رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۳۰ آذر ۱۳۸۵

مايیم که مهم هستيم

استيون جانسون
تايم - ۲۵ دسامبر ۲۰۰۶ / ۱ ژانویه ۲۰۰۷

آماتورها خلأ همه‌ی چيزهايی را پر می‌کنند که رسانه‌های قديمی ناديده انگاشتند.


لوگوی سایت تایم - آنلاین

اگر وبِ نسخه‌ی ۱.۰ حول صفحات سازمان‌دهی شده بود، وب نسخه‌ی ۲.۰ محورش مردم است. و نه فقط آن عده‌ی خاصی از مردم که در صفحه‌ی تلويزيون يا ستون‌های سردبير و نظرهای نشريات ظاهر می‌شوند. وب نسخه‌ی ۲.۰ از مردم معمولی ساخته شده است: اهل تفنن، يادداشت‌نويسان، دانشمندان کرسی‌نشين، مردمی که صدای خود را به گفت‌وگوهای رو به تحول بزرگ فقط به خاطر عشقِ آن می‌افزايند.

به عبارت ديگر، اين عده آماتورها هستند. و تا حدی، احساس شما درباره‌ی اقتضائات فرهنگی وسيع‌ترِ وب حول واکنش‌هايی می‌گردد که اين گروه آماتور دائمی در شما پديد می‌آورد. برای بعضی‌‌ها، وب سنديتِ قدرت برای مردم را دارد. برای عده‌ای ديگر، وب نشانه‌ی پايان کيفيت و حرفه‌ای‌گری است، گويی تاريخ رسانه‌های الکترونيک تبديل به نبردی طولانی ميان ادوارد مارو و «خنده‌دارترين ويديوهای خانگی آمريکا» بوده است که در آن «ويديوهای خانگی» برنده شده‌اند.

من تصادفاً يکی از مؤمنان به اين موج تازه هستم، اما از اين واقعيت نمی‌توان تن زد که اين انتقال از حرفه‌ای به آماتور هزينه‌هايی دارد. جای هيچ انکار ندارد که کميت و دسترس‌پذيری مزخرفات و چرنديات محض افزايش زيادی يافته است، حتی وقتی که آن را با پس‌مانده‌ی روزنامه‌فروشی‌ها و طيف تلويزيون‌های کابلی مقايسه می‌کنيم. اين نسبت کاهش يافته‌ی سيگنال در برابر نويز به اين معناست که فيلترها – ابزارهای جست‌وجو، موتورهای پيشنهاد دهنده، فيدهای آر اس اس – برای جامعه‌ی ما اهميتی روز افزون می‌يابند و در نتيجه مهم است که بحثی عمومی داشته باشيم درباره‌ی اين‌که چه کسی اين ابزارها را طراحی می‌کند و چه ارزش‌های در خلالِ آن‌ها مندرج خواهد بود.

اگر استدلال‌های نويسندگان ستون‌های نظرات و سردبيری نشريات را در چند سال گذشته درباره‌ی تأثير غيرحرفه‌ای‌ها در وب خوانده باشيد، در خواهيد يافت که بحث هميشه به دو موضوع ختم می‌شود: تأثير وبلاگ‌نويسی بر روزنامه‌نگاری سنتی و تأثير ويکی‌پيديا بر تحقيقات سنتی. در هر دو مورد، یک نخبه‌ی فرهيخته‌ی دانشگاهی و معتبر توسط آن‌چه گلن رينولدز «سپاه داوودها» ناميده است به چالش گرفته شده است و حاصل‌اش ادعای ظفرمندی، استهزاء و مدافعه‌جويی از هر دو سو بوده است.

اين بحث، بحث کاملاً مشروع است چون هم وبلاگ‌نويسان و هم اهل ويکی‌پيديا احتمالاً بعضی کارها را بهتر از همتاهای حرفه‌ای‌شان انجام می‌دهند و بعضی کارها را بدتر، و ما هستيم که بايد تشخيص بدهيم کدام بهتر است و کدام بدتر. مشکل صرف اين همه وقت برای هاشور زدن اين‌ موضوعات اين است که درباره‌ی اهميت روزنامه‌نگاری و دانشنامه‌نگاری آماتور در بازار کلان عقايدی که وب به روی ما گشوده، اغراق شده است. واقعيت اين است که بيشتر محتويات توليد شده توسط کاربران در وب مرجعيتِ يک متخصص سنتی را به چالش نمی‌گيرد. اين‌ها در منطقه‌ای کار می‌کنند که هيچ متخصصی در آن نيست يا خودِ کاربران متخصصانِ آن وادی هستند.

روشن‌ترين مثالِ آن برجستگی صفحات يادداشت‌گونه مانند صفحاتی در لایوجرنال يا مای‌-اسپيس است. اين افراد ديويد بروکس يا جورج ويل را به چالش نمی‌کشند؛ اين‌ها فقط دارند درباره‌ی زندگی خودشان و زندگی دوستان‌شان می‌نويسند. اکثريت غالب عکاسانی که در فليکر حضور دارند سودای اين را ندارد که آنی لايبوويتز بعدی باشند. اين‌ها فقط می‌خواهند عکس‌هايی را که در طی تعطيلات‌شان گرفته‌اند با خانواده‌ی بزرگترشان سهيم شوند.

چند ماه پيش من به راه‌اندازی سرويس تازه‌ای به نام outside.in کمک کردم که گفت‌وگوهايی را که آنلاين درباره‌ی محلات مختلف اطراف کشور رخ می‌دهند، فيلتر و سازمان‌دهی می‌کند. وب‌سايت Outside.in يک شرکت کلاسيک وب نسخه‌ی ۲.۰ است. ما نمی‌توانستيم اين سرويس را ۱۰ سال پيش بسازيم چون امروزه از دانش هزاران نفر آماتور استفاده می‌کنيم - «بلاگرهای منطقه‌ای» که در طی چند سال گذشته پيداشان شده و درباره‌ی محله‌هايی که در آن زندگی می‌کنند و مسايلی که برای مردمِ آن‌ها مهم است چيز می‌نويسند. اين‌ها درباره‌ی مثلاً زورگيری‌ هفته‌ی پيش، يا زمين ورزشی که هفته‌ی ديگر باز می‌شود، يا خانه‌ی گران‌قميتی که بالاخره در بازار فروش رفت، يا تأثير جنبش No Child Left Behind روی مدارس عمومی محلی می‌نويسند. هزاران نمونه از اين گفت‌وگوها و بحث‌ها در وب هر روزه در جريان است – گفت‌وگوهای مجازی که در مکان‌هايی واقعی مستقر هستند. ما سعی کرده‌ايم کار را برای شما آسان‌تر کنيم تا شما هم نظر خود را به اين آميزه بيفزاييد. اما بدون اين وبلاگ‌نویسی منطقه‌ای خارق العاده هيچ چیزی نداريم که با آن کار کنيم. اين کار به اين می‌ماند که گوگل را دوباره در زمانی که فقط هنوز چند صد صفحه‌ی اينترنتی وجود داشت راه‌اندازی کنیم.

نکته‌ی جالب درباره‌ی این گفت‌وگوهای محلی اين است که شامل تجربياتی است که متخصصان رسانه‌های سنتی عمدتاً از آن‌ها غفلت کرده‌اند – و دلايل خوبی هم برای اين کار داشته‌اند. اين متخصصان دريافته‌اند که نمی‌توانند با متخصصان واقعی رقابت کنند: يعنی با مردمی که در اين جامعه‌های زندگی می‌کنند و همه‌ی مسايل را – مسايل کوچک و بزرگ را – که زندگی روزمره‌شان را شکل می‌دهد، می‌شناسند.

در اين کمبود پوشش رسانه‌ای طنزی نهفته است چون آن منطقه‌ی تجربه‌ای که مردم شور و اشتياق بسيار زيادی نسبت به آن دارند – ورای منطقه‌ی صميمی زندگی خانوادگی – منطقه‌ی جامعه‌ی محلی آن‌هاست. هر محله‌ی موفقی افراد موثق و اهل ارتباطی دارد که متخصصان راستين پياده‌روها، زمين‌های بازی و کباب‌پزهای حياط هستند. اما اين دانش محلی به طور تاريخی منحصر به تماس‌های فردی و نقل قول‌های زبانی بوده است. اينک اما، وب، اَبَرصدای خود را دارد.
........................................

جانسون نويسنده‌ی اثر تازه‌ی «نقشه‌ی روح»[The Ghost Map] است.

Share/Save/Bookmark