رادیو زمانه > خارج از سیاست > همسايگان > برقع فقط آبی نیست | ||
برقع فقط آبی نیستمریم خرمیبعد از ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ تصویری که از افغانستان به ذهنم میآمد، مردانی با ریشهای بلند و زنانی با برقعهای آبی بود. ناگهان مظلومیت زنان افغانستان با برقعهای آبیرنگی که به سر داشتند به بنیادگرایی اسلامی گره خورد. در کابل در یک مغازهی برقعفروشی، یا بهقول افغانها «چادری فروشی»، متوجه شدم که رنگ برقع فقط آبی نیست. صاحب مغازه به من گفت زنان اطراف کابل بیشتر برقع آبیرنگ بهسر میکنند ولی مثلاً رنگهای دیگری مثل سبز را مردم هزاره و رنگ سفید را مردم شمال میپوشند.
در صحبتهایی که با فعالان زن داشتم متوجه شدم مشکلات زنان افغانستان هم فقط یک رنگ نیست و یک شبه و فقط با دورهی طالبان بوجود نیامده است. بهطور مثال، ازدواج و طلاق جایی ثبت نمیشود. بهخصوص در ولایات (شهرستانها)، فقط فامیل (قوم) میدانند که چه کسانی مزدوج هستند. یکی از روزنامهنگاران زن کابل به من گفت: "طلاق برای زن اصلاً یک کلمهی زشت است، خیلی زشت است. اصلاً کسی نمیتواند طلاق بگیرد". از چند نفر دیگر شنیدم "طلاق فقط در دست مردهاست، و بسیار معدودند زنانی که بتوانند طلاق بگیرند. همچنین اگر زنی شوهرش فوت کند باید در همان فامیل با کس دیگری ازدواج کند مثلاً با برادر شوهرش یا با بچهی برادر شوهرش، حتی اگر او هفدهساله باشد. در غیر این صورت در فامیلشان دشمنی بهوجود میآید. خصوصاً پشتونها بسیار متعصب هستند، و اجازه نمیدهند که زن از فامیل خارج شود." خانم ناجیه حنیفی، از فعالان پرسابقهی حقوق زن در افغانستان، راجع به ریشهی مشکلات زنان افغانستان اینطور میگوید: "مشکلات زنان افغانستان نظر به ساختار اجتماعی افغانستان در سنتهای دیرینه این کشور هستند. در افغانستان تمام قوانینی که از جانب مردان به زنان تحمیل میشوند به نام اسلام تحمیل میشوند. در حالیکه بیشتر این قوانین هیچ رابطهای با قوانین و پرنسیبهای (دستورهای) اسلامی ندارد. سنت، به نام دین بر زن افغانستان تحمیل میشود و همین باعث میشود که زن افغانستان چون زن است درس نخواند. باعث میشود که زن افغانستان چون یک زن افغان و مسلمان است بهخاطر خواستن حق طلاق خود به دادگاه نرود، چون برای یک زن افغان بزرگترین عیب بهشمار میرود که به دادگاه برود یا به پلیس مراجعه بکند. در همین زمینه خانم ثریا پرلیکا، یکی از فعالان زن سرشناس افغانستان، از رسومات رایج در افغانستان، که بهعنوان اسلام به زنان افغان تحمیل میشود برایم مثال آورد: "ازدواج اجباری در دین مبین اسلام نیست. زن بیوه آزادی خود را دارد. محروم ساختن از میراث نیست. تعلیم و تربیت برای زن و مرد برابر است."
افغانستان در سه دههی گذشته شاهد تاریخ پرتلاطمی بوده است. سالهای رژیم کمونیستی، دورهی مجاهدین، دورهی طالبان و درحال حاضر روزهای پرچالش تلاش برای رسیدن به دمکراسی. حنیفی وضعیت زنان را در دورههای مختلف از زمان حکومت کمونیستی، اینطور تشریح کرد: "یک سلسله آزادیهايی وجود داشت. زنان از حق تعلیم و تربیت برخوردار بودند، از حق رأی دادن برخوردار بودند، از حق مشارکت در احزاب سیاسی برخوردار بودند. ولی کمونیسم نیز در افغانستان کمونیسم پدرسالار بود، همانطور که دمکراسی هم امروزه دمکراسی پدرسالار است. در افغانستان مردمشان مرد هستند. قبل از آن، در دورهی شاه هم آزادیهایی وجود داشت، ولی تنها برای اشراف! دورهی مجاهدین فجیعترین دوره برای رشد زنان در افغانستان بود. مجاهدین وقتی داخل کابل شدند، به زنان اجازهی ورود در رسانهها را ندادند. حجاب را اجباری ساختند که این قبلاً اجباری نبود. وضعیت بسیار ناامنی بود، بهخاطر همین بسیاری به دخترانشان اجازه رفتن به مکتب را نمیدادند. چون در آن زمان کماندوها و فرماندههای مجاهدین بر اساس باورهای اسلامیشان، به تعدد زوجات پرداختند، چون پولدار شده بودند و با هر دختر خوشگل و زیبایی که در راه مکتب میدیدند، بدون هیچگونه خواست و انتخاب او، ازدواج میکردند." آزیتا رفعت، یکی از نمایندگان زن پارلمان افغانستان، دورهی طالبان را با دورههای قبل از آن و دورهی حاضر اینطور مقایسه میکند: "خانم افغان، همانطور که در سابق چادری میپوشید، در دورهی طالبان هم برقع را میپوشید. هیچ فرقی برایش نمیکرد. خانم افغان در دورههای قبل هم همان محدودیتهایی را داشت که در دورهی طالبان داشت. هیچ فرقی نمیکرد. خانم رفعت نسبت به تغییراتی که در وضعیت زنان بعد از طالبان ایجاد شده است گفت: "یکی از تغییراتی که ایجاد شده، ازدیاد شعارها به نفع زنان است. ما میبینیم واقعاً بعضیها میتوانند از آنها سود ببرند.
در همین زمينه، خانم پرلیکا سیرتغییرات ۵ سال گذشته را اینطور تشریح میکند: "تغییراتی در وضعیت زنان بهوجود آمده است. البته وقتی من زن میگویم منظورم همهی زنان نیست، یک تعدادی از زنان. در این اواخر خصوصاً در این دو سال اخیر ما میبینیم که این توجهات کم شده است. آن توجه قبلی به این خاطر بود که جامعه بینالمللی و تعداد کشورهایی که در افغانستان بودند تقریباً یک قسمت زیادی از مشروعیت خود را از این عدم آزادی و رفتارهای غیرانسانی با زنان افغانستان گرفتند. آنها گفتند ما میرویم در آنجا (افغانستان) بهخاطر نجات مردم و بهخصوص زنان افغانستان. ناگفته نماند که یکمقداری کمکهای خودشان را مشروط ساختند، برای اینکه باید در بخش ارتقای نقش زنان در عرصههای مختلف به مصرف برسد. اما آهستهآهسته، توجه جهانی کمتر شد و همینطور توجه دولت افغانستان. شاید توجه جهانی باشد، اما بازخواستی از دولت افغانستان صورت نمیگیرد. امروز شما ببینید که در این کابینهی آخر ما زن نداریم. شاید بگویید، یک زن هست، وزیر امور زنان. اما او را ناگزیر بودند، برای اینکه امکان نداشت یک مرد را در رأس وزارت امور زنان، بر اساس هر دستوری که ایجاد کردند، بیاورند. چون وزارت امور زنان نام داشت. بههمین خاطر یک زن را آوردند. ولی ما این را به حساب این نمیدانیم که ما حق خود را گرفتهایم. به این حساب میگیریم که مجبوریت (اجبار) دولت مردهای ما بوده است، یا مجبوریت رئیسجمهور ما بوده که متأسفانه نمیتوانسته یک مرد را در رأس بیاورد. به این خاطر نیز متأسفانه!" خانم کاظمی محقق، یکی دیگر از فعالان زن، راجع به کارآمدی وزرات زنان گفت: "ناکارآمدی دولت در وزارت زنان هم نمود دارد. وزارت زنان، به نظر من یکی از ناکارآمدترین وزارتخانههاییست که ما داریم. در این چند سالی که از بدو تولدش میگذرد، عملاً هیچ کاری برای زنان نکرده است. یعنی نمودش را امسال در ۸ مارس میدیدم که چند تا پلاکارد در سطح شهر زده بودند. مثلاً یک شعارهایی رویش نوشته بودند. مثلاً اینکه زن با مرد برابر است و از این حرفها.
آیا انجمنهای زنان توانستهاند کمکی بکنند؟ خانم رفعت مثال زد: "زمانی یکی از انجمنهای زنان بهخاطر حقوق زن در ایالت (استان) بادخیز، چهار روز سمینار گذاشت. یکی از اعضای آن سمینار بعد از چهار روز دست به خودسوزی زد. چرا؟ چون ترویجی که از حقوق زن میشد یکجانبه بود. یعنی هر دو جنس را که دریک خانواده هستند مد نظر نگرفتند. مثلاً اینکه بگویند برادر من حقوق تو این است و حقوق خانم توهم این هست و شما هر دو در مقابل هم این حقوق را دارید. که بتواند یک روند درستی پیش برود. به آن خانم بهطور یکجانبه گفتند که تو این حق را داری و همه چیز از تو گرفته شده است، آن خانم به خانه رفت و با همسرش دعوا کرد که من این همه حق داشتم و خبر نداشتم. تو همهچیز من را محدود کردهای، بیخبر از اینکه مسائل مختلفی وجود دارد، دست به خودسوزی زد. اینگونه روندها، معمولاً پروسه را کند میسازد." کاظمی محقق گفت: "درصد زیادی از زنان ما بیسواد هستند. این بیسوادی یکجوری حالت دستوپابستگی به آدم میدهد. حالتی که شاید ما خیلی نتوانیم درکش کنیم. فرض کنید زنی در یک خانوادهی سنتی بهدنیا میآید، بیسواد بزرگ میشود، بعد شوهرش میدهند و زندگی میکند. خیلی سخت است که روی این زن تأثیر بگذاری و بتوانی او را با حقوقش آشنا کنی و برای گرفتن حقوقش او را تحریک کنی. این خیلی مشکل است. کارهایی هم که این NGO ها میکنند، عموماً روی زنانی است که مثلا یکمقداری درس خواندهاند و سواد دارند. اینها خوب است، ولی خیلی مؤثر نیست. خصوصاً اگر بخواهیم واقعاً توی این جامعه کار بکنیم." حمید رزاق، محقق علوم اجتماعی و مسؤول بخش تحقیقات حقوق زنان افغانستان، استراتژی این جنبشهای فعال را به چالش میکشد: "استراتژیشان به نظر من غلط است. استراتژی اینها اینطوراست که فقط خود زنها را آگاه میسازند. که شما این حقوق را دارید. درست است که زنان باید آماده شوند. ولی اول کسانی را آماده کنید که حقوق زنان در دست آنهاست. اول باید مردان را آگاه کرد. مثلاً از راه آگاه کردن ملا امامان مسجد. ملا امامان، در مسجد صرفاً میگویند، نماز بخوانید، روزه بگیرید. راجع به مسائل اجتماعی و این گپها (صحبتها) که در اسلام هم زیاد است حرفی نمیزند." خانم اورزالا اشرف، مؤسس و مدیرمسؤول حاکا، یکی از NGOهای فعال زنان، اعتقاد دارد که باید با استفاده از آموزشهای مذهبی حداقل حقوق زنان را که در اسلام آمده است برای زنان افغانستان بهدست آورد: "مردم افغانستان، امروز بعد از این دوران جنگ و جهاد و اینجور چیزها، خیلی زیاد مواضع اسلام را مطرح میکنند. ما هم بهعنوان فعالین حقوق زن هم فکر کردیم که بیاییم و از هویت اسلامی خود حرف بزنیم. بگوییم که ما اول مسلمان هستیم و بعد افغان، اما آیا در عمل هم اینجور هست؟ چگونه است که وقتی ما به اسلام رجوع میکنیم، اسلام میگوید تعلیم یا حصول علم برای مرد و زن فرض است، ولی تو بزرگ قوم میگویی که هر دختری که به مدرسه دختران رفت من پایش را میشکنم. پس تو مسلمان هستی یا افغان تردیشنال (سنتی) هستی؟ کدامش؟ این حرفهاییست که ما خیلی زیاد رویش تأکید میکنیم، یعنی در کنار هر حرفی که میزنیم ما باید یک فاکتی (سندی) از قرآن کریم داشته باشیم. یک فاکتی از احادیث پیامبر(ص) داشته باشیم. که آن برای ما این زمینه را مساعد بسازد. وقتی میگویند حقوق زن، منظور ما این نیست که ما بخواهیم خدای ناخواسته مردم را به عیسویت بکشانیم یا مردم را به غربگرایی بکشانیم." با توجه به صحبتهایی که شد، این سؤال برایم بهوجود آمد که چه ارتباطی بین فعالان زن افغان و سایر کشورهای اسلامی وجود دارد؟ خانم اشرف گفت: "مشکل است که بگویم چقدر در تماس بودهایم. یکی از مشکلات جدی که وجود داشته در تماس بودن است. تا به حال به دو تا از کنفرانسهایی که در سطح منطقه در بخش زنان بوده به تهران رفتهام. در این کنفرانسها افغانهايی با من بودهاند که خودشان در ایران زندگی میکردند. آنها جزء مهاجرین در ایران بودهاند اما با این جنبشها در ایران ارتباط نداشتهاند. من چهارده سال در پاکستان بودهام، اما من الان در کنفرانسی شرکت میکنم که با فعالان حقوق زن در پاکستان تازه آشنا میشوم. به خاطر اینکه هویت من در دوران مهاجرت، هویت یک مهاجر جنگی بود. من کسی نبودم که به یک کنفرانس دعوت شوم، یا اینکه بهعنوان کسی که در این بخش کار کرده است شناخته شوم. فعالان جنبش زنان در کشورهای همسایه ما را بهعنوان یک نفر از گروه بزرگ مهاجرین بیچاره راندهشده از جنگ می پنداشتند. ما واقعاً هویت خود را بهعنوان انسان مستقلی که برای رفاه زنان خود کار میکند نداشتیم. چون این رابطه وجود نداشت، مشکل است بگویم که جنبش زنان افغانستان از جنبش زنان منطقه رنگ گرفته است. به دلایل مختلف ارتباط من با جنبش زنان در کشورهای دور (مثلاً اروپا) محکمتر بوده است. چونکه ما رفتهایم، آنها هم علاقهمند ------------------------------------ |
نظرهای خوانندگان
Ich hoffe es,daß Afghanische Frauen gleichberechtigung in Afghanistan haben
Danke
Mehran Tanha
2566/4/15
-- Mehran Tanha ، Jul 6, 2007 در ساعت 09:48 PMدر افغانستان و سایر کشور های منطقه قبل و بعد از هر رویدادی شرایط زنان فراموش شده ثابت است انان زندگی صد ها ساله ای را با مردانشان ادامه میدهند اگر قسمتی از ان ناشایست است این را رفتاری با قدمتی سالیانه رقم زده حق ضایع شده اینان را اگر مردانشان بفهمند پاسخی داده میشود والا تاوانیش زندگی است
-- sedighe ، Jul 6, 2007 در ساعت 09:48 PMافغانستان؟
-- زینب ، Jul 7, 2007 در ساعت 09:48 PMبحث روی این است که در افغانستان زنان با مشکلات زیادی رو به رو هستند در اینجا در اول باید راهی برای شناسایی مشکلات پیدا شود بعد مشکلات اولویت بندی شوند و بعد از آن برای حل این مشکلات راه حل پیدا شود.
جامعه ی جهانی، انجو ها ، دولت و هر کسی فقط داد می زند که های حقوق زن های محو خشونت علیه زن ولی تا به حال هیچ کار عملی نتوانستند در این بخش انجام دهند، آیا با دو روز سمینار می توانی مردان را از وظایف شان در برابر زنان شان آگاه سازی؟ مردانی که عمری یا بهتر است بگویم از زمانی که در جنین مادر بوده اند خشونت و حق شکنی با زنان را تجربه کرده اند و خود نیز با همین مفکوره پرورش یافته اند.
نه این راه، راه درازی هست و تا بخواهی به آخر راه برسی نمی دانم که چند سال به درازا بیانجامد.
مریم جان. تشکر از سایت قشگ و پر معلو مات شما
-- ایمل ، Jul 7, 2007 در ساعت 09:48 PMمبارزه برای آزادی زنان تنها با همراستا شدن با پیکار برای برابری و رهایی
-- جواد لگزیان ، Jul 7, 2007 در ساعت 09:48 PMبه پیروزی خواهد رسید
پیروز باشید
تشکر مریم جان. روایت زیبایی بود.
فقط یک نکته را قابل یادآوری می دانم، اینکه برقع، یک پوشش سنتی افغانی نیست. این پوشش مربوط به مسلمانان شبه قاره (هند و کشمیر و بعدها پاکستان) بوده که به افغانستان هم راه یافته است.
زنان افغان تا پیش از رایج شدن برقع، در هر منطقه از کشور، از همان لباسهای محلی خود استفاده می کردند که شبیه لباسهای محلی در ایران است.
موفق باشی
-- آرش ، Jul 7, 2007 در ساعت 09:48 PMصداهای مصاحبه شونده ها خیلی نامفهومه (منظورم لهجشون نیست)
-- حمید ، Jul 8, 2007 در ساعت 09:48 PMخواهرم مریم جان!
سفرنامه زیبای نوشته اید اما این درد در زنان انقدر عمیق است که باید بران کتاب نوشت درد زن افغان تنها به این ها خلاصه نمیشود زیرا درد بزرگتر درد فقر است چیزیکه از زنان اغاز وبه کودکان میرسد مساله دیگر شعار های کاذب است که سر داده میشود وایادی غرب بدون اینکه سنت وفرهنگ جامعه افغانی را بررسی کنند می خواهند باشعار این معضله پایان دهند
انها زنان افغان را نه اینکه درد ها وآلام شان را تداوی کنند فقط می خواهند که رفع حجاب باشد وبس اما این را نمی خواهند که مادران در زایمان میمرند و زنان روستا مانند مردان شان انقدر کار شاقه می کنند که در چهل سالگی زمین گیر میشوند از درد دل ان زنان که مصاب به مرض تبرکلوز اند واین مرض را به کودکان شان هدیه میدهند کدام موسسه خبر دارد.
مریم جان اگر باردیگر به کابل امدید سعی کنید به روستا ها بروید وازدرد انها بپرسید زیرا اینها که شما با ایشان مصاحبه کردید جرات ندارند به 35 میلی شهر کابل سفر نمایند واز حال زنان اطلاع حاصل کنند.
موفق باشد.
----------------
-- مهجور ، Jul 8, 2007 در ساعت 09:48 PMبه دلیل ذکر مشخصات شخصی افراد مصاحبه شده این نظر مورد ویرایش قرار گرفت. زمانه
مریم جان بسیار زیبا نوشته اید.
-- کبیر احمد نشاط ، Jul 10, 2007 در ساعت 09:48 PMاز این که این سفرنامه را برایم فرستادید متشکرم
واقعاً سایت زیبایی است
به امید دیدار دوباره