقاله کیهان را خواندم فقط لبخندی زدم و فکر کردم که زمانه دارد جایی برای خودش باز می کند که آقای شریعتمداری دوباره اینچنین برآشفته شده و دوباره شمشیر را از رو بسته.
من هم با فرشته موافقم.
-- dr jack ، Dec 23, 2007 در ساعت 01:28 PMزنده باشی ماه منیر جان. همه ی ما دوست داریم. اصل مخاطبه، کیهان هر کاری بکنه نمی تونه زمانه رو از چشم ما بندازه چون زمانه مال مردمه، مال مخاطبه.
-- هادی ، Dec 23, 2007 در ساعت 01:28 PMموفق باشید
خانم رحیمی عزیز
-- م - لبو فروش ، Dec 23, 2007 در ساعت 01:28 PMالبته اگر این کلمهی "عزیز" ایجاد دردسر نکند و داستان خواندنی دیگری در رسایش سروده نشود، باید عرض کنم که:
" یک مرید خر به از یک ده شش دانگ است"
الغرض،
برادر کیهان، بیشتر دنبال جذب مرید خر می گردد تا یک دانگ گوش شنوا، چرا که برای گوش شنوا روضهخوانی نمیشود کرد و نوحهی این آقایان تنبان دریده تنها به درد گرمابه می خورد که در آن هر صدای نکرهای به سر و صورت دیواره بیچاره میماسد و صیقل می خورد و منعکس میشود در کلهای گچی و خیال برشان می دارد که شده اند مر حوم "ننه سی" و حالا لُنگ تکان بده و کی نده...
ذهن مخاطب اگر کپک نزده باشد، باید بدون درج توضیحات شما هم با شنیدن نام برادر کیهان و سابقهی امورات فرهنگی و هویت سازی اش، بی معطلی سنگ کوب کند و پا بر پدال ترمز مرحمت نماید و خود حدیث مفصل بخواند از این مجمل. چرا که دشنام شنیدن از کیهان شرم نیست، وای به حال و روز کسی که برادر کیهان در رسایش در دُهل بکوبد در سنایش مجیز بگوید.
القصه:
من هم مثل سایر دوستان فکر می کنم که با قلم فرسایی در رد یا تایید و یا اعتراف به گنهاهان کرده و نکرده برای این آقایان کاتولیک تر از پاپ، نه تنها حسن قلی مو در نمی آورد بلکه حکایت همان مثل فارسی است که: " من سخن از آسمان گویم و او ریسمان".