رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۳ آذر ۱۳۸۸
گفت و گو با دکتر هومن ملوک‌پور، دامپزشک و یکی از خریداران سگ‌های خیابانی

فروش بی‌رحمانه سگ‌ در خیابان‌های تهران

مینو صابری
minoo.saberi@radiozamaneh.com

مدت‌هاست شاهد هستیم که در تهران بر سر تقاطع‌های خیابان‌های شلوغ و پرتردد، به خصوص در شمال شهر افرادی مبادرت به فروش سگ‌هایی بعضاً یک‌روزه یا چند‌روزه می‌کنند که این موضوع معضلاتی به وجود آورده که علاوه بر ظلمی که به‌ این حیوانات بی‌پناه می‌شود خانواده‌هایی را هم که این سگ‌ها را می‌خرند با مشکلات عدیده روبه‌رو کرده است.

افرادی سودجو، توله‌سگ‌های تازه به‌ دنیا آمده را از مادرانشان جدا کرده و به اسم سگ‌های نژاد‌دار به افراد بی‌اطلاع می‌فروشند و با توجه به ‌این‌که این کار غیر‌انسانی و غیر‌قانونی است هیچ‌گونه برخورد قانونی هم با چنین افراد نمی‌شود.

به همین بهانه با خانم صدف احمدی یکی از خریداران این سگ‌ها و همچنین دکتر هومن ملوک‌پور، دامپزشک گفت و گو کرده‌ام.

Download it Here!

صدف احمدی که خیلی پریشان و نگران است می‌گوید:

می‌خواستم برای هدیه روز تولد خواهرم، سگ بخرم، خیلی اتفاقی دیدم توی خیابان سگ می‌فروشند، یعنی قبلاً هم زیاد دیده بودم اما این‌بار چون قصد خرید داشتم به طرف پسر جوانی که سگ می‌فروخت، رفتم و دیدم چند توله‌ سگ خیلی خوشگل ولی خیلی ضعیف داخل کارتن است، توله سگ‌ها داخل کارتن می‌لرزیدند.

صاحب این سگ‌ها گفت من خیلی دوستشان دارم ولی مجبورم بفروشمشان، نژادشان هم خیلی خوب است. من هم که از نژاد سگ هیچ نمی‌دانستم پرسیدم نژادش چیست؟ گفت «پاگ»، قیمتش هم پنجاه هزار تومان است.

ظاهر آراسته‌ی این پسر طوری بود که تصور نمی‌کردی به این پول نیاز داشته باشد. یکی از سگ‌ها را خریدم و فروشنده گفت اسمم اردلان اخوان است و این هم شماره تلفنم. شما این سگ را ببر، دو روز نگه‌ دار، به هر کسی هم می‌خواهی نشان بده، اگر نخواستی سگ را بیاور و من هم پنجاه هزار تومان شما را برمی‌گردانم.


یکی از دوستانم دامپزشک است به خانه او رفتم و تا سگ را نشان دادم گفت این سگ، پاگ نیست و سگ گله است. این سگ‌ها به‌ خصوص ماده‌هاشان را که به درد گله هم نمی‌خورد می‌آوردند و به امثال شما به اسم سگ نژاددار می‌فروشند.

به فروشنده سگ تلفن زدم، گوشی را برداشت، به محض این‌که گفتم الآن از شما سگ خریده‌ام فوراً تلفن را قطع کرد و دیگر هر چه تماس گرفتم حتی با شماره‌های دیگر پاسخ نداد.

می‌خواهید با این سگ چکار کنید؟

نمی‌دانم. این سگ روی دستم مانده. دلم هم نمی‌آید توی خیابان رهاش کنم. داخل یک جعبه گذاشتم و گاهی از جعبه بیرون می‌آورم، به او شیر می‌دهم و دوباره آن‌ را داخل جعبه می‌گذارم.

دائم هم از این موضوع ناراحتم چون دارم به این سگ ظلم می‌کنم، نمی‌تواند آزادانه در محیط خودش زندگی کند و من هم کاری نمی‌توانم بکنم، کسی هم آن‌ را قبول نمی‌کند. همه می‌گویند بندازش بیرون. الآن هم هوا سرد است مطمئناً اگر رهاش کنم می‌میرد، وجدانم هم راضی نمی‌شود.

آدم‌های خلافکاری این‌ها را می‌آورند و بدبختشان می‌کنند. باید یک جایی باشد که در حمایت از این حیوانات با این افراد مبارزه بکنند، ولی هیچ‌جایی وجود ندارد.

این هم روی دست من مانده، یعنی نمی‌توانم بگویم روی دستم مانده چون نسبت به او احساس دارم، مانند بچه‌ی خود آدم است. همان‌طور که یک بچه به تو نیازمند است، این سگ هم همان‌طور به آدم نیازمند است. نمی‌توانم همین‌طور توی خیابان رهاش کنم تا بمیرد.

پریشب خیلی گریه کردم، خانواده من از این بابت شاکی شده‌اند و حق هم دارند چون سر و صدا می‌کند، همسایه‌ها اذیت می‌شوند، من هم نه می‌توانم نگه‌اش دارم و نه روی دل خودم پا بگذارم و توی خیابان رهایش کنم.

نمی‌توانم باعث مرگ یک موجود جاندار بشوم که خودم مسئولیتش را به عهده گرفته‌ام و حالا حساب کنم تفریحم تمام شده و لذتش را بردم و به او بگویم برو بمیر. نمی‌توانم این‌جوری برخورد کنم.


اتفاقاً شما به خوب نکته‌ای اشاره کردید که «حیوان خانگی مثل بچه‌ی آدم می‌ماند.» خیلی‌ها به حیوان، به چشم اسباب‌بازی نگاه می‌کنند، برای وقت‌گذرانی خودشان یا سرگرمی بچه‌هایشان. اگر با این دید که این‌ها مثل بچه‌ی خودمان می‌مانند به قضیه نگاه می‌کنید، فرض کنید وقتی آدم بخواهد سرپرستی یک بچه را به عهده بگیرد قبلاً یک تحقیقی می‌کند، نمی‌تواند یک بچه را که در خیابان تنهاست بیاورد خانه و بگوید می‌خواهم سرپرستی‌اش را به عهده بگیریم. چطور این فکر را جلوتر نکردید؟

برای این‌که هیچ‌گونه آگاهی نداشتم. وقتی در محیطی زندگی می‌کنیم که اگر سگ داشته ‌باشی اجازه نداری آن ‌را حتی توی پارک ببری، مگر در نیمه شب. در غیر این صورت دائم در حال واهمه هستی که حالا سگت را می‌گیرند و می‌برند و معلوم نیست سگ را چکار کنند مطمئناً جامعه آگاهی لازم را ندارد. مثلاً اگر افراد سگ‌هایشان را راحت توی پارک ببرند از همین طریق می‌توانی اطلاعاتی کسب کنی.


دکتر هومن ملوک‌پور، دامپزشک / عکس: مینو صابری

پس از گفت و گو با صدف احمدی به سراغ دکتر هومن ملوک‌پور رفتم و پیرامون این معضل اجتماعی سوالاتی از ایشان کردم:

دکتر هومن با توجه به این‌که شما کلینیک مخصوص حیوانات خانگی دارید، می‌خواهم ببینم با این مسأله که برخی افراد از چهار‌راه‌ها سگ‌هایی را می‌خرند و بعد می‌فهمند که این سگ، سگی نیست که بتوانی در خانه از آن نگهداری کنی و بعد روی دستشان می‌ماند، در کلینیک‌تان روبه‌رو بوده‌اید؟

بله، اتفاقاً خیلی زیاد! و تقریباً می‌توان گفت این مسأله جدیداً به یک معضل تبدیل شده، به ‌این دلیل که از یک ‌طرف تعداد کسانی که خواهان داشتن حیوان خانگی هستند، روز به روز بیشتر می‌شود و از طرفی افرادی سودجو هم توله‌های یک روزه، دو روزه را که حتی چشمشان باز نشده و نیاز مبرم دارند که کنار مادرشان باشند برای فروش به خیابان‌ها می‌آورند.

می‌دانید که حیوانات از جمله سگ احتیاج دارند که حداقل ۲۵ تا ۴۵ روز کنار مادر باشند، از شیر مادر تغذیه کنند و از حضور مادر استفاده کنند، بعد از آن می‌توانند این‌ها را از مادر جدا کنند.

این مسأله از چند جنبه قابل بررسی است. از یک‌ طرف سلامت خود این موجود است که به فروش گذاشته می‌شود، چون سگی که کمتر از دو، سه روز شیر مادر بخورد به‌خاطر این‌که آن آنتی‌بادی‌هایی که از شیر مادر در چند روز اول به خصوص یک هفته اول از طریق شیر به توله منتقل می‌شود به بدن این حیوان نمی‌رسد به یک موجود کاملاً بی‌دفاع از نظر سیستم ایمنی تبدیل می‌شود.


سگ تازه متولد شده

چون سیستم ایمنی‌اش تکمیل یافته نمی‌شود اگر بخواهند دستی شیر بخورند یا تغذیه شوند، می‌شود گفت تقریباً بالای نود در‌صدشان تلف می‌شوند.

از طرف دیگر آن افرادی هستند که این حیوانات را خریداری می‌کنند، این‌ها کسانی هستند که مسلماً آدم‌های ناآگاهی هستند چون اگر آگاه بودند می‌دانستند که این توله‌هایی که خریداری کرده‌اند در سن بالاتر به یک سگ بزرگ تبدیل می‌شوند و امکان نگهداری‌اش در آپارتمان نیست.

این افراد از داشتن یک حیوان خانگی دچار سرخوردگی می‌شوند. و خود از دست رفتن این حیوانات باعث این قضیه می‌شود که این افراد از صرافت داشتن حیوان و نگهداری حیوان خانگی بیافتند.

حالا چه خودشان چه بچه‌شان. به خصوص بچه‌هایی که در آن‌ خانه هستند، چون معمولاً بچه‌ها خواستار نگهداری از حیوانات خانگی هستند.

چندین مورد بوده که ما با آن‌ها برخورد داشته‌ایم که به کلینیک ما مراجعه کردند، بر فرض مادری با فرزندانش در بیرون از خانه با این افراد سودجو برخورد کرده که حیوان را به اسم حیوان خانگی به این‌ها فروخته بود.

گاه اصرار بچه‌ها باعث می‌شود و این افراد ابتدا از قیمت خیلی بالا شروع می‌کنند و بعد امکان دارد حتی با قیمت‌های خیلی پایین هم آن را بفروشند. در آن لحظه، والد یا والدین می‌گویند برای دل‌خوشی بچه این چند ده‌ هزار تومان را پرداخت می‌کنیم، ولی بعداً هم با بچه‌شان و هم با آن موجود دچار یک گرفتاری روحی عاطفی می‌شوند.


با یکی از خریداران این‌گونه حیوانات گفت و گو می‌کردم، از این‌که به ما آگاهی لازم را نمی‌دهند، شاکی بود.

این قضیه قسمتی از یک سریال چند قسمتی خیلی بزرگ است که این یکی از قسمت‌های مشکلات ما با حیوانات و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، است. فکر نمی‌کنم در هیچ جای دنیا چنین اتفاقاتی بیافتد.

به خاطر این‌که اگر کسانی که مسئول و متولی بهداشت جامعه ما هستند کمی به این قضیه نگاه کنند می‌بینند همین قضیه چقدر می‌تواند روی بهداشت روانی تأثیر بگذارد. (شاید این بخش در حوزه‌ی کاری من نباشد اما همین‌قدر بگویم‌) من چندین مورد داشته‌ام که بچه‌های این افراد، حتی گاه خود والدین دچار افسردگی شدند.

موجودی را آورده‌اند بدون این‌که هیچ اطلاعی از نگهداری و حتی از وجود این حیوان داشته باشند، حیوان را وارد خانه‌شان کرده‌اند وابستگی عاطفی به آن پیدا کرده‌اند و مسلماً آن حیوان از بین رفته است و وقتی این حیوان از بین رفته، چقدر روی سلامت روان این افراد تأثیر گذاشته است.


از طرف دیگر، بحثی که می‌توانم در موردش حرف بزنم بحث بهداشت عمومی جامعه ماست. این حیوانات به‌خاطر این‌که توله‌هایی هستند که از مادرانی (سگ‌های خیابانی) به وجود می‌آیند، می‌توانند حاوی بیماری‌ها یا انگل‌هایی باشند که قابل انتقال به انسان است.

این‌ها مسلماً بعد از این‌که آن دوره‌ی شیرواری و شیرخوارگی را در کنار مادر می‌گذرانند باید درمان شوند، بعد وارد محیط خانواده شوند. این سگ‌ها، سگ‌هایی نیستند که توی آپارتمان و یا در محیط خانه در وهله اول نگهداری شوند برای همین، این خودش یک مبحث جداگانه‌ای را باز می‌کند.

فکر می‌کنم مشکلی که کلاً با قضیه حیوانات خانگی داریم که مشکل اصلی هم هست، بحث فرهنگ‌سازیِ قضیه است. تا ما این فرهنگ‌سازی را نداشته باشیم که چه حیوانی، حیوان خانگی است و چه حیوانی حیوان خانگی نیست، چه برخوردی باید با حیوان خانگی داشته باشیم و اگر حیوان خانگی نیست چطور رفتار کنیم.

تا متولیان بهداشت جامعه که قشر اعظم‌شان همکاران من و دامپزشک هستند، این دو مقوله را شفاف‌سازی نکنند، بعدها هم شاهد چنین قضایایی خواهیم بود.

شاید بعضی وقت‌ها یک سری مسایل خیلی کوچک به‌نظر برسد ولی وقتی روی همان مسأله‌ی کوچک دقیق شویم، می‌بینیم که چه تأثیرات عمیقی را روی سلول‌های کوچک جامعه‌ی ما که همان خانواده باشند می‌گذارد.

شاید باورتان نشود که یکی از همین برخوردها در نهایت منجر به خودکشی فرزند یک خانواده شد. خانواده‌ای یک حیوان را به همین صورت خریداری کردند و به خانه آوردند، چند روز متوالی روزی دوبار به کلینیک من مراجعه می‌کردند و من از روز اول به آن‌ها گفته بودم که شانسی برای زنده ماندن این حیوان نیست و در نهایت این حیوان از بین رفت، چون بدن این حیوان سیستم ایمنی‌ نداشت، این مسأله منجر به اقدام به خودکشی یک دختر چهارده ساله شد.

واقعاً تا مدت‌ها ذهن من مشغول این قضیه بود که فرهنگ‌سازی کردن راجع به این قضیه کاری ندارد، یک برنامه تلویزیونی، چهار مقاله توی روزنامه و هم‌چنین برخورد قاطعانه‌ی پلیس را در قبال این‌جور اتفاقات می‌خواهد.

Share/Save/Bookmark

تلاش وبلاگ‌نویسان در مقابله با حیوان آزاری در ایران

نظرهای خوانندگان

بله
هرآنچه که گفته شده کاملا" صحیح است
متاسفانه من نیز دچار چنین مشکلی شدم و این مسئله منجر به یک دعوای خانوادگی شد که رابطه خانوادگیمان دچار فراز و نشیب های فراوانی شد و نهایتا" به قطع ارتباط فامیلی ختم شد.
باید راهنمایی های به مردم و خصوصا" افرادی که اطلاعاتی در این ضمینه ندارند و مایل به تقبل چینن مسئولتی هستند داده شود
که بخش اعظم آن بر عهده رسانه ها و در درجه اول تلویزیون میباشد

-- محمد جواد ، Feb 11, 2009 در ساعت 07:29 PM

Hello my name is Arezou and I have a dog of my own who when we got him he was 9 weeks old.That is the leagal age to sell an animal. And I see these pictures and I think how could you do this. Now I myself am only 11 and love animals with a passion. And selling these puppies at this age is crulty its like killing them in lou of giving the a better home.Its almost like taking a child and selling it before its even old enough for food and still needs milk.These puppies can't speak for themselves so I am speaking what I think they would say. I see how young they are they hardly have their eyes open yet and people are SELLING them.Now I say this with all do respect but have a little scence. Now I would like to be a biologist when I grow up so I can fight this type of thing.Now one again I say this with all do respet but I think we should stop this I am in Canada and can't do anything about the situation there but I WOULD DO ALL I CAN HERE.So thank-you for taking the time to read this and I hope they brought a message with them and not just mere words.
Yours truly
Arezou Ghovanlou pour
Thank -you

-- breannakeiko@yahoo.ca ، Feb 11, 2009 در ساعت 07:29 PM

ممنون از شما و دکتر هومن عزیز
به امید روزی که یک کم وجدان وجود داشته باشد چه فروشنده ها چه مسئولین...

-- نازیلا ، Feb 11, 2009 در ساعت 07:29 PM

پدرسگها چقدر نازند!

-- علي ، Feb 11, 2009 در ساعت 07:29 PM

چقدر جالب بود. تو رو خدا بازم از این مطالب راجع به حیوونای بیچاره بنویسید.من خودم یکی از کسانی هستم که با این مسئله از نزدیک برخورد داشتم و سختی اون رو کشیدم و در نهایت هم حیوون بیچاره مرد

-- خاطره ، Feb 11, 2009 در ساعت 07:29 PM

با سلام
بسی موجب تاسف است که برای مد و تقلید از غرب بیاییم با جان یک حیوان بازی کنیم.راستی جامعه تا چه حد از لحاظ اخلاقی افت کرده؟ متاسفانه شنیده ام عمل جراحی زیبایی روی سگ هم مد شده اگر میشود گزارشی هم از این معضل تهیه کنید.با تشکر از رادیو زمانه. شاید که وجدان ما بیدار شود

-- حامد ، Feb 11, 2009 در ساعت 07:29 PM

یک باز که جلوی پارک ملت متوجه این افراد شدم با پلیس 110 تماس گرفتم ولی آنها گفتند که این مساله ای نیست که پلیس دخالت کند و باید گشت پارک را خبر کنم. در صورتی که اگر حیوان خانگی به پارک ببریم مستقیما پلیس مستقر در پارک برخورد میکند. با اینکه این کار هم مصداق کلاهبرداری و هم حیوان آزاری و هم به خطر انداختن بهداشت عمومی است ولی مطلقا پلیس دخالتی نکرد.

-- باهارنارنج ، Feb 11, 2009 در ساعت 07:29 PM

متاسفانه از نزدیک شاهد همه این حیوان آزاری ها بوده ام من خودم طرفدار حیواناتم و حیوان خانگی زیاد داشته ام. و حتی باعث کدورت بین افراد فامیل شد.مهمانی یه خانه مان آمد که از گربه خوشش نمیامد و با بی رحمی لگدی به حیوانم زد و گفت بیاندازش بیرون. اما من گفتم این شما هستید که باید بروید نه این زبان بسته.اینجا خانه اوست.!!
او هم با پررویی تمام ماند.!

-- شادی ، Feb 11, 2009 در ساعت 07:29 PM

این مشکل نه تنها در خیابون دیده میشه...حتی در کلینیک هایی که قاعدتن باید حامی حقوق حیوانات باشن دیده میشه...من خودم شاهد بودم که توله دوبر من سی روزه رو که از مادر جدا کرده بودن...چقدر بی تابی می کرد ...حتی اشک حیوون در اومده بود...و خود کسی که توله آورده بود داشت خیلی راحت تعریف میکرد که مادرش چقدر بی تابی میکنه؟...حتی تصورش هم برای آدم ! دردناکه

-- ar.shafaii ، Feb 11, 2009 در ساعت 07:29 PM

لازم است خدمت خوانندگان محترم عرض کنم به دلیل انتقال مطالب به صفحه شخصی‌ام، کامنت‌ها از صفحه‌های قبلی به این بخش بی‌هیچ کم و کاستی منتقل شده‌اند به همین دلیل تاریخ انتشار کامنت‌ها با مطلب همخوانی ندارد.برای رفع هرگونه سوء تفاهم عرض کردم.
با احترام
مینو صابری

-- مینو صابری ، Feb 11, 2009 در ساعت 07:29 PM

متخصصین و دوستداران محترم حیوانات سلام:این مسئله ابعاد فرامرزی هم دارد به ویژه در کشوز های آسیایی. من در مالزی مشغول تحصیل هستم.اینجا هم هیچ پناهگاهی برای دو گربه کوچک پیدا نکردم و همه مراکز گقتند که فقط میتوانند بدون درد معدومشان کنند. و اما تنها کسی که میتواند مادر دو گربه نوزاد را بکشد و با خوشحالی اعتراف کند یک پسر ایرانیست.آلان دو بچه گربه در دستشویی آپارتمان دانشجویی بنده روزگار می گذرانند و بدینگونه شهرت بیماری حیوان آزاری ایرانیان محترم از مرزهای آن خاک عنبر نسیم گذشت و به جنگل نشینان مالزی رسید.

-- بدون نام ، Apr 25, 2009 در ساعت 07:29 PM

با درود
راستش من هم با یک چنین موردی برخورد داشتم در یکی از غروب های پائیز 85 بود که با ماشین نامزدم در نزدیکی پارک ملت چند تا بچه را دیدیم که توله های چند روزه سگ را می فروختند . نامزدم یکی از این توله ها را که معلوم بود خیلی خیلی گرسنه است را از پس بچه خریداری کرد . البته پسر بچه تاکید کرد که خیلی بزرگ نمی شود و برای داخل آپارتمان مناسب است. خلاصه همان شب برایش لوازم تهیه کردیم و اسمش را هم مادلین گذاشتیم و اینقدر خودمان را مسئول این طفلکی می دانستیم که آن را به جشن عروسی مان هم بردیم . خلاصه وقتی دو ماه گذشت دیدیم خیلی داره بزرگ می شه و البته مطمئنا در خیابان هم رهایش نمی کردیم بالاخره از طریق جستجو در اینترنت توانستیم با یک مرکز فروش سگ آشنا شویم و با خواهش توانستیم مادلین را به آن مرکز بسپاریم . البته چندین بار به آنجا سرزدیم و در آخرین بار مادلین خیلی خیلی خوشگل و درشت شده بود و البته حامله هم بود و پدر توله هایش از نژاد ژرمن شپرد بود . صاحب آنجا گفت درست است مادلین نژاد مشخصی ندارد و بخاطر تغذیه ای که در نوزادی داشته سگ خیلی قوی و سالمی است و بالاخره باخبر شدیم به یک ویلا در لواسان رفته تا همسر سگ نگهبان آنجا باشد . امیدوارم همه این سگها عاقبت خوبی مثل مادلین عزیز ما پیدا کنند.

-- ساره ، Nov 24, 2009 در ساعت 07:29 PM