رادیو زمانه > خارج از سیاست > ايرانيان > «زیبایی زنان ایرانی، مانع پیشرفت آنان در خارج» | ||
«زیبایی زنان ایرانی، مانع پیشرفت آنان در خارج»رضا جمالیگفتگو با نسرین پارسا را از اینجا بشنوید. نسرین پارسا جامعهشناس و روزنامهنگار مقیم آلمان است که به تازگی کتابی به نام «تروریست یا بازیچهی امنیتی» منتشر کرده است و در آن از نقش سازمانهای امنیتی در اروپا و نیز آزادی عمل و آزادی بیان در اروپا گفته است. وی همچنین در زمینهی مد و رنگ لباس و کمپانیهای معروف تولیدی مد، تحقیق کرده و مقاله منتشر کرده است. وی معتقد است که زیبایی زنان ایرانی، یکی از موانع پیشرفت آنان در خارج از کشور است. پارسا در مورد دلایل موفقیت و عدم موفقیت زنان ایرانی در خارج از کشور و جنبههای مختلف زندگی زنان ایرانی با زمانه گفتگو کرده است. خانم پارسا، شما نزدیک به ۲۱ سال است که در آلمان زندگی میکنید. روزنامهنگار و جامعهشناس هستید. کتاب نوشتهاید و فعالیتهای زیادی در زمینههای اجتماعی، فرهنگی، ادب و هنر داشتید. بفرمایید که چه عواملی در موفقیت شما دخیل بودند؟ انگیزه شخصی و یا شرایط مناسب اجتماعی در اروپا بود؟ هر دو. هم انگیزه شخصی و هم شرایط مناسب اجتماعی در اروپا که این اجازه را به من داد که بتوانم خلاقیتی را که در من وجود داشت، به حقیقت برسانم. چه طور شد که جامعهشناسی و روزنامهنگاری را انتخاب کردید؟ در مورد جامعهشناسی باید بگویم که شکل خانوادگی که من داشتم بسیار در این موضوع دخیل بود. به خاطر این که پدرم بعد از دوران بازنشستگی، مشاوره اجتماعی میداد. با مسائل مختلف مردم آشنا شدم و جامعهشناسی با من رشد کرد. چرا زن ایرانی نسبت به دیگر زنان کشورهای جهان سوم در خارج از کشور موفقتر است؟ انگیزه شخصی خیلی تأثیر دارد. چون جامعه هر چه قدر که تأثیرگذار باشد، ولی کسی که انگیزه نداشته باشد، چیزی به دست نمیآورد. زن ایرانی را اگر بخواهم نام ببرم، البته نمیتوانم بگویم فقط زن ایرانی، بلکه ایرانیها کلا آدمهای موفقی بودند که به خارج آمدند. دلیلش هم امکانات خوبی است که برای ما به وجود آمده است و میدانیم که همیشه امکانات خوب در دسترس انسان قرار نمیگیرد. چیزی که شما به آن اشاره کردید نسبت به ملیتهای دیگر، دلیل در ریشه تاریخی، فرهنگی ایرانیان دارد. چون زنان ایران از دوران تاریخ قدیم ایران در مراحل اجتماعی به شدت سهیم بودند. همین طور اگر الان بخواهید به زندگی مردم ایران نگاه کنید، زنان در خانه دست بالاتری نسبت به مردان در خانه دارند. اینها چیزهایی هستند که مانند دادههایی نسل به نسل به زن ایرانی داده شده که زنها قویتر بودند. مردها نانآور بودند؛ اما اگر زنی هم خانهدار بوده و بچهها را بزرگ میکرده، باز کنترل خانه، تقسیم پول و شیوه تقسیم کار در خانه، دست مادر بوده است. به همین دلیل است که این سینه به سینه به زنان ایرانی رسیده است و زنان ایرانی نسل من که به خانه آمدند، زنان نسل انقلاب بودند و نسل انقلاب، چه زن و چه مرد، با یک جهش تاریخی روبهرو شد که با سختیها و بالا پایینهای زیادی روبهرو شد. از موانع پیشرفت بگویید و این که چه موانعی برای پیشرفت یک زن خارجی و مهاجر یا اختصاصاً یک زن ایرانی میتواند وجود داشته باشد؟ این دو موضوع هدفمند بودن و زیبا بودن زن ایرانی، یکی از مشکلاتی است که برای ایشان به وجود میآورد. هدفمند بودن به این دلیل که تصویری که از زن خارجی در اروپا وجود دارد و به خصوص از زنهایی که از کشورهای آسیایی میآیند، تصویری مثبت نیست. برای اروپاییان طول کشید تا بفهمند زنهای ایرانی بر عکس تصاویری که اینجا از آنها دارند، زنهایی هستند با استعداد، تحصیلکرده که قدرت شخصیتی دارند و موفق شدند. این باعث رقابت با زنان اروپایی میشود که میخواستند اینها را کوچک نگه دارند؛ ولی بر عکس تصورشان، نه تنها منفی بلکه مثبت هم هستند و ویژگیهای شخصیتی بالایی هم دارند. پس به نظر شما یک نوع تبعیض نژادی پنهان نسبت به خارجیان مهاجر در اروپا وجود دارد؟ دقیقاً! و این یک تحقیر ملیتی است که در اروپا نسبت به ملل کشورهای اسلامی بسیار زیاد است. چون علت آن سیاسی است و مردم اینجا خیلی «اویروسنتیز» هستند. یعنی مللی که در اروپا هستند، برای آنها در وهله اول قرار داره و ملل دیگر اسم دارند؛ مثل کشورهای جهان سوم که این یک کاتاگوری (دسته) اقتصادی دارد که نشان میدهد به این دلیل نمیتوان جهان سوم گفت. حالا چه کسی ایران را جزء جهان سومیها قرار داد؟ فکر میکنم حرف عامه باشد تا یک ردهبندی اقتصادی یا سیاسی. خانم پارسا، لطفاً کمی از آزادی عمل رسانهها و آزادی بیان در اروپا بگویید. از یک طرف گفته میشود که آزادی عمل و آزادی بیان در مطبوعات اروپا به طور کامل وجود دارد. ولی در مقابل، گروهی معتقدند که این گونه نیست و خیلی وقتها به شکل پنهان سانسور هم میشود. شما چقدر با این نگرش موافقید؟ من خودم به عنوان نویسنده و ژورنالیست در آلمان دست به یک اکتشافاتی زدم و فکر میکنم در هر کشور دیگری که بودم این آزادی را نداشتم. نمونهی آن کتابی است که در مورد تروریست نوشتم و در این کتاب پروندههای دادگاه را علنی کردم و توانستم که این کار را بکنم. اما این آزادی مطبوعاتی که گفته میشود حد و حدود خودش را به همان صورتی که ابراز کردید، باز هم دارد. انسان میتواندهمه چیز را بنویسد؛ ولی بعد از آن چه گرفتاری برای شما پیش بیاید، بستگی به آزادی مطبوعات دارد. یکی هم این که میشود راجع به آزادی مطبوعات در اینجا سخن گفت؛ اما همین جا هم اگر چیزی بر اساس براندازی حکومت یا براندازی سیستم را خواهان باشد، مشخصاً دردسر زیادی برایش به وجود خواهد آمد. شما کاریکاتور پیامبر اسلام را ببینید. در زمانی این کاریکاتور را کشیدند که نمایانگر یک سیاست جهانی مشخص در مورد کشورهای اسلامی بود. من نمیدانم کسی که این کاریکاتور را کشیده، چرا ۱۱ سپتامبر به فکرش نیفتاده است. یکی این که پشت این قضیه سیاست بود و از این بابت که یک روزنامهنگار یا یک مجله یا روزنامه بخواهد موضع بیطرفش را از دست بدهد، به نظر من دیگر ژورنالیست بیطرف نیست. چون وظیفهی یک ژورنالیست اطلاعات و آگاهی رساندن به مردم است. یعنی قضیه را بشکافد و بگوید چه اتفاقی افتاده و چرا افتاده است. اما در قضیه کاریکاتور پیامبر اسلام، این بیطرفی وجود نداشت. در نتیجه یک کار سیاسی بود که میخواستند ازدحام به وجود بیاورند. برمیگردیم به هنر. شما ظاهراً در هنرهای مد هم تخصص دارید. چه طور با این که تحصیلات شما جامعهشناسی است، مد را انتخاب کردید؟ نگاه حرفهای به این قضیه دارید یا به صورت تحقیقی به آن نگاه کردید؟ نگاهم حرفهای است و هم تحقیقی. حرفهای از این بابت که درگذشته مادر من آموزشگاه خیاطی و هنر پارسا را در ایران داشت و خودم هم چیزهایی در مورد هنر و رنگآمیزی و نقاشی میدانستم. این مسأله باعث شد که من به مد همیشه علاقه داشته باشم و به این مسأله پرداختم. به دلیل جریانی که پیش آمد و من در مسافرت اسپانیا بودم، خانم دکتر آلمانی آنجا بود و با من صحبت میکرد و میگفت که در زمان جنگ جهانی دوم، مادرش برای او تعریف میکرده که چون پارچه وجود نداشته، اینها به جنگلها و مزارع اطراف میرفتند و چتر چتربازانی را که پایین آمده و خراب شده بود، لباس میکردند. این خاطره در ذهن من بود تا این که یک سری عکس افسران زن نازی در زمان جنگ را دیدم که لباسهای بسیار فاخری بر تن داشتند و بعد سؤال شد که زمانی که آلمان اجناس خارجی را بایکوت کرده بود و اصلاً تمام کارخانهها در اختیار جنگ قرار داشت، اینها از کجا پارچهی ابریشم و ساتن به دست میآوردند؟ یا چگونه کفش ورنی و جیر داشتند؟ این کنجکاوی من را برانگیخت. دنبال قضیه را گرفتم و به این موضوع پرداختم که اصلاً مد لباس در زمان نازی و جنگ چه بوده است. همان طور که میدانید ما فیلمهای زیادی را در مورد جنگ دیدیم که البته در ارتباط با این مسأله، دید جامعهشناسی هست. این را بررسی کردم که مثلا گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر معتقد بود که ایدئولوژی فاشیست باید همهی خطوط مد را در بر بگیرد. حتی در سختترین شرایط جنگی. به همین دلیل مد، بازگویی آزادی شخصی است و شخص با شیوه لباس پوشیدنش خود را بازگو میکند. به این معنی که بیان تعلق داشتن یا دور بودن گروه، و یا ایدئولوژی یا ملیت است و این تقسیمبندیهای مد، مرا به سوی خودش کشاند و علاوه بر دید هنری به این قضیه، مسألهی تاریخی و جامعهشناسانه هم دارد. با تعدادی از دوستان خارجیام که صحبت میکردم، معتقد بودند ایرانیهایی که در اروپا زندگی میکنند، به طور کلی اکثر آنها خوشپوش هستند. فکر میکنید که این ناشی از چه چیزی است؟ ایرانیها در اروپا به فرانسویهای شرق معروفند. دلیل آن هم این است که پاریس برای ما در صد سال گذشته مطرح بوده و حتی شانزالیزه را در ایران و از زبان هر کسی میشنوید و پاریس یکی از مراکز زیبایی و مد در جهان است و در ایران جای به خصوصی دارد. خانم پارسا، در گفتگویی که قبل از مصاحبه با شما داشتم، معتقد بودید که بعضی از کمپانیهای مد در متحول کردن زندگی زنان نقش مثبتی را ایفا کردند. منظورتان از این متحول کردن چیست؟ زنها تا قبل از جنگ جهانی دوم، لباس ساده و مخصوصی میپوشیدند. مخصوص به این معنی که یا کمر آن تنگ بود که سینه برجسته باشد یا اگر به قبل از آن برگردیم، زنها لباس پفی میپوشیدند که با کرستهای خیلی تنگ، باعث میشد که سینهها تخت نگه داشته شود و پایینتنه را بسیار پفی نشان میداد؛ به این خاطر که شکل فرم پا و باسن مشخص نشود. صد سال پیش این گونه بود. بعد کوکوشانل آمد و تغییر و تحولی در مد زنان داد و این بود که میگفت: «بندازید بیرون که زن، زن است.» البته قبل از کوکوشانل، پال پیول که سوییسی بود که شکل لباس زنان را از لباسهای پفی را که روی کرستهای تنگ میبستند و باعث نفس تنگی آنها میشد، عوض کرد و همراه با عوض شدن شیوه لباس، زنان آزادی عمل در زنان به وجود آمد. گروهی معتقدند که در راستای این تغییرات ظاهری و آرایشی که در زنان به خصوص در اواخر قرن بیستم بعد از جنگ جهانی دوم به وجود آمد، سوءاستفادههایی هم صورت گرفته است. به خصوص در تبلیغات برای فروش کالای بیشتر. آیا فکر میکنید که عبور از مرز اخلاق و سوءاستفاده از زنان در فروش وسایل مد جایز است؟ قاضی نیستم که بدانم مجاز هست یا نه ولی به عنوان یک جامعهشناس یا یک ژورنالیست دید انتقادی خود را میتوانم به هر چیزی داشته باشم. اصولاً تبلیغات برای فروش است. ما میبینیم که حتی مردهای جوان هم به این شکل تبلیغات کشیده شدند که حتما باید ماهیچهای باشند. سینههایشان را میتراشند. هر زمان، زیبایی خاص خودش را میپسندد. اما در مورد این که زنها در تبلیغات مورد سوءاستفاده قرار میگیرند، باید گفت که نقشی که به آنها میدهند نقش سوءاستفادهگری است. این مورد، انتقاد شدید من است که انسان را به عنوان کالا معرفی میکنند. به خصوص این که زنها در بازار کار جای قوی به دست نیاوردند. همیشه جلوی زنها به عنوان کسی که تعیینکننده و رییس باشد، گرفته میشود؛ حتی در کشورهای پیشرفتهی اروپایی. از این بابت نقش سکسی دادن به زن، نقش کالا دادن به زن، در هر شکل که میخواهد به زبان یا نوشتن یا عمل باشد، حرکتی غیرانسانی است و جزو بربریت حساب میشود.
مرتبط: |
نظرهای خوانندگان
خود بزرگ بيني و نژاد پرستي تا اين حد ؟! چقدر خوب بود عکس رنگي ايشان را هم اضافه مي کرديد تا راز موفقيتشان آشکار تر ميشد.
-- مسعود ، Nov 11, 2007 در ساعت 01:45 PMدست تان درد نکند. زحمت کشیدید ولی یکی دو نکته: در ارتباط با تیتر یک کلمه هم در مصاحبه نبود. من خیلی کنجکاوم بدانم چطور زیبائی زنان ایرانی در خارج مانع پیشرفت شان شده است.
-- کتایون ، Nov 11, 2007 در ساعت 01:45 PMضمنا ً من منظور از این مصاحبه را نفهمیدم. چرا اینقدر سئوالات پراکنده و روی موضوعات پراکنده؟ ایشان هم البته پاسخ ها را پراکنده تر داده اند. موفق باشید.
فکر کنم تیتری مسخرهتر از این نمیشد برای یک یادداشت گذاشت.
-- پدرام ، Nov 11, 2007 در ساعت 01:45 PMواقعاً اسفبار است که یک نفر ملت خودش را زیباتر یا باهوشتر از سایر ملیتها بداند. تازه آن هم ملتی که میانگین قدیی کوتاهی دارد و معمولا مشکلاتی مثل اضافهوزن و تاسیی سر؛ آنوقت قضیه خندهدار هم هست. جالب است ایرانیهایی که حتما خودشان را هم خیلی روشنفکر میدانند و ضدفاشیسم تا این حد مبتلا به پاتریوتیسم هستند.
میگویم نکند آنجلینا جولی و برد پیت هم ایرانی هستند و خودشان بیخبر؟
همین امسال جایزهی نوبل در هر دو زمینهی فیزیک و شیمی به محققان آلمانی رسید، ولی هیچکس در آلمان حرف از افتخار ملی نزد(غیر از این انتظار چیزِ دیگری هم نبود) ، آنوقت روزنامههای ایرانی خبر از دریافت ِ جایزهی نوبل توسط ِ نویسندهی کرمانشاهی میدهند.
ما ایرانیها ملت بدی نیستیم. فقط به طرز بیمارگونهای گندهگوز تشریف داریم.
kamelan ba pedram moafegham
-- as ، Nov 12, 2007 در ساعت 01:45 PMدوستان سلام
من تعجب می کنم از کم لطفی دوستانی که با اظهار نظر های منفی خودشون در واقع نشون میدن که به عمق مطلب خانم پارسا توجهی ندارن.به جرات می تونم بگم که در هفته های اخیر مصاحبه ای تا این اندازه خنده دار نخونده بودم. دست دست اندرکاران رادیو زمانه که گاه گاه با مطالبی این چنینی موجبات انبساط خاطر شنوندگان و خوانندگان خودشو فراهم می کنن درد نکنه. اظهار نظرهای کلی کردن بدون ارائه ی کوچکترین دلیل و مدرکی، عدم آگاهی و احاطه به مطلب مورد بحث و استفاده از جمله های کلی که هیچ چیز تازه ای را بیان نمی کنن( همانگویی)، فقط شمه ی کوچکیست از بیانات خانم پارسا. صمیمانه تقاضا می کنم که باز هم با ایشون مصاحبه کنین.
به این چند نمونه توجه کنین: "زنان ایران از دوران تاریخ قدیم ایران در مراحل اجتماعی به شدت سهیم بودند." ( یعنی چی؟ چرا به شدت؟ شما در این جمله می تونین جای هر چیزی رو با هر چیزی عوض کنین. مثلن به جای زنان بنویسین مردان ، بشدت رو اصلن بردارین ، به جای اجتماعی بنویسین اقتصادی و ا لی آخر. این جمله فقط یک کلی گویی ست.) "این یک تحقیر ملیتی است که در اروپا نسبت به ملل کشورهای اسلامی بسیار زیاد است. چون علت آن سیاسی است و مردم اینجا خیلی «اویروسنتیز» هستند. یعنی مللی که در اروپا هستند، برای آنها در وهله اول قرار داره و ملل دیگر اسم دارند."( از کجای اروپا حرف میزنین؟ آیا مثلن توی آلبانی و رومانی و نروژ هم این طوره؟ آیا منظور دولت های اروپایی هستن؟ملل دیگر اسم دارند یعنی چی ؟ اگر "مللی که در اروپا هستند، برای آنها در وهله اول قرار" نداشتن ، ملل دیگر اسم نداشتن؟اگر علتش سیاسی نبود ، وضع بهتر بود؟)
"من خودم به عنوان نویسنده و ژورنالیست در آلمان دست به یک اکتشافاتی زدم و فکر میکنم در هر کشور دیگری که بودم این آزادی را نداشتم. نمونهی آن کتابی است که در مورد تروریست نوشتم ."( یعنی شما فقط در آلمان آزادی داشتین؟ توی فنلاند نمی شد؟ شما رفتین از فنلاندی ها پرسیدین که میشه یا نه؟ حالا من از کشور های دیگه ی دنیا حرف نمی زنم.)در ضمن کتاب شما در مورد "تروریسم" نوشته شده نه "تروریست"!
"از این بابت که یک روزنامهنگار یا یک مجله یا روزنامه بخواهد موضع بیطرفش را از دست بدهد، به نظر من دیگر ژورنالیست بیطرف نیست. چون وظیفهی یک ژورنالیست اطلاعات و آگاهی رساندن به مردم است." ( مثلن اگر ژورنالیستی موضع ضد جنگ داشت ، چون" بی طرف" نیست ، نباید چیزی بنویسه؟)
"چون پارچه وجود نداشته،" و " آلمان اجناس خارجی را بایکوت کرده بود و اصلاً تمام کارخانهها در اختیار جنگ قرار داشت، اینها از کجا پارچهی ابریشم و ساتن به دست میآوردند؟ یا چگونه کفش ورنی و جیر داشتند" ( از کسی که سال ها در آلمان زندگی کرده بعیده که چنین اظهار نظرهای بکنه.اقلن میرفتین از دو تا همسایه ی سالمندتون میپرسیدین. اولآ پارچه وجود داشت و از قضا خوب هم وجود داشت. دومآاگر "همه" ی کارخانه ها در اختیار جنگ بود ، پس مردم در زمان جنگ جنایتکارانه ی فاشیست ها چطور زنده موندن؟ یعنی غذا و لباس و بهداشت ونبود؟ شما که زبونم لال جامعه شناسی ، حتمآ اطلاع داری که رژیم فاشیستی با شیوه های جنایتکارانه ای مثل غارت منابع ملی کشورهای دیگه و به بردگی کشاندن میلیونها انسان شریف، درصد اشتغال و قدرت خرید مردم خودش رو بالا برد.) "مثلا گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر معتقد بود که ایدئولوژی فاشیست باید همهی خطوط مد را در بر بگیرد. حتی در سختترین شرایط جنگی."( گوبلز در هیچ جای اظهاراتش - تاکید میکنم هیچ جا - چنین حرفی نزده. گوبلز با "نوعی از مد" ،که در چارچوب زیبایی شناسی فاشیستی ذهن جنایتکارش قرار می گرفت موافق بود. و نه" همه ی خطوط مد" ) "زنها تا قبل از جنگ جهانی دوم، لباس ساده و مخصوصی میپوشیدند."(کدوم زن ها ؟ زن های استرالیا؟ تانزانیا؟ کانادا؟ کسی که لااقل چهارتا عکس از دهه ی بیست یعنی قبل از شروع جنگ جهانی دوم دیده باشه میدونه که این جمله هم نادرسته . اگه حالشو ندارین از سالمندان اطرافتون بپرسین ، لطفآ سری به اینترنت بزنین. )
" کاتاگوری" رو در جوک ها به این شکل استفاده می کنن و در مصاحبه ها و متن های جامعه شناسی به شکل دیگری می نویسن.( به گمونم : کاتگوری!)
"فتوشانل" -که دو بار در متنتون به کار برده شده ، نمی تونه اظهاری کرده باشه. عکس که حرف نمی زنه! اگه منظورتون اون خانم طراح مده ، اون اسم دیگری داشت. ( به گمونم کوکو شانل! Coco Chanel )
کلمه ی «اویروسنتیز» اصلن وجود خارجی نداره! ( اینو دیگه خودتون قدم رنجه کنین و درستشو یاد بگیرین. )
در ضمن این نسرین خانوم هم که این جا کنار من نشسته ، سلام میرسونه و میگه خدا عمر بهتون بده خواهر.من بیست سال آزگار که توی بلاد غریب پسرفت داشته ام. پس نگو علتش این زیبایی افسون کننده ی من بوده. خوب شد شما این نکته رو گفتی. من اصلن هفته ی دیگه میرم میدم با جراحی پلاستیک همه جامو زشت کنن. شاید گرهی کار پیشرفت ما هم باز بشه. الهی آمین
-- کیوان ، Nov 12, 2007 در ساعت 01:45 PMin hafte rafte boodam foroodgahe amsterdam, montzaere kesi boodam. kolli mosafer az jahaye digar oomadand, vakhti nobat be mosaferine irani resi: bishtareshoon zesht, damagh gonde,kalle tas,sooratha chorookide, damgha bandpichi sohde amal shode), ghiyafehaye bishtareshoon nahs va akhmmo. In tajrobee hamin chand rooze man az zibaiye hamvatanam bood.
-- deniz ararati ، Nov 12, 2007 در ساعت 01:45 PMbravoo pedram,man ham 29sal ast ke dar kharej az iran hastam,khanomhaye,balaye 40 sale IRANI aksaran shalakhte va bad lebas hastand va javan,ha ham bish az hadd be khod miresand ke anham ZAHERI va gooya safe tavili ham baraye jarrahiye pelstiki dar saf hastand.
-- ali ، Nov 12, 2007 در ساعت 01:45 PM]قای جمالی، فکر میکنم که این تیتر مناسبی برای این مصاحبه جالب نیست. و بر عکس زیبایی همیشه یک فاکتور مهم در کسب موفقیت بیشتر بوده است( طبق نظر محققین)
فروغ. ن.تمیمی
-- بدون نام ، Nov 12, 2007 در ساعت 01:45 PMپیش ما بیا!
-- رضا ، Nov 12, 2007 در ساعت 01:45 PMخانم تمیمی عزیز
متاسفانه بنده در درج و ویرایش نهایی این مطلب نقشی نداشته ام و من هم کاملا با شما موافقم که زیبایی زنان ایرانی همواره عامل مهمی در کسب موفقیتشان بوده است.
با تشکر
-- ر. جمالی ، Nov 12, 2007 در ساعت 01:45 PMرضا جمالی
والله بالله این "ایگو"ی ایرانی که "ما از همه برتریم و سرتریم و ال و بل و..." درست که خاص ما ایرانیها نیست فقط اما همونطور که دست ملل مغرور و از خود راضی دیگه کار داده دست ما هم کار داده!
-- دره دورکی ، Nov 15, 2007 در ساعت 01:45 PMاگر "شانزلیزه از صد سال پیش در ایران شناخته شده است" به دلیل تبلیغات غربی از یکطرف و بیگانه دوستی (نمیگویم بیگانه پرستی) ما ایرانیان از طرف دیگر است و نه به دلیل شناخت ما از جهان اطراف!
از ویتنامی ها و مصری ها و بنگلادشی ها هم اگر سوال کنید می بینید آنها هم از خیلی وقت پیش با فرانسه و ایتالیا و بریتانیا و بعدا هم با آمریکا ... آشنایی کافی و وافی دارند و شانزلیزه را هم خیلی خوب میشناسند.
وقتی در خیابانهای اروپا بخصوص اروپای غربی و آمریکا و علی الخصوص در پایتختها و شهرهای توریستی این کشورها راه میروید لطفا بجای آنکه فقط به مو بورها و مغازه ها (و همچنین به تصویر زیبای خود در آینه اتاق پرو لباس!) نگاه میکنید کمی هم به اطراف توجه کنید و مشاهده بفرمایید چه تعداد "خارجی غیر سفید" در کنار خود میبینید!
با یک نگاه سریع هم میتوان فهمید تعداد شرقیها یا سیاههای آفریقایی مقیم اروپا و آمریکا بسیار بیشتر از غربیهای مقیم در آسیا یا آفریقا است!
و احتمالا بیشتر این شرقیها هم مانند بیشتر ما ایرانیها فکر میکنند که "بهترین" هستند و فقط آنها "خارجه" را خوب فهمیده اند و باقی ماجرا...
باور نمیکنید؟ با بیشتر ایرانیان دیگر مقیم اروپا یا آمریکا صحبت کنید بخصوص آنها که از نزدیکان شما نیستند فکر کنم متوجه شوید دارم از چه حرف میزنم.
یکی دیگر از آمارهایی که بخصوص در آمریکا راجع به ایرانیان و از زمانهای خیلی قدیم داده میشود و معلوم هم نیست تا چه حد درست باشد ولی تقریبا هر ایرانی در هر کجای دنیا که باشد خیلی به این آمار مینازد مربوط میشود به اینکه به نسبت جمعیت مهاجر از یک ملیت خاص به آمریکا ایرانیها بیشترین تعداد افراد تحصیلکرده و دارای شغل بالا را دارند!
نمیتوان منکر این واقعیت شد که ایرانیها بطور کلی نسبت به تحصیلات و کار پردرآمد بسیار حساس بوده و آنرا تا حد امکان دنبال میکنند ولی در عین حال مطمئن باشید اگر آمارهای مربوط به ملیتهای دیگر را هم دنبال کنید ارقام و اطلاعات مشابهی را خواهید دید.
یکی از معروفترین اطلاعات داده شده در چنین آمارهایی مربوط به دانشمندان و متخصصان ایرانی فعال در ناسا است که دروغ یا حتی اغراق هم نیست اما هر ایرانی (حتی در بعضی از دهکوره های دوردست ایران) طوری راجع به آن صحبت میکند که انگار اصلا ناسا را ایرانیها ایجاد کرده اند و فقط هم آنها در آنجا مشغول بکارند!
تا پیش از انقلاب در ایران چنین خبرها و گفتگوها و تبلیغات بزرگنمایی ایرانیان که هم از داخل و هم از خارج ایران مطرح میشد به خاطر علل مشخصی بود.
در حال حاضر اما بخاطر تحقیر شدن ما ایرانیان به خاطر برخی از عملکردهای جمهوری اسلامی در سطح جهانی و بخصوص در آمریکا ایرانیان مقیم خارج از ایران سعی میکنند آبروی از دست رفته را یکطوری بخرند.
نمیشود ما را بخاطر این موضوع ملامت کرد و حتی باید از همچین کاری حمایت هم کرد اما ندیده گرفتن موفقیت دیگران بخصوص بقیه آسیایی ها و بقول معروف "جهان سومیها" از طرف ما ایرانیها همانقدر اشتباه است که بعضی از غربیها ما ایرانیها را "تحویل" نمیگیرند.
والسلام!
مصاحبه مزخرف نبود....سوال بود و جواب ...اما عقاید مزخرفی پشت این مصاحبه بود ....کاریکاتورها محمد برای مسخره کردن پیامبر اسلام نبود ....برای این بود که آدم آزادانه بتونه در مورد هر چیزی صحبت کنه بدون این که از طرف دیگران مورد آزار قرار بگیره ....عقیده بزرگتر از این پشت این کاریکاتورها بود ....که یه جامعه شناس باید بهتر تشخیص بده.....در مورد زیبایی زنان ایرانی هنوز عقیدهای به این عتیقه ای جایی نشنیده بودم...:-))
-- دختر همسایه ، Nov 15, 2007 در ساعت 01:45 PM