رادیو زمانه > خارج از سیاست > تحولات رسانه ای > سبقت گرفتن حال از آینده | ||
سبقت گرفتن حال از آیندهاحمد سماییsamayee@web.deبا انتشار روزافزون کتابها در اینترنت، آیا بازار کتاب چاپی کساد میشود؟ آیا حقوق معنوی نویسنده و هنرمند در عصر گسترش اینترنت معنایی دارد؟ در زمانهای که مرزهای حال و آینده شناور شده است، داستانهای علمی - تخیلی دیگر به چه کار میآیند؟ کری دکتروف (Cory Doctorow) از نویسندگان یکی از معروفترین وبلاگهای جهان پاسخهای خاص خود را به این سؤالها دارد. کری دکتروف جزو صاحبان و نویسندگان boing-boing.net، یکی از پرمراجعهترین وبلاگهای جهان است و برای نشریاتی همچون نیویورک تایمز، وایرد (Wierd) و سالن (Salon) هم مقاله مینویسد. او که سال ۱۹۷۱ در کانادا زاده شده، موافق سرسخت لغو حقوق معنوی نویسندگان و هنرمندان است و برای برچیدن مقررات و سیستمهایی که اجازه تکثیر آثار سینمایی و موسیقایی را نمیدهند، فعالیت میکند. دکتروف سال ۲۰۰۳ رمان معروف خود با نام «سقوط و خروج از امپراتوری جادو۱» را برای اولین بار با «پروانه خلاقانه جمعی» (Creative Commons License) در اینترنت منتشر کرد. این نوع امتیاز به خواننده حق میدهد که اثر را به صورت رایگان مطالعه کند، به دیگران بفرستد و حتی در بازنویسی آن مشارکت کند. تنها حقی که خواننده ندارد، استفاده انتفاعی از چنین کتابی است. دکتروف در مصاحبهی زیر توضیح میدهد که چنین اقدامی باعث شده نسخه چاپی کتابش هم بیشتر به فروش رسد. مصاحبه را روزنامه آلمانی تاتس با دکتروف انجام داده و در آن سؤالهایی دربارهی تجربهی یاد شده و نیز خوب و بد منع تکثیر و کپی تولیدات سینمایی و موسیقایی، رابطهی جهان مجازی و واقعی، چشمانداز داستانهای علمی - تخیلی و ... مطرح شدهاند. دکتروف که سال ۲۰۰۶ تحصیلش را نیمهکاره رها کرده، هماکنون به عنوان استاد مهمان در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی مشغول تدریس است. مصاحبه با دکتروف در شمارهی ۲۹ اکتبر روزنامه تاتس درج شده است.
آقای دکتروف، شما رمانها و داستانهای کوتاه خود را به صورت چاپی منتشر میکنید؛ ولی همزمان آنها را به طور مجانی هم در اختیار کاربران اینترنت قرار میدهید. خودتان کدام گزینه را ترجیح میدهید: کتاب کاغذی یا نسخه مجازی آن را؟ دستگاههایی که من در اختیار دارم، از تلفن همراه تا دستگاه نمایش ویدیو که به اندازهی یک کارت بانکی است، همگی قادرند دادههای متنی را دریافت کنند. در دیسک سخت من هم، هزاران عنوان کتاب و داستان وجود دارد که بسته به فرصت، نگاهی به آنها میاندازم. ولی در وجه عمده، علاقهی من به کتابهای چاپی است. چرا که به هنگام مطالعه کتاب بر روی مونیتور، عوامل زیادی میتوانند حواس آدم را پرت کنند. در سیر شتابان عصر اطلاعات، سیدی در حال مغلوب شدن در برابر دیویدی است. آیا کتاب چاپی هم میدان را به کتابهای دیجیتالی خواهد سپرد؟ مبادلهی آزاد دادهها در اینترنت به ادبیات کمتر از موزیک لطمه میزند. بارگیری (دانلود) جایگزین خوبی برای سیدی است و موزیکی را که از این راه به دست میآید، بهتر میتوان روی کامپیوتر مدیریت، دستهبندی و پخش کرد. در حالی که کتاب الکترونیکی به رغم آن که ابزار تبلیغی خوبی برای کتابهای چاپی است، ولی به سختی میتواند خودش جایگزین این نوع کتابها شود. شما برای اولین بار در مورد یکی از رمانهای خودتان، اصطلاح «پروانه خلاق جمعی» را به کار گرفتید. بر مبنای همین اصطلاح، آثار شما در اینترنت به صورت رایگان قابل دریافت و انتقال است و حتی بعضاً میتوان در آنها دست برد و این یا آن بخش از آنها را تغییر داد. آیا چنین کاری سود و صرفهای هم برای شما دارد؟ همه نشانهها حاکی از آن است که با «پروانه خلاق جمعی» و انتشار رایگان یک کتاب در اینترنت، نسخههای بیشتری از نمونه چاپی آن کتاب به فروش میرسند. کتاب علمی - تخیلی من با نام «سقوط و خروج از امپراتوری جادو» که سال ۲۰۰۳ با پروانه خلاق جمعی در اینترنت انتشار یافت، تا کنون ۷۵۰ هزار بار از سایت شخصی من بارگیری (دانلود) شده است. منتها جالب این است که نسخهی چاپی این کتاب به زبان انگلیسی هم برای بار هفتم تجدید چاپ شده و من با شمار متعددی از تقاضای قرارداد روبهرو هستم. در واقع انتشار رایگان کتاب در اینترنت، تبلیغ بیهزینه و مؤثری برای نسخه چاپی آن بوده است. همهی کسانی که یک بار به شیوه «پروانه خلاق جمعی» اثری از خود را منتشر کردهاند، برای آثار بعدیشان نیز ترجیح دادهاند که همین شیوه را به کار گیرند. در آمریکا و کانادا دوران کتابفروشیهای بزرگ و غیرتخصصی رو به پایان است. کتاب دیگر کالایی نیست که بتوان آن را مانند قوطی ماهی تن به فروش رساند. کتابفروشهای مدرن با دقت کامل به جستجو و شکار گروههای ویژه کتابخوانان میروند و اینترنت، وسیله مؤثری برای این جستجوی آنهاست. به کمک اینترنت من قادرم پی ببرم که کتابم در شبکه چه مسیری را طی میکند و کجا و از سوی چه گروههایی مورد استقبال قرار میگیرد. توصیههای خوانندگان کتاب اینترنتی هم، اهمیت و ارزش خاص خودشان را دارند. جالب این است که دیدگاه غیرانتفاعی و لیبرال شما در زمینه انتشار مجانی کتاب در اینترنت، به هیچ وجه با منافع شما و انتشاراتیتان در تناقض نیست و شما را از کسب درآمد محروم نمیکند. ولی از حرفهایتان کمتر میشود به این برداشت رسید که شما هوادار نفی کامل حقوق معنوی تولیدکنندگان آثار فکری و هنری هستید. راستش من «اینفو - هیپی» نیستم و با پخش و نشر مفتی و صلواتی اطلاعات هم میانهای ندارم. من آثارم را در ابتدا به صورت رایگان در اینترنت قرار میدهم؛ با این امید که شمار هر چه بیشتری از نسخهی چاپی آن به فروش رسد. برای این کار البته یک دلیل دیگر هم وجود دارد. من کپی و تکثیر را به لحاظ هنری بخشی تفکیکناپذیر از تکنیک هنری قرن بیست و یکم میدانم. هیچ گاه کپی و تکثیر (آثار مختلف) به دشواری امروز نبوده است. ممنوعیت حق تکثیر آثار دیجیتالی (DRM-Digital Rights Management) که عمدتاً بر تولیدات سینمایی و موسیقایی اعمال میشود، مانع رشد خلاقیتها و نوآوریهاست.
دست کم در عرصهی موزیک، به نظر میآید که در مورد کارآیی DRM، تجدید نظری در جریان است و مقررات آن به شدت گذشته اعمال نمیشود. این گام کوچکی در مسیر درست است. صنعت موزیک خودش هم به شک و تردید در بارهی کارآیی DRM رسیده است و راهی جز کنار گذاشتن آن ندارد. بازار بورس هم نهایتاً دریافته است که این نوعی تجارت دهشتناک است که هواداران یک رشته آماج تبعیض شوند و به آنها چیزی فروخته شود که مایل به داشتنش نیستند. در عوض، شبکههای تلویزیونی حالا، گام در همان راه اشتباه گذاشتهاند. به ویژه کانالهای تلویزیونی اروپایی در حال اعمال نوعی از ممنوعیت بهرهگیری هستند که کنترل شدیدی را بر استفاده بیننده از تولیدات آنها اعمال میکند. این کنترل تا آنجا پیش میرود که شبکههای تلویزیونی میتوانند به خانوادههایی که برای استفاده از محصولات آنها حق اشتراک میپردازند، بگویند که باید شامل چه کسانی باشند و کدام یک از بستگان و خویشان را باید از دیدن این محصولات محروم کنند. یک قانون سفت و سخت برای حفاظت از حقوق تولیدکنندگان آثار فکری و هنری، چه پیامدهایی برای جامعه دارد؟ به باور من این برای یک جامعه بد است که اعضای آن به خاطر علاقه به فرهنگ، و توزیع و تبادل آن بزهکار شناخته شوند. مشکل این نیست که ما به عنوان شهروندان عادی، باید به خاطر علاقه یاد شده به زندان برویم؛ بلکه خطر در این است که محافل صاحب نفوذ و قدرت، برای همهی آنچه که مورد پسندشان نیست، توجیه و بهانهای پیدا میکنند که انسانها را مقصر و بزهکار معرفی کنند. در یک نظام دموکراسی، اگر همه مجرم شناخته شوند، آن نظام از هم فرو میپاشد. از همین رو برای من، چه به لحاظ فرهنگی، چه از جنبه مالی و چه از حیث اخلاقی، اهمیت دارد که کتابهایم را به صورت رایگان در اینترنت منتشر کنم. این جهان بسیار مطلوبی است که تو با خلاقیت خود درآمد خوبی کسب کنی؛ به رشد و گسترش فرهنگ یاری برسانی و در عین حال به لحاظ وجدانی و انسانی نیز احساس خوشایندی داشته باشی. چنین جهانی شاید همان « جامعهی بیتچون» (Bitchun Society) باشد که شما در رمانتان توصیف کردهاید: عاری از کمبود و بیماری و مرگ. در این جامعه، ما میتوانیم آگاهیهای خویش را ثبت و ضبط کنیم و آنها را به جسم دیگری منتقل سازیم. من آگاهانه یا ناآگاهانه علائم و موتیفهایی را از اینترنت وارد رمانم کردهام. داستان علمی - تخیلی موضوعش صرفاً آینده نیست؛ بلکه به زمان جاری هم میپردازد. در رمان جامعهی بیتچون میتوان دید که چگونه بر خلاف آموزههای اقتصاد کلاسیک، اشیاء هر چه بیشتر مورد استفاده قرار گیرند، ارزششان هم بیشتر میشود. این حکم در مورد دادههای اینترنتی هم صادق است. اینترنت مکانیسمها و ساز و کارهای سنتی و نیز مشکل کمبود (اطلاعات) را دگرگون ساخته و ساختارهای متعارف قدرت را هم بیاثر کرده است. حالا اینترنت است که به ما رهنمود و مشاوره میدهد که به چه کسی گوش کنیم، چه چیزی را مورد توجه قرار دهیم و پولمان را کجا و برای چه صرف کنیم.
در داستان کوتاه شما، با عنوان «Scroogled» ماشین جستجوگر گوگل به یک قدرت کنترلکننده و در همه جا حی و حاضر تبدیل میشود. با خواندن داستان، این درک و دریافت به انسان دست میدهد که تا رسیدن به چنین وضعیتی زمان زیادی باقی نمانده است. ویلیام گیبسون، مخترع فضای سایبر (Cyberspace) هم میگوید که واقعیت مجازی، حال دیگر به جهان واقعی سرریز کرده و کار ما بدون رسانههای الکترونیک به سختی پیش میرود. به این ترتیب، یعنی در وضعیتی که حال مشغول سبقت گرفتن از آینده است، داستانهای علمی - تخیلی به چه کار میآیند؟ این که آینده همین حالا، اینجا حی و حاضر است کمکی است به ژانر علمی - تخیلی، چرا که بخشی از درونمایه این نوع آثار به توصیف رفتار جامعه در قبال فنآوریهای نوین اختصاص دارد. این رفتار آنچنان سریع تغییر و دمسازی پیدا میکند که انسان خودش هم متوجه آن نمیشود. لذا، این هوشمندی و زیرکی ویلیام گیبسون بود که درونمایه تازهترین رمانش را به رویدادهای سال ۲۰۰۶ اختصاص داد. او با این کار به ما نشان داد که سال گذشته تا چه حد مایههایی از آینده را در خود داشته است. ولی، در عوض، این هم مایه رنج است که انسان، آینده را در سیمای مجموعهای از مستعمرات ماه و شهرهای زیر آب تصور کند؛ تصوری که هیچگاه جنبه واقعیت به خود نگرفته است. من دستاندرکار راهانداختن مجلهای هستم با عنوان «نوستالژی تازه» (Instant Nostalhia) با همین مضمون البته نشریه مشابهای منتشر میشود که مورد علاقه کسانی است که به تاریخ و مسائلی مانند جنگهای داخلی, کابویها و زندگی سرخپوستان به دیدهی سرگرمی مینگرند. من هم چنین ایدهای دارم؛ منتها مجلهی من صرفاً به رویدادهای سه ماه پیش میپردازد و به کمک تصاویر، آنها را به صورت اتفاقاتی قدیمی درمیآورد: یادت میآید یک موقعی سونامی اتفاق افتاد... ۱- «Down and Out in th Magic Kingdom» |