رادیو زمانه > خارج از سیاست > موسیقی > «بیژن، منیژه را تنها گذاشت» | ||
«بیژن، منیژه را تنها گذاشت»مینو صابریminoo.saberi@radiozamaneh.comبیژن ترقی، شاعر و ترانهسرای معروف ایرانی بعد از تحمل یک دوره بیماری طولانی در سن هشتاد سالگی درگذشت. آخرین باری که با خانم منیژه ترقی، همسر استاد بیژن ترقی تلفنی صحبت کردم و از ایشان درخواست کردم تا وقت ملاقات بدهند تا به دیدار استاد بروم دو ماه پیش بود اما به دلیل کسالت استاد این دیدار هرگز میسر نشد. بیژن ترقی در سال ۱۳۰۸ به دنیا آمد، او از سال سی و پنج همکاریاش را با رادیو شروع کرد و «آتش کاروان» با صدای زندهیاد «دلکش» یکی از پرآوازهترین ترانههای ایشان محسوب میشود. بیژن ترقی فعالیتهای ادبی خود را با افرادی چون ملکالشعرای بهار، امیری فیروزکوهی، نیما یوشیج و شهریار شروع کرد و با هنرمندان و آهنگسازانی چون ابوالحسن صبا، رضا محجوبی، علی تجویدی و داریوش رفیعی همکاری نزدیک داشت. از استاد بیژن ترقی سه فرزند به یادگار مانده یک پسر و دو دختر، امید، آرزو و ایده. این ترانهسرا که در تابستان سال گذشته سکته قلبی کرده بود و بیماریاش تشدید شده بود قبلاً به خبرگزاری ایسنا گفته بود: «با اینکه مردم هنوز ترانههای من را زمزمه میکنند ولی از یادها رفتهام، از وقتی بیمار شدم کسی حالی از من نمیپرسد.» از زندهیاد ترقی یکی از انگشتشمار ترانه و تصنیفسرایانی یاد میکنند که کارهایش با یاد چند نسل از ایرانیها گره خورده است. او همراه با تعداد دیگری چون تورج نگهبان، سید اسماعیل نواب صفا و معینی کرمانشاهی بار سرودن تصنیفها و ترانهها را برای آهنگهای محتلف در موسیقی سنتی و دستگاهی به دوش کشیدند و با توجه به ذوق و سلیقهی بخشی از مردم ایران آهنگهای جاودانهای را منتشر کردند. از تصنیفهای مشهور ترقی می شود «برگ خزان»، «صبرم عطا کن»، «پشیمان» و «به خاطر تو» را نام برد.
ساعاتی پس از درگذشت استاد با داماد ایشان آقای عبدالهی راد گفت و گو کردم. ایشان گفتند: متأسفانه استاد ساعت یازده دیشب بر اثر بیماری سختی که داشتند بدرود گفتند و ما را هم عزادار کردند. مراسم تشیع روز دوشنبه صبح از تالار وحدت و مراسم ختم بعد از ظهر چهارشنبه، ساعت سه و چهل و پنج دقیقه الی پنج و پانزده دقیقه در مسجد جامع واقع در شهرک غرب برگزار خواهد شد، فردا در جراید هم اعلام خواهیم کرد. حدود دو سالی هست که ایشان بیمار بودند، این اواخر خیلی اذیت شدند ولی خداوند بیش از این نگذاشت عذاب بکشند و به سوی خودشان بردند. در این مدت تمام زحمات و پرستاری از ایشان بر عهدهی همسرشان بوده، البته فرزندان استاد هم زحمت زیاد کشیدند، چه پسرشان که در آمریکا بودند و الآن هم در راه هستند که به ایران بیایند و چه دخترانشان که اینجا بودند.
میلاد کیایی، آهنگساز و نوازنده سنتور که از دوستان نزدیک استاد ترقی بود، میگوید: تمامی اشعار ایشان و بهخصوص ترانههای ایشان در قلب ما ملت برای همیشه ثبت شده است و در تاریخ ایران به یادگار باقی میماند. گفتن تأسف و یا تسلیت مشکلی را حل نمیکند. ولی آنچه مسلم است این بزرگمردان تکرارناپذیر تاریخ هنر ایران هرگز از ما دور نیستند و دور نخواهند شد زیرا همواره با شعرهای زیبایشان با ترانههای جاودانهشان زندگی کردیم و نسلهای بعدی هم همواره زندگی خواهند کرد.
مرحوم بیژن ترقی از سال ۱۳۵۱ به شکل رسمی به ترانهسرایی برای برنامههای رادیویی مثل «گلها» پرداخت و نزدیک به سیصد ترانه به روی آهنگهای بزرگان موسیقی افزود. سرودی که مرحوم ترقی در سال ۸۴ برای ارکستر با رهبری و تنظیم پیمان سلطانی نوشت و بعد با رهبری استاد فرهاد فخرالدینی و صدای سالار عقیلی اجرا شد هنوز در ذهن خیلیها باقی مانده، سرودی که میتوانست سرود ملی ایران باشد. اینکه چگونه ترانهی «آتش کاروان» خلق شد را زندهیاد علی تجویدی در گفت و گو با فروغ بهمنپور اینگونه نقل کرده بود: من و بیژن ترقی، شاعر با احساس و توانا، به اتفاق خانواده به خارج از تهران رفته بودیم، در اطراف ورامین، در دشتی وسیع برای درست کردن غذا آتشی به پاساختیم. غذا پختیم و پس از ساعتی توقف خواستیم حرکت کنیم و برویم، دیدیم آتش هنوز گرم است و اثرش باقی مانده. من و بیژن ناخودآگاه چند لحظهای به آتش خیره شدیم. گویی هر دو تحت تأثیر این صحنه قرار گرفته بودیم. من گفتم: بیژن ما داریم میرویم ولی آتشی که درست کردیم از ما به جا مانده و بیژن ترقی بلافاصله گفت: آتشی ز کاروان جدا مانده، این نشان ز کاروان به جا مانده. و همانجا هردویمان تحت تأثیر احساسی مشترک به زمزمه پرداختیم. بیژن، شعری را که در حال تولد بود زمزمه میکرد و من با آهنگی که در درونم شور و هیجانی به وجود آورده بود گرم شده بودم. بیژن وقتی از زبان آتش گفت: من هم ای یاران تنها ماندم آتشی بودم بر جا ماندم، در این وقت تقریباً هر دوی ما دانستیم که ترانه و آهنگ جدیدی دارد ساخته میشود و ساخته شد... از رادیو پخش شد و به میان مردم رفت. روزی که داریوش رفیعی مرحوم شد ما به تشییع جنازه رفتیم. در ظهیرالدوله حدود ۳۰۰ ـ۴۰۰ نفری جمع شده بودند. وقتی کار تدفین تمام شد و میخواستیم برگردیم، یک دفعه مرحوم حسین تهرانی که خیلی متأثر شده بود دو سنگ به دستش گرفت و با صدای بلند ترجیعبند این ترانه را در میان جمعیت خواند: من هم ای یاران تنها ماندم، آتشی بودم بر جا ماندم، با این گرمی جان، در ره مانده حیران، این غم خود به کجا ببرم. و جمعیت هم با او همآوا شدند و خواندند. حالت عجیبی پیش آمده بود و همه میگریستند. در همین رابطه: • بیژن ترقی شاعر و ترانهسرا درگذشت |
نظرهای خوانندگان
من بعنوان یک ایرانی به وحود افرادی مثل استاد افتخار می کنم از خداوند طلب امرزش برای ایشان وارزو صبر برای خانوده محترم ایشان دارم
-- خدیجه سندگ ، Apr 26, 2009 در ساعت 08:35 PMیاران چه غریبانه رفتند از این خانه...
-- bahar ، Apr 27, 2009 در ساعت 08:35 PMدریغ..دریغ و افسوس ..نه بر مرگ استاد..که مرگ حق است..دریغ از فراموشی..از یاد رفتن..زمزمه نکردن آتشی ز کاروان جدا مانده..فریاد نزدن ز رهی دیدم برگ خزان..
از بین رفتن..نماندن یادها..خاطره ها..دریغ.....هزاران دریغ...
آمدم ای استاد به تشیع جنازه ات اما یادت جاویدان است. بدرود استاد بدرود...
-- فرهاد ، Apr 27, 2009 در ساعت 08:35 PM