به مناسبت هفتاد و پنج ساله شدن بیبیسی
بخش فارسی بیبیسی از سال ۱۹۴۱تا ۱۹۷۹
نویسنده: معصومه طرفه پژوهشگر رسانه- دانشگاه لندن
ترجمه و تلخیص: بنفشه سرتیپی
رادیو بخش فارسی بیبیسی در سالهای پایانی جنگجهانی دوم به راه افتاد و در روابط بریتانیای کبیر و دنیای فارسی زبان- هنگام وقوع شرایط سیاسی دشوار- نقشهای عمدهای ایفا کردهاست. این رادیو در ۶۶ سال گذشته در مقابل نفوذ نازیها در ایران، سقوط رضا شاه پهلوی در سال ۱۹۴۱، بحران نفتی اواخر دهه چهل و پنجاه و در انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ کارکرد ویژهای داشته است.
رادیو بیبیسی فارسی هنوز هم بهعنوان یکی از مهمترین منابع خبری ایرانیان در کشمکشها و بحرانهای جهانی قلمداد میشود، اما اعتماد به اخبار و اطلاعات بیبیسی زیر سایه بدبینی راهاندازی و حمایت مالی آن از سوی وزرات خارجه این کشور قرار دارد. این نوشته تلاش میکند نشان دهد حکومت بریتانیا تا چه اندازه در پی این بوده که از این بنگاه خبری بهعنوان یک ابزار تبلیغاتی و تاثیرگذار استفاده کند. بنابراین سه دوره زمانی عزل رضا شاه، مذاکرات نفتی ایران و بریتانیا بین سالهای 1948 تا ۱۹۵۳ و سالهایی که به انقلاب اسلامی منجر شد را مورد بررسی قرار داده است.
منابع نوشته اخیر نیز شامل مصاحبه با افرادی که در بخش فارسی بیبیسی کار میکنند، آرشیو بخش فارسی، اسناد بایگانی شده و منابع دست دومی مثل کتابهایی که به صورت مستقیم در بخش فارسی یا انگلیسی هر دو حاکمیت یا در بیبیسی با این مساله در ارتباط بودهاند، هستند.
بخش فارسی و رضا شاه
بخش فارسی بیبیسی از زمانی که حکومت بریتانیا به پادشاه ایران، رضا شاه پهلوی به خاطر همفکری با نازیها بدگمان شد، راه اندازی گردید. در واقع رضاشاه در سال ۱۹۲۳ با حمایتهای دولت بریتانیا به قدرت رسید و متعهد شد در جنگ بیطرف بماند. اما گرایش او به نازیها، بریتانیا را در مورد به خطر افتادن منافع متحدین در شرق، نگران کرد. مطالعه مکاتبات سفارت بریتانیا در ایران با وزرات خارجه در لندن، نشان میدهد برنامه های جنگ، در حد انتظار، پیش نمیرفته است. ایرانیان زیادی به رادیو بیبیسی گوش میدادند. سر ریدر بولارد، سرکنسول بریتانیا در ایران غالباً به این موضوع اشاره میکرده است: «موفقیت تبلیغاتی آلمان در ایران و شکست تبلیغاتی بریتانیا ما را مجبور میکند که جلوی پیشرفت آن را بگیریم.»
در ۲۹ دسامبر ۱۹۳۹سر بولارد پیشنهاد کرد که بیبیسی میتواند برنامههای فارسی هم داشته باشد. لیسی با گالری از بخش شرقی اداره خارجه در ۸ فوریه ۱۹۴۰ در پاسخ به وی نوشت: «من میدانم که در حال حاضر زبان فارسی در صدر لیست زبانهای در انتظار توجه قرار گرفته و خزانهداری برای راهاندازی این بخش مساعدت خواهد کرد.»
انتخاب آقای گلدنینگ، نخستین مسئول بخش فارسی بیبیسی از سوی استیونسن؛ رییس بخش شرقی در یادداشتهای سر بولارد در تهران ثبت شده است. در همان یادداشت، بیبیسی برای دو مسأله حضور نخست وزیر در افتتاحیه بخش فارسی و خطگیری برای دوری از یکسری موضوعات و تأکید بر موضوعات دیگر، راهنمایی خواسته است. در یادداشتی درباره خطگیری بیبیسی درباره رضاشاه میخوانیم: «شاه چهره محبوبی نیست، اما قدرت را کاملا در اختیار دارد و به نظر میرسد در قدرت باقی بماند. در حالی که نباید بیش از حد درباره او چاپلوسی شود، او باید به عنوان فردی فعال و حاکمی روشنفکر معرفی شود، که زیر سایه حاکمیتاش ایران به قدرتی اقتصادی- فرهنگی تبدیل خواهد شد.»
البته این خطدهی مثبت، عمر چندانی نداشت. اسناد وزارت خارجه بریتانیا نشان میدهد این کشور تا چه اندازه از همکاری نکردن رضاشاه در اخراج تعدادی از سه هزار آلمانی که گمان میشد در ایران زندگی میکنند، کلافه شده بود. اداره اطلاعات بریتانیا هم اسنادی را مبنی بر وجود برخی جاسوسان معروف آلمانی چون؛ فرانتز مایر در ایران به دست آورده بود.
در ۲۲ آگوست ۱۹۴۱ در یادداشتی که از سوی سر ريدر بولارد، رئيس نمايندگی بريتانيا در تهران، به وزارت خارجه ارسال شد، خطی که بیبیسی باید آن را دنبال می کرد، به این ترتیب تشریح شده بود: «شاه در زمان سربازی، فردی قابل احترام بود، اما بعدها مشخص شد که استبداد و آزمندی او را به مرد دیگری تبدیل کرد. تصرف زوری زمین، فشار بر کارگران، فقر عمومی و ارتشا، کمبود شدید آب، مالکیت وی بر کارخانهها، داراییهای شخصیاش، تسلط انحصاری وی بر قیمتها، درگیری با تجارت تریاک، بد رفتاری با سربازان، ضعف تشکیلات سیاسی، قانون اساسی اسمی، پارلمان بیقدرت، انتخابات فرمایشی... چیزهایی هستند که میتوانند برجسته شوند. در ضمن به این نکته که در زمانی که شاه مثل هیتلر، فکر میکند مردم گوسفند هستند و تنها به درد فرمانبرداری کورکورانه میخورند، انگلیس دارای حکومتی دموکراتیک است نیز اشاره گردد.»
عباس دهقان، گوینده باتجربه بیبیسی فارسی در مصاحبهای به مناسبت شصت و پنجمین سالگرد راهاندازی این بخش میگوید: «ما چیزی را میخواندیم که باید خوانده میشد. اجازه نداشتیم هیچ تغییری ایجاد کنیم. همیشه دو انگلیسی که به فارسی صحبت میکردند، اخبار را بازبینی کرده و به آنچه می گفتیم با دقت گوش میکردند.»
در سال ۱۹۴۴دولت بریتانیا متوجه شد بیبیسی بیشتر از آنچه که مورد انتظار بوده تاثیر داشته است. در یادداشتی از سر بولارد به وزارت خارجه آمده است: «این بخش، وزنی غیر قابل توصیف داشته، به صورتی که بنگاه خبری ما بهصورت رسانه محلی در ایران درآمده و شنوندگان زیادی به آن گوش میدهند.»
وزارت خارجه در ۱۰ فوریه ۱۹۴۴ تصمیم گرفت سطح روابط با تهران را از کنسولگری به سفارتخانه ارتقا دهد و از طریق سفیر انگلیس، برنامههای فرهنگی گستردهتری را در تهران دنبال کند. در آوریل ۱۹۴۳، سر بولارد به Fco نوشت: «توسعه کنسولگری بریتانیا در ایران میتواند با ارزش باشد چرا که فرصت ارتباط با نسل جدید و شانس نفوذ بر آنان را در اختیار ما قرار میدهد.»
بخش فارسی و ملیسازی نفت
دوره پس از جنگ در ایران، زمان اصلاح و نوسازی بود. بعد از رضا شاه، پارلمان بهطور فزایندهای به مرکز تصمیمگیری تبدیل شده بود. استقلال و بینیازی از قدرتهای خارجی در دستور کار قرار گرفت و کمپانی نفتی ایران و انگلیس که ابزار کنترل اندوختههای نفتی ایران بود نخستین هدف این دستور کار شد. طبق توافق کمپانی ایرانی - انگلیسی (AIOc) و دولت ایران که در سال ۱۹۳۳ امضا شد، انحصار و امتیاز کشف و استخراج نفت جنوب ایران به همراه چگونگی پالایش و بهرهبرداری از آن به (AIOc) اعطا شد. همزمان با افزایش جریانهای موافق ملی کردن نفت در ایران، انگلیسیها به بند ۲۱ قرارداد اشاره میکردند که تأکید میکرد «این امتیاز انحصاری نباید توسط دولت ایران فسخ بشود و مفاد مندرج در آن نباید شامل هیچ تغییری شود.»
در گرماگرم مناقشه بین دو حکومت (برسر ملی شدن نفت) سند روشنگری وجود دارد که نشان میدهد چگونه بیبیسی به کمک بریتانیا میآید. اول مارس ۱۹۵۱، آقای فورلانگ نماینده بریتانیا که به تازگی از ایران دیدن کرده بود در نامهای به آقای سرپل در خزانهداری و آقای باتلر در وزرات سوخت و نیرو گفتوگو بر سر این موضوع در بیبیسی را پیشنهاد میکند: «آقای فرانسیس شفردید (سفیر بریتانیا در ایران) پیشنهاد داده – و ما هم با آن موافق هستیم- که در این مرحله ویژه بحران نفتی، بیبیسی باید مسأله مشخصی را تلقین کند. یادداشتی را که حاوی خلاصهای از آنچه که ما فکر میکینم میتواند در این زمینه مفید باشد را به پیوست ارسال کردهام. این یادداشتها، عملی نبودن ملیکردن، گرفتاریهای اقتصادی و دیگر خسارات این وضعیت را نشان میدهد.»
گزارش تحليلی بیبیسی سه روز بعد در چهارم مارس دقیقاً قبل از رأیگیری برسر ملی کردن صنعت نفت در پارلمان ایران، منتشر شد. بخشی از این گفتوگو که به نام نویسنده آن در سند اشاره نشده است در ذیل میآید:
«در وهله نخست، باید یادآور شد که در کمپانی نفتی ایران - انگلیس مبالغ زیادی سرمایهگذاری شده است و لغو خودسرانه این قرارداد بینالمللی به اعتبار و آبروی ایران در دنیا به شدت لطمه میزند... علاوه بر این ایران وقتی فکر کند باید براساس حکم دادگاه بینالمللی بهای سنگینی معادل دهها میلیون پوند بپردازد- که قطعاً کمپانی مستحق دریافت آن است- دیدنی خواهد بود.»
دقیقاً مشخص نیست این برنامه و دیدگاهها تا چه اندازه به وسیله تحلیلگران ارایه شدهاند، اما نکته جالب اینکه چنین احکامی بهصورتی مستقیم مطرح شده است. در یادداشتی با عنوان «خطوطی برای دایره خبر و بیبیسی»، سفیر بریتانیا در تهران، نکات ذیل را برای به تصویر کشیدن چهره مصدق پیشنهاد میکند:
۱- حداقل توضیح درباره (AIOc) ۲- تأکید بر اینکه مصدق تسویه حساب عادلانه و مساوی را رد کرده است. ۳- تأکید بر انگلیسی- آمریکایی بودن پیشنهاد. ۴- تأکید بر اینکه مصدق به همکاری دعوت شده اما امتناع کرده است. ۵- سخنرانی مصدق حاوی اطلاعات نادرستی درباره میزان غرامت و درآمدهای بودجهای بود. ۶- هزینه ناروایی بر اقتصاد ایران تحمیل نشده است. ۷- مطلقا در مورد مخالفت با پیشنهادات تفسیری نشود. ۸- پرهیز از انتشار متن غرامت مورد توافق.
مخالفت با مصدق هرچه که به دنبال داشت، این اثر را بر ذهن بسیاری از ایرانیان برجا گذاشت که بیبیسی همکاری نزدیکی با دولت دارد.
الول ساتن کارمند (AIOc) و بخش فارسی بیبیسی در کتابش در مورد تفسیرهای بیبیسی مینویسد: «از لندن، جایی که بیبیسی پیامهایش را به زبان فارسی مخابره میکرد به ایرانیها گفته میشود که در صورتی که کمپانی نتواند به کارش ادامه دهد کارکنان (AIOc) ایران را ترک میکنند و اگر این اتفاق بیفتد، صنعت نفت سقوط میکند و اگر صنعت نفت سقوط کند اقتصاد ایران سقوط خواهد کرد.»
نورمن کمپ که خود را گزارشگر ثابت آبادان معرفی میکند در کتابش به نام آبادان مینویسد: «ناگهان موجی از روزنامهنگاران به سوی ایران سرازیر شد.»
منوچهر انوار یکی از گویندگان بخش فارسی بیبیسی در مصاحبه با همان بخش به یاد میآورد: «همیشه به ما میگفتند چه بگوییم و چگونه آن را مطرح کنیم. وقتی به خبرهای مخالف مصدق میرسیدیم ناگهان هم گویندگان ایرانی برای دو هفته ناپدید میشدند. آنها هیچ راه دیگری به جز آوردن انگلیسیهایی که قادر به فارسی صحبت کردن باشند، نداشتند؛ چراکه ایرانیها در اعتصاب به سر میبردند. واحد خبر پر بود از کسانی که فارسی را با لهجه غلیظ انگلیسی صحبت میکردند.»
بخش فارسی و انقلاب اسلامی
بخش فارسی بیبیسی در سالهایی که به انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ منجر شد، نقش بیسابقهای بازی کرد. اگرچه ما هنوز موفق به دستیابی به اسناد وزراتخارجه بریتانیا (FCO) که مدارکی بر وقوع انقلاب باشند نشدهایم، اما بسیاری از کسانی که در آن سالها در بیبیسی کار میکردند به نقش این رسانه در این مسأله شهادت دادهاند. یکی از ادعاهای رایج میان ایرانیان مخالف انقلاب اسلامی این است که اخبار مربوط به ایران، در صدر خبرهای بیبیسی قرار گرفته بود. شاهد اینکه بیبیسی برنامه تظاهرات را قبل از اینکه در ایران اعلام شود، منتشر میکرد.
از لطفعلی خنجی؛ یکی از با سابقهترین گویندگان بخش فارسی بیبیسی در سالهای پیش از انقلاب پرسیدم که چرا شنوندگان چنین احساسی به بیبیسی دارند؟ او در پاسخ گفت: «کسانی که در بیبیسی کار میکردند تمایلات و ارتباطات خودشان را داشتند. من خودم اصلیترین ارتباطم با ملیون بود و مثل دیگر دوستانم ترجیح میدادم اخبار مربوط به توسعه یافتگی را منتشر کنم.»
رشد تکنیکهای ارتباطی، به این معنی بود که بیبیسی میتواند از فاصله دور از اروپا هم شنیده شود، ضمن اینکه روز به روز بر تعداد ایرانیانی که در اقصی نقاط جهان پراکنده بودند و برسر برقراری دموکراسی در ایران مبارزه میکردند، افزوده میشد. عامل دیگر افزایش پوشش خبری ایران، اعزام چندین گزارشگر به نقاط مختلف این کشور بود و این به این معنی بود که بهطور ناگهانی حجم خبرهای ارسالی از ایران، افزایش یافت. ضمناً شیوههای نوین پخش برنامه مثل مصاحبه هم مجاز شمرده شدند.»
خنجی برای رد کردن این باور که بیبیسی انقلاب ایران را حمایت میکرد، مثالی میزند: «من می خواستم با آیت الله خمینی مصاحبه کنم و مقدمات آن را هم فراهم اورده بودم ولی وقتی به استودیو رفتم مارک داد (Dodd) رئیس آن زمان بی بی سی به استودیو آمد و پرسید برای چه می خواهید مصاحبه کنید؟ در این زمینه زیاده روی نشود واخبار یکطرفه نباشد. او اجاره مصاحبه را نداد.» ابوالحسن بنی صدر که امکان مصاحبه را فراهم آورده بود خود در گفتگویی با بخش فارسی بی بی سی می گوید: «من پیشنهاد مصاحبه با خمینی را مطرح کردم. اما خمینی امتناع کرد و گفت: بیبیسی به انگلیسیها تعلق دارد و این مصاحبه منافعی برای ما نخواهد داشت. وقتی به او گفتم بقیه رسانههایی هم که شما حاضر به مصاحبه با آنها شدهاید خارجی هستند و تفاوتی با آنها ندارند، او قانع شد و مصاحبه را پذیرفت.»
پرویز راجی، سفیر ایران در بریتانیا، نقل میکند: «پس از پایان نشست وزرات خارجه، دیوید اون، وزیر خارجه انگلیس به همراه خلعتبری وزیر خارجه ایران به سمت من آمدند. وزیر امور خارجه ما از موضوعاتی که در بیبیسی مطرح میشد ناراحت بود و اقرار کرد از دلواپسی و اشتیاق بیبیسی نسبت به دشمنان در مقایسه با دوستان گیج شده است. وزیر خارجه انگلیس خندید و گفت: با حرف شما موافقم، ولی نمیتوام کاری در این مورد انجام دهم.» دوباره بر اینکه بیبیسی کاملا از وزارت خارجه مستقل است، اصرار ورزید.
خبرنگاران بیبیسی همیشه در ایران تحت فشار قرار داشتند. در اول دسامبر ۱۹۷۸ رادجی نوشت که وزیر خارجه به او اطلاع داده که «نماینده بیبیسی به خاطر ارایه توضیحی درباره جعل خبر به وزارت خارجه فراخوانده شده است. برای اطلاع شما میگویم که احتمال اخراج او از کشور هم وجود دارد.»
اگرچه در طول سالهای نزدیک به انقلاب ۱۹۷۹، رابطه بیبیسی فارسی با میلیونها انقلابی تغییرات عمیقی یافت، اما مشخص است که فشارهای رسمی و غیر رسمی بر بخش فارسی بیبیسی برای کاهش گزارشهای حوادث ایران که منجر به انقلاب شد وجود داشته است.
آن روزها بیبیسی فارسی مورد وثوق و علاقه بسیاری از مردم عادی ایران بود و روزهایی که تنها مورد علاقه روشنفکران جامعه بود، سپری شده بود. اما هنوز باید منتظر ماند تا پس از بررسی اسناد FCO و آرشیو بیبیسی به نکات مهمتری درباره رابطه این رسانه و سالهای نزدیک به انقلاب اسلامی دست یابیم. این اسناد قرار است تا یکی دو سال آینده منتشر شود و تحقیق حاضر بر اساس آن اسناد روزآمد خواهد شد.
به طور کلی، می توان گفت که خود بی بی سی نیز در آن سالها از کشمکش های میان بخشهای خبری بی بی سی و دولت گزارش داده است. بعلاوه، هرگز رابطه خود با دولت بریتانیا را پنهان نکرده است. در سایت بی بی سی جهانی می خوانیم که: «وزارتخارجه بریتانیا بودجه بخش جهانی بی بی سی را تامین می کند. در حالی که بخش جهانی بی بی سی استقلال کامل سردبیری و مدیریتی از دولت دارد ما درک مشخصی از ارجحیتهای بین المللی دولت بریتانیا داریم که آن را به عنوان یکی از عوامل استراتژی خود در نظر می گیریم. با اینکه تاکید می کنیم این تنها عامل نیست. به همین سبب ما کرارا در تبادل اطلاعات با وزراتخارجه بریتانیا شرکت و با آنها مباجثه می کنیم.»
------------------------------
منبع: The BBC Persian Service 1941-1979
|
نظرهای خوانندگان
felan bbc bayad be fekre nahveh bade eraeh khabr va gooyandegie por az ghalat va gheyre herfei khod bashad. .aan bbc mored etemad mardom be dalil kam savadi farsie gooyandegan digar vojood nadarad har chand ke hanooz dar tanzim khabar ba tavajoh be ahdafe bbc kare khodra khoob anjam midahand ..
-- narges ، Dec 22, 2007 در ساعت 04:14 PMخانم طرفه آگاهانه يا نا اگاهانه كمي تا قسمتي بند را آب داده اند ايشان ضمن اقرار به اينكه بر روي كار آوردن و خلع رضا شاه از سلطنت و هم چنين در ناموجه جلوه دادن چهره و سقوط دولت ملي دكتر مصدق حكومت فخيمه دست كه چه عرض كنم تمام قد حضور داشته است تا نوبت به انقلاب 1978 ميرسد از تمايل شخصي آقاي خنجي به مليون صحبت به ميان مياورند اانگار يادشان رفته كه يك پرارگرف بالاتر آقاي دهقان گقته اند كه گوينده حق پس و پيش كردن كلمه اي را نداشته است تا چه رسد به اعمال نظر شخصي.
-- مزدك بامدادان ، Dec 23, 2007 در ساعت 04:14 PMميگويند دولت فخيمه در شهريور 1320 به محمد رضا شاه پيغام داد همان گونه كه ما پدرت را سر كار آورديم و برداشتيم با تو هم چنين توان كرد. حال تو حيث مفصل بخوان از اين مجمل.
narges khanom ghorban e dahaanat ke gol gofti . khoob bood 2 kalmeh ham az roozi 100 baar gadaaeye SMS kardaneshaan gofteh boodi
-- mahjoob ، Dec 23, 2007 در ساعت 04:14 PMبی بی سی : شریک کوچک خد ا
« مارگارت مید» مردم شناس مشهور که زمانی کتاب « انسان شناسی به مثابه علم انسانی » او در حکم انجیل مردم شناسان بود جمله ای دارد در توصیف آمریکایی ها و جمله ای در توصیف انگلیسی ها. او در باره آمریکایی ها می گوید: « آمریکاییان دنیا را چونان فضایی وسیع ، دست یافتنی و در کنترل انسان می بینند که بر روی آن آنچه را که می خواهد می سازد... احساس مهم ، توانایی کنترل محیط است.» (1) آنچه را مید اشاره می کند می توان در سیاست جهانی آمریکا دید: اروپاییان نمی توانند درک کنند که چرا آمریکا به هر قیمت بر ضرورت تغییر رفتار ایران تاکید می کند. طرفه آنکه گروهی از آنان از تغییر رژیم در ایران سخن می گویند در حالی که حتی سیاست تغییر رفتار رژبم ایران هم اگر نگوییم نتیجه عکس داده است حد اقل این که نتیجه ای نداده است.در این جا من نمی خواهم بگویم سیاست امریکا درست است یا نادرست بلکه مراد من اشاره به نوع نگاه مورد اشاره مید است که همواره سیاست آمریکا را در نوعی چالش با محیط قرار می دهد.
همین نگاه را در رسانه های رسمی دولت آمریکا نیز می توان دید. هنگامی که اصرار داشته باشیم با رسانه محیط را کنترل کنیم ناچاریم بیش از آن که از آنچه در محیط در حال رخ دادن است حرف بزنیم از آنچه دوست داریم رخ بدهد حرف بزنیم. به تعبیر دیگر رسانه بیش از این که مشاهده گر باشد ، کنشگر خواهد بود. البته در عالم واقع نه مشاهده گر کامل وجود دارد نه کنشگر کامل اما بحث بر سر نسبت میان مشاهده و کنش است . هنگامی که کفه سیاست رسانه ای به نفع مشاهده بچربد آن وقت امکان حضور رویداد های بیشتر و با موقعیت متناسب با تحولات واقعی ، در رسانه فراهم خواهد شد. نمونه روشنی از این نوع رسانه را می توان در بی بی سی پیدا کرد. از این نظر بی بی سی یک الگوی مناسب به دست می دهد. بی بی سی مثل خوش نشین های روستا ها که در فصل بعد از برداشت محصول در میدان ده پای دیوار در سایه یا آفتاب – بسته به آب و هوا – می نشینند و در سکوت همه را می پایند ، همه جا هست و انگار هیچ جا نیست. از این نطر این رسانه یکی از بزرگترین دستاورد های انسان مدرن است ، دستاوردی بسیار مهمتر از فرستادن انسان به ماه. منظور من باز هم این نیست که بی بی سی در همه چیز بی طرف است بلکه مساله فراتر از بی طرفی یا طرفداری است ، مساله این است که این رسانه پشت سر تحولات حرکت می کند نه پیشتر از آن. از این رو این رسانه به شناخت دقیق از تحولات بیرون از خود متکی است تا به فوت و فن های رسانه ای که بیشتر به صنعت رسانه دامن می زند تا به حضور رسانه در زندگی مخاطب. نتیجه این سیاست برای ما در ایران آن بوده است که بی بی سی توانسته است در فراز و نشیب های آزادی و سانسور در تاریخ معاصر ایران نقش مهمی را به عنوان ارائه دهنده جامع ترین و باالنسبه واقعی ترین در اکثر اوقات بازی کند. حتی بدگویی های از بی بی سی هم ناشی از آن است که در زندگی مردم ایران حضور دارد و این ربطی به سیاست این یا آن دولت بر سر کار آمده در خانه شماره 10 داونینگ استریت ندارد بلکه بیشبر به فرهنگ رسانه ای ناشی از فرهنگ انگلیسی متکی است آنجا که به قول مارگارت مید: « برای انگلیسی ها دنیا فضایی طبیعی است که انسان خودش را با آن سازگار می کند. انسان هیچ کنترلی بر آینده ندارد بلکه فقط از مآل اندیشی تجربی کشاورز یا باغبان برخوردار است.... انسان روی زمین شریک کوچک خداست.» (2)
-- علی اصغر رمضانپور ، Dec 24, 2007 در ساعت 04:14 PM1 و2 – ریمون بودون و فرانسوا بوریکو : فرهنگ جامعه شناسی انتقادی ، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، انتشارات فرهنگ معاصر، ص 514
مزدک بامدادان لطفا این را در نطر داشته باشید که مدارگ دست اول از وزارتخارجه تا ۲ سال دیگر در دسترس نخواهد بود. قانون ۳۰ ساله را انشاالله میشناسید؟ فقط وقتی ان مدارک باشد میتوان با اطمینان نظر داد. اینقدر به همه چیز مشکوک نباشید! این مطلب بخش کوچکی از کل گزارش است. اگر پاراگراف اخر را بخوانید می بنید این تحقیق ادامه خواهد داشت.
-- معصومه طرفه ، Dec 24, 2007 در ساعت 04:14 PM