رادیو زمانه > خارج از سیاست > با همسایگان > ایران درست است یا «اِران»؟ | ||
ایران درست است یا «اِران»؟شهزاده سمرقندیshahzoda@radiozamaneh.comتفاوت تلفظ زبان فارسی تاجیکی و ایرانی، موضوع بحث روشنفکران تاجیک هم هست که طرفدار برگشت به اصل زبان فارسی هستند و میخواهند در چهارچوب همین امکانات موجود خط سیریلیک اشتباهات زبان تاجیکی را برطرف کنند؛ اشتباهاتی که همزمان با تغییر خط، وارد این زبان شده است.
در این زمینه، با ظفر فرقانی، معروف به ظفر صوفی، روزنامهنگار تاجیک مقیم تاجیکستان و داریوش آشوری، زبانشناس ایرانی مقیم پاریس به گفتوگو نشستهام. ظفر فرقانی، در توضیح نظرات روشنفکران تاجیک و همچنین برخورد دولتمداران تاجیکستان در این زمینه میگوید: فکر و تلاش برای بازگشت به اصل، شاید بیش از صدسال است که در بین روشنفکران و صاحبنظران تاجیک رواج داشته و همچنان ادامه دارد. این که باید به خط فارسی یا همان خط عربی و اساسی که دیگر مال مردم ما شده است برگشت، تلاشی بود که میتوان گفت در سالهای آخر حکومت شوروی به نقطهی عطف خود رسیده است، اما متأسفانه در اثر درگیریهایی که در تاجیکستان شروع شد، این خواست نیز همراه با بسیاری از خواستهها و آرمانهای این ملت برباد رفته بود. حال که شرایط تاجیکستان مقداری آرام شده است، کسانی که آن زمان مخالف بازگشت به خط فارسی بودند، امروز در رأس قدرت هستند. شاید آنها آمادهاند املا را تغییر بدهند. اما به نظر من، امروز کلید حل همهی مشکلات، چه از نظر شعر و چه از نظر گفتاری و نوشتاری در گرو برگشتن به خط فارسی است. علت مخالفت بسیاری از روشنفکران تاجیک با بازگشت به خط فارسی چیست؟ روشنفکران مخالف بازگشت به خط فارسی زیاد نیستند، اما گروهی چندنفره به دلایل مختلف، مخالف این برگشت هستند. یک علت آن این است که خیلی از این برادرانی که امروز عنوان روشنفکر را دارند و از رسالهی دکتری دفاع کردهاند، بسیاری از کتابهایشان، دزدی از نوشتههای فارسی است که آنها را با زبانی کمی غلیظتر ترجمه کردهاند، اما وقتی خواننده آن را میخواند، متوجه میشود که منبع کتاب کجاست، یعنی فکر از کیست.
علت دیگری که قابل درک است و میتوان به این اندیشه تاحدی حق داد، این است که برخی میگویند بخش اعظمی از تاجیکها بیرون از مرز امروز تاجیکستان زندگی میکنند و در صورت تغییرخط، جدایی عمیقی میان تاجیکها و جمعیتی که در درون مرزهای کشور زندگی میکنند، بهوجود میآید. از طرف دیگر ادعاهای گروههای پانترکیستی یا آنهایی که در ازبکستان هستند، میتواند زمینهی عینی پیدا کند. گروهی از این دیدگاه مخالف تغییر خط هستند و میگویند باید هنوز صبر کرد. در زمان حکومت شوروی، دولت تاجیکستان از نظر فرهنگی به تاجیکان برونمرزی که در ازبکستان، قرقیزستان و دیگر کشورهای همسایه زندگی میکنند، کمک میکرد و کتابهای درسی و آموزشی را برای آنها ارسال میکرد. امروز اما دولت تاجیکستان در شرایطی نیست که بتواند این کار را ادامه بدهد و حدود بیستسال است که دیگر این اتفاق نیفتاده است. آیا با توجه به این واقعیت، لازم است روی این مسئله تا این حد تأمل کرد که اگر تاجیکستان به خط فارسی برگردد، تاجیکان برونمرزی از مرکز فرهنگی خودشان کنده میشوند؟ آیا چنین نگاهی زمینهی واقعی دارد؟ در اینجا صحبت بر سر خواستهی دولت تاجیکستان نیست. منظور من نگاه چند تن از روشنفکران، ازجمله استاد ابراهیم عثمان است که روی این مسئله پافشاری میکند. من بر این عقیده نیستم، اما به نظرم دلیل آنها تاحدی قابل توجه است و تا اندازهای به استاد عثمان و افرادی که در این اندیشه هستند حق میدهم و فکر میکنم باید به فکر این جمعیت از تاجیکها نیز باشیم. مطمئن باشید که نه حکومت تاجیکستان، نه حکومت ازبکستان و نه هیچ حکومت دیگری در منطقه، آنقدر در فکر این یا آن ملت نیستند. مثلاً دولت ازبکستان یا دولت تاجیکستان هیچکدام در فکر ازبکهای بیرون از ازبکستان و یا تاجیکهای بیرون از مرز تاجیکستان نیستند. زمان حکومت شوروی هم سیاست متمرکز از مسکو بوده که پیش میرفته و هیچ ربطی به مسئولین محلی نداشته است. این روزها وقتی با شهروندان تاجیک صحبت میکنم، متوجه میشوم که هر فردی تلفظ خاص خود را دارد. جدا از تأثیرات لهجهای و محلی، تازگیها تفاوتی بین تلفظ کلمات در بین مذهبیها و دیگران بهوجود آمده است. بین روشنفکران نیز بحث گستردهای بر سر تلفظ «او» و «ئوی» بلند درگرفته است. مثالی که شاید برای شنوندگان فارسیزبان ما جالب باشد این است که بالاخره تاجیکها باید «ایران» بگویند و یا مانند دوران کهنی که در خراسان مرسوم بود، «اِران» بگویند. نظر شما در این زمینه چیست؟ چرا اینروزها تلفظ و صحبت کردن به زبان تاجیکی اصالت خود را از دست داده است و کمی شیوهی فردی و سلیقهای به خود گرفته است؟ علت اصلی این است که ما مرکزی فرهنگی نداریم. دوشنبه رسالت خود را بهعنوان پایتخت تاجیکستان از سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ میلادی از دست داده است. هرچند مرکز زبان ادبی و گفتوگویی ما هنوز همان زبان سمرقند و بخارا است و باید هم چنین باشد. اما متأسفانه امروز این هم دارد اصالت خود را از دست میدهد. اینکه مثلاً چند تن از روشنفکران ما که بیشتر از منطقهی رشت، تاجیکآباد و آن طرفها هستند که به قول شما، میخواهند «ح» را از گلو و مانند عربها تلفظ کنند، بُرد نیست، بلکه باخت است؛ چه برای آنها و چه برای زبان تاجیکی. یا اینکه آقای دادی خدا سیمیدینوف و چند نفر دیگر بحث «ئو»ی بلند و کوتاه را که نمیدانم از کجا پیدا کردهاند، پیش میکشند، به ضرر زبان است. بحث بر سر این است: آیا اگر در اختیار هرکسی که در تاجیکستان ادعای دانشمندی میکند، یک میکروفون قرار بگیرد، به راحتی میتواند فکرش را بیان کند؟ ما ابتدا باید زبان را درست یاد بگیریم. این که تلفظ «ئو» بلند است یا کوتاه، بحث دیگری است. وجود «ئو» در بسیاری از کلمات واجب است. اشارهای داشتید به این که برخی از روشنفکران تاجیک حتی در ابراز عقیدهی خود مشکل دارند و چون هنوز زیر تأثیر زبان روسی هستند، جملهبندی به زبان تاجیکی برایشان مشکل است. آیا امروز، بحثهایی در بارهی چگونگی جملهبندی به تاجیکی یا فارسی در میان کارشناسان جریان دارد یا بحثها فقط به تلفظ برخی حروف و آواهای مختلف محدود میشود؟ شاید مشکل ما روی چگونگی بیان فکر و عقیده این است که خیلیها نمیتوانند فکر خود را طوری بیان کنند که برای همه قابل فهم باشد. مردم عادی را نمیگویم، اما برخی از روشنفکران ما، آنهایی که از رسالهی دکتری دفاع کردهاند، نمیتوانند فکرشان را بیان کنند و گاهی چنان غلیظ حرف میزنند که آدم نمیفهمد به چه زبانی دارند صحبت میکنند. این مشکل حتی در رسانههای ما هم وجود دارد. اگر بحث بر سر درستنویسی املای کلمات بود، باز میگفتیم خدا خیرشان بدهد؛ اما امروز روی تلفظ حرفها و مسائلی پافشاری میکنند که از اساس خطا است. روی خطاها دارند پافشاری میکنند. واقعاً کدام تلفظ درست است؟ آیا بازگشت به خط فارسی و خط نیاکان، به معنای نزدیک شدن به گویش فارسی رایج در ایران امروز است؟ اینها سئوالهایی هستند که با داریوش آشوری، زبانشناس و مترجم نامآشنای ایرانی در میان گذاشتهام. پیش از هر پرسشی از آقای آشوری پرسیدم که آیا تلفظ «ایران» درست است یا «اِران»؟ کلمهی ایران در فارسی میانه یا پهلوی همانطوری تلفظ میشده که در گویش تاجیکی رایج است. یعنی در دورهی ساسانیان «اِرانشهر» میگفتند، اما بعد از دورهی اسلامی، در فارسی ایرانی، تبدیل به «ایران» شده است.
ولی هر زبان و گویشی تابع قواعد فونتیک خود است. مثلاً شما در گویش تاجیکی ایشان را اِشان تلفظ میکنید. مانند ما ایرانیها «ای» نمیگویید، بلکه آن را کمی خفیفتر تلفظ میکنید و «اِ» میگویید. یعنی آوای «ای» در گویش تاجیکی کمی خفیفتر تلفظ میشود و تبدیل به «اِ» میشود. البته در خود فارسی ایرانی هم در دورههای قبلی به همین شکل خفیفتر تلفظ میشده است. بنابراین به نظر من، غلط نیست که شما در گویش تاجیکی بگویید اِران. چون با قاعدهی فونتیک گویش شما همخوانی دارد و درست است. بهجز کلمهی ایران، ما کلمهی دیگری مانند اِلک داریم و یا شیر را شِر تلفظ میکنیم. این تفاوت را ما در خط سیریلیک، در نوشتن هم میبینیم و به همان ترتیب میخوانیم. ممکن است تغییرات جدید و تغییر خط، این گویشها را از بین ببرد؟ زبانها و یا لهجهها خودبهخود تحت تاثیر همدیگر قرار میگیرند. ممکن است شکلی از یک گویش به گویش دیگر برود و مثلاً تلفظی که در تاجیکی اِ هست، بعد از مدتی تحت تاثیر گویش ایرانی قرار بگیرد و تبدیل به ای بشود، اما به هرحال غلط نیست، چون قاعدهی فونتیک گویش تاجیکی اینگونه است و هر گویشی تابع قواعد فونتیک خود است. شکی نیست که آموختن خط سیریلیک به دلیل اینکه از نظر الفبایی کامل است و اصطلاحات آن کاملند، خیلی راحتتر و آسانتر از خط فارسی ما یا بهقول تاجیکان، «خط نیاکان» است. بازگشت به خط نیاکان البته ممکن است از یک جهت برای تاجیکها سودمند باشد و آن این که با حوزهی بزرگتر زبان فارسی در ایران و افغانستان ارتباط بیشتری برقرار میشود و میتوانند دادوستد فرهنگی و زبانی بیشتری داشته باشند.
فکر میکنم، اشکالی ندارد حتی اگر یک زبان به دو خط نوشته شود. یا بچههای تاجیک در مراحل اولیه با همان خط سیریلیک که آموختنش سادهتر است، سوادآموزی کنند. یا آنهایی که بیشتر اهل فرهنگ و ادبیات هستند، حتماً خط نیاکان را هم یاد بگیرند که هم با میراث نیاکانی خودشان ارتباط داشته باشند و هم با حوزهی زبانی بزرگتر فارسی که در ایران و افغانستان رواج دارد، آشنا شوند. در حال حاضر گروهی از مذهبیهای تاجیک شروع کردهاند به آموختن زبان و خط عربی و همچنین برجسته کردن کلمات عربی و استفادهی بیشتر از این کلمات با همان تلفظ عربی آن. مثلاً تلفظ غلیظ «ح»، در کلمهی تحریم. طوری که مشکلاتی هم در رسانههای تاجیکستان ایجاد کرده است. در خط فارسی کلمههای عربی را با «ح» مینویسند. در حالی که در تلفط فارسی و یا تاجیکی «ح» را نداریم. نظر شما در اینباره چیست؟ کدام تلفظ درست است؟ زبان ایرانیها به معنای وسیع کلمهاش که شامل تاجیکستان، افغانستان و مقدار زیادی از آسیای میانه میشود (ایران کهن) از شاخهی زبانهای هند و اروپایی است و در نتیجه قواعد فونتیک و آوایی آن با زبانهای سامی متفاوت است. وقتی ایرانیها با زبان عربی آشنا شدند و شروع به گرفتن واژههای عربی، چه قرآنی و چه غیر قرآنی کردند (که به مقدار زیادی وارد زبان فارسی شد)، آنها را با ساختار آوایی خودشان تطبیق دادند. این کاری است که همهی زبانها میکنند و اصرار بر اینکه کلمات را با تلفظ زبان اصلی بگوییم، کاری بیهوده و ناممکن است. شاید در جاهایی بهطور مصنوعی بشود اینکار را کرد، اما بهطور طبیعی ممکن نیست. برای اینکه مردمی که با زبان بومی خودشان بزرگ میشوند، ساختار آوایی زبان بومی خودشان را میآموزند و این ساختار را به کلماتی هم که وام گرفته میشوند، ناگزیر تحمیل میکنند. کلمات وام گرفته از هر زبانی که باشند، در درون ساختار آوایی زبان بومی جای میگیرند. اصرار بر اینکه تلفظ کلمات به زبانهای اصلی باشد، بیهوده است. بسیاری از حروف عربی مانند ط، ظ، ث و ... هستند که ما آنها را مانند عربها تلفظ نمیکنیم، ولی مینویسیم. بهخاطر اینکه ریشهی کلمه عربی است و چون خط فارسی- عربی و مشترک است، مانند عربها مینویسیم، اما مانند خودمان تلفظ میکنیم. در تاجیکستان هم خودبهخود همین قاعده حکمفرماست. نمیشود تحمیل کرد که مردم «ح» حلقی داشته باشند. مگر اینکه عدهای بخواهند تظاهر کنند که قبلاً هم بودهاند. در ایران هم عدهای سعی میکردند کلمات عربی را خیلی غلیظ و به سبک اعراب تلفظ کنند. اما اینها تظاهر بوده است و هرگز هم نتوانسته در بین عامهی مردم جا باز کند. چون عامهی مردم برای همهی کلمات قواعد فونتیک زبان خودشان را رعایت میکنند. شما چطور فکر میکنید: تاجیکها باید چگونه تلفظ کنند؟ ایران یا اِران؟ ایشان یا اِشان؟ تا برنامهی دیگر منتظر نظر و پیغامهای شما میمانم. |
نظرهای خوانندگان
IRAN
-- iran ، Aug 14, 2010 در ساعت 03:11 PMبا سپاس از بانوي فاضل و دانشمند، سركار خانم شهزاده سمرقندي كه همواره با انتخاب مضامين و موضوعهاي جذاب و مفيد، خوانندگان صفحهي ويژهي خود را در راديو زمانه همراهي ميكنند، مايلم چند نكته را يادآوري كنم. در پاسخ به پرسش ايران يا اران، همانطوري كه استاد داريوش آشوري اشاره كردهاند، مسئله درست و نادرست مطرح نيست، بلكه در اينجا دستگاههاي آوايي دو حوزهي زباني عمل ميكنند. اين درست است كه در شكل ظاهري «ايران» و «اران» تفاوت بارزي ديده ميشود، اما اگر دقيق شويم درخواهيم يافت كه همين شكل نوشتاري «ايران» در حوزههاي مختلف گويشي زبان فارسي، به گونههاي متفاوتي (با درجهي كشيدگي كمتر يا بيشتر) تلفظ ميشود، به طوري كه اگر مرزهاي گويشي تاجيكستان تا ايران را به سمت مركز طي كنيم، هرچه به حوزهي زباني مركز نزديكتر شويم، شكل گفتاري به شكل نوشتاري ايران نزديكتر ميشود.
-- زرير زرينياب ، Aug 14, 2010 در ساعت 03:11 PMاز اين گذشته من مايلم به نكتهي ديگري توجه بدهم. بيگمان خانم سمرقندي و كارشناسان فرهيختهي فارسي تاجيكي، يا تاجيكي با ريشههاي صوري و زبانشناختي اين تفاوت به خوبي آشنايي دارند. براي من طرح اين پرسش طنين ديگري هم دارد و آن، توجه پيدا كردن به يك دگرگوني فرهنگي در تاجيكستان است. طي قرن بيستم، تاجيكستان در مسير تحول به فرهنگ روسي سر كرد. اين كه تأثير فرهنگ مسيحي ـ ماركسيستي روسي بر تاجيكستان چه بود؟ پرسش كنوني من نيست، و خود تاجيكان به اندازه كافي در اين باب سخن گفتهاند. اما طرح اين پرسش در جامعهي تاجيك، حتي به طور محدود، از گرايش به فرهنگ ايراني حكايت دارد. فرهنگي كه دنبالهي ايراني فرهنگ سدههاي سوم و چهارم و پنجم است. اين گرايش، تاجيكستان را دستكم در نظر گروهي از دلبستگان به فرهنگ ايراني، در مسيري غير از مسير فرهنگ روسي هدايت ميكند. تنها از دريچهي چنين نگاهي به آيندهي فرهنگي تاجيكستان چنين پرسشي معنيدار ميشود. ما ايرانيان، به ويژه زبانشناسان ايراني، تاجيكي امروز را ادامهي فارسي دري، زبان بلعمي، رودكي، و ... ميدانيم، و همچنان كه پژوهشگر ارجمند دكتر علي رواقي با تدوين فرهنگنامهي زبان فراسي تاجيكي نشان دادهاند، بسياري از دشوارهاي خوانش متون كهن را با نگاه به استمرار آن زبان در گفتار تاجيكي امروز، باز خواني ميكنيم. از اين ديدگاه، چنان كه نگاه تاجيكان به فرهنگ ايراني، متمركز شود، جهت تغيير دستگاه آوايي در حوزهي زباني تاجيكي، همين تغييري است كه دستگاه آوايي در حوزهي زباني ايران پشت سر گذاشته است، و از در اين دگرگوني، علايم نوشتاري تأثيرگذار نيستند. يعني چنين نيست كه تغيير خط بتواند دگرگوني دستگاه آوايي سخنگويان تاجيكي را به دستگاه آوايي سخنگويان فارسي زبان نزديك كند يا دورتر نمايد.
یک چیز در تاجیکستان تغییر کند, خط.
-- مینوجهر ، Aug 14, 2010 در ساعت 03:11 PMاما دو چیز لطفأ تغییر نکند, لهجه (عاشق لهجه تاجیکیم) و حکومت سکولار.
یک چیز در ایران تغیر کند: خط عربی
-- تازی زدا ، Aug 15, 2010 در ساعت 03:11 PMاما دو چیز باید تغییر کنند: لهجه آخوندی عربی و حکومت اسلامی!
تازی زدا
در برخی روستاهای مازندران هم ایران را اِران میخوانند. ریشه (ار، ایر،...) یکی است. برای کارهای خوبتان سپاسگزارم
-- farhang ، Aug 15, 2010 در ساعت 03:11 PMbe har hal ma iranian be farsi zaban shodan in keshvarha, dar Ghafghaz o Asiyaye miaaneh, be sheddat alaghmand hastim va in mellatha ra doost darim va khahan nazdiki va moravedeh ba onhayim. khoob ast marakez farhangi, resaneha va daneshgaha ba ham bishtar kar konanad. amma az didgah zaban shenasi, taghir khatt , ontor ke masalan dar Torkiyeh anjam shod, mozer ast. nasl jadid az mirase niaakan joda mishavad
-- بدون نام ، Aug 15, 2010 در ساعت 03:11 PMهفته گذشته بی بی سی فارسی یک فیلم مستند از تاجیکستان نشان داد که مردم از خود و زندگی شان تعریف میکردند و اگر زیر نویس فارسی نمیگذشتند که خوشبختانه گذشته بودند من هیچی را متوجه نمیشدم و تقریبأ یک زبان بیگانه بود من فکر میکنم که تاجیکها روسی را و دری را باهم قاطی کرده اند و یک زبان جدید درست کرده اند. که باید فرهنگ دوستان تاجیک و دلسوزان زبان فارسی تاجیکی کشور باید کاری بکنند وگرنه این زبان جدید تاجیکها ارتباطی با فارسی ایران و دری افغانستان ندارد زبانی است تقریبأ جدا از انها که فارسی زبانها ان را متوجه نمیشوند از همین رو خانوم سمرقندی با یکی دو مقاله در سال در این مورد کاری از پیش نخواهد رفت باید تلاشی بزرگ و بیش از این کرد
-- k.k ، Aug 15, 2010 در ساعت 03:11 PMپرسشی دارم. خط پارسی و عربی یکی است، ولی نمیدانم که خط پارسی از عربی گرفته شده، یا عربی از پارسی. خط نیاکان ما چه بوده است؟ اگر پاسخ بگویید سپاسگزار خواهم بود.
-- Amir ، Aug 15, 2010 در ساعت 03:11 PMاقای داریوش اشوری: ما در داخل حاکمان امروزی ایران به اندازه کافی عوام فریب و متظاهر و ریاکار و دروغگو و شیاد و موجوداتی که به اندازه دانه انجیری هم به شعور میلیون ها ایرانی و غیر ایرانی ارزشی قائل نیستند و هر روزه با بی شرمی غیر قابل توصیفی دروغ های هزار منی دیروز شان را با دورغ های تازه شان ماست مالی می کنند را داریم که آنقدر عوافریبی کرده اند که برای قرن های اینده همه مان هم کافی است اما ما از این موجودات انتظار بیشتر از این هم نداریم و بقول تورک ها " نوخدا لارینی بویونلارینا باغلایئب و اوز باشلارینا اوتورمیشسک" -- یعنی افسار شان را به گردنشان بسته و به حال خود رها کرده ایم. اما از روشنفکر انتظاراتی داریم که حد اقل اش صداقت در گفتار و عدم عوام فریبی است که معنی اش احترام به شعور مردم است.. من به ان روشنفکر فاشیست و مرتجعی که با صداقت و بدون عوام فریبی از باور ها و عقاید ضد انسانی اش دفاع و تبلیغ اش می کند خیلی بیشتر از آن روشنفکر به اصطلاح لیبرال و طرفدار ازادی و دموکراسی که ریاکاری کرده و عوام فریبی می کند احترام قائل هستم.
اقای اشوری عزیز: احتمالا می دانید که تقریبا همه دانشمندان و فیلسوفان و متفکرین و مصلحین اجتماعی و سیاست مداران و ریاضیدانان و زبان شناسان و هنرمندان و موسیقیدانان و نویسنده گان بزرگ و بر جسته هر کدام به نوعی اشخاص غیر متعارف بوده اند که باز هم هر کدامشان به نوعی ناهنجاری های روانی داشته اند که وسواسی بودن و نارسیسیت بودن و دقت بیش از اندازه در بیان ایده و افکار هایشان نمونه هایی از این نوع ناهنجاری هاست. اگر جراح مغزی شخصیت وسواسی نداشته باشد نمی تواند ساعت ها در زیر میکروسکوپ ده ها هزار رشیته عصبی را قطع و وصل کند. در مورد رابطه نبوغ با نا هنجاری ها ده ها کتاب نوشته شده است و به اندازه کافی سرنوشت خود اینگونه افراد گویای واقعیت می باشد.من وقتی سوسور و یا پرسه را می خوانم از نبوغ این گونه افراد که چگونه با دقت فراوان به کشف پدیده هایی که با چشم دیده و با گوش شنیده و با دست لمس و با بینی بوئیده و با زبان چشیده نمی شوند دستیابی پیدا کرده اند بر عقل و خرد آدمی افرین می گویم و کلاهم را با احترام همچو اشخاصی از سرم بر میدارم.
اقای اشوری عزیر: شما هم زبان شناس و هم مترجم و هم نویسنده و هم منتقد هستید و می دانید که در همه این رشته ها بایستی با دقت زیاد وارد میدان شوید که گرنه ارزش فراورده های فکری تان با گذشت زمان کاهش پیدا خواهد کرد. حتما که بهتر از دیگران میدانید که چگونه ساعت ها و حتی روز ها و هفته ها ممکن است که برای پیدا کردن کلمه درستی وقت صرف کرده اید اما نمی دانم که چرا وقتی به مسئله زبان فارسی و رابطه اش با ایران و ایرانی ها کی پردازید چنان شلخته وار و با بیدقتی حرف می زنید که آدمی زبانم لال فکر می کند که به متن سخنرانی های یک از این آخوند های بیسواد و عوام فریب بر خورده است. مثلا به این سخن خودتان توجه کنید که من فکر نمی کنم که یک بیدقتی و یا اشتباه طبیعی باشد برای اینکه بار ها هم در این متن و هم در نوشتهای دیگری تان بهش بر خورده ام.
-- سهند ، Aug 16, 2010 در ساعت 03:11 PM"زبان ایرانیها به معنای وسیع کلمهاش که شامل تاجیکستان، افغانستان و مقدار زیادی از آسیای میانه میشود"
آقای اشوری: شما می خواهید چنان وانمود کنید که زبان فارسی زبان همه ایرانی هاست و بدین وسیله می خواهید وجود زبان و ملت های غیر فارس را انکار کنید. من تورک ایرانی هستم ولی زبانم فارسی نیست شما با کدام مجوز می خواهید زبان و ملت مرا نادیده بکرفته و زبان ملت در اقلیت فارس را زبان همه ایرانی ها جابزنید.؟ اگر هم قرار باشد که برای ایران اینده زبان ملی انتخاب شود چرا باید زبان فارسی را انتخاب کنیم.؟. مگر خودتان و اقای باطنی و اقای نبکفر و دیگران بار ها اقرار نکرده اید که زبان فارسی زبان ضعیف و الکنی است که فاقدتوانایی و قابلیت برای دانش و فلسفه و تفکر امروزی است. شما که اینهمه با زبان عربی دشمنی دارید ایا نمی دانید که همین زبان الکن فارسی تان فقط با کمک عصای زبان پرقدرت عربی راه می رود و اگر کلمات عربی را ازش بیرون بکشید مجبور است که به صندلی چرخدار بیافتد. اگر قرار باشد که زبان ملی برایمان انتخاب کنیم چرا یکی از زبان های زنده و توانا را انتخاب نکنیم که هم بتوانیم با بازده بیشتر با دنیای مدرن کنونی رابطه بر قرار کرده و هم تبعیض در ایران را از بین ببریم.؟ میدانید که هر دانشجوی هندی و یا پاکستانی که برای ادامه تحصیل به غرب می رود بخاطر تسلط شان به زبان انگلیسی لااقل دو سه سال از همردیفان ایرانی شان جلوتر هستند.؟
اقای اشوری عزیز: بخود بیائید و از خواب بیدار شوید که اکثریت مردم ایران یعنی تورک ها و اعراب و کورد ها و بلوچ و ترکمن ها دیگر آن مردمان دهه های قبل نیستند که با تزویر و ریا و دورغ و سرکوب مجبورشان کرده بودند که قیومیت ملت فارس را قبول کنند. مردم بیدار شده اند. اگر روشنفکران فارس سکوت و عدم همراهی معنی دار ملت های غیر فارس در جریان سبز تان را درک نکرده اند برایشان خیلی متاسف ام. می ترسم که تنها چیزی که برایشان باقی بماند همان نوستااو÷ی سالهای گذشته باشد.
خانم سمرقندی، شما به عنوان یک ایرانی چرا اجازه میدهید که این پان-ترکیست های انتی ایرانی هرچه دلشان میخواهد اینجا بنویسند؟ آیا اینها به ما ایرانیان در سایتهایشان اجازه نوشتن میدهند که ما بدهیم؟ اینها دشمنان ما هستند نه هم میهنان.
-- sabalan ، Aug 16, 2010 در ساعت 03:11 PMسهند گرامی
این که چرا باید پارسی زبان رسمی ایران و کلیه اقوام ایرانی از پارس و غیر پارس باشد یا نباشد پرسش بجایی است و پاسخ آن به جای خود اما در مورد این که زبان پارسی الکن است و رسا نیست شما و هر کس همانند شما که چنین حرفی بزند سخت در اشتباه است!
هیچ زبانی نه آنچنان کامل است که بتوان عنوان "برترین" را بر آن گذاشت و نه آن قدر نارسا که بتوان آن را ندیده گرفت. دست کم زبان پارسی به هیچ کدام از آن دو گروه تعلق ندارد.
حتی هستند زبان شناسانی که زبان پارسی را به دلایلی از عربی هم علمی تر و فنی تر می دانند اگر چه آن حرف نیز تا حد زیادی اغراق آمیز به نظر می رسد.
این که زبانی الکن هست یا نیست از بحث های خیلی قدیمی در زبان شناسی است اما این که این مطلب در دوران نوین امروزی مطرح می شود، بیشتر ریشه استعماری دارد که بهتر است در این جا وارد آن نشویم. حتی بر اساس همین نظریه الکن هم، هر زبانی، اگر به درستی پالایش شود و استادان و گویندگان آن تصمیم بگیرند به آن جنبه علمی / فنی / فلسفی و غیره دهند، کاملاً شدنی است کما این که زبانهای اروپایی، به ویژه زبان غالب انگلیسی در دنیای امروز، با دستکاری و حتی انقلاب های متعدد در نگارش و دستور زبان خود در چند صد سال گذشته توانسته اند زبان های خود را از حالت "الکن" در آورده و به عنوان زبان های مطرح و "اول" امروزی در سطح جهان معرفی کنند تا آنجا که هر روشنفکری از کشورهای جهان سعی می کند دست کم انگلیسی و ترجیحاً فرانسوی و بلکه آلمانی و زبان های دیگر اروپایی را فرا گیرد تا از غافله تمدن باز نماند ...
همچنین زبان مادری شما، ترکی، همانقدر مورد حمله و آسیب از سوی زبان های دیگر مثل پارسی قرار گرفته که زبان پارسی یا حتی روسی و هر زبان دیگر، و این آسیب با هر چه یک پارچه تر شدن فرهنگ جهانی روز به روز محسوس تر و عمیق تر نیز می شود ...
من پیش از این هم در کامنت های خود و در جاهای دیگر در همین رادیو زمانه آورده ام: اگر قرار است زبانها و فرهنگهای ایرانی پایدار مانده و اصالت خود را حفظ کنند، همه شان بیشتر به یاری یکدیگر نیاز دارند تا به جدا شدن از یکدیگر!
اگر هم شاعران غیر پارسی زبان (همچون شهریار عزیز از خطه آذربایجان یا اقبال از پاکستان) بیشتر به شعر گویی به زبان پارسی علاقه نشان داده اند تا پارسی زبانان به شعر گفتن به زبان ترکی یا کردی و غیره، این را به نظر من نباید به حساب زورگویی پارسی زبانان گذاشت (هر چند ایمان دارم آن را می توان به حساب غفلت ایشان گذاشت!) و ریشه داستان را باید در جاهای دیگر جستجو کرد.
من هم به عنوان یک پارسی زبان و با ریشه های قومی که بیشتر از پارس ها می آید تا اقوام دیگر، از به تاراج رفتن و آسیب دیدن این زبان همچون تمام زبان های دیگر ایران و جهان بسیار آزرده خاطر هستم. اما در عین حال خوشحالم که همین امر باعث شده بدانم به غیر از زبان مادری من، زبان های زیبا و شیرین و مهم دیگری همچون ترکی یا کردی و اروپایی و غیره در این جهان وجود دارند و گرنه این همه واژگان از آن زبان ها به زبان پارسی راه نمی یافت و بالعکس ...
اما هچنان با همه این حرفها، به گمان من چه بهتر خواهد بود اقوام و فرهنگ های ایرانی به جای رنجش از یکدیگر و بی هم زبانی با زبان و فرهنگ یکدیگر، دست به دست هم دهند و سعی کنند بیشتر همدیگر و زبان و فرهنگ همدیگر را بشناسند. چه اشکالی دارد زبان پارسی که هزاران سال است، خواسته یا ناخواسته، زبان رسمی ایران بوده همچنان هم زبان رسمی باقی بماند اما نه به عنوان زبان اول بلکه به عنوان زبان دوم؟
یعنی در هر منطقه، هر قوم و فرهنگی ابتدا زبان مادری خود را آموزش دهند و فرا گیرند و آنگاه در مدارس خود زبان پارسی را به عنوان زبان دوم / رسمی ایران آموزش دهند. به همان نسبت، در مناطق پارسی زبان، می توان گزینه هایی همچون آموزش زبان های ترکی، کردی و غیره را به عنوان زبان دوم در مدارس گذاشت تا در کنار زبان پارسی و فرضاً یک زبان جهانی مثل انگلیسی، شاگردان علاقمند دست کم یک زبان بومی ایرانی را نیز فرا گیرند. این کار را می توان با تبلیغات درست و گسترش علاقه (نه از راه دور و نمره درسی!) در میان مردم ایجاد کرد. این کاری است که اقوام غیر پارسی زبان ایران، اغلب ناخواسته و از روی اجبار کرده اند و به واقع از پارس زبانان خوشبخت تر هستند چون هم زبان مادری و بومی خود را می دانند و هم به زبان پارسی تسلط کافی دارند. (ما استادان دستور زبان پارسی داریم ک اصالتاً پارس نیستند!) اینک اگر پارس زبانان هم به این امر واقف شده و بدانند که بقای زبان و فرهنگ خودشان در گروی بقای زبان و فرهنگ های دیگر است، شاید بتوان یک روحیه دوستی و همکاری و همیاری خوب و با ارزش را در میان آنان پدید آورد.
این کار شدنی است و به نظر من حتی خیلی بهتر است که بیاییم مثل هندی ها زبان انگلیسی را جایگزین زبان رسمی قدیمی کشور کنیم با آنکه انگلیسی خود به زبان پارسی بسیار نزدیک تر از هر زبان دیگری در منطقه ایران است!
با مهر و سپاس
-- زبان شناس ، Aug 18, 2010 در ساعت 03:11 PMپیش ازآمدن سپاه ترک(سده 5 ـ 6 هجری) زبان مردم مادخُردیا آتورپاتگان یا آذربایجان چه بود؟
-- بابک ، Aug 18, 2010 در ساعت 03:11 PMمردم مادنژادِ آتورپاتگان یا مادخُرد پس از آمدن سپاه ترک آیا همه نابودشدند؟ نوادگانشان چه شدند؟ آیا نژادشان دگرگون وترک شد؟!
-- بابک ، Aug 18, 2010 در ساعت 03:11 PMدراین 70 ـ 80 سال بیشترین نخست وزیران، وزیران، فرماندهان نظامی و سرمایه داران درایران، از کدام منطقه بودند؟ آذری نشین یا استان فارس؟
-- بابک ، Aug 18, 2010 در ساعت 03:11 PMاقای سهند کتاب آذری زبان باستانی مردم آذربایجان استادکسروی تبریزی رابخوانند، خود را بشناسند وبا خویشتن نجنگند
-- بابک ، Aug 18, 2010 در ساعت 03:11 PMاقای سهند «آذری زبان باستانی مردم آذربایجان» استادکسروی تبریزی رابخوانند، خودرا بشناسند وبا خویشتن نجنگند
-- بابک ، Aug 18, 2010 در ساعت 03:11 PMترکان چهره ای مغولی دارند، آقای سهند در آینه خود رابنگرندوبیندیشند. این چه ستمی است که به خود میکنید؟
-- بابک ، Aug 18, 2010 در ساعت 03:11 PMایرانی وایرانی تبار ازهرقوم و درهرکشور باشد ایرانی است وبا دیگرایرانیان برابر. با خویش نجنگیم
-- بابک ، Aug 18, 2010 در ساعت 03:11 PMازایران با فیلترشکن پیام بیش ازاین گرفته نمیشود. خواهشمندم تاریخ را بخوانید وخویش را بدرستی بشناسید.
-- بابک ، Aug 18, 2010 در ساعت 03:11 PMزبان پارسی را تازی پرستان به این روز انداخته اند، میشود عربی را کم کرد، چنان که دردوره مشروطه وبا فرهنگستان 1314 چنین کردند.
-- بابک ، Aug 18, 2010 در ساعت 03:11 PMآقای سهند! همین بعدانقلاب رجایی، بازرگان، حتا بنی صدر، موسوی،..،خامنه ای(8 سال رئیس جمهور و21سال ولی فقیه) آذری تبارند. ازکه گله میکنید ؟
-- شهروند درجه سه ، Aug 18, 2010 در ساعت 03:11 PMآقای سهند! همشهریتان8 سال رئیس جمهور و21سال ولی فقیه است، چه کسی ضدایرانی است و مردم را سرکوب میکند؟
-- شهروند درجه سه ، Aug 18, 2010 در ساعت 03:11 PMآقای سهند! مگرمادتبارن آتورپاتگان همه نابود شدند؟ سهند، آتورپاتگان، تبریز، اردبیل، باکو، ارس، اران، ...، اردبیل نامهای پارسیند. کجای کاری برادر؟
-- شهروند درجه سه ، Aug 18, 2010 در ساعت 03:11 PMمردمی که تاریخ خودرا ندانند نه خویش میشناسند و نه بیگانه. مانند آقای سهند عزیز خودزنی میکنند!
-- شهروند درجه سه ، Aug 18, 2010 در ساعت 03:11 PMSahand, cherra tishe be risheye khod mizani? Shoma mara be yade in sheere Naser Khosro miandazid: dar tir negah kard o pare khish dar aan did, gofta ze che nali az mast ke bar mast
-- Naser Khosro ، Aug 19, 2010 در ساعت 03:11 PMشهروند3، بابک وناصردرست میگویند. اران نیز از ریشه«ایر»و«ار» درست است. درنقاطی ازایران کنونی هم مردم اران میخوانند
-- فرهنگ ، Aug 19, 2010 در ساعت 03:11 PMخواستم در رابطه با حرفهای نژادپرستانه سهند بگویم که اول خود را سخنگوی ما کردها نکند. ما ایرانی(آریایی) هستیم نه تورکیک. دوم اینکه زبان فارسی زبان اکثریت ملت ایران است و با سایر زبانهای ایرانی(کردی و بلوچی..) حدود هشتاد و پنج درصد جمعیت ایران میشود. سوم اینکه پاسخ در برنامهی صدای امریکا که دکتر باطنی حضور داشتند ، وی گفت مراد من از «زبان فارسی، زبانی عقیم!» (با علامت تعجب) بوده است، یعنی من این نظر را رد کردهام که فارسی عقیم است.
در توانایی افعال فارسی به این منابع روجع کنید که سه تا اولین در اینترنت به آسانی یافت میوشند:
×فهرست فعلهای پارسی با معنای آنها گردآوری محمد بشیر حسین: بخش یک و بخش دوم- دانشکنده تهران
× دکتر محمد ملایری-بخشی درباره صرف فعل در زبان علمی فارسی نیز یک مقاله نوشتند
×دکتر یدالله منصوری بررسی ساختار فعل های جعلی (برساخته) در فارسی میانه نخستین همایش » ٬ در « ساختار فعل های جعلی در فارسی میانه و فارسی دری » *اصل این مقاله ٬ با عنوان ٬ به صورت سخن رانی ارائه شد. ( تهران ٢٧ خرداد ١٣٨١ ) « بین المللی ایر ان شناسی
و کتاب ساختارهای وندی مشتقهای فعلی نویسنده: دکتر محسن حافظیان (Mohsen Hafezian) ناشر: نشر گل آفتاب، مشهد و انتشارات مولتیساژ کانادا سال: بهار ۱۳۸۸صفحه: ۲۰۳. که تنها از حدود ششصدتا فعل فارسی حدود پنج هزار واژه موجود را نشان دادند.
همچنین نقد ایشان را بر داریوش آشوری بخوانید. دکتر محسن حافظیان دکترای زبانشناسی از دانشگاه سوربن دارند.
در ضمن این ترکزبانان هستند که نویسندگان و شاعران فارسی را میخواهند به طور دروغ به عنوان ترک معرفی کنند. وگرنه هیچ فارسی-زبانی نخواسته است که شاعران ترک را به عنوان ایرانی معرفی کند. علتش هم اینست که ادبیات فارسی در جهان جایگاهش بسیار بالا هست.
چهارم اینکه برخلاف نظر شما, کاراباغ(آرتساخ) مال ارمنستان است و زبان ملی آن نیز ارمنی است.
-- ایرانی کرد ، Aug 20, 2010 در ساعت 03:11 PMnazare man: iraniyan 'iran' began wa tajikan 'eran' began. englesi ham chandta guyesh dareh - amrikayi, englesi, scotti, iri, janub afriqayi.... kodamesh doroste? ham sib (seb?) ham nak ham angur mive ast farsi ham hamintur chi Kaboli chi Tehrani wa chi Samarqandi hamaan zabaan ast
-- Max ، Oct 31, 2010 در ساعت 03:11 PM