رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۳ فروردین ۱۳۸۹

داوینچی که بود؟

احسان سنایی

آیا هنرمند و دانشمند سرشناس فلورانسی که اثر بی‌بدیلی چون «شام آخر» را کشید، «اسب اسفورزا» را طرح زد و نخستین مطالعات بزرگ بشر بر آناتومی انسانی را به ثمر رساند؛ می‌توانسته نابغه‌ا‌ی بدخواه و سرسپرده‌ی ارتشی بوده باشد که به مدد ابداعات این مرد بزرگ از هیچ کشتار فجیعی در جنگ‌های قرن شانزده اروپا فروگذار نکرد؟

این پرسشی بود که طی بررسی کتاب «جنگ‌های از یادرفته: لئوناردو، میکل آنژ؛ و دوئل هنرمندانه‌ای که به رنسانس انجامید»؛ به ذهنم خطور کرد. در این کتاب می‌خوانیم که در خلال سال‌های ۱۵۰۴ تا ۱۵۰۶ میلادی، چگونه‌ این دو غول دنیای هنر برای خلق صحنه‌های وسیع رزم بر دیوار تالار بزرگ مجلس فلورانس، رقابت می‌کرده‌اند.

در ابتدای این پیکار، میکل آنژ ۲۹ سال داشت و تا بدان‌روز حضور در هیچ جنگی را تجربه نکرده بود؛ هرچند اخلاق تند و خشنی داشت، اما به‌نظر عملاً رفتار ملایمی بروز می‌داد و تمایلات جنگ‌طلبانه‌ای هم نداشت. در آن سو لئوناردو داوینچی، شیفته‌ی افراد جباری همانند سربازان و شاهزادگان سلحشوری بود که اغلب سیاسیون عصر رنسانس ایتالیا را شکل می‌دادند.


پرتره‌ای از لئوناردو داوینچی، به قلم خودش / کتابخانه‌ی سلطنتی تورین

در آن زمانی که داوینچی مأمور رسم صحنه‌های جنگ «آنگیاری» (Anghiari) بر دیوار تالار شهری فلورانس بود؛ پنجمین دهه‌ از عمرش را می‌گذرانید و قریب به بیست سال برای «لودویکیو اسفورزا»؛ دوک ستمگر میلان و بعدها برای شاهزاده‌ی سلحشوری به‌نام «سزار بورجیا» خدمت ‌کرد.

در درخواست‌نامه‌های شغلی‌ به‌جامانده از سال‌های حدود ۱۴۸۰، لئوناردو خود را در نزد اسفورزا به‌عنوان یک مخترع نظامی که در حاشیه به فعالیت‌های هنری نیز می‌پردازد، معرفی کرده است. او به برتری‌اش بر سایر «اساتید جنگ» افتخار کرده و درخواست می‌کند تا رازهایش را که شامل ایده‌ی ساخت یک ماشین مسلح، شگردهایی برای تخریب استحکامات، و دیگر «توانایی‌های هجومی و دفاعی» می‌شود را با فرمانروای میلان در میان گذارد.

لئوناردو طی اقامتش در میلان، اغلب دست‌نوشته‌هایش را با طرح‌های اینچنینی پر کرده است و پس از سقوط اسفورزا و پیش از کار برای بورجیا نیز ایده‌ی استراتژی جسورانه‌ی زیرآبی را با طرح نخستین لباس غواصی تاریخ، به جمهوری ونیز ارائه داد. با این وجود آیا تمامی طرح‌های مرتبط با ساخت تانک و زوبین‌های عظیم‌الجثه و کشتی‌های جنگی و حتی یک توپ جنگی وابسته به نیروی بخار، که تمام‌شان در یادداشت‌هایش ذکر شده‌اند؛ هیچ‌‌ ارتباطی با واقعیت و جهان بیرون از ذهن پویای وی هم داشته‌اند؟

با توجه به اینکه تا چه میزان ایده‌های این‌چنینی طی تاریخ سالم مانده‌اند، می‌توان دریافت که در برابر ابداعات بی‌خطرتر داوینچی (همانند چتر نجات)، نمونه‌هایی از این دست از اقبال کمتری برای تحقق برخوردار بوده‌اند؛ اما هنوز امروزه نیز هیچکس حتی نسخه‌های پیشرفته‌ی جنگ‌افزارهایی چون منجنیق آتش‌افروز داوینچی را که در آن کلاهکی پر از مواد محترقه به پیشانی تیر بسته می‌شد تا با سقوطش آتشی در آن نقطه برافروزد، ندیده است.

گاه حتی گفته شده که ماشین‌های جنگی داوینچی، چیزی جز هجو و سرگرمی‌های سورئال‌اش نبوده‌اند؛ چراکه شاید اغلب او را به‌عنوان یکی از قهرمانان دوران نوین علم می‌شناسیم. احساسات کنجکاوانه‌اش حقیقتاً قهرمانانه بوده؛ اما شاید او نیمه‌ی تاریک دانش نوین را به پیش رانده؛ یعنی حرص سلطه‌جوئی انسان بر طبیعت؛ و یا شاید هم مثل امروز، این طرح‌ها ساده‌ترین راه برای تأمین هزینه‌های پژوهشی وی به‌شمار می‌رفته است.


طرح نهایی یک تانک؛ اثر لئوناردو داوینچی

به‌منظور اندیشیدن بیشتر بر رابطه‌ی مابین اختراعات لئوناردو و واقعیت یک جنگ، در عصری که تازه باروت آماده‌ی ورود به کارزار شده بود؛ تصمیم گرفتم به جستجوی ریشه‌های یک سنت مهندسی نظامی در ایتالیا که در سرتاسر اروپای قرن ۱۶ تأثیر گذارده بود، بپردازم. در ۱۵۸۸ میلادی – که سال حمله‌ی ناوگان دریایی اسپانیا به انگلستان بود - مجموعه‌ای از این شگردهای ایتالیایی به انگلستان انتقال یافت که همین امر حاکی از روابط نزدیک لئوناردو با «فرانسیسکو دجورجیو مارتینی»؛ از پیشگامان علوم نظامی است.

به‌گفته‌ی جنگجویان انگلیسی‌ای که برای مقابله با ناوگان اسپانیا، دست به دامان کشتی‌های جنگی – که ایده‌اش از ذهن مارتینی تراوش کرده بود - شدند؛ این دیدار همانند این بود که لئوناردو خودش را ملاقات کرده باشد.

اگرچنانچه حتی مارتینی چنین ملاقاتی را هم با داوینچی تجربه نمی‌کرد؛ در هر صورت جنگ‌افزارهای آتش‌افروزی که در کتاب‌اش از آن‌ها یاد کرده، شدیداً مشابه طرح‌های داوینچی است. اغلب طرح‌های ایتالیایی این کتاب، گراور‌های مختصر‌شده‌ای از ایده‌های درخشان اوست. تفنگ‌های چندلوله‌ی موجود در اسلحه‌خانه‌ی سلطنتی انگلستان و تفنگ‌های سپرداری که بر عرشه‌ی کشتی جنگی «ماری رز» متعلق به ارتش هنری هشتم؛ پادشاه وقت انگلستان، حمل می‌شد؛ هیچ‌کدام بی‌شباهت به طراحی‌های لئوناردو نبود و در عین حال عجیب هم نیست.


طرح آناتومیک داوینچی از بدن انسان

از دید من، لئوناردو معلم گوشه‌گیری نبود که تمامی این ابداعات مخوف دوران رنسانس را بتوان به وی نسبت داد. در عوض او را می‌توان مهندس کوشایی دانست که ایده‌هایش بخشی‌ از مسیر اصلی جنگاوری‌های یک عصر آشوبناک تاریخی (رنساس) در اروپا را شکل می‌داد. زمانی‌که فرانسویان در سال ۱۴۹۴ با توپ‌هایشان به ایتالیا حمله‌ کردند، پیروزی‌شان یک‌بار برای همیشه به‌روشنی نشان داد که حکم جنگ، در دستان باروت است.

این، آسیب مستقیمی به لئوناردو بود؛ چراکه برنزی که قرار بود در قالب تندیس عظیم‌الجثه‌ی یک اسب در شهر میلان پیاده شود، در عوض به صدها تفنگ مبدل شد. لئوناردو و تمامی هم‌عصرانش در تلاش برای ایجاد توپخانه‌هایی کاملاً نوین بودند و از همین‌رو دست‌به‌کار طرح جنگ‌افزارهای رعب‌آور شدند.

مهم‌تر از همه، لئوناردو و بعدها میکل آنژ، استحکامات کوتاه و زاویه‌داری را طرح زدند که توان پایداری در برابر آتش این توپخانه را داشتند و همین ایده، به دگرگونی سازه‌های دفاعی سرتاسر اروپا کمک کرد. به استحکامات آن دوره بنگرید؛ اصلاً شبیه قلعه نیستند و بیشتر مشابه سنگرهای سیمانی امروزند و این همان تجددی است که در عصر رنسانس، بر سنگ و آتش نوشته شد.

منبع: بی‌بی‌سی

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

آخه خود بی.بی.سی فارسی هم که این مطلب رو گذاشته است که. کاش مطلب زمانه از زاویه دیگری به این کتاب نگاه می کرد نه ترجمه خبری انگلیسی که پیش از این در وب سایت فارسی بی.بی.سی هم منتشر شده است
http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2010/04/100401_l41_book_michelangelo_leonardo.shtml

-- بدون نام ، Apr 2, 2010 در ساعت 03:33 PM