رادیو زمانه > خارج از سیاست > همسايگان > «وجود نیروهای خارجی هم تهدید است، هم فرصت» | ||
«وجود نیروهای خارجی هم تهدید است، هم فرصت»مریم خرمیبرنامه را از اینجا بشنوید حضور نیروهای خارجی در افغانستان موضوع حساسی است. امکان ندارد وارد کابل بشوی و به شکلی این موضوع را حس نکنی. با هرکسی که صحبت میکردم، یک جوری بحث به حضور نیروهای خارجی و امنیت کشیده میشد. در خیابان مشغول عکسگرفتن بودم که سه سرباز افغان یا بهقول افغانها «عسگر» به طرفم آمدند. پرسیدند که چه کارهام و چرا دارم عکس میگیرم. من هم گفتم که ایرانیام و دارم برای «رادیو زمانه» برنامه میسازم. خیلی خوشحال شدند که من ایرانی هستم. سر صحبت باز شد. آنها به من گفتند که خیلی دوست دارند به ایران بروند. با اینکه قبلا ایران نبوده اند ولی صحبت هایی که راجع به ایران شنیدهاند بسیار خوب است. خصوصا که به غربیها اخطار میدهند. یکی از افراد پلیس به من گفت احمدینژاد، رئیس جمهور ایران را بسیار دوست دارد: آری، بسیار دوست دارم. چرا احمدینژاد را دوست دارید؟ بهخاطر اینکه به غربیها ا خطار میدهد. مگر از آمدن خارجیها راضی نیستید؟ آری، راضی نیستیم. چرا؟ خب وضعیت بهتر از قبل نشده؟ بهخاطر اینکه وضعیت مملکتمان را خراب کردند. روز به روز دارد خراب میشود. چه را جور کردهاند (ساختهاند)؟ همه جا انفجار میشود. اینجا انفجار، آنجا انفجار، قبلا این انفجارات نبود. اینها که آمدهاند این انفجارات را آوردهاند. برایم عجیب بود که افراد پلیس اینطور حرف میزنند. و اینقدر ناراضی هستند. او به من گفت مردم راضی نیستند. چون افغانستان فقط کابل نیست. در این پنج سال که آمریکاییها آمدهاند فقط وضع در کابل کمی بهتر شدهاست ولی اگر به ولایات (استانهای) جنوبی بروید، وضع بسیار غیر نرمال (غیرعادی) است و روز به روز هم بدتر میشود. در کابل بهطور معمول سه گروه افراد خارجی را میدیدم. نیروهای نظامی ISAF، یا همان نیروهای ائتلاف، نیروهای سازمان ملل یا UN و کارمندان NGOها یا همان سازمانهای غیردولتی. میان دانشجویان دانشگاه کابل و دانشگاه پلیتکنیک کابل یکی از موضوعات بحثهای سیاسی همین حضور خارجیها است. یکی از دانشجویان دانشگاه پلیتکنیک به من گفت: «در طول تاریخ، چنین فرهنگی در بین مردم افغانستان وجود دارد که بههیچوجه بیگانه را نمیخواهند. البته یک اقلیتی هست که امروز هم دلیل شده است که آمریکا زمینهی آمدن به اینجا را پیدا کند. قبلا هم همان اقلیت باعث شدند که رژیم سابق روس در اینجا جای پایی پیدا کرد. اما مردم عامی افغانستان که اکثریت را تشکیل میدهند، در طول تاریخ افغانستان هیچگاه خواستار این نبودند که کشور خارجی بیاید به افغانستان. بهخصوص به قصد تجاوز.» شما فکر نمیکنید که نیروهای ائتلاف آمدهاند که نجاتتان بدهند؟ خب ظاهرا همینجور معلوم میشود ولی در عمق مسایل سیاسی اگر ملاحظه کنید، چنین چیزی وجود ندارد. در گفتوگویی که با خانم آزیتا رفعت، نماینده پارلمان افغانستان داشتم نظرش را راجع به نیروهای ائتلاف پرسیدم. اینکه تا کی باید اینجا باشند و آیا وضعیتی که الان افغانستان دارد به سمت بهبود پیش میرود؟ او در جواب گفت: «نه! این واضح است که اگر امروز نیروهای ائتلاف از افغانستان بروند، شاید ما با مشکل بزرگی مواجه بشویم. ولی این هم واضح است که استراتژیی را که این نیروها درافغانستان پیاده میسازد یک استراتژی اشتباه است.»
او کمی از تاریخچه حضور نیروهای ائتلاف برایم گفت. وقتیکه در ابتدا نیروی ائتلاف وارد افغانستان شد بهخاطر مبارزه با تروریسم بود. مردم این امیدواری در دلشان پیدا شد که خب بالاخره با تقاضای یک دولت مشروع، یک نیرو برای کمک به وضعیت داخل افغانستان وارد می شود. ولی شما به تدریج میبینید که با وجود اینکه تعداد این نیروها درافغانستان زیاد میشود ولی نا آرامیها هم بیشتر میشود. بهخصوص در طول این سه چهار سال گذشته نفوذ طالبان بیشتر شده است. با وجود اینکه ۱۰ هزار نیروی ائتلاف اینجا هستند، فقط یک بخش از ایالت هیلمند در دست دولت است. به نظر خانم رفعت، دلیل این است که «نیروهای ائتلاف میخواستند که فقط از تاکتیکهای نظامی که خارج از افغانستان و در ممالک دیگر اجرا میشود، کپیای داشته باشند. در حالیکه افغانستان شرایط خاص خودش را دارد، استراتژی خاص خودش را دارد و بنابر تجاربی که مردم افغانستان دارند هیچگاه نیروی خارجی که خواسته فقط با اندیشه و فکر خود پیش برود در افغانستان کامیاب نمیتواند باشد. همانطور که امروز هم نیروهای ائتلاف نیستند.» به پیشنهاد خانم رفعت بهتر است که حضور نیروهای نظامی خارجی در افغانستان کمرنگتر بشود. آنها باید بگذارند عسگر (پلیس) افغان جلو برود و از وطن خود دفاع کند: «مردم ما مثلا صبح به صبح برمیخیزند و چهره اینها در جادهها با تفنگهای آماده میبینند. خب خوشایند نیست. بالاخره اینها هم پشته پشت (چندین بار) اشتباه کردهاند و مردم بیگناه افغانستان را از بین بردند. بیشتر حالتی ایجاد خواهد شد که مردم در برابرشان بایستند.» «هزینهی یک عسگر نیروی ائتلاف روزانه ۱۲هزار دلار است. ولی یک سرباز اردوی نیروی ملی افغانستان ماهانه ۷۰دلار برای معاش میگیرد. در این زمینه فرق فاحش وجود دارد. پس بهتر این هست که این نیروها در پشت صحنه قرار بگیرند و به جایش کارهای بنیادی انجام بدهند. مثلا پلیس را تقویت کنند، به پلیس امکانات بدهند، معاشاش را بلند (بیشتر) کنند تا او هم بتواند برای وطنش به سنگر برود و مبارزه کند. سابق در افغانستان، اردوی بسیار منظمی داشتیم و این اردوی منظم میتوانست از افغانستان دفاع بکند. ولی امروز چیزی از آن اردو نمانده است.» از ناکارآمدی برنامههای سازمانهای کمکرسانی بینالمللی بسیار شنیده بودم. از آقای نادر نادری، سخنگوی کمیسیون حقوق بشر علت را پرسیدم: «اکثرا در انتخاب تخصص هیچ توجهای صورت نمیگیرد. مثلا یک پست خالی اعلام میشود و برای این پست خالی هر کسی درخواست میدهد. آن کشورها برای اینکه منابعی را که خودشان کمک میکنند از طریق هموطنان خودشان تکمیل شود، هر تخصصی را که داشته باشد یا معیاری را که باید تکمیل کند برای هموطن خود میخواهند. مثلا کسی بوده که دهقان بوده و خدمات اجتماعی را کماکان در محدوده کار خود انجام داده. او آمده و کارمند سازمان ملل یا یک مؤسسه بین امللی شده. پولی را که برای بیمه امنیتی و پولهای دیگر و معاشش میگیرد بیشتر از هشت یا ده هزار دلار بوده. درحالیکه تخصصی را که افغانستان در آن مرحله لازم داشته، او نداشته است.»
خانم رفعت هم مشکلات عمدهی فعالیتهای سازمانهای بینالمللی را به دو دسته تقسیم کرد. اول اینکه، افراد این سازمانها شناختی از فرهنگ مردم در ناحیهای که کار میکنند، ندارند. دوم، وقتی شروع به کار بازسازی میکنند، از نیازمندیهای اولیه مردم خبر ندارند و از خود مردم پرسش نمیکنند که چه لازم دارند؟ «البته یک مسئلهی دیگری هم هست، زمانی که با NGO صحبت میکنیم، میگویند خب پول از خودمان است، از مملکت خودمان آوردهایم، هرجوری بخواهیم مصرفش میکنیم. یعنی اگر پولی که به اینجا سرازیر میشود به سه تقسیم کنیم، دو بخش آن به خودشان و یک بخشاش به مردم افغانستان میرسد. و گرنه پنج سال است، چرا با این همه پول، که ما ممنون جامعه جهانی هم هستیم، تحولات کلی ایجاد نشد؟ به دست NGO بود و NGO درست مصرف نکرد.» یکی از سازمانهای غیر دولتی محلی و فعال در کابل به نام «بنیاد آرمانشهر» سمیناری در رابطه با دموکراسی در جوامع چند قومی در لیسه (دبیرستان) استقلال در کابل برگزار کرده بود. در این جلسهی بحث و گفتوگو جوانهای زیادی شرکت کرده بودند. آنجا من متوجه شدم که میان جوانان و افراد با تجربهتر در امور سیاسی دید متفاوتی نسبت به حضور نیروهای خارجی، وجود دموکراسی و خلاصه اتفاقات پنج سال گذشته در افغانستان وجود دارد. آقای مامون یکی از سخنرانان این گردهمایی در قسمتی از صحبتهایش گفت: بعد از این سمینار با خانم کاظمی محقق یکی دیگر از سخنرانان این گردهمایی صحبت کردم. از او پرسیدم، به نظر او چه تفاوتی میان دیدگاه نسل جوان و قدیمیتر در افغانستان نسبت به حضور خارجیها وجود دارد: با اینحال اجمل بلوچزاده، یکی دیگر از دانشجویان دانشگاه پلیتکنیک، به من گفت: «من گاهی می شنوم که ایرانیها خواهان این هستند که آمریکاییها بیایند و وطناشان را بسازند، اصلا! یعنی تمدنی که امروز ایران دارد، این فرهنگی که امروز ایران دارد، من خودم علاقهمندش هستم. حتا خوش دارم (دلم می خواهد) بروم در ایران تحصیل کنم. امروز علاقمندی زیادی در افراد خارجی پیدا شده است که بروند ایران را ببینند و ایران هم اطمینان داشته باشد در این وضعیت و در این شرایط ، درست که این نظام طالبانیست، شاید به نظر شما نظامی طالبانی باشد، شاید نظر اسلامی داشته باشند، ولی آیا فکر میکنید که ایران آمریکا میشود؟ قطعا نه!» -------------------------------- |
نظرهای خوانندگان
سلام و درود بر شما و بر تمام دست اندر کاران خوب رادیو زمانه
-- بدون نام ، Jul 19, 2007 در ساعت 01:56 PMتمنا می کنم در کافه شئون زندگی سر سبز و سربلند باشید. در حقیقت از نوشته های تان خیلی خوشم می آید آن هم به خاطری که خیلی صمیمی و ساده می نویسید همه ی سفرنامه را خواندم و فقط خواستم مراتب ادب و ارادت خویش را خدمت تان تقدیم نمایم
بهروز و کامگار باشید
ارادتمند تان
س.ق.د
سلام دوست عزیز!
-- رضا ، Jul 21, 2007 در ساعت 01:56 PMاگر رهبران افغانستان می توانستند که اوضاع کشور را درست کنند، قبل از ورد آمریکا و حتی قبل از ورود طالبان این کار را می کردند. وقتی اداره دولت به دست یک مشت نادان می افتد، دیگر نباید انتظار صلح و پیشرفت و ... را در آن کشور داشت. من به عنوان یک افغان خداوند را صدهزار مرتبه شکر می کنم که نیروهای خارجی به افغانستان آمدند ( عدو شود سبب خیر) و همیشه دعا می کنم که حضور این نیروها همچنان ادامه پیدا کند تا اینکه رهبران نادان جای خود را به رهبران جوان، دانا، دلسوز و ... بدهند. آنگاه اگر نیروهای خارجی خواستند بمانند خوب بمانند واگر خواستند بروند، آنها را به صورت باشکوهی بدرقه خواهیم کرد.
کابل- افغانستان
خواهرم مریم جان!
-- توحیدی ، Jul 22, 2007 در ساعت 01:56 PMسفرنامه بسیار قشنگ دارید من از نوشته های ساده اما زیبای تان خوشم میاید اگر باز به کابل تشریف ارودید حتمآ سعی کنید بنده را ملاقات نماید شمار میابل بنده این است 0093700??? موفق باشید