داستان نخستین زبان
Kate Ravilious برگردان: احسان سنایی
اولین ماجراجویانی که به درون تونل هفتمتری و شدیداً تنگی خزیده و راه غارهای مرموز «شووه» در جنوب فرانسه را گشودند، بههیچوجه از شکوه آفریدههای خیالانگیز ساکنان نخستین این غار، که در آرایش اشکال مجرد از نفیسترین آثار هنرمندان عصر جدید حتی چند قدمی پیشتر بود، اطلاعی نداشتند.
انبوه اسبان دونده در بالا، دو کرگدن خشمگین در میان و نقش ظریف گلهی گاوی در انتهای سمت چپ دیواری نهچندان بلند، از اعجاز دستان هنرمندان نخستین حکایت میکرد. اما سوای از ظرافت نقشها، آنچه ذهن باستانشناسان را مجذوب خود ساخته، کشف ۲۶ نشانهی مشترک از میان دهها سنگنگارهی چنددههزارساله در سرتاسر فرانسه است.
سنگنگارههای غار شووه / عکس از دوزیه مارک
دکتر «ژین کلوتس»، سرپرست اسبق امور پژوهشی غارهای شووه و از جمله افراد انگشتشماری که با چشم خود از این نگارههای باستانی دیدن کرده، میگوید: «گویی سر اسبها از دیوار به سمتتان دراز شده». حال اگرچنانچه با چنین نقوش منحصربفردی روبرو شویم، دیگر هیچکس دیرینهشناسان را مقصر نادیدهانگاشتن دهها پارهخط، زیگزاگ و نیمدایرهای که بهسختی در این میان دیده میشوند، نمیداند.
امروزه اما سخن گفتن از هنر باستان، با چشمپوشی از این اشکال انتزاعی و بهظاهر ناکارآمد، غیرممکن است. بر اساس آخرین پژوهش صورتپذیرفته، اینها نهتنها نقشی گمراهکننده ندارند، که بهعنوان رموزی آشنا برای ساکنین باستانی قبایل ماقبل تاریخ فرانسه و احتمالاً آنسوتر، آغازین گامهای سیر انسان بهسوی نمادپردازی و خلق خط را رقم زده و در اندیشهی انسان نخستین، همچون خروش اسب و جدال با کرگدن، از اهمیت بصری بالایی برخوردار بودهاند.
تاکنون فهمیدهایم که روزگاری در حدود ۳۰ تا ۴۰هزار سال پیش، اجداد ما با ابداع ناگهانی نگرش انتزاعی و خلق نخستین سنگنگارهها، دوران «شکوفایی خلاقیت» را رقم زدهاند که نمود بارز صحت این گفته، ازدیاد دیوارنگارههای اروپا در این بازهی زمانی است. سیستم نوشتاری مدرن، بعدها شکل رسمی به خود گرفت؛ آنچنانکه دیرینهترین نمونههای بازمانده از خطوط تصویری، به تنها ۵۰۰۰ سال پیش برمیگردد.
نمایی نزدیک از بخشی از سنگنگارههای غار شووه
اما با تمام این اوصاف، فقط پژوهشگران انگشتشماری به تفکر در خصوص نشانههای ریز و ناپیدای پراکنده پیرامون سنگنگارههای اصلی پرداخته و این نقوش نهچندان بارز اما استادانه را گواه آشکار نخستین نگاه خلاقانهی آدمی به روح هنر پنداشتهاند.
هرچند برخی محققین از جمله کلوتس، این نمادها را در اماکن تاریخی گوناگون به ثبت رسانیدهاند؛ اما «جنهویو فونپتزینگر»، دانشآموختهی باستانشناسی دانشگاه ویکتوریای بریتیش کلمبیا، از عدم وجود مرجعی خاص که بتوان همهی نشانههای موجود در تمامی غارها را در آن دید، ابراز شگفتی کرد و در اقدامی جاهطلبانه با همکاری دانشگاه ویکتوریا و به سرپرستی دکتر «آپریل نوول»، آمار این علائم مرموز را از ۱۴۶ مکان تاریخی فرانسه که قدمتشان مربوط به بازهای ۲۵هزار ساله مابین ۳۵ تا ۱۰هزار سال پیش است، جمعآوری نمود.
پس از اتمام عملیات، حقیقت تکاندهندهای نمایان گردید: ۲۶ نماد که تماماً به سبک مشابهی کار شده بود، در اغلب سنگنگارهها دیده میشد. مسلماً برخی از آنها صرفاً اشکال سادهای همچون خطوط مستقیم، دایره و مثلث است؛ اما در کنارشان میتوان طرحهای پیچیدهتری را هم دید که بهاعتقاد فونپتزینگر و نوول از حقیقتی ناگفته سخن میگویند؛ شاید از نخستین بذرهای ارتباط نوشتاری بشر.
نگاهی دقیقتر حاکی از صحت گمانهزنیها بود. فونپوتزینگر با بررسی برخی از علائم دریافت که آنها نمایانگر بخش کوچکی از تصویری بزرگتر، همچون دندان ماموتی هستند که پیکرش دیده نمیشود. این تصاویر استعاری موسوم به «سینکدوچ»، در زبانهای تصویری رایجاند.
برای فونپوتزینگر و نوول، این گویای تمایل نیاکان ما به نمایش نمادین اشیاء، بهجای ترسیم شکل واقعیشان بود و این نهایتاً به خلق نمادهایی که اساس پژوهش مزبور را شکل داده بود، انجامید. نوول میگوید: «این روشی مختصر برای انتقال اطلاعات بوده است. مثلاً دندانهای ماموت، بهسادگی نماد یک ماموت، شکار ماموت و یا چیزی مرتبط با تفاسیر تحتاللفظی از ماموتها بوده است». دیگر نمونهی رایج سینکدوچها، دو دایره یا مثلث هممرکز (که بهعنوان چشم اسبها و گاومیشها به کار میرفتهاند)، شاخ بز کوهی و کوهان یک ماموت است.
وی همچنین معتقد است حتی شکل گرز که همانند عدد «یک» ترسیم میشده، نشانهی خاصی برای نمایش اشکال مؤنث بوده است.
نقوش منفی دست بر دیوار غار «ریو پینتوراس» آرژانتین مربوط به 13هزار سال پیش / پل سودرز
قطعیت این فرضیه، با مشاهدهی نمادهایی که مکرراً بهصورت جفتی در کنار هم قرار گرفتهاند، تثبیت گردید. تصاویر منفی از دستها و نقطهها را در این میان میتوان رایجترین نمونهی جفتی دانست؛ خصوصاً طی دورهای موسوم به Gravettian؛ مابین ۲۸ تا ۲۲هزار سال پیش که در آن، زمین روزهای گرمی را سپری میکرد.
در سنگنگارههای «لهتریوفره» در منطقهی پیرنهی فرانسه حتی اجتماعات چهارتایی این نشانههای سمبلیک را شامل نقوش منفی دست، نقطه، انگشتان هاشورخورده و شابلون انگشت شست، میتوان دید.
با توجه به اینکه اجتماعات اینچنینی، غالباً در زبانهای تصویری بدوی نیز دیده میشوند، پژوهشگران معتقدند اروپاییان نخستین، دست به ایجاد سیستم ارتباطی مشترکی زده بودند. نوول در این خصوص میگوید: «هماهنگی جفتتصاویر، نشان از معنای مشترکشان میدهد. ما شاید به اولین چشماندازهای یک زبان ابتدایی مینگریم».
فونپوتزینگر یافتههای اولیهاش را آوریل گذشته در نشست انجمن دیرینهشناسی شیکاگو ارائه کرد. او و نوول اخیراً مقالهای را به نشریهی «عهد عتیق» ارسال کردهاند و هماکنون دستبهکار نگارش مقالهی دیگری برای «نشریهی تحول انسان» هستند. موزهی تاریخ طبیعی اسمیتسونین شهر واشنگتن نیز درصدد نمایش نمادهای مزبور، در جریان نمایشگاه «تحول انسان»، در آیندهای نزدیک است.
«لین دیویدسون»، متخصص هنرهای سنگی دانشگاه نیوانگلند در نیوساوثولز استرالیا میگوید: «این کار حقیقتاً هیجانانگیز است. ما میتوانیم ببینیم که این مردم برای نمایش یک چیز از زبان قراردادی مشابهی بهره میبردهاند». فونپتزینگر و نوول، با گمان اینکه کشفیاتشان تنها آغاز داستان دراز فرهنگ ماقبل تاریخ را روایت میکند، کشف سرآغاز زمانی و مکانی این نمادها را هدف بعدی خود قرار دادند.
خط ساده، با حضور در ۷۰ درصد سنگنگاره ها، احتمالاً معروفترین نمونه در تمامی دورههای تاریحی از ۳۰ تا ۱۰هزار سال پیش است. نقطهها و زوایای باز که هر دو در ۴۲ درصد سنگنگارهها دیده شدهاند، در قدم بعدی قرار گرفتهاند.
اکثریت نمادهای باقیمانده را در حدود یکپنجم غارهای فرانسه میتوان دید. استثنائات موجود، تنها شامل اشکالی شبیه قلب، کلید، نردبان و خطوط مارپیچ است که تنها در شمار معدودی از سنگنگارهها دیده میشوند. فونپتزینگر میگوید: «مارپیچها تنها در دو مورد از ۱۴۶ مکان؛ و در سرتاسر بازهی زمانی موجود دیده شدند که واقعاً این امر مرا به شگفتی واداشت؛ چراکه این، نقشی رایج در اغلب فرهنگهای بعدی به شمار میرود».
به نظر میرسد درهی Rhone و نواحی Dordogne و Lot در جنوب فرانسه، خاستگاه این نمادها در فرهنگ ماقبل تاریخ این کشور بودهاند؛ چراکه اغلبشان را پیش از پراکندگی در فرهنگ سایر نواحی، در این اماکن میتوان دید. از استثنائات بارز این گفته نیز نقش زیگزاگ است که برای نخستین بار در حدود ۲۰هزار سال پیش، در منطقهی Provence ابداع شد.
با این وجود هیچکدام از نمادها، از شمال فرانسه سرچشمه نگرفته، چراکه تا مدتهای مدید این ناحیه جولانگاه صفحات عظیم یخی بوده و به اعتقاد فونپتزینگر، فرصت کمتری را برای پذیرایی از فرهنگ ماقبل تاریخ به دست آورده است. عصر یخبندان اگرچه انقلاب فرهنگی سرزمینهای شمال را به تعویق انداخت؛ اما برای دیگر نقاط خاک فرانسه، عامل محرکی محسوب شد.
نوول در اینباره میگوید: «مردم مجبور به مهاجرت به جنوب شدند و با اجتماعشان در نقطهای خاص طی بیشینهی یخبندان در حدود ۲۱ تا ۱۸هزار سال پیش است که شکوفایی هنر سنگ را میبینیم. احتمال دارد آنها از نمادها برای تعیین قلمرو خود استفاده میکردهاند».
هرچند اقامت طولانیمدت در غارها طی زمستان، مردم را به صرف وقت فراوان جهت رسم دیوارنگارهها سوق میداد؛ اما بر اساس برخی شواهد، این نمادهای انتزاعی بسیار پیشتر از آن دوران ایجاد شدند.
به واقع، از برجستهترین دستاوردهای کار فونپتزینگر، پی بردن به همین مدارک بود؛ اینکه بیش از سهچهارم علائم، در کهنترین سنگنگارهها که اغلب مربوط به بیش از ۳۰هزار سال پیش است، دیده میشوند. اگرچنانچه شکوفایی خلاقیت انسان در حدود ۴۰ تا ۳۰هزار سال پیش رخ داده باشد، میبایست انتظار مشاهدهی شواهدی دال بر ابداع و منسوخسازی نمادهای تصویری را در همین دوره دید، دورهای طولانی که تا پیش از ایجاد و ثبات زبانی مشترک، میبایسته طی شود. از اینرو گویا تا ۳۰هزار سال پیش، مجموعهای از نمادها نهتنها ابداع شده بود، که در فرهنگ انسان ماقبل تاریخ نیز رخنه کرده بود.
خطوط و نقطهها، بارزترین نمادهای سنگنگارههای ماقبل تاریخاند / عکس از ژین کالینز
همهی اینها به آن معناست که بایستی تفکرات خود را در خصوص انسان بدوی اصلاح کنیم. فونپتزینگر میگوید: «تنوع باورنکردنی و استمرار استفاده [از این نمادها]، نشان میدهد که انقلاب نمادها، احتمالاً پیش از ورود نخستین اروپائیان مدرن به این سرزمین رخ داده است».
اگر او درست گفته باشد، زمان شکوفایی خلاقیت را میبایست تا دهها هزار سال به عقب بازگرداند. این ایده با برخی کشفیات صورتپذیرفته در آفریقا و خاورمیانه طی سالیان اخیر، همخوانی دارد. مثلاً باستانشناسان اخیراً در غارهای «بلومبوس» آفریقای جنوبی، موفق به کشف قطعاتی از هماتیت شدهاند که منقّش به طرحهای انتزاعی با قدمت دستکم ۷۵هزار سال است. بهعلاوه، در پناهگاه سنگی Skhul اسرائیل، مهرههای لعابداری یافت شده که احتمالاً جزء زیورآلات شخصی بودهاند و مدرکی دال بر رفتارهای نمادین در حدود ۱۰۰هزار سال پیش محسوب میشود.
شواهد بیشتر را میتوان از دیگر غارهای زمین و نیز نگاهی دقیقتر به اسناد موجود یافت. مثلاً نماد زاویهی باز را در حکاکیهای غار بلومبوس نیز میتوان یافت. آیا این بدین معناست که نمادها نیز با مهاجرت اقوام بدوی به خارج از خاک آفریقا، به بیرون راه یافتهاند؟ فونپتزینگر و نوول اینگونه فکر میکنند.
از سویی دیویدسون که خود ۱۸ نمونه از این نمادها را در استرالیا معرفی کرده، در خصوص منشأ مشترکشان هنوز متقاعد نشده و اعتقاد دارد شکوفایی خلاقیت انسان، در حدود ۴۰هزار سال پیش و مستقلاً برای هر نقطه از جهان رخ داده است. در عوض او معتقد است این نمادها همراه با تغییر نگاه انسان به جهان پیرامونش ایجاد شده است. او میگوید: «من معتقدم یک تغییر شناختی بهوقوع پیوسته که ناگهان [مفهوم] هنر را دز ذهن مردم متجلی ساخته است».
کلوتس از سویی میگوید: «از آنجا که عمر انسان مدرن، به حدود ۲۰۰هزار سال میرسد، پیشینهی زبان و افکار انتزاعی نیز احتمالاً بسیار پیشتر از ۳۵هزار سال است. ما نباید از پیچیدگی تفکرات این مردم شگفتزده شویم؛ آنها بههرحال پدربزرگهای بزرگ بزرگ ما بودهاند». اما اگر انسانها حقیقتاً از آن زمان فرهنگ نمادین داشتهاند، چرا مدارک مرتبط با فراتر از ۴۰هزار سال پیش را نمییابیم؟ «شاید نمادهای قدیمیتر در مواد نابودشدنی چون چوب و پوست حک میشدهاند، که امروزه از میان رفتهاند». این را فونپتزینگر میگوید. حتی اگر آنها بر روی دیوار غارها هم نقاشیهایی کرده باشند، اصولاً میبایست تاکنون فرسایش بافته و دیگر اثری از این آثار هنری باقی نباشد.
هر زمانی که این نمادها پدید آمده باشند، مقبولیت عمومی نمادپردازی، نقطهی عطفی برای این فرهنگها محسوب میشده است؛ چراکه به یک دلیل، برای نخستین بار آنها میتوانستهاند دانستههای خود را برای همیشه ذخیره کنند. نوول میگوید: «نشانهها مردم را قادر ساخت تا معلوماتشان را تا فراتر از عمر یک فرد به اشتراک گذارند. آن لحظه، نقطهی عطفی بود».
با این وجود، سؤال بزرگی باقی است: معنای این نمادها چیست؟ با توجه به آنکه هیچ سنگ «روزتا»یی نیست تا بتوان از آن بعنوان کلید ترجمهی این علائم استفاده کرد، بهترین کاری که میتوان برای درکشان انجام داد، حدس زدن است.
کلوتس این علائم را چیزی فراتر از موضوعات روزمره میداند و معتقد است آنها معنایی روحانی دارند. او میگوید: «آنها احتمالاً روشی برای ارتباط با نیروهای ماوراءالطبیعه بودهاند. شاید آنها نمادهای خاصی برای تشریفات ویژه داشتهاند و یا این نمادها در ارتباط با افسانههای خاصی بوده است».
از دیگر احتمالات نیز استفاده از آنها برای فریب بوده است. دیویدسون میگوید: «زمانیکه ارتباطات نمادین معرفی شد، مکالمات نیز انعطاف بیشتری یافت. یکی از نتایجش هم این بود که ابهام، راهی برای پوشیدن حقایق به حساب آمد».
با توجه به اینکه هیچ راهی برای تفسیر این نمادها موجود نیست، ما نمیدانیم انسان ماقبل تاریخ اینگونه قبایل رقیبش را میفریفته، یا بدینوسیله قدرت شکارش را به رخ میکشیده است. دستکم تاکنون رازهای نیاکانمان دستنخورده باقی است.
پانوشتها:
۱- هماتیت، از جمله اکسیدهای آهنی است که برای ساخت رنگدانههای قرمز به کار میرفته است.
۲- سنگ روزتا از کشفیات نفیس مصر باستان است که متنی واحد را به دو زبان تصویری مصر باستان و یونانی کلاسیک نشان میدهد. با استفاده از این سنگ بود که زبان تصویری مصر باستان رمزگشایی گردید.
منبع:
• NewScientist
|
نظرهای خوانندگان
پس به این ترتیب ایران و یا تمدن جیرفت اولین تمدن به حساب نمیاد؟
-- مهرنوش ، Mar 1, 2010 در ساعت 06:00 PMدوست عزیز،
-- احسان ، Mar 2, 2010 در ساعت 06:00 PMهرچند ایران نیز از حیث میزبانی چندین پناهگاه باستانی انسان ماقبل تاریخ از جمله پناهگاه سنگی خورنیک بیرجند با قدمت مابین 50 تا 60 هزار سال و معروف تر از آن، غارنگاره های 12 هزارساله لرستان، در نوع خود قابل توجه است؛ اما غارنشینی و حتی ابداع سیستم نوشتاری ابتدایی در این چارچوب، با مفهوم شهرنشینی (تمدن) به معنای ساخت پناهگاه و یکجانشینی، رونق دامپروی، آبادسازی اراضی و ... تفاوت دارد.
از اینرو بین النهرین، ایران، مصر و ... را همچنان می توان از نخستین خاستگاه های «تمدن» های جهان دانست؛ اما بنده اطلاعات چندانی از سیر تاریخی ظهور تمدن ها ندارم تا به جرأت از ایران به عنوان مهد تمدن انسان یاد کنم.
با سپاس
دیگر زمان این رسیده که به انسان از آن حیث که انسان است و تمدن دارد نگاه کنیم این تعصبات مربوط به اینکه اولین تمدن کجا و مال کی بوده به دوران کودکی باز می گردد ما با انسان بالغی سروکار داریم که میخواهد منشأ تمدن خویش را بیابد
-- اندیشه ، Mar 2, 2010 در ساعت 06:00 PMاحسان عزیز ممنون از مطلب خوبتون . مدتی بود که دنبال مطلبی در مورد غار شوو می گشتم.
-- مریم ، Mar 2, 2010 در ساعت 06:00 PM