باغهای کیهانیبیژن روحانیrohani@radiozamaneh.comموزه بریتانیا در لندن میزبان نمایشگاهی از نقاشیهای مجموعه سلطنتی موزه مهرانگار هندوستان است. نمایشگاهی که بسیاری از منتقدان در رسانههای بریتانیا آن را یکی از لذتبخشترین نمایشهای هنری سال لقب دادهاند.
در این ۵۶ تابلو نقاشی که برای اولین بار خارج از هندوستان نمایش داده میشوند، دو جنبه به ظاهر متفاوت انسانی به یکدیگر میرسند: لذت و تنآسایی در کنار تفکر به اصل و منشأ کیهان. اما به جز انسان که عامل مشترک هر دو این جنبههای گوناگون است، باغ نیز عامل پیونددهنده این دو موضوع به ظاهر متفاوت است. باغ حتی آنجا که محل تنآسایی مهاراجه در استخری پر از آب و در میان دخترکان قصر است، همچون اقیانوس کیهانی ( که در پردهای دیگر ویشنو، ایزد ایزدان را در خود گرفته) تصویر شده: باغی کامل و بینقص همچون امر مطلق. و از اینجاست که نمایشگاه، «باغ و کیهان» نام گرفته است.
این نقاشیها که از شهر جوپور در ایالت راجستان هند به موزه بریتانیا آمدهاند، به دوران زندگی سه تن از مشهورترین مهاراجهها یا پادشاهان این منطقه در سدههای هجدهم و نوزدهم مربوط میشوند. منطقه راجستان در شمال غربی هند دربرگیرنده صحرای بزرگ هندوستان است. تضاد چشمانداز باغهای سلطنتی با طبیعت خشن بیرون دیوارها، یادآور سنتهای دیرین باغسازی در ایران است که در مناطق گرم و بیابانی، بهشتهایی کوچک و محصور را با جویهایی همیشه روان پدید آورده است. برای تماشاگر آشنا با اصول باغسازی ایرانی، شباهت باغهای راجستان، چه از نظر هندسهی باغ و چه در مفهوم کلی فضاسازی آن به پردیسهای مرکزی ایران جالب توجه است. و باز شباهت دیگر در رویکرد متافیزیکی به مفهوم باغ دیده میشود: یعنی همان طور که بسیاری اوقات در ادبیات معماری ایران، باغ و پردیس را نمادی از جاودانگی در بهشت دیدهاند، این نقاشیهای هندی نیز باغ را دستمایهای برای فکر به کیهان و منشأ آن قرار دادهاند.
دربار هنرپرور ماروار بیش از ۲۰۰ سال قبل، ماروار (Marwar) در ایالت راجستان کنونی، پادشاهی کوچکی بود با مشکلات و درگیریهای فراوان. پادشاهی ماروار توسط خاندانی جنگاور اداره میشد که کاخها و قلعههای زیبای فراوانی در این منطقه بیابانی ساختند. یکی از بزرگترین این قلعهها، قلعه مهرانگار است که بر بلندای تپهای مرتفع در سده پانزدهم ساخته شده است. افول امپراتوری مغولی یا گورکانی در هند، جنگ و نزاع فراوانی را میان این پادشاهی هندو در سده هجدهم برانگیخت. در این زمان پسر دوم پادشاه، پدرش را کشت و خود به قدرت رسید. اما این وقایع خونبار سیاسی با خود یک دگرگونی و انقلاب بزرگ هنری را نیز پدید آورد. در بیش از یک سده پس از آن، هنرمندان دربار ماروار پدیدآورنده آثاری تکاندهنده، غریب و سرشار از رنگهای متنوع شدند. نمایشگاه به آثار هنرمندان دربار سه پادشاه یا مهاراجه ماروار میپردازد. در بخش اول نمایشگاه، زندگی مهاراجه درون حصار قصر و باغهای بهشتیاش به تصویر درآمدهاند. اما کارهای متأخر و پس از آن، بیشتر با سبکی جدید به بیان دیدگاههایی فلسفی و آیینی در باب منشأ کیهان میپردازد. نقاشیها بسیاری از تصورات ما را در مورد مینیاتورهای هندی عوض میکنند. اینجا با نقاشی هایی در ابعاد بزرگ با رنگهای شفاف و درخشان روبهرو هستیم. نقاشیها ترکیبی خلاقانه از هنر مینیاتور امپراتوری مغولی (گورکانی) و سنتهای کهن نگارگری در هند هستند.
لذت همچون امری مطلق تابلویی که با هوشمندی در ابتدای ورودی نمایشگاه قرار داده شده به خوبی خصلت دوگانه این آثار را بیان میکند. این تابلو بزرگ دو صحنه موازی را در کنار هم تصویر میکند. بخش سمت چپ که درون جنگل و میان درختان سرسبز میگذرد، میتواند به آن دسته از آثاری اشاره کند که به زندگی مهاراجه در باغهای زیبایش میپردازد؛ و بخش سمت راست نقاشی در تضاد با بخش اول، به آن جنبه ذهنی و فلسفی در مورد کیهان اختصاص دارد: ویشنو، ایزد ایزدان، با پوستی سراسر به رنگ آبی بر روی ماری چند سر در میان اقیانوسی با موجهای نقرهای غنوده است. اقیانوسی کیهانی که پیش از آفرینش جهان (در اعتقاد هندوها) وجود داشته است. اما بخش زندگانی مهاراجه درون باغهایش، بخشی است که میتواند تماشگر را ساعتها به خود مشغول کند؛ مشغول هندسه آشنای باغها و آببازی شادمانه و عاشقانه پادشاه با زیبارویان به وقت آغاز بهار. در جشن هولی (Holi) یا جشن آغاز بهار هندوها، بنا بر سنتهای کهن، پاشیدن رنگ و آبهای رنگی به روی یکدیگر بخشی از شادمانی جشن است. تعدادی از نقاشیها این جشن را به دقت تصویر کردهاند:
ابتدا آسمان لاجوردی است در ته صحنه که با برگهای پیچ در پیچ درختان باغ که روی آن طاووسها نشستهاند، در هم آمیخته است. بعد دیوارهای مشبک باغ و عمارتهای آن است که قرینهسازیهایی دقیق در معماری را رعایت کردهاند. در میان دو عمارت، استخری قرار دارد. در دو سمت استخر اتاقهایی است که ندیمان تختخوابهایش را با گلبرگها میآرایند. اما درون آب مهاراجه و دختران به روی یکدیگر آبهای رنگی میپاشند. نقاش از روی هوشمندیاش، لکههای رنگ را جا به جا روی نقاشی خود نیز افکنده است؛ انگار تماشاگر، خود در میان باغ ایستاده و سهمی از آن لکههای شادمانه ارغوانی رنگ بر او نیز پاشیده است. در یک سلسله نقاشیهای دیگر که به داستانهای راما (Rama) میپردازد، باز هم چشمانداز طبیعت حیرتانگیز است. کوههایی از گلبرگ، جنگلهایی با گیاهان عجیب و فیلها و ببرهایی که زیر باران و رنگینکمان سردر پی یکدیگر به بازی پرداختهاند و راما که به جستجوی همسر خود با لشگری از میمونها روان است. اما ناگهان خط روایت در نقاشی، با جادهای که پرده تصویر را به صورت عمودی از آسمان تا زمین قطع میکند، گسسته میشود. جادهای که بر خلاف منطق پرسپکتیو صحنه به عمد از بالا به پایین کشیده شده است؛ به نشانه عبور لشکر راما از میان اقیانوس.
باز به میان باغها برمیگردیم. مهاراجه در ایوان قصر روی تخت نشسته، معماری قصر، معماری امپراتوری مغولی است که تأثیرپذیریاش از معماری ایرانی مشهود است. دختران حرم، با دستان حنابسته هرکدام سازی به دست، نوایی خوش میسرایند، و اندام برخی از آنان از زیر تنپوش حریری نازک پیداست. ماه در آسمان کامل است. اما توضیح زیر نقاشی، ما را با جنبهای دیگر از زندگی آشنا میکند: نقاشی درست در سالی تصویر شده که مهاراجه درگیر یکی از سختترین دورانهای حکومت و دفع حملات نظامی بوده است. تصویر بهشت رنگین و خیالی مهاراجه، چندان با واقعیت پشت دیوارهای باغ همخوانی ندارد؛ و این شاید در مورد تصویر بسیاری «بهشت»های دیگر نیز صادق باشد. |