رادیو زمانه > خارج از سیاست > فرهنگ و هنر > تاریخنگاری و منتقدان بومی | ||
تاریخنگاری و منتقدان بومیبیژن روحانیاگر برنامههای نیلگون را در زمانه دنبال کرده باشید، حتما میدانید که بحث هفتههای اخیر آن به نقد «بومیگرایی نو» در جوامع در حال توسعه میپردازد. اما بومیگرایان یا آن روشنفکرانی که با دیدگاهی انتقادی به مفهوم پیشرفت و حضور غرب در جوامع در حال توسعه میپردازند، در عرصه نقد میراث فرهنگی نیز فعال بوده و هستند. در گفتارهای پیشین میراث فرهنگی به ایدئولوژی و باستان شناسی در خاورمیانه اشاره کردیم و در این گفتار به طور مختصر انتقادات بومیگرایان یا روشنفکران پسا استعماری را در حوزه میراث فرهنگی و دانشهای وابسته به آن مطرح میکنیم.
تردید در ابزار تاریخنگاری از جمله مواردی که این منتقدان به آن اشاره میکنند، تاریخنگاری و روایت یک سویهی غرب از روند تکامل و پیشرفت تاریخ است. بسیاری از روشنفکران بومی بر این نکته انگشت میگذارند که روایت تاریخ بیش از حد «اروپا محور» است و آنها در صدد نشان دادن این نکته هستند که سکان تمدن و فرهنگ بشری پس از آن که مدتی در دست برخی ملل شرق و خاورمیانه بود برای همیشه به اروپا منتقل شد و آنجا باقی ماند. این دسته از منتقدان برای آن که بتوانند روایت تاریخی غرب را با پرسش رو به رو کنند و آن را زیر سئوال ببرند، به ابزار این تاریخنگاری نیز با شک و تردید نگاه می کنند.
اگر تاریخنگاری به مفهوم جمع آوری دادهها و اسناد و مدارک و سپس تدوین روایت یا نوشتن شرح و توضیحی بر آن باشد، آنگاه این دسته از منتقدان، دانشهایی را که به گذشته میپردازد از این دیدگاه زیر سئوال میبرند و نقش آنها را در نوشتن این «کلان روایت»، مهم و اساسی ارزیابی میکنند. تاریخ کدام هنر؟ بسیاری از منتقدان بومیگرا، از این راه روایت غربی از هنر و «تاریخ هنر» را نیز به پرسش کشیدهاند. آنان این پرسش را مطرح میکنند که آیا طبقهبندی هنرها جهانشمول است؟ آیا این طبقهبندیها که بر اساس رتبه و جایگاه هنرها در دنیای هلنی (یونانی) تدوین شده، میتواند توضیح دهنده تمام اشکال آفرینش و خلاقیت در فرهنگهای مختلف باشد؟ در میانه قرن هجدهم مطالعات یوهان یوآخیم وینکلمن آلمانی منجر به پایه گذاری رشته جدیدی به نام «تاریخ هنر» شد. او سپس مبانی باستانشناسی علمی را پایهگذاری کرد. وینکلمن با تجزیه و تحلیل هنر و معماری یونانی و رومی اصول آن را به عنوان قواعد پایه هنرهای تجسمی منتشر کرد و بهطور ضمنی بر این اعتقاد بود که هنر در قرون چهارم و پنجم پیش از میلاد و در یونان به اوج شکوفایی خود رسیده است.
با این که عقاید وینکلمن بعدها از این جنبه مورد تردید واقع شد اما هنوز منتقدان دیگری معتقدند که پایه «اروپا محور» تاریخ هنر و فرهنگ همچنان پابرجا باقی مانده است. شیفتگی به عجایب تعدادی از منتقدان و روشنفکران جوامع غیر اروپایی شیفتگی یا شوق انسان غربی برای کشف «تفاوتهای فرهنگی» خود با ملل دیگر را فقط به منظور صحه گذاشتن بر برتری هنر و فرهنگ اروپایی ارزیابی میکنند. آنها معتقدند تاریخنگاران اروپایی یا آنها که به قصد مطالعات هنری و فرهنگی به شرق و خاورمیانه و آفریقا و آمریکای جنوبی رفتند، تنها جنبه اگزوتیک یا «عجیب و غریب» و «بیگانه» هنر اقوام دیگر برایشان جالب بوده است. بسیاری از منتقدان دیگر نیز کوشیدهاند در باب نظریات زیبایی شناسی یا استیتک و غالب بودن نگاه اروپا محور در آن بنویسند. این منتقدان موسسات شرق شناسی را که در زمینههای باستانشناسی و شناخت فرهنگها و تمدنهای کهن در این مناطق فعال بودهاند به عنوان موسسات استعماری زیر سئوال برده و میبرند.
از نظر آنان باستانشناسان اروپایی فعال در کشورهای خاورمیانه، یعنی آنان که از اواسط قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم در آن جا فعالیت داشتهاند ، تاریخ را به روایت خود نوشتهاند و موزههای اروپایی را از اشيای غارت شده فرهنگهای باستانی پر کردهاند. در این دیدگاه، موزه نهاد و موسسهای استعماری است که هدفش جداکردن نشانهی فرهنگی از متن اصلی و فروکاستن آن به یک شی در پشت ویترین است. این منتقدان بر این نکته انگشت میگذارند که تاریخنگاران اروپایی به کمک نظریه پردازان آن شتافتهاند تا ملل شرق و خاورمیانه را ذاتا پذیرای خودکامگی و استبداد نشان دهند. آنان به مثالی مشهور در تاریخ هنر اشاره میکنند. مورخان هنر و معماری در اروپا، همواره نقش برجستههای کاخ آپادانای تخت جمشید را با نقش برجستههای سردر ورودی معبد پارتنون در آتن، مقایسه میکنند و از اولی به عنوان تجلی استبداد شرقی و از دومی به عنوان نشانگر روح آزاد و شادمان شهروند آتنی نام میبرند. اما منتقدان بومیگرا همواره به اینگونه مطالعات تاریخی با دیده شک و تردید نگریستهاند. با این حال پرسش اینجاست که این منتقدان بعد از تردید در نظریات و مطالعات غربی چه نظریه فرهنگی جدیدی را مطرح میکنند و آیا خود آنان نیز گرفتار زیادهروی و اغراق میشوند یا خیر؟ در این مورد بحث را ادامه خواهیم داد. برای اطلاعات بیشتر نگاه کنید به: Bianchi Bandinelli, Ranuccio, Introduzione all’archeologia, Editori Laterza, 1976 Laurajane , Smith, Archaeological theory and the politics of cultural heritage, Taylor & Francis ,2004 Pollock, Susan, Archaeologies of the Middle East: Critical Perspectives, Wiley-Blackwell ,2004 Simpson, Moira, Making Representations: Museums in the Post-Colonial Era, Routledge, 2001 مرتبط: بومیگرایی و معنی تاریخ باستانشناسی و ایدئولوژی در خاورمیانه |
نظرهای خوانندگان
سلام آقای روحانی، این منتقدان بومی گراها کی هستند؟ لطفاً به آثار نوشتاری شون اشاره کنید.
-- سعید ، Jan 19, 2008 در ساعت 04:07 PMاین جا که تریبون نمازجمعه تهران نیست که بصورت جدلی بحث کرد. کار علمی اینِ که یکی از این بومی گراها را به صورت نمونه ی موردی بگیرید و با استناد به آثار نوشتاریش به نقدش بپردازید.
با سپاس از توجهتان
آقای سعید عزیز،
-- بيژن روحانی ، Jan 20, 2008 در ساعت 04:07 PMالبته متوجه مقصود شما از اصطلاح "تریبون نماز جمعه" نشدم.
اگر می فرمایید بی ماخذ مطلبم را نوشته ام توجه شما را به انتهای مقاله و تعدادی از کتبی که می تواند بحث را بیشتر روشن کند جلب می کنم. شاید آنها را مورد توجه قرار نداده اید. کتابی دیگری هم که در این بحث مفید است داری مشخصات زیر است:
Barringer ,Tim, Colonialism and the Object: Empire, Material Culture, and the Museum, Routledge, 1998
این کتاب در حقیقت مجموعه مقالاتی است که به بحث گسترده در مورد رابطه استعمار و ابژه یا شئء فرهنگی می پردازد و نهاد "موزه" را به عنوان جایگاه گردآوری اشیایی از زمینه های مختلف فرهنگی و زدودن بستر اصلی فرهنگی آنها و معلق کردنشان در یک فضای غیر حقیقی بررسی می کند.
در مورد انتقادات وارد بر "اروپا محور" بودن تاریخنگاری البته مرجعی که الان به ذهن من می رسد کتاب "هشت مورخ اروپا محور" نوشته J.M. Blaut است که در آن به اجمال به بررسی آرای متفکرانی از جمله ماکس وبر،لین وایت، روبرت برنر و... پرداخته شده است. به عنوان مثال در بخشی از کتاب نویسنده مفصل در مورد نظریه قدیمی علت وجود "استبداد شرقی" در تمدن های خاورمیانه و مصر بحث می کند و آن را به دیده تردید نگاه می کند. نظریه ای که کمبود منابع آب و نیاز به کنترل آن را عامل زایش استبداد شرقی می داند. این نظریه که به طور گسترده در قرن هفدهم در باب آن بحث می شده به متفکران دوران بعدی نیز رسیده بوده و در تفسیر نشانه ها و تولیدات فرهنگی-هنری این ملل از سوی مورخان اروپایی نیز موثر بوده است.
بيژن روحانی
آقای روحانی با عرض معذرت از لحن کامنت پیشین. منظور من اشاره ی دقیق تر شما به منتقدان بومی گرا بود. آنها چه آثاری دارند؟ مثلاً به زبان فارسی چه کسانی در این مورد نظریه پردازی کرده اند؟ و کسانی که به آنها پاسخ گفته اند چه کسانی هستند؟
-- سعید ، Jan 21, 2008 در ساعت 04:07 PMخلاصه فارغ از فضای احساسی و با اشاره ی دقیق تر به منابع تحقیق به خبر رسانی بپردازید.
بهر حال اشاره ی دقیق(کتاب،صفحه،سال چاپ) به منابع تحقیق اولین چیزی است که ما در کلاس روش تحقیق در ترم های اول دانشجوئی می خوانیم.
با تشکر
آقای سعید،
-- بيژن روحانی ، Jan 22, 2008 در ساعت 04:07 PMمنتقدانی که روایت "اروپا محور" از تاریخ هنر را به چالش می کشند الزما خودشان "بومی" نیستند و آثارشان هم الزاما به فارسی نوشته نشده است. در این گفتار کوچک و کوتاه من به دو سه دسته نقد اشاره کرده بودم: آنها که تاریخ هنر را از زاویه "اروپا محور" بودن آن نقد کرده اند، آنهایی که موزه را یک نهاد استعماری دانسته و همچنین آن را سبب بی هویت کردن محصول فرهنگی دانسته اند، آنها که باستان شناسان اروپایی را غارت گران آثار شرقی ها می دانند، آنها که اقبال اروپایی ها را به آثار شرقی به دلیل اگزوتیک بودن آن زیر سئوال می برند و یا در مورد آثار معاصر آنها را سیاه نما لقب می دهند. این اشارات را در منابعی که آورده ام می یابید. ده ها کتاب دیگر هم در این موضوع هست و به همین چند منبع ختم نمی شود. باز هم تعجب می کنم که سال چاپ و نام کتاب ها رادر انتهای مقاله و در کامنت قبلی ندیده اید.
اگر در ایران چند سالی زندگی کرده باشید با بخشی از این ادبیات حتما باید آشنا باشید. آیا تا به حال سخنی از این که اقبال منتقدان به فلان فیلم یا فلان کتاب یا عکس به دلیل سیاه نمایی آن است نشنیده اید. فکر نمی کنم برای این طرز فکر احتیاج باشد مثال بیاورم. آیا تا به حال با شک و تردید موجود نسبت به فعالیت هیئت های باستان شناسی خارجی در ایران برخورد نداشته اید؟
در این زمینه حداقل شش کتاب معرفی کرده ام. می توانستید بفرمایید کتاب هایی هستند بسیار بی مایه و خارج از بحث و پرت و پلا. آن موقع البته می شد بر سر آن بحث کرد.
در ضمن من در این گفتار فقط این زاویه دید را معرفی کرده ام. نه از آن دفاع کرده ام و نه به آن تاخته ام. اگر موجی از احساس در این نوشته حس کرده اید، شاید به دلیل احساسی بودن نقد منتقدان این بحث هاست.
در مورد حضور در "ترم های اول دانشگاه" هم پاسخی ندارم.
بيژن روحانی