رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۱ بهمن ۱۳۸۷

خسرو شکیبایی را چطور تعریف می‌کنید؟

مینو صابری

خسروشکیبایی بازیگر توانمند سینما تاتر و تلویزیون صبح روز جمعه در بیمارستان پارسیان تهران درگذشت.

Download it Here!

جمع کثیری از هنرمندان و مردم با شنیدن این خبر در بیمارستان پارسیان حضور پیدا کردند و پس از ساعتی به منزل خسروشکیبایی رفتند.

پویا شکیبایی فرزند خسروشکیبایی در باره‌ی درگذشت پدرش گفت:
«حال پدرم از دیروز بعد از ظهر بد شد و ساعت سه بامداد اورژانس را خبر کردیم و بلافاصله به بیمارستان پارسیان منتقل شد. به دلیل مشکل تنفسی که داشت باید ابتدا در بخش اورژانس بیمارستان اقدامات اولیه انجام می‌شد، سپس در ساعت حدود پنج به بخش آی سی یو منتقل شد و در ساعت نه صبح به دلیل ایست قلبی درگذشت.»


پویا شکیبایی، عکس از مینو صابری/زمانه

همسر خسروشکیبایی به دلیل تالمات روحی قادر به صحبت کردن نبود و آرام اشک می‌ریخت.

به گفته پویا شکیبایی، مراسم تشیع پیکر خسرو شکیبایی ساعت نه صبح یکشنبه از مقابل تالار وحدت آغاز خواهد شد.

▪ ▪ ▪

در مجلسی که در خانه‌ی خسرو شکیبایی برپا بود از برخی هنرمندان سوال کردم:
خسرو شکیبایی را چطور تعریف می‌کنید؟


عکس از مینو صابری/زمانه

داوود رشیدی بازیگر سینما و تاتر و تلویزیون با چشمان اشکبار گفت:
«یک دوست، یک هنرمند بزرگ، یک شاعر بزرگ، یک صدای فراموش نشدنی و یک شخصیت بزرگ.»

امین تارخ بازیگر تاتر و سینما و تلویزیون که سخنگوی خانه‌ی سینما هم هست، سعی داشت احساساتش را کنترل کند و به ساماندهی کارهای مجلس بپردازد در پاسخ به این سوال گفت:
«به نظر من آقای شکیبایی یکی از خوشبوترین گل‌های گلستان عرصه‌ی بازیگری سینمای ایران بود. فقدان وجودش ضربه‌ی مهلکی‌ست به سینمای ایران.

شصت و چهار سال عمر از خدا گرفت اما اگر شصت و چهار سال دیگر عمر می‌گرفت این بهترین هدیه بود که به ملت داده می‌شد و مطمئنا ما را با آثار ماندگارتر و فراموش نشدنی‌تری روبرو می‌کرد.

حسرت من این است که تازه الآن وقت‌ آن بود که خسرو شکوفاتر شود، تازه وقت آن بود که از حضورش غیر از بازیگری استفاده های دگرگونه‌ای بشود در عرصه‌ی آموزش و انتقال تجربیاتش و... به هر حال متاسفم.»

حسن پورشیرازی بازیگر تاتر،سینما و تلویزیون در حالی که نمی‌توانست جلوی اشک‌هایش را بگیرد گفت:
«خسرو از نظر اخلاق، از نظر بازیگری، گل سرسبد سینمای ایران بود و نبودش جای تاسف و دریغ دارد، چون مانند خسروشکیبایی کم داریم درتئاتر و سینما. خسرو از نظر معرفت دوستی...نمی‌دانم چه بگویم...متاسفم!»


عکس از بابک برزویه، خبرگزاری فارس

شما خسرو شکیبایی را چطور تعریف می‌کنید؟

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

I will miss him greatly. I never saw him, but he was and will be my friend for he touched my soul beyond any other friend. He will always live in us.

-- بدون نام ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

in khabar barayam besyar takan dahandeh va dardnak bood . man khousrou shakibaie ra az nazdik nemi shenakhtam vali sedaye zibayash va bazigari yeash ra besyar doost dashtam . az dast dadan nash ra be marduome iran va hounar iran tasliat migooyam yadash peyvaste gerami baad.

-- nayer rostami ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

Who can ever forget Hamoun, who can ever forget dadashi in pari, who can ever forget the composer in khaharan gharib, who can ever forget the wenddays night sitting and waiting for another episode of kahneie sabz,
Mr. shakibaei, thank you for making our life more colorful by your being..

-- Peyman ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

hanooz ham yade sadaye zibayash khaterat kodaki ra dar man zende mikonad (adam bayad sabz bashe) shakibai sabz zendegi kard va sabz az miane ma raft yadash javid

-- mani ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

man khosro shakibaee ra az filme hamoon shenaktam va ba seriyale khaneye sabz asheghash shodam dar in seriyal teke kalame khosroo in bood ke hamishe hame chiz bayad sabze sabz bashe pas yado ktereye in honarmande aziz ta abad dar yade hame sabze sabz baghi khahad mand roohash shad

-- بدون نام ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM


خسرو شكيبايي درگذشت به همين سادگي به همين راحتي . نميخواهم مانند مرده پرستان مرثيه خواني كنم او آنقدر نقش ماندگار بازي كرده كه حالا حالا ها و به همين راحتي از ذهن كسي پاك نميشود.
مگر ميشود كسي هامون را از ياد ببرد مگر ميشود ديالوگ ها و مونولوگ هاي آ‹ را از ياد برد آن مه سرگشتگي هامون خود شكيبايي بود و شكيبايي خود هامون كداممان هامون برايش فراتر از يك فيلم نبوده ؟ كه نوز هم اگر ببينيش ته دلت ميلرزد يك بغض توي گلويت جريان ميابد و احساس خفگي ميكني و دوست داري يكي مانند هامون تو را از اين غرق شدن نجات دهد هامون يك فيلم نبود يك بزنگاه تاريخي بود يك حادثه بود و هامون بي آقاي شكيبايي چيزي نيمشد جز يك فيلم محصول 68 همين. از هامون كه بگذريك آن مونولوگ بي نظير و پر ابهت در مجموعه مدرس را كيست كه از ياد برده باشد. كه خود واقعي آن مرد هم آرزو داشت كلامي و بياني و آوايي چون نقش پيشه اش داشته باشد هر چه بياييم جلو تر باز هم براي هر نسلي او خاطره اي به جا گذاشته
30 ساله هاي امروز لازم نيست زياد به ذهنشان فشار بياورند آقاي شكيبايي بت سالهاي نوجواني آنان بود نه بر پرده نقره اي فقط بلكه شعر خواني هايش هم همدم عاشقي هاي 16 سالگي و بعد ترشان بود
كداممان آن سلام ... پر مكث و پر غم ابتداي نامه هاي سيد علي صالحي را فراموش ميكند؟
جادوي صداي شكيبايي شعر سيد را هم به اوجي دوباره برد يا آن جا كه با صدايي نا اميد و اميدوار ميگفت: حال همه ما خوبست اما تو باور نكن . . .

خسرو شكيبايي زنده است او هرگز نيميميرد او در هامون زندگي ميبخشد جه در اين دهه چه در هزاران سال بعد كه بارها و بارها ديده شود او در مراد بيك در عاشقانه در خواهران غريب و در خانه سبز زنده است
با آن لبخند مهربان و آن چشمهاي نافذ با آن آواي سحر كننده و آن هنر بي پيرايه برآمده از دل.
آقاي شكيبايي دوستتان داريم چه اينجا باشيد چه ديگر جاي ...

سرانجام باورت ميكنند
.
بايد اين كوچه نشينان ساده بدانند
كه جرم باد
دزدين بافه هاي رويا نبوده است....

-- behzad ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

condolesent to all Iranian people particularly Mr Shakibai's family for loss of such a Nobel man, He taught us friend ship,love,trust and taking things easy in such a complicated world, I never met him but I feel like losing a friend, family member , so familiar and so close
bedrood,

-- sodabeh ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

جمله جمله در ذهن مردم می مانی...
خسرو در دیالوگهاش نبود که اینقدر طرفدار داشت...خسرو در حسش بود. در چهره وچشماش بود و همه اینها از قلب عاشقش بود.یک قلب بسیار ریوف که از چهره اش می درخشید.
خسرو ما همیشه شکیباست....همیشه جاودان..........و همیشه سبز

-- m.j ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM


از سایه آمد و در سایه رفت ،
فقط در این میان چطور می توانست
اینقدر درخشان باشد؟؟

-- نگین ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

اينقدر نقش آدم های شنگولِ کنه رو بازی میکرد که هیچوقت به مردنش فکر نمی کردیم. هنوز هم باورم نميشه. خيلی مظلوم رفت

-- علی ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

مرگ پایان کبوتر نیست .باور مرگ شکیبایی ممکن نیست…او هرگز نمی میرد.

-- elnaz ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

ما عادت داريم، وقت مرگ، چهره‌ها را در هاله‌اي از نور و بي‌زماني بپيچانم. واقعيت اين است كه سينماي ايراني، سينماي فقيري است، شايد سال‌ها طول بكشد چهره‌اي در سطح تجربه‌هاي خسرو شكيبايي در اين سينما ظهور كند. پس ارج مي‌دارم تجربه‌هاي هنري خسرو شكيبايي را در به بازي كشيدن چهره‌ي گم‌شده‌اي كه مطلوب انسان سرگشته‌ي ميهن من بود، در هامون و در به بازي كشيدن چهره‌اي كه مظهر بطالت زندگاني هر روزه‌ي ماست. ما خسرو شكيبايي را در سينما ديده‌ايم، شناخته‌ايم، از او آموخته‌ايم، گاه تصوير خود را در نقش بازيگرانه‌اش يافته‌ايم، گاه به او تاخته‌ايم، و از او چيزي فراتر از واقعيت و توان سينماي خود را طلب كرده‌ايم. دوست‌اش داشته‌ايم اما،‌ هميشه، و بي‌درنگ

-- فرنود ف ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

يك شعر براي خسرو شكيبايي
http://sahasara.blogfa.com/post-29.aspx

-- هستي ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

خداحافظ حمید هامون

-- روشنک ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

برای ما غربت نشینان خبر بسیار دردناکتر از کسانی است که در ایران عزیز نقس می کشند. او یکی از محبوبترین هنرمندان سرزمین ما بود، است و خواهد بود. امیدوارم همه ی ما در غم از دست دادنش شکیبا باشیم. هامون عزیز از همین حالا دلمان برای صدایت تنگ شده است.

-- پروانه ریاحی نیا ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

مي بافت دست سنگ گيسوي رود را. مي ريخت آفتاب پولك به روي دامن چين دار آب مست. يك تكه ابر خرد از ابرهاي تيره جدايي گرفت و رفت ...
نصرت رحماني

-- ... ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

آقاي شكيبايي حتي اگر هيچ نقش ديگري هم پس از هامون بازي نمي كرد،اگر صداي نازنينش همراه تنهايي بسياري از ما نبود، اگر خبر از فروتني دلنشينش هم نداشتيم و مصاحبه هاي خواندني اش را نديده بوديم، باز همان يك حميد هامونش بس بود كه تا ابد دلبسته اش باشيم.من و نسل من در خاطره هايمان به او خيلي مديونيم.

-- ساناز افروزيان ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

صبح جمعه كه صفحه ي هفتان را باز مي كردم ، اول كلمه ي درگذشت را ديدم ، لحظه ايي مثل برق با ناله به خود گفتم : واي باز كي مرده ؟ و بعد جمله ي كامل را ديدم " خسرو شكيبايي درگذشت " .
سر جام بي اراده بشدت تكان خوردم و جيغي فرو خورده در گلو كشيدم ، با ناباوري جملات را مي خواندم وبراي اينكه بتوانم خبر را قبول كنم دونه دونه لينك هاي مربوط به آن را باز مي كردم . شوكه شده بودم و نمي خواستم باور كنم . خسرو شكيبايي هنرپيشه ي محبوب ِ من نبود چون همه ي بازي هايش را دوست نداشتم، اما چه تأثير عجيبي در درونم گذاشته بود تأثيري كه خودم هم تا حالا نمي دانستم ، آنقدر كه خبر فوتش مرا بدجوري تكان داد .من كساني را كه دوست دارم بيشتر از ديگران ازشون توقع و انتظار دارم و خسرو شكيبايي يكي از آنها بوده . از تسليت گويي بدم مياد به اين دليل كه هيچوقت نمي تونه حس دروني انسان را بيان كنه .

-- پرستو ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

آدم خیلی باحالی بود. خبر فوتش هم مثل خودش غریب بود. بیکباره تمام اینترنت مانند دل شنودنگان منفجر شد.

زندگی پرباری داشت. همیشه از دیدنش در تلویزیون خشنود می شدم. جز معدود بازیگرایی بود که خسته کننده نبود. با اون طرز حرف زدنش دل آدم رو می برد به سرزمین ناکجاآباد.

بقول بچه ها مراد بیگ، باصفا بود. خیلی باصفا بود.

-- حسام ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

shakibaei marde mardastane ehsasate binazirash bud ke az amighe jano delash bar mitabid,shakibaei honarmad bud,hanarmandane zist ama yademan bashad ke uo namord,hargez hargez namirad unke delash zende shod be eshgh ....

-- blanche ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

مرگ خسرو شکیبایی را باور نمی کنم هنرمندی که در همه عرصه ها درخشید. خیلی دوستش داشتم .

-- بدون نام ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

bargy az shakhe shekast
sage zardy khandid
sag
kasy ra ngazid..
khosro,rafti??
bimarefat...
pupak jan,puja jan,tanja jan,parwin jan, gham sabok bad...yadash...jawid.hosseini-nasab-germany

-- reza.hosseini@t-online.de ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM


خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه

خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنها نمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دلهای خسته

تو را می سپارم به مینای مهتاب
تو را می سپارم به دامان دریا
اگر شب نشینم اگر شب شکسته
تو را می سپارم به رویای فردا

به شب می سپارم تو را تا نسوزد
به دل می سپارم تو را تا نمیرد
اگر چشمه واژه از غم نخشکد
اگر روزگار این صدا را نگیرد

خداحافظ ای برگ و بار دل من
خداحافظ ای سایه سار همیشه
اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم
خداحافظ ای نوبهار همیشه

-- maryam ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

فرشته ای که 64 سال در میان انسانها زیست و بازیگر دلها شد و با شکوه و غریبانه به آسمان پر کشید و رفت . بهشت گوارایت ای بزرگ مرد ...

-- علیرضا ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

فقدان دردناک اسطوره هنر ،استاد خسروشکیبایی بر هنردوستان ایران تسلیت باد.

-- hosein ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

Az samime Ghalb moteasefam va in zayee ra be khanewadeh uw va Jameehe Honary Iranzamin tassliat migham

Ruhash shad va Rahash por Tadawom

-- M.Zanjani ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

روحش شاد.یادش برای همیشه درقلبمان خواهد ماند

-- آزاده ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

مطمئنا هیچ کس نمی تواند جای خسرو شکیبایی را بگیرد کسی که آنقدر بی غل و غش بازی می کرد که فاصله بین رویا و واقعیت به صفر می رسید . فقط می توانم بگویم که واقعا حیف شد که او را از دست دادیم . روحش شاد و یادش گرامی .

-- فرشباف ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

مطمئنا هیچ کس نمی تواند جای خسرو شکیبایی را بگیرد کسی که آنقدر بی غل و غش بازی می کرد که فاصله بین رویا و واقعیت به صفر می رسید . فقط می توانم بگویم که واقعا حیف شد که او را از دست دادیم . روحش شاد و یادش گرامی .

-- فرشباف ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

از شمار دو دیده یک تن کم/ وز شمار هنر هزاران بیش

-- فرزام ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM


"کسی انگار کوبیده باشدم"...
وقتی خبر را شنیدم با فرسنگ ها فاصله که از ایران دارم ,یکی از تلخ ترین لحظات غربت را گذراندم...او را در وبلاگم اینگونه تعریف کردم.

دوستش داشتم.از نوجوانی که "صدای پای آب " را با صدای گرمش شنیدم.سهراب را با او شناختم...

همان صدای پر طنین که بالا و پایین می رفت.شور را تقسیم می کرد و گاه به اوج اندوه می رساندد.

و سینما را هم."هامون" را بارها دیدم .وقتی از فرانی و زویی گفت.

"سارا" را بخاطر مهرجویی و کریمی و او دوست داشتم.

"پری "...همین امشب نامه ای که برای "داداشی" می خواند ...دوباره آمد و آمد در ذهنم.

باور نمی کنم که حتی بازیگر توانای سریال محبوب خانوادگی ام دیگر نیست.
می آید در ذهنم صدایی که انگار از قلب قرن ها حقیقت آمده بود ...

" و نترسیم از مرگ

مرگ پایان کبوتر نیست

مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد

و بدانیم که اگر مرگ نبود ؛

زندگی چیزی کم داشت "

روحش شاد

-- لیدا ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

مرگ خسرو شکیبایی عزیز، مرگ خاطرات یک نسل است؛ نسلی که با حضور مقتدرانه اش، حرکات خاصش و صدای فراموش نشدنی اش زندگی کرده بود... او بازیگر کاملی بود؛ خوش تیپ و ماهر و خوش صدا. الان چند تا بازیگر مثل او سراغ دارید و یا فکر می کنید که در آینده ممکن است به وجود بیاید؟ خسرو! ملتی تو را دوست داشت و دارد؛ تو چه سحری داشتی؟

-- م.د. ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

صدای گیرا و خش دار خسرو شکیبائی همواره در ذهنم خواهد ماند .صدائی ماندگار که همیشه در کنج قلبم خانه دارد . و بازی زیبای او در هامون که به واقع بهترین تفسیر درد روشنفکری دهه 60 ایران بود . و چرا کمتر از روزی روزگاری سخن گفته شده که بسیار خوب بازی کرد و چه دلنشین بود صدای پای آب با صدای خسرو که صدای پای آب در گوشم چه دلنشین نشسته است و مهمتر از همه از اخلاق انسانی و منش ایرانی خوب ایشان که در خاطره بسیاری از دوستداران ایشان خواهد ماند . یادش گرامی باد .

-- حسین فرهانی ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

باورم نیست که تو رفتی و خاموش شدی ....

-- سروناز ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

خدایش رحمت کندنازنین بود اصلآ خود خود حمید هامون بود ...حمید هامون خدا حافظ

-- رسول ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

خسروي عزيزبزرگي بوددراين جهان كوچك كه رهاشد.

-- امير ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

دوستش داشتم چون تنها حلقه ی آشنایی من با سینما بود...چون روزهای خوبی رو باهاش در مجله ی گزارش فیلم گذروندم.همه ی احساسم رو توی وبلاگم نوشتم:http://poolak.blogfa.com

-- مستانه ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

مراد بیک " بیک سینمای ایران خیلی زود رفتی

-- مهدی صادقی ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

همه اش ياد قسمتي از خانه سبز مي افتم كه عاطفه نگران رضا(خسروشكيبايي) بود كه دكتر بهش گفته بود تا چند روز ديگر ميميرد ....
و رضا با آن لرزش لب پايينش و برق چشماش داشت مارا هم با خود ميبرد ......

-- داود ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

حمید هامون رفت که به دیوانه گی ها و عاشقی ها ی اش برسد و این بار علی عابدینی ای در کار نبود تا پیکرش را از دریا باز گیرد.آزمودم عقل دوراندیش را عاقبت دیوانه سازم خویش را...
سر کوچه ی ما یک لوکیشن فیلم برداری است و حجله ای ساخته بودند امروز با عکسی زیبا از عمو خسروی ما و گذاشته بودند جلوی در.هر بار که رد می شدیم...خداحافظ عمو خسرو خداحافظ حمید هامون.

-- حامد ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

هامون برای ماندن شکیبا نبود.خداحافظ خسروی نازنین ایران.

-- رامین ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

vai mageh misheh cinama bedone shakibaie ro tasavor kard. in fajeh hast na etefagh.

-- ashkan ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

He was one ever a kind in cinema of Iran. I will never ever forget his play in Hamoon which I have seen few times. The other one "Kimia" which was great too. It was very shocking news for me. God bless him

-- Amir ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

ناراحتم به خاطر بچه هایی که بعدا می آیند به خاطر کسانی که خسرو شکیبایی را نمی توانند دم به دم ببیند ومی ترسم که آن حس وآن نگاه غمگین وصدای آرامش را که هرگز درکسی تکرار نمی شود نداشته باشند متاسفم برای نسلی که می آید در حالی که شکیبایی را ندیده است هرچند فیلم هایش هست
او انگار خود هامون است .

-- محبوبه میم ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

اما خاطرت باشد
هميشه اين تويي كه مي روي
هميشه اين منم كه مي مانم

-- داود ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

یک بار او را در کیش در کنار خانواده اش دیده بودم که چطور اجازه می داد مردم به سادگی و بدون هیچ خواهشی با او و خانواده اش عکس بگیرند. از آنجا بود که فهمیدم او مردی است نه از جنس بسیاری از بازیگران امروزی ، بلکه مردی است از جنس همه ما مردم ایران زمین
خدایش بیامزد

-- بدون نام ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

خسرو شکیبایی یعنی تداعی لحظه های شیرین سال های نه خیلی دور ولیکن خیلی غریب و شیرین گذشته و دوران بلوغ و نوجوانی من و مطمئنا هم نسلان ایرانی من که تو خونه سبزیاد گرفتند که وقتی قهر میکنیم نمیتونیم حرف نزنیم و خونه جایی یه که هیچکس حق ندارد هیچ غمی را به تنهایی تحمل کنه، حرفایی که این روزا بیشتر به دلامون میشینه و بیشتر دلتنگشون هستیم ...... استاد شکیبایی عزیزم مطمئنم که الان یه جایی هستی ، سبز ! سسسسبز سبز سبز!
این ادای احترام فقط احساس وظیفه ای ست من باب بر آوردن یک دین نسبت به شمایی که لحظه ها رو برای ما تبدیل به خاطره کردی و در اون روزها بر روی ذهن تاثیر پذیر و خمیرگونه ما احساس های خوب و عشق ورزیدن رو حک کردی .....احترام و علاقه خالصانه من و هم نسلان من رو پذیرا باش....دوستت دارم
حتما روزی برای فرزندانمان از هنرمندانی که در سرزمینمان داشته ایم با افتخار خواهیم گفت.
هوای حوصله ابری ست...دلم به اندازه ابرهای آذر ماه گرفته است...

-- بدون نام ، Feb 8, 2009 در ساعت 04:19 PM

خسرو شکیبایی یعنی تداعی لحظه های شیرین سال های نه خیلی دور ولیکن خیلی غریب و شیرین گذشته و دوران بلوغ و نوجوانی من و مطمئنا هم نسلان ایرانی من که تو خونه سبزیاد گرفتند که وقتی قهر میکنیم نمیتونیم حرف نزنیم و خونه جایی یه که هیچکس حق ندارد هیچ غمی را به تنهایی تحمل کنه، حرفایی که این روزا بیشتر به دلامون میشینه و بیشتر دلتنگشون هستیم ...... استاد شکیبایی عزیزم مطمئنم که الان یه جایی هستی ، سبز ! سسسسبز سبز سبز!
این ادای احترام فقط احساس وظیفه ای ست من باب بر آوردن یک دین نسبت به شمایی که لحظه ها رو برای ما تبدیل به خاطره کردی و در اون روزها بر روی ذهن تاثیر پذیر و خمیرگونه ما احساس های خوب و عشق ورزیدن رو حک کردی .....احترام و علاقه خالصانه من و هم نسلان من رو پذیرا باش....دوستت دارم
حتما روزی برای فرزندانمان از هنرمندانی که در سرزمینمان داشته ایم با افتخار خواهیم گفت.
هوای حوصله ابری ست...دلم به اندازه ابرهای آذر ماه گرفته است...

-- Sam Heidari ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

كوچ نابه هنگام صاحب صداي حوصله‌ي سبز عشق،تصوير ساده‌ي علاقه‌ي زندگي بر پرده‌ي نقره‌اي،«خسرو شكيبايي»عزيز به قلب‌هاي دوست‌داران‌اش تسليت باد

-- شهاب الدين ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

فوران احساس را می شد در بازی بی نظیرش دید . گرمای صدایش به انسان گرمی می بخشید . او بازیگر یگانه ای بود که جایش خالی خواهد بود , گر چه در قلبمان جای گرفته است

-- نیما ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

صدا..
صدا....
صدا......
تنها صداست که میماند، پرنده ای که مرده بود به من پند داد، پرواز را بخاطر بسپار،
پرنده مردنيست.......!
صدايش در گوشم هنوز زمزمه میکند...

-- omid ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

روحش شاد و یادش همیشه جاودان.

-- مرجان ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

حالا مهم نیست که تشنه به رویای آب می میرم
از خانه که می آیی
یک دستمال سفید
پاکتی سیگار
گزینه شعرهای فروغ و تحملی طولانی بیاور
احتمال گریستن ما بسیار است
.
.

کاش مانده بود
خدایش بیامرزد و روحش شاد

-- عاطفه امینی(www.bloge-jadid.blogspot.com) ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

در جمع من و اين بُغضِ بی‌قرار،
جای تو خالی!

-- pezhman ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

من عاشق بازي آقاي شكيبايي بودم همه مي دونيم كه ايشون چهره تكي در سينما و تلويزيون ما بودند.شايد مثل ايشون حالا حالا هاپيدا نشه.ايشون پاداش خودشونو تو همين دنيا گرفتن.از يك استادي شنيدم كه بهترين پاداش خدا به بنده اينه كه تو اين دنيا اونو محبوب مردم ديگه ميكنه. اما من يك درد دل دارم اونم اينه كه چرا هنرمنداي ما مواظب سلامتي خودشون نيستن ..!! آيا اونا فكر نميكنن كه وقتي پا تو اين عرصه ميذارن ديگه فقط متعلق به خودشون نيستن متعلق به يك ملتن؟؟پيشكسوتاي هنر ، جووناي محبوب سينما ، خواننده هاي خوش صدا و پرطرفدار، ....بيشتر به خودتون اهميت بدين..به اينم فكر كنين كه وجود شما از وجود مردم عادي ارزشمندتره..حيفه كه به اين زودي از دستتون بديم!!خيلي حيفه..

-- آزاده ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

دوستان من هم چون شما متاسفم اما شکیبایی اگر به علی عابدینی میرسید الان بین ما بود. او تکرار نخواهد شد صالح علا را دریابیم !

-- هومن ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

خسرو شكيبايي شاهكار سينماي ايران بود.

-- فرزانه ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM


بسیار سخت هست که پر کشیدن خسرو شکیبایی را باور کنیم... من از 17 سالگی که برای اولین بار هامون را دیدم و با آن مدت ها زندگی کردم فهمیدم که خسرو یک موهبت و گنجینه بزرگ برای سینمای ایران است ...
عادت کرده بودیم که در نبود و تبعید ناخواسته بهروز وثوقی عزیز . بیش از همه دلمان بیش از همه با خسرو شکیبایی نازنین گرم باشد. شرمنده ام که فیلمهای آخر استاد را دنبال نکردم و دلتنگم از فقدان او در سینمای آینده ایران... دلم می خواهد بگویم :خدا نگهدار هامون ...ای بازیگر همیشگی دلها ...
حتی غریب تر دلم می خواهد بگویم :خداحافظ سینمای ایران. ولی از طرفی وقتی می بینم که در سینمای ایران هنوز معدود کارگردانهای خوبی فعالیت می کنند و بازیگران بزرگی چون : پرویز پرستویی , رضا کیانیان و ... حضور دارند و پیشکسوتانی چون : عزت الله انتظامی و علی نصیریان (به امید خدا) هنوز امکان بازی دارند و در میان جوانها هنوز مستعدانی چون ترانه علیدوستی .بهرام رادان و گلشیفته فراهانی دیده می شوند , می توان همچنان امید بست و با سینمای ایران هنوز آشتی ماند (هرچند اعتراف می کنم که با رفتن خسرو , سینمای ایران تا حد زیادی لطفش را برایم از دست داد)... بهر هر حال اسطوره هایی همچون خسرو شکیبایی متعلق به همه نسلها هستند و به بلندای قرن ها در تاریخ هنر و دل مردم می زیند..

-- پریسا ش. پ ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

یادش گرامی و روحش نشئه الهی باد

-- اصغر ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

HARVAGHT DOBARE AXASHO MIBINAM ASHK TO CHESHAM HALGHE MIZANE AKHE HAMIDE MAN HAMIDI KE TANHA KASI BOOD KE SHIVE METOD ACTING RO RAHAT MESE ABE KHORDAN BAZI MIKARD AZ BEIN MA RAFTE BASHE ......AMO KHOSRO HAMISHE DOSET DARAM.

-- arash ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

دمش گرم بود.....

-- مجید از شیراز ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

hamide hamon raft,,,bavareesh sakhte,,,va talkh,,,baraye man hamishe yadavar in bod ke sabke khasy az bazigary ba hamon shoro shod,,,jash khali,,,,moteasefam

-- tala ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

man vaghti ke khabare fote ishun ro tuye ruzname khundam vaghean shoke shodam va aslan nemitunestam joloye ashkamo begiram . kheili zud bud barashun , omidvaram ke ruheshun dar arameshe abadi bashe va baraye khanevadeye azizeshun talabe sabr mikonam . heif bood chenin nazanini o az dast bedim ,,, heif bood

-- saghi ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

مرد زعفراني

-- مدير ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

او گرم بود و سبز که افتاد
اس ام اس دو کلمه بود و من منتظر خواندن طنزی از دوستی آن را باز کردم . جمله ای دو کلمه ایی بود
خسرو شکیبایی مرد ! و نا گهان یک کلمه در ذهنم آونگ شد : هامون ... هامون ... هامون !!!
چقدر تلخ است مردن در این سرزمین ! اگر چه به خودم دلداری می دهم که هنرمندان این شانس را دارند که در آثا رشان جاودانی شوند و حمید هامون تا ابد جاوید است . اما با تلخی این فکر که این شانس ماست نه آنها سرخورده می شوم ! و دلم برای تمام کسانی که می شناسمشان تنگ !
جمشید مشایخی ، عزت اله انتظامی، محمد رضا شجریان ،داریوش مهر جویی، سیمین دانشور
فرامرز پایور و.... !
کلمات ذهنم سوگوارند ... دوستش دارم تا همیشه !

-- مازیار محمودیان ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

خسرو شكيبايي يعني عاطفه اي سرشار براي بخشيدن حسي خوب و گرم به مخاطب_ خسرو شكيبايي يعني مهربان بودن يعني غمخواري- هميشه در قلب همه ما سبز باقي خواهد ماند. سبز سبز سبز.

-- حامد ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

باور کردن مرگ شکیبایی سخت است . او بهترین بود و خواهد ماند .

-- فاطمه طاهری ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

به خودم گفتم چه شایعه ای !!!

-- Sahar ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

باورم نمیشه .تا آخر زندگیم بازم عاشقانه دوسش دارم

-- نیلوفر ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

من به خانواده ايشان و هم به خانواده بزرگتر ايشان كه يك ملت است تسليت مي گويم با تمام وجود كارهاي ماندگاري كه براي هميشه جاودان است را دوست دارم و از خداوند متعال آرامش را در آن دنيا خواستارم

-- مينا ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

هنوز هستند آدمهايي كه اگر نباشند ، دنيا جاي قشنگي براي زيستن نخواهد بود . خسرو شكيبايي نيز جزءآن دسته از آدمهايي بود كه حالا نبودنش بيشتر احساس مي شود . روحش شاد

-- شهرزاد كاكاوند ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

عاشق، دوست داشتني با آن بغض زيبايش كه هميشه ماندگار خواهد ماند.
خود او مي خواند: مرا نمي شناسد مرگ ...

-- نيلوفر ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

salam dar bi karan dor bar sang sakht gor biganei nevesht aramgahe dost be nazar man ke behtarin nazanin sarzamin man az donia raft hamishe dostash daram be name yek havadar be khanevade tasliat migoyam

-- bahram ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

nemidoonam chi bayad begam aslan bavaram nemishe , hala bedoone oon chi kar bayad bokonim , che sakhte naboodanesh ,nadidanesh nashnidanesh ,kheili sakhte

-- sanaz ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

او به ما آموخت سبز باشیم
یه آبی ها پر کشید اما برای ما همیشه سبز خواهد ماند.

-- بهار ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

مرغ عشق ديگري از گِل پريد
با دلي دريايي از ساحل پريد
در ركابِ ماهِ پرمهرِ علي
خسرو از هامونِ ناقابل پريد
با تسليت به تمامِ اهلِ آباديِ باران:علي بداغي

-- بداغي ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

ostad , ostore , fereshteye zamini , hadieye elahi , tarikhi ke tekrar nemishe , yadegari ke az yad nemire ........ sakhte ba kalam tosifesh konam faghat mitonam begam heyf

-- shivana ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

اشك مهلت نمي دهد...
"پري" را فراموش نمي كنم

-- نرگس ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

همیشه فکر می کردم کمند آدمهایی مثل من که عاشق رضا صباحی باشند؛ عاشق مراد بیک؛ عاشق حمید هامون..... اما روزی که برای وداع با یه عمر خاطرات سبزم رفتم تالار وحدت؛ چیزی رو که دیدم باور نمی کردم.خوش به حال خسرو که این همه عاشق داشت؛ عمو خسرو اصلا بهت نمی اومد رفیق نیمه راه باشی... کاش علی عابدینی بود ...کاش....

-- مینا ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

خسرو شكيبايي عشق بود........
حيف شد.........

-- بنفشه ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

salam bar bazmandegan in marhom be nazare man aghaye shakibaie 1sedaye tak bod 1honarmande javedan naghshe khasi dar bazi iefa mikard vaghti man khabaro az khanevadeam dar iran shenidam ba sedaye an aziz vali ghamangiz goftam 1khone bayad sabz bashe sabz va hamishe sabz

-- mariya az alman ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

بزرگ بود.......
صداش به شکل حزن پریشان واقعیت بود
و پلک هاش مسیر نبض عناصر را به ما نشان داد ودست هاش هوای صاف سخاوت را ورق زد و مهربانی را به سمت ما کوچاند....
...و رفت تا لب هیج و پشت حوصله نورها دراز کشید و هیچ فکر نکرد که ما میان پریشانی تلفظ درها برای خوردن یک سیب چققدر تنها ماندیم....
وقتی برای اولین بار هامون را دیدم،کودک بودم
اما در نهایت کودکی،سحر او مرا نیز جادو کرد و من تمامی این سالها با او زندگی کردم،
آنقدر در تمام لحظات زندگیم جاری بود که وقتی شنیدم که پر کشید،ته دلم خالی شد،تمام بدنم به لرزه افتاد ....ومن گریستم که حس میکردم هم خونی را از دست داده ام،
من با صدای او زندگی میکردم،با او شعر های فروغ را شناختم،سهراب را از بر کردم وعاشق قلم سید علی صالحی شدم،صدای گرم و آرامش، لالایی بسیاری از شبهایم بود
نمیدانم کی با این واقعیت کنار بیایمٍ،
بسیار عزیز از دست داده ام و به تجربه میدانم رفتن او را نیز روزی باور خواهم کرد
اما خلأیی تا ابد گوشه ی دلم خواهد ماند
بابا خسرو تو هم چونان پدر رفتی و من در بهت رفتن تو خواهم ماند
به من قول بده از خوابهایم نروی
کاش آنقدر که آدمیان دوستت داشتند،تو خود را دوست میداشتی

-- آرام ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

برهنه به بستر بی کسی مردن تو از یادم نم یروی. خاموش به رسا ترین فریاد ادمی تو از یادم نمی روی.گریبانی برای دریدن این بغض بی قرار تو از یادم نمی روی.
یادش همیشه سبز.

-- باران ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

خسرو شکیبایی همسایه ما بود. تمام این 2 سال گذشته هر بار که وارد خیابونمون می شدم، قبل از هر چیز، قبل از فکر به خونه و ... به یاد اون می افتادم.
عمو خسرو ی مهربون قلبمون در رفتنت سیاهپوش شده...
عمو خسرو دل همه واست تنگ شده...
حالا وارد خیابون که میشم، قلبم به درد میاد...
سفر بخیر نازنین...

-- بهار ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

امروز 16 دی 1387 و من هر بار با دیدن عکس و شنیدن صدایش میگریم.روحش شاد

-- maryam ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM

لازم است خدمت خوانندگان محترم عرض کنم به دلیل انتقال مطالب به صفحه شخصی‌ام، کامنت‌ها از صفحه‌های قبلی به این بخش بی‌هیچ کم و کاستی منتقل شده‌اند به همین دلیل تاریخ انتشار کامنت‌ها با مطلب همخوانی ندارد.برای رفع هرگونه سوء تفاهم عرض کردم.
با احترام
مینو صابری

-- مینو صابری ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:19 PM