رادیو زمانه > خارج از سیاست > گزارش > ترس بسیاری از نويسندگان برای شرکت در جوايز ادبی | ||
ترس بسیاری از نويسندگان برای شرکت در جوايز ادبیمجتبی پورمحسنمدیا کاشیگر متولد ۱۳۳۵ است. او تحصیلات دوران ابتداییاش را در فرانسه گذرانده و پس از شش سال تحصیل در رشتههای معماری و اقتصاد، تحصیلات دانشگاهی را نیمه تمام گذاشت. درحالیکه تمام جوایز ادبی، برگزیدگان خود را در سال ۸۵ معرفی کرده اند ، مدیا کاشیگر در گفت و گو با رادیو زمانه به آسیب شناسی برگزاری جوایز ادبی پرداخت.
با توجه به اینکه برندگان امسال جوایز ادبی معرفی شدند آیا به نظر شما بانیان جوایز ادبی توانسته اند به هدفی که پیش بینی کرده بودند برسند یا نه؟ حتما باید رسیده باشند در غیر این صورت باید درشان را تخته کرد. اگر از جايزه گردون صرف نظر كنيم كه نخستین جايزه بخش خصوصي جديد ايران بود و به دلايلي كه خارج از بحث ماست ادامه پيدا نكرد، در حال حاضر قديميترين جوايز بخش خصوصي ايران در دورهي جديد كه اين جوايز دارند جايزه پكا است که فكر كنم هفت ساله شده است. براي جوايز ادبي هفت سال، سن بلوغ است. ولي اينكه آيا جوايز توانستهاند خواستهها و توقعاتي را كه از آنها وجود داشت برآورده كنند يا نه، بايد ديد كه اين خواستهها و توقعات تا چه حد منطقي بوده است و تا چه اندازه ناشي از توهمات يا زيادهخواهيها بوده است. به نظر من به عنوان دبير يكي از جوايز پیشین يعني جايزهي يلدا كه متاسفانه ديگر ادامه ندارد و دبیر جايزهي روزي روزگاري كه از سال ديگر شروع به فعاليت ميكند، اين جايزه يكي از مهمترين اهدافي را كه ميشود براي جوايز ادبي متصور شد برآورده كرده است؛ يعني تنوع سليقهها. با وجود «پكا» كه خوشبختانه عليرغم مشكلاتي كه برايش پيش آمده امسال توانست باز هم جايزه برگزار كند، و همینطور با در نظر گرفتن جايزه منتقدين، جايزه گلشيري و انشاءا... «روزي روزگاري»، حداقل امتيازي كه به دست ميآيد اين است كه پنج سليقه ادبي در ايران توانستهاند درباره آفرينش داستاني در طول يكسال اعلام نظر كنند كه به نظر من امر مثبتي است و از آن مثبتتر اين خواهد بود كه اين پنج سليقه تبديل به 50 سليقه شوند. چون من به شخصه قبول ندارم كه تعداد سلايق ادبي ايران تنها پنج تا باشد. اگر توانستند بيشتر شوند ميشود گفت اين هدف محقق شده است. البته نسبت به شيوههاي داوري انتقادهايي هم شده و به نظر من وارد است. برخي ديگر از اين انتقادات هم ناشي از توهمات يا توقعات غيرقابل برآورد است. مثلا اينكه چرا كتاب مورد علاقهي من جايزه نگرفته،دليل بر تخطئهي يك جايزه نيست. ولي اينكه چرا اين كتاب به شيوهي غيرشفاف جايزه گرفته است، انتقادي است كه طبیعتا وارد است و برگزاركنندگان جايزهاي كه اين انتقاد متوجه آنهاست بايد براي شفاف سازي كار خودشان تلاش كنند مساله اعتراضها به غيرشفاف بودن انتخابها برميگردد و هر سال كه ميگذرد زواياي پشت پردهي بيشتري از اين جوايز نشان داده ميشود. سال گذشته خانم ناتاشا اميري و يك سري ديگر از نویسندگان صحبتهايي را درباره آقاي سناپور مطرح كردند. امسال هم كه خانم میترا ايلياتي رسما اعلام كرد كه در جایزه بنیاد گلشیری اعمال سلیقه رخ داده است . چرا هر سال كه ميگذرد اين اعمال سليقهها بيشتر ميشود و اين حساسيتها و اعتراضات كمتر بر سالم شدن فضاي رقابت تاثير ميگذارد؟ بحثهايي مربوط به خانم اميري و آقاي سناپور به دو سال پیش برميگردد نه پارسال و مربوط به جايزهي ادبي يلدا بود. از آنجا كه من در آن دوره دبير جايزه بودم ميتوانم ماوقع را توضيح بدهم و بگويم اصل قضيه چگونه بود. من آدم به شدت بدبيني هستم حالا شما نام آن را پروتستانيسم يا هر چيز ديگري ميتوانيد بگذاريد. در نتيجه هر وقت مسووليت جايزهاي را بر عهده گرفتهام، ضمن احترام به همه داورهايي كه با من كار كردهاند - و هيچ وقت هم پيش نيامده كه داورها به اعتمادي كه من به آنها كردهام خيانت كنند - اين مساله را در ذهنم داشتهام كه بايد حتي الامكان جلوي فساد گرفته شود. لذا در جايزه ادبي آن سال به اين خاطر كه يلدا از نظر مالي مشكلي نداشت - حدود 39 يا 38 ميليون هزينهي جايزه شد كه اسپانسرهاي ما پرداخت كردند - 16 داور در بخش داستاني داشتيم و وجود 16 داور بخصوص با شيوهاي كه در يلدا پيش گرفته بوديم و مبتني بر شيوهي راي گيري مخفي از داوران بود و منتهي به اين اصل ميشد كه هر نويسندهاي كه قصد زد و بند داشت بايد راي هشت داور را ميخريد مسالهي فساد در داوري به نظر من در آن سال منتفي بوده است اما انتقاداتي به جوايز ديگر كه شيوههايشان احيانا ميتواند براي عدهاي غيرشفاف باشد وارد است و من هم با آنها موافقم. تا جايي كه من اطلاع دارم دو شيوهي داوري در جوايز بيشتر نداريم. يكي شيوهاي كه من به آن اعتقاد دارم و آن هم راي مخفي و مستقل هر داور است و در غايت تنها وظيفهي دبير جايزه اين است كه آراي هر كتاب را جمع بزند و ببيند هر داور چند جايزه دارد و كتابي را كه بيشترين آرا را ميآورد به عنوان برنده اعلام ميكند. دغدغهي دوم هم اين است كه براي اينكه راي مفيد باشد مانند انتخابات رياست جمهوري و بسیاری از انتخابات ديگر، دور دومي وجود دارد. يعني سه كتابي كه بالاترين امتيازات را آوردند مجددا مورد راي گيري قرار ميگيرند تا اگر هيچكدام از آثار برگزيدهي يك داور نتوانست به مرحلهي نهايي جايزه راه پيدا كند راي او سوخت نشود و در جايزه موثر باشد. اگر تا پيش از اين، اعتراضات، نويسندگان و اهالي ادبيات با اين توجيه كه چون خودشان جايزه نگرفتهاند اعتراض ميكنند پس زده ميشد، در دورههاي اخير شاهد بودهايم كه داوران خودشان هم از اعمال نفوذ حرف زدهاند. آيا بايد اين حرفها را هم نشنيده گرفت؟ قطعا نميشود نشنيده گرفت. يعني هنگامی که يك داور از فرآيندي كه باعث ميشود يك كتاب برنده شود و ديگري نشود، ابراز نارضايتي ميكند به اين معناست كه مشخصا اشكالي وجود دارد. جايزهاي كه داور آن به آن اعتراض ميكند بايد پاسخي براي داورش داشته باشد. من نميتوانم وارد جزييات شوم چون عمدهي اعتراضات متوجه جايزهي بنیاد گلشيري است كه من هيچ اطلاعي از شيوههاي داوري اعمال شده در جايزهي گلشيري ندارم. پس نميخواهم به موضوعي كه راجع به آن ناآگاهم حمله كنم يا از آن دفاع كنم. بحث ديگر هم مساله انتخاب نويسندگان متفاوت در جوايز متفاوت است كه اين شائبه را ایجاد كرد كه برخي از نويسندگانی كه برنده شدند هر كدام عضو يك باند بودهاند و در همان جا برنده شدند. اين معترضان اعتقاد داشتند كه چه طور ميشود چند كتاب مختلف در چند جايزهي مختلف برنده شوند. اگر كتابي شايسته بوده بايد حداقل در دو جا برنده ميشده. شما درباره اين نوع نگاه چه نظري داريد؟ اين جزو انتقاداتي است كه وارد نيست. ما وقتي بحث تعدد جوايز را مطرح ميكنيم بحث تعدد سليقهها را مطرح ميكنيم. وقتي اين بحث مطرح ميشود، اينكه كتابهاي متعددي بالابيايند به جاي اينكه يك كتاب بالا بيايد نشانهي سلامت جوايز است. ضمن اينكه اگر يك كتاب واحد از دو يا سه جايزهي متعدد جايزه بگيرد اشكال ندارد و به معنای این است كه اين كتاب توان پاسخگويي به دو يا سه سليقهي متفاوت را دارد و يك امتياز است. يعني هم تفرقهي شديد، نشانهي سلامت جوايز است و هم اتفاق نظرات .مثلادر يك سال ميبينيم دو تا جايزه يك كتاب را كتاب برتر انتخاب ميكنند. مثلا در مورد كتاب آقاي اخوت به يادم دارم كه هم از يلدا جايزه گرفت هم از پكا .اين دو حركت هم مستقل از هم بودند چون ميان داوران دو جايزه تنها يك داور مشترك بود. پس نتيجه ميگيريم كتاب آقاي اخوت هم پاسخگوي اصول پذيرفته شده در يلدا بود و هم پاسخگوي اصول پديد آورندهي جايزهي پکا. اين حركت مثبت است. آقاي كاشيگرمثل اینکه از نظر شما هوا همیشه خوب است و شما هر نشانهاي را نشانهي سلامت اين جوايز ميدانيد. عدم شفافيت به نظر من اصلا نشانهي سلامت نيست .من نشانههاي سلامت را تفكيك كردم. من با مسالهي عدم شفافيت شديدا مخالفم.دلايلم را هم شرح دادم كه چرا با برخي شيوههاي داوري در اين جوايز مخالفم ولي اينكه يك كتاب در دو جايزه، كتاب برتر شود از نظر من اشكال ندارد. اينكه پنج جايزه هم هيچ انتخاب مشتركي نداشته باشند هم به نظر من اشكال ندارد. اينها به خودي خود نشانهي هيچ چيزي نيستند. بلكه اگر شواهد و علايم ديگري بروز كند ميتوانند نشانهي چيزهاي ديگري باشند. من تمام داوران پكا را ميشناسم و دوستان نزديك من هستند و من به سلامت تك تك آنها قسم ميخورم. اين اتفاق نظر بين يلدا و پكا را نتيجهي اين نميدانم كه من تصميم گرفتم آقاي اخوت برنده شود. شما از تك تك 16 داور يلدا ميتوانيد بپرسيد كه آيا دبير يكبار درباره انتخابشان به آنها نظري داده است يا نه؟ اگر جوابشان مثبت بود من هر اسمي كه شما بگوييد روي خودم ميگذارم! ريشهي اين همه اعتراض به جوايز ادبي را در سالهاي اخير در چه چيزي ميدانيد؟ بحث جوايز ادبي بحث بسيار پيچيدهاي است. یک چیزی را می خواهم رک بگویم. خيلي از نويسندگان ميترسند در جايزه شركت كنند و با ديگران سنجيده شوند. حتي اگر هزار بار جوايز اعلام كنند كه ما فقط داريم اعمال سليقه ميكنيم. باز هم بسياري از نويسندگان ميترسند اثرشان با ديگري محك زده شود. وقتي هم اثرشان انتخاب نميشود اعتراض ميكنند. اين بخشي از اعتراضات است كه از نظر من اصلا ارزش پاسخگويي هم ندارد و من وارد اين بحث نميشوم. اعتراضاتي هم هست كه من اسمشان را اعتراضات ايدئولوژيك ميگذارم. هواداران شيوهي خاصي از داستان پردازي دوست دارند جوايز تنها نصيب خودشان شوند و لاغير. آنها يك تعريف حداكثري از ادبيات دارند كه وقتي برآورده نميشود اعتراض ميكنند. من به اين اعتراضات هم پاسخي ندارم چون ناموجه هستند. آیانميشود گفت كه برعكس ادعاهايي كه در زمينه ادبيات مدرن و ادبيات پست مدرن ميشود هنوز نگاه بسياري از اهالي ادبيات ما به جوايز ادبي نگاه سنتي است كه مطابق آن در يك داوري داور وظيفه دارد از نظر اخلاقي بهتريني را كه آرماني است انتخاب كند يعني بحث سليقه را در داوري ناديده ميگيرند؟ اين يك ديدگاه ايدئولوژيك و توتاليتر است كه ما فكر ميكنيم همه بايد ديدگاه من را داشته باشند. هر جايزهاي اصول و ملاكهاي خودش را انتخاب ميكند و وقتي به اين جايزه ميشود ايراد گرفت كه به ملاكها و اصول خودش پشت كرده باشد. ما نميتوانيم به كسي كه به يك حزب خاص راي ميدهد بگوييم تو چرا به اين حزب راي دادهاي. در جوايز ادبي گرايشها متفاوت است و استقبالهاي متفاوتي هم صورت ميگيرد. آقای کاشیگر چرا جوايز ادبی هم منحصر به ادبيات داستاني شدهاند و در زمينه شعر همان يك جايزهاي هم كه بود (كارنامه) تعطيل شد؟ فكر نميكنم كسي جلودار اين باشد كه به شعر جايزه بدهند. ما جايزه نقاشي و تاتر هم نداريم. بين شعر و داستان قرابت زيادي وجود دارد. من ميگويم چرا كمتر پيش ميآيد كه جايزهي شعر برگزار كنند؟ من دلايل اينكه چرا خودم به عرصه شعر وارد نميشوم را ميتوانم به شما توضيح بدهم ولي دليل اينكه چرا ديگران به عرصه شعر وارد نميشوند را نميتوانم. پس ميتوانيد توضيح بدهيد چرا جايزهي «روزي روزگاري» وارد عرصهي شعر نميشود. چون بنده بر اين تصور هستم كه ماجراي شعر حداقل از نظر صنعت نشر ماجرايي در كل متفاوت از ماجراي داستان است. يعني ما ميتوانيم در حقيقت اين بحث را پيش بكشيم. يكي از مبناهايي كه به صنعت نشر ما كمك ميكند ادبيات داستاني است. اگر از يك طرف اصول جايزه يلدا در ذهنتان باشد و از طرف ديگر اصول جايزهي روزي روزگاري را بدانيد متوجه خواهيد شد كه هدف من چه در يلدا و چه در روزي روزگاري ارتقاي ادبيات روشنفكري نبوده است. هدف من اين بوده كه مردم را با كتاب آشتي بدهم. بنابراين چون آدمي هستم به شدت پراگماتيك و اصلا دوست ندارم وقتم را صرف اموري كنم كه بينتيجه ميدانم و شعر نميتواند به خاطر شرايط جديدي كه در آن قرار گرفته عاملي باشد براي ارتقاي سطح كتابخواني، انرژيام را به شكل جايزهي صرف شعر نميكنم. من شعر را به شدت دوست دارم و به شدت هم براي شعر كار ميكنم. كاري كه من در 15 سال گذشته براي شعر كردهام ترجمه مايكوفسكي، كلود استبان، ژرون موش و عدهي زيادي از شاعران ايراني و فرانسوي بوده است. من فكر ميكنم كمك من به شعر از طريق جايزه دادن نميتواند باشد و با ترجمه كردن ممكن است. من جايزه دادن به شعر را در حقيقت يك امر باطل ميدانم كه نتيجهاي ندارد و ثانيا براي شعر تا وقتي كه من دبير روزي روزگاري باشم جايزهاي نخواهد بود. دلايلم را هم گفتم. اگر دوستان شاعرم فكر ميكنند كه من به آنها ظلم ميكنم بحث ديگري است. پس اعتقاد داريد برگزاري جايزهي شعر، به شعر ايران هيچ كمكي نميكند. بنده ميگويم اگر من وارد پروسهي جايزه شدم به اين خاطر بود كه ميخواستم خواننده را با كتاب آشتي بدهم. شعر حالا درمرحلهي نوين حيات خود تا حدی بسته شده است كه جز نخبگان به سراغ شعر ناب نميروند و نخبگان هم نياز به جايزه ندارند. پس برگزاري جوايز شعر امر بيحاصلي است.
|
نظرهای خوانندگان
اقاي كاشيكر خيلي خودشان را جدي كرفته اند كه درباره شعر جنين سخن مي رانند! اي كاش عبدالرضايي ايران بود انوقت هر كه جرأت نمي كرد درباره شعر معاصر كنده كويي كند
-- ناهيد محسني ، Feb 15, 2007 در ساعت 04:10 PMباز هم بحث شعر پیش آمد ودوستانی فکر کردند حتما باید اسم عبدالرضایی را این وسط مطرح کنند. خانم محسنی اصلا این بحث چه ربطی به عبدالرضایی دارد؟ کاشیگر معتقد است جایزه شعر نمی تواند مخاطب کتاب را به عنوان یک کالای فرهنگی افزایش دهد آن وقت شما می گویید اگر عبدالرضایی ایران بود کاشیگر جرات نمی کرد. ببینید اصلا منطق این عبدالرضایی و دوستان نزدیکش همین ارعاب و تهدید است: "اگر فلانی بود شما جرات نمی کردید" یعنی کاشیگر یا هر کس دیگر باید بترسد از اظهار نظر در مورد شعر چون این دوست عزیز کرده پاریس نشین شما خوشش نمی آید کسی غیر از او در مورد شعر اظهار نظر کند. در ضمن مگر عبدالرضایی کم تریبون دارد؟ مجله اینترنتی شعر مربوط به پرهام شهرجردی در بست در اختیار نشر کتابها، اشعار و تازگی هم آن مکتوباتی است که به اسم رمان تولید می کند. بحث نقد ادبی نمی کنم و هدفم هم این جا ارزش گذاری نیست. فقط خواستم بگویم این دوستان شعر را با قلدری اشتباه گرفته اند.
-- ج.فرشچی ، Feb 16, 2007 در ساعت 04:10 PMشما می توانید اگر دلتان خواست اسپانسر پیدا کنید و جایزه شعر برگزار کنید. کاشیگر این کار را نمی کند و دلایل خاص خودش را هم دارد. من از نظر سلیقه ادبی اصلا با او موافق نیستم اما از طرف دیگر کاملا با روش عملکرد عبدالرضایی هم آشنایم.
اصولی که بر مبنای هیاهو، رسوایی و تهدید بنا شده است
Aghaye Farshchi man ham hamintor fekr mikonam, pasokh ghanee konadde st beh khanum Mohseni.
-- parvin ، Feb 16, 2007 در ساعت 04:10 PMآقای فرشچی شما هم بجای اینکه به متن کاشیگر بپردازید بیشتر درباره عبدالرضایی به کرسی رفتید واین همانا دلیلی است برصحت مدعای آن خانم! عبدالرضایی تنها کسی بود که جلوی فضای پدرسالاری و فرمایشی ایستاد و در نهایت برای نجات شعرش و اسقلال فکرهایش تن به مهاجرت داد.از موضع کاشیگر درباره شعر قضاوت کردن وجکم دادن شناخت و درکی شعری می خواهد که مسلمن اقای کاشیگر این درک را چندان دارا نیست.شاعران نسل جدید فارسی عدم حضور عبدالرضایی را حسرت می کشند چون او تنها شاعر قدری است که می تواند از قدرت خود سود جسته و جلوی پروژه ی دولتی شدن شعر رابگیرد.مسلما دراین وانفسا هر حرکت و همایش و جایزه ای می تواند فضای شعر را ازاین رکود و خمودی نجات دهد اینجاست که تجربه ی امثال علی و شناخت او کارساز است.
-- ع-ستوتی ، Feb 27, 2007 در ساعت 04:10 PMمن فکر می کنم بزرگترین نقش تخریبی عبدالرضایی را دوستداران شعر و دوستانش ایفا می کنند.بی شک علی با توجه به سن وسالش آنقدر شعر بزرگ و کتاب درخور دارد که از زمره بزرگان شعر معاصر تلقی شود.طرح او و نامش در جایی که جای او نیست توهین به شاعری اوست آقای کاشیگر بعنوان خواننده ی شعرویکی از برگزارکنندگان جوایز ادبی سخنی داشتند درباره جایزه شعر.این
-- مهدی موسوی ، Feb 28, 2007 در ساعت 04:10 PMجرفها چه ربطی به عبدالرضایی دارد او شاعراست نه لات سر گردنه!
باز هم سلام این و چند مطلب دیگر آقای پورمحسن مطلب همگی چاپ شده است نو آر که نو را حلاوتی دیگر است . چرا این طور ؟اما در مورد کاشیگر من فکر می کنم کاشیگر بیشتر از طریق حواشی ادبیات معروف است . می توان برای این مطلب دلیل آورد و بحث کرد . مثلا می شود از سفارت فرانسه گفت حیف که چاپش نمی کنید .؟ می کنید . خبر دهید تا افشا گری شود .
-- juornalist ، Mar 3, 2007 در ساعت 04:10 PMعبدارضایی هم تمام شد عزیز شعرش هیاهویش . به ذات شعر توجه کنید . لطفاً و بحث های داستانی آقای معروفی را ادامه دهید . موضوع دیگری نبود با رویایی صحبت کنید . آخر این چیزها درباره ی نصرت گفتن که به خواننده ی شعرهایش کمک نمی کند .
این پورمحسن محافظه کار یک پورمحسن جدید است واقعن که ژورنالیسم چه بر سر آدم نمی آورد. ضمنن آقای ژورنالیست عبدالرضایی یعنی همین کتاب آخرش که حتمن نخواندی حسی و متفکر وجسور.برو کتاب من در خطرناک زندگی می کردمش رو بخون وبعد از امثال رویایی که سالهاست تکرار مکررات می کند بگو! تازه من فکر نمی کنم دوستی نزدیکی بین رویایی و نصرت بوده باشد والا طی این سالها نصرت دریکی از گفتگوهایش یادی از او می کرد.نصرت رحمانی در بیست ستال آخر عمرش فقط از یک شاعر یاد کرد درگفتگویش با مرتضی نجاتی در مجله معیار.آن شاعر هم کسی نبود جز عبدالرضایی!!!
-- آنتی ژورنالیست ، Mar 10, 2007 در ساعت 04:10 PM