رادیو زمانه > خارج از سیاست > گفتگو > «افزایش قیمت آثار هنری به نفع همه است» | ||
«افزایش قیمت آثار هنری به نفع همه است»بیژن روحانیrohani@radiozamaneh.comبحث در مورد حراج آثار هنرمندان معاصر ایرانی در دوبی به یکی از موضوعات روز هنرهای تجسمی تبدیل شده است. توجه ناگهانی و قیمتهای بسیار بالایی که در یکی دوسال اخیر برای خرید این آثار در حراجیهای کریستی دوبی ارایه شد، در سالهای گذشته بیسابقه بوده است. رکورد این قیمتها مربوط به مجسمهی «پرسپولیس» اثر پرویز تناولی است که با دو و نیم میلیون دلار قیمت، بالاترین رقمیست که تاکنون در حراج کریستی در خاورمیانه پرداخت شده است. آثار هنرمندان دیگر نیز با ارقامی بین چند ده هزار تا بیش از یک میلیون دلار به فروش رفتهاند. این فروشهای فوقالعاده ضمن آن که تحسین و توجه بسیاری را به هنر معاصر ایران جلب کرده، اما از طرف دیگر دیدگاههایی انتقادی نیز در این رابطه مطرح شدهاند. دیدگاههایی که قیمتهای موجود و این توجه ناگهانی را چندان واقعی ارزیابی نمیکنند و در پشت آن دنبال دلایل دیگری هستند. شادی قدیریان، یکی از هنرمندان عکاسیست که آثارش در این حراجیها به فروش رفته است. قدیریان تاکنون در نمایشگاههای بینالمللی زیادی شرکت کرده و بهخصوص مجموعهی عکس زنان «قاجار» او در کشورهای مختلف و در تعدادی از مجموعههای خصوصی و عمومی مانند مرکز ژرژ پمپیدو در پاریس و موزهی بریتانیا در لندن به نمایش درآمدهاند. با او در مورد حراجیهای دوبی، تاثیرشان بر کار هنرمندان و بازار هنر داخل ایران و این که چقدر این قیمتها واقعی هستند به گفتوگو پرداختهام.
به تازگی شاهد فروش گستردهی آثار هنری معاصر ایران در حراجیهای دوبی با قیمتهای خیلی بالا و در حقیقت قیمتهای رکوردشکن هستیم. به نظر شما اصلاً دلیل اقبال فراوان آثار ایرانی در این حراجیها چه میتواند باشد؟ من نمیدانم به چه دلیل، ولی در این دو سه سال اخیر در دوبی خیلی مراکز هنری و گالریها زیاد شده است. با افزایش تعداد گالریها تعداد آثاری هم که نشان میدهند، بیشتر میشود و بازارش هم بیشتر میشود. ولی اینکه قیمتها دارد میرود بالا، چرا که نه! من خیلی هم خوشحالم. من فکر میکنم این اتفاق باید میافتد. الان در ایران دو قیمت هست. یکی قیمت ایران و یکی هم قیمت خارج و این خیلی بد است. یعنی کسانی که میروند ایران کار هنری میخرند، میگویند ما قیمت ایران میخواهیم بخریم. اگر قیمتها بالا برود و با قیمت بینالمللی آثار هنری یکی بشود، در نهایت خیلی خوب است.
فکر میکنید بالارفتن قیمتها روی بازار هنر داخل ایران چه تاثیری دارد، یعنی اصلاً خریدار ایرانی یا بازار هنر در داخل ایران میتواند با این بازار جدید در دوبی و قیمتهای آن از این به بعد رقابت کند؟ ببینید، من معتقدم که خریدار ایرانی که ما داریم الان از او حرف میزنیم، کی هست؟ خریدار ایرانی، کسی که میرود و کار هنری میخرد، فقط یک قشر خاصی است. یعنی یا خارجیهایی هستند که در ایران زندگی میکنند که با دلاری که در دستشان هست فرقی برای آنها ندارد، یا ایرانیهایی هستند که خیلی پولدارند و از گالریهای بینالمللی دارند کار میخرند و در ایران هم کار میخرند. پس اینها هم برایشان فرقی نمیکند. یعنی آدم متوسط هیچوقت نتوانسته برود از گالریها کار بخرد. از این روندی که بهوجود آمده است به طور مشخص، آیا گالریدارهای تهران هم راضی هستند یا این که آنها فکر میکنند روی کارشان تاثیر منفی داشته باشد؟ چون من یکی دوجا دیدم که اظهار نگرانیهایی شده بود که شاید آنها دیگر نتوانند با دوبی رقابت کنند. تا آنجایی که من میدانم، همهشان خوشحالند. چون حراجهایی مثل کریستی یا فیلیپس یا ساتبی، خیلی کم با خود هنرمند بهطور شخصی کار میکنند. همه این حراج ها از طریق گالری راحتتر کار میکنند.
بنابراین بههرحال درصد خیلی بزرگی هم این وسط در جیب گالریدارها میرود. گالریدارهای ایران، حالا جدا از مسایل مادی و درصد فروش آثار، این که در سطح بینالملل کار کنند را خیلی دوست دارند. یعنی مثلاً از افتخارات گالریها این است که دوتا نمایشگاه هم خارج بردهاند و چهارتا کار هم به کریستی فرستادهاند. یعنی انجام چنین کارهایی، جزو افتخاراتشان است. عدهای بالارفتن قیمتها را با دیدهی شک و تردید نگاه کردهاند و این نظریه مطرح شده که شاید برخی از موسساتی که صاحب آثار هنری هستند، از طریق کارگزاران خودشان در حراجیها، قیمتها را به صورت کاذب بالا میبرند، یا حتا تعدادی از هنرمندها شاید از طریق دوستانی که در حراجیها دارند باعث افزایش این قیمتها شده باشند! ببینید، من واقعاً نمیفهمم قیمت کاذب یا واقعی آخر یعنی چی؟ قیمت کار، قیمتیست که فروخته میشود. وقتی کسی میآید و بهخاطر کاری پول میدهد، قیمت واقعیاش است. بههرحال اتفاقیست که دارد میافتد. این کارها با این قیمتها فروش میرود. من فکر میکنم شاید تعدادی از هنرمندها بهخاطر اینکه کارهای خودشان در این جریان نیست، کمی ناراحتاند. همین هنرمندان اگر کار خودشان هم به همین قیمت برود، آنها هم خوشحال میشوند. به هر حال در هیچ جریانی همه نمیتوانند شرکت کنند. مخصوصاً در جریان این حراجیها. من کاتالوگهای چند دوره از این حراجی ها را دارم. عموماً عدهی خاصی حضور دارند که باز دورهی بعد هم همانها هستند. شاید در هر دوره یک نفر یا دو نفر جدید اضافه بشوند. بههرحال ورود به این بازارها و یک چنین حراجیهایی، خیلی سخت است و پیشینهی خاصی میخواهد. من خودم جزو آدمهایی هستم که توی این کاتولوگها هستم، نمیخواهم فرض بر این باشد که دارم از خودم تعریف میکنم. ولی میبینم چه چیزهایی را آنها لحاظ میکنند. مثلاً برایشان مهم است که آن عکس خاص، در موزه بریتانیا (British Museum) یا در مرکز پمپیدو بوده است. یعنی کاری را انتخاب میکنند که جاهای زیاد و مهمی رفته است.
ولی من بههرحال فکر میکنم آدم باید یک خرده بهتر نگاه کند. یعنی حتا اگر کار خود من هم آنجا نبود، از اینکه هنرمندان ایرانی قیمت کارهایشان بالاست خوشحال میشدم. چون حتا اگر خود من هم در این جریان نبودم، باز تاثیر داشت در کارم. این باعث میشود که هنرمندان ایرانی مطرح بشوند و قیمت کارها برود بالا. به این ترتیب قیمت همهی کارها بالا میرود. البته منظور از قیمت کاذب یا غیرواقعی این بود که مثلاً موسسهای که خودش صاحب اثر هنری است و آن اثر به هرحال سرمایهی مادی آن موسسه محسوب میشود، توسط کارگزاران خودش در داخل حراجی قیمت اثر را به چند برابر میرساند و در آخر کار با پرداختن کمیسیون یا درصد به آن سالن حراجی، ارزش اثری را که متعلق به خودش بوده، چند برابر میکند. یعنی اثر هنری این وسط در یک گردش غیرواقعی، ارزشش چند برابر میشود. خب، به نظر من باز فرقی در نهایت نمیکند. اینگونه زدوبندها و اینگونه برخورد با این جریان همیشه بوده و همه جای دنیا و در طول تاریخ هم بوده و هیچ ربطی فقط به هنرمندان ایرانی و شرکتشان در این گونه حراجها در دوبی و اینجور چیزها ندارد. به نظر من این، اصلاً مربوط به ما نمیشود. چیزی که به ما مربوط میشود این است که اتفاق خوبی است. بههرحال قیمت دارد بالا میرود. در چند دورهی قبلی اصلاً کار را از خود من نگرفتند، از یک کلکسیونری گرفتند که سالها قبل کار من را خریده بود. یعنی هیچگونه پولی به من تعلق پیدا نکرد. ولی در نهایت، اتفاقی که افتاد این بود که یک مقدار روی قیمتهای بقیهی کارهایم تاثیر گذاشت و بقیه هم کمی بالا رفت و این اتفاق بههرحال برای من خوب بود. در حراجی کریستی در دوبی هم یکی از عکسهای شما به فروش رفت. این کدام اثرتان بود و آن را از چه طریقی به دوبی ارسال کرده بودید؟ یک کار از مجموعهی عکسهای «قاجار» من بود. زنی که با چادرو روبند نشسته و یک گلدان شمعدانی در دستش هست. این عکس را گالری من در تهران که گالری «راه ابریشم» هست، برایشان فرستاده است. دیدگاهی دیگر: |
نظرهای خوانندگان
درد همین است. متاسفانه با محبوبیت روزافزون آثار هنری ایرانی در منطقه و جهان، همان اتفاقی که انتظارش را داشتیم، پیش آمد. باز هم عده ای در داخل، هوادار این جریان و عده ای خارج از این مجموعه، منتقد. اصولا همصدایی در هیچ مقوله ای که مرتبط با ایرانیان است، دیده نمی شود.
-- بهزاد ، Jun 1, 2008 در ساعت 05:00 PM