رادیو زمانه > خارج از سیاست > گزارش > تاریخ مرو باستان | ||
تاریخ مرو باستانبیژن روحانیrohani@radiozamaneh.comمرو از کهن ترین شهرهای خراسان قدیم، در طول هزارهها تاثیری انکار ناپذیر بر رشد فرهنگ و تمدن در آسیای میانه و ایران داشته است.
مرو که امروز در جمهوری ترکمنستان واقع شده، بر بستر واحهی بزرگ در جنوب غربی بیابان «قره قوم» و در شمال شرقی منطقه سرخس شکل گرفته و از مهمترین نقاط ارتباطی در مسیر کهن جاده ابریشم بوده است. سازمان جهانی یونسکو نام مرو را به دلیل ارزشهای یگانه و ویژه تاریخی و فرهنگی خود از سال ۱۹۹۹ در فهرست میراث جهانی ثبت کرده است.
از مرو باستان امروزه بناها و ویرانههایی مربوط به دورههای مختلف باقی مانده که نشانهی تداوم و تحول تمدن در این منطقه است. واحهی بزرگ مرو شاهد حضور شهرهای مختلفی بوده است، از ساتراپی دوران هخامنشی تا شهر بزرگ دوران سلجوقی. از هزاره سوم پیش از میلاد مسیح، سکونتگاه های متعددی در جنوب بیابان بزرگ قره قوم شکل گرفتند. نخستین نشانههای مربوط به عصر مفرغ در این منطقه را میتوان در کنار رودخانه مرغاب یا مرو رود و در مناطقی نزدیک به مرز ایران کنونی دید. به مرور زمان این سکونتگاهها بیشتر به سمت جنوب منتقل شدند تا از مزایای راهی که از فلات ایران به شرق میرفت بهتر استفاده کنند. در حوالی سال پانصد پیش از میلاد، این منطقه دارای سلسلهای از شهرها با حصار و بارو در کنار یکدیگر بود که در منطقهی بزرگی به وسعت هزار و دویست هکتار شکل گرفته بودند. گسترش امپراتوری هخامنشی در سده پنجم پیش از میلاد به توسعه راههای بازرگانی و ارتباطی منجر شد. در این زمان یک مرکز بزرگ اداری و تجاری در جلگه رودخانه مرغاب یا مرو رود شکل گرفت.
از روزگار هخامنشی آثاری باقی مانده که امروز در بخشی به نام «ارگ قلعه» (Erk Kala ) واقع شده است. برخی این فرضیه را مطرح کردهاند که احتمال دارد شهر در زمان کوروش، بنیان گذار پادشاهی هخامنشی، ساخته شده باشد، اما هنوز اطلاعات باستانشناسان از این منطقه بسیار اندک است. «ارگ قلعه» حدود دوازده هکتار وسعت دارد اما بقایای دوره هخامنشی اکنون در عمق حدودا هفده متری و زیر لایههای از آثار تمدن بعدی قرار گرفته و دسترسی به آنها برای باستانشناسان بسیار دشوار است. داریوش اول، پادشاه هخامنشی در کتیبه مشهور بیستون به شهری به نام مارگیانا یا مرگوش اشاره کرده که همان مرو بوده است. او در این کتیبه میگوید: «هنگامی که من در بابل بودم این سرزمینها برابر من شورش کردند: پارس، عیلام، ماد، آشور، مصر، پارت، مَـرگوش (مرو)، ثَـتَـگوش و سکا». بنابراین شهری که در ابتدای دورهی هخامنشی به مرکزی مهم تبدیل شده بود در زمان داریوش علیه او سر به شورش برداشت. در اواخر سده چهارم پیش از میلاد، شهر پس از حمله سپاه اسکندر به مشرق جزو مجموعه شهرهای دنیای هلنی یا یونانی قرار گرفت که تاثیرات مشخصی را بر فرهنگ و هنر آن دورهی شهر برجای نهاد. با آنکه برخی منابع از عبور شخص اسکندر از مرو سخن گفتهاند اما هنوز هیچ سند و مدرک قطعی مبنی بر حضور او در شهر در دست نیست.
پس از اسکندر مقدونی، بخش شرقی متصرفات او، جزیی از قلمرو حکومت سلوکیان شد. در این زمان آنتیکوس یکم (261-281 پیش از میلاد) ساخت و سازهای گستردهای را در مرو آغاز کرد و شهر در دوره او گسترش فراوانی یافت. در این هنگام ارگ قلعه یا همان شهر قدیم هخامنشی به یک دژ تبدیل و شهر جدید در خارج از حصارهای دژ ساخته شد؛ شهری که نام آن را «آنتیوخیا مارگیانا» (Antiochia Margiana) گذاشتند. این بخش امروز به نام گیاور قلعه (غیور؟) شناخته میشود، شهری که مساحت آن حدود ۳۴۰ هکتار بوده است. از دوران سلوکیان نیز اطلاعات چندان زیادی به دست نیامده، زیرا باقی ماندههای شهر سلوکی همچنان زیر لایههای متاخر مدفون است. با این حال پژوهشهای باستانشناسی توانسته است بخشی از استحکامات شهر را آشکار کند و سندی برای اثبات تعلق آنها به دورهی سلوکیان فراهم آورد. مرو در دورهی اشکانیان و ساسانیان توسعه بیشتری پیدا کرد و به یک مرکز بزرگ اداری، نظامی و بازرگانی در منطقه تبدیل شد. تحقیقات بر حصارها و دیوارهای دفاعی شهر نشان داده است آنها در طول این چند سده بارها و بارها بازسازی و تحکیم شده اند. ثروت و قدرت شهر به خوبی در آثاری که از این دوره به دست آمده نمود دارد.
مرو از شهرهای مهم و استراتژیک در دوره اشکانی به حساب میآمد. در یک متن تاریخی چینی به نام «تاریخ متاخر سلسله هان» یا Hou Han Shu از همسایگان غربی چین نامبرده شده و ضمن اشاره به اشکانیان و شهرهای آنها، مرو نیز به عنوان شهری در سرحدات شرقی اشکانیها ذکر شده است. از دوران ساسانی نیز سکههای فراوانی در مرو به دست آمده که نشان میدهد این منطقه در اواخر دوره اردشیر (۲۲۰- ۲۴۰ میلادی) به دست ساسانیان افتاده و به مدت حدودا چهارصد سال در قلمرو آنان باقی مانده است. حفاریهای باستانشناسی دو محله مسکونی در دوره ساسانی را در مرو از زیر خاک بیرون آورد که یکی از آنها در ارگ واقع شده و دیگری خارج از آن قرار دارد. پیدا شدن بذر و دانهی پنبه در شهر دورهی ساسانی در سدهی پنجم، نخستین شواهد کشت پنبه را در دوره ساسانی در اختیار باستان شناسان گذاشت و این فرضیه را تقویت کرد که کشت پنبه و پارچه بافی از مهمترین پایههای اقتصاد شهر بوده است.
در کتاب حدودالعالم، یک کتاب جغرافیا از سده چهارم هجری، از مرو به عنوان یکی از مهمترین مراکز کشت پنبه نام برده شده است. منابع مختلف، از متون تاریخی گرفته تا شواهد باستانشناسی، نشان می دهد که در این زمان مرو محل حضور فرهنگها و آیینهای گوناگون نیز بوده است، از کیش زرتشتی گرفته تا مسیحیان نستوری، بوداییان و پیروان آیین مانی. گسترش و حضور آیین مسیحیت در زمان ساسانی در مرو بسیار چشمگیر بوده است و برخی بر این اعتقادند که از طریق مسیر مرو آیینهای مسیحی، مانوی و بودایی به چین وارد شد. در گفتار بعدی به این مورد و به جنبههای دیگری از تاریخ مرو بیشتر میپردازیم. در همین زمینه: • »نسا»، شهری اشکانی در ترکمنستان |
نظرهای خوانندگان
با علاقه منتظر ادامه این نوشتار هستم بویژه تم چند دینی بودن این بخش از ایران قدیم .
-- homayoun ، Aug 8, 2010 در ساعت 03:15 PMبيژن جان سلام
-- پويا ، Aug 9, 2010 در ساعت 03:15 PMاز اينکه با دقت و تلاش زياد به دنبال ابعاد تاريخي ايران زمين رفته ايد متشکرم.سخن گفتن از بهشت خراسان قديم(مرو) نوعي تراژدي غم انگيز از به غارت رفتن شهرهاي باستاني ما در ذهن تداعي مي کند.من هم نيم نگاهي به تاريخ و اين سرزمين طالايي انداخته ام و بارها اندوه از دست دادن اين شهر در دل ايجاد مي شود. اگر بتوانيد از طريق ويکيمپيا و گوگل ارث به آنجا برويد حسرت من را نيز در دل خواهيد داشت.شهري بسيار آباد و پرنعمت و برخوردار از آب و منابع زير زميني فراوان.دشتي حاصلخيز که در وسعت ده ها کليومتر باغ ها و مزراع آن در بالا پيدا است.در گوشه اي از شهر قديم نيز شهر متروکه چند هزار ساله ايراني که نام ابومسلم و قيام او بر عليه دستگاه خليف اموي را در ذهن تداعي مي کند.
اميدوارم پژوهش شما با تمام و کمال از آنچه بر اين شهر رفته به اتمام برسد و از خيانتي که اول شاهان قاجار و روسيه تزاري بر جدايي از ايران کردند سخن به ميان آوريد.از روند کوچ اجباري مردم ايراني از مرو به درون مرزهاي ايران کنوني توسط روسيه تزاري و خالي شدن اين شهر از مردمان اصلي خود در عصر قاجار بگوييد.اين به معناي نفرت افکني نيست بلکه به معناي بيان واقعيت هاي تاريخي است که متاسفانه به خاطر مسائل سياسي جاري سخني از آنها در کتاب هاي تاريخي به ميان نمي آيد.
مردم ما به ندرت آشنايي با اين شهر باستاني دارند و نمي دانند که طي معاهده ننگين آخال در 150 سال قبل از ايران جدا شد.اصلا بنده به ندرت مطلبي راجع به اين معاهده در کتاب هاي تاريخي مي بينم و لي در عوض آنچه گفته مي شود معاهده ترکمنچاي و گلستان مي باشد.
مردم بايد بدانند که قاجار و روسيه و انگليس خيانت بزرگي در حق تاريخ و سرنوشت ما انجام دادند.امروز ايران محصور به منطقه اي است که بيش از 70 دصد آن کوير و بيابان است.خاک حاصلخيز ما را گرفتند و ما به علت کم آبي و مشکلات اقليمي مجبور به زندگي نزديک به 10 ميليوني در شهري مانند تهران هستيم.وگرنه آن ايراني که فردوسي صحبت از آن مي کرد تنها اين نبود.کجاست ريشه هاي تاريخي ما؟کجاست سمنگان و خجند و بلخ و هرات.کجاست مرو و نسا و سمرقند و بخارا؟کجاست تفليس و نخجوان و باکو و قره باغ؟