|
چادرجی و مدرنیسم منطقه ای
بيژن روحانی
رفعت چادرجی
این برنامه را بشنوید و دانلود کنید
پیش از این با هم گفتیم که نحوه برخورد با میراث معماری و شهرسازی سئوال بزرگی را برای بسیاری از معماران در جوامع در حال رشد به وجود آورده است و برای روشن شدن بحث از حسن فتحی معمار بزرگ مصری مثال آوردیم که واکنش تندی در برابر مدرنیسم داشت.
در این گفتار به رفعت چادرجی معمار نامدار عراقی میپردازیم. معماری در همسایگی ما که مسائل و دشواری های پیش رویش کمابیش مشابهت هایی با مسائل جامعه ایرانی داشته است. عراق نیز همچون ایران، کشوری است با پیشینه تاریخی و فرهنگ غنی معماری و شهرسازی. در آنجا نیز این فرهنگ پویا برای چند سده از تولید و ارائه اندیشه ها و به دنبال آن فرم و بیان جدید فرهنگی (و به تبع آن معماری) باز می ماند تا این که با واقعیتی به نام دنیای مدرن و تحولات سریع و پیچیده آن رو به رو می شود. پاسخ معماران این جوامع به این رویداد اجتماعی- فرهنگی پاسخی است در خور تامل. اهمیت این پاسخ فقط در حیطه تخصصی معماری نیست. بلکه از آنجا که معماری وشهرسازی و شکل شهرهای امروزی ما، بخش تجسم یافته اندیشه های اجتماعی است و از طرف دیگر شهروندان با هر درجه از آگاهی و موقعیت اجتماعی، زندگی خود را در شهرهای تحول یافته امروزی سپری می کنند و خواه ناخواه تحت تاثیر آن قرار دارند، پاسخ معماران اهمیتی کلیدی پیدا می کند.
ویلا حمود، بغداد
احترام به مدرنیسم، الهام از سنت
اشتراک رفعت چادرچی با حسن فتحی مصری و هوشنگ سیحون ایرانی (که به زودی به او نیز خواهیم پرداخت) در آن است که صورت مساله ای به نام معماری تاریخی را از روی میز کار خود پاک نمی کند. اما کار چادرجی با کار فتحی تفاوت های بسیار دارد. اگر فتحی به بازتولید مفاهیم و صورت های سنتی معتقد بود، چادرجی از ابتدا به صراحت اعلام می کند که اصول معماری مدرن را می پذیرد و به آن عمیقا احترام می گذارد اما همزمان به تجزیه و تحلیل فرم ها و نحوه بیان معماری گذشته می پردازد تا از چکیده یا شکل انتزاعی آن در کار خود استفاده کند. پس او هم به این واسطه مرجع بخشی از آفرینش های خود را در ثروت های پیشین فرهنگی می بیند.
شرکت بیمه ملی، موصل
استفاده از تکنولوژی جدید
چادرجی در سال ۱۹۲۶ در بغداد به دنیا آمد و در لندن به تحصیل معماری پرداخت. او اساس تئوری های خود را بر مبنای رابطه میان نیازهای اجتماعی معاصر در جامعه عراق و تکنولوژی جدید بنا می کند و در طول دهه پنجاه میلادی به بسط آن می پردازد. یعنی چگونه این تکنولوژی می تواند درخدمت نیازهای محلی قرار بگیرد.
او شرح می دهد چگونه در طول دوران تحصیلش همواره به دنبال مدل و نمونه ای برای الگو گرفتن بوده و آن را نیافته است. او سرانجام این مساله را این گونه توضیح می دهد که: تجارت و توسعه جهانی می خواهد زمینه و پایه مشترکی برای معماری امروز به وجود آورد که فاقد هرگونه رنگ و بوی محلی، منطقه ای و ملی در معماری باشد. اما از طرف دیگر تکنولوژی های جدید ساختمانی برای تحولات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در کشورهای در حال توسعه ضروری است. چادرجی نادیده گرفتن تکنولوژی جدید را به مثابه به تعویق انداختن رشد و توسعه می بیند ولی همزمان بر جنبه منفی این پیشرفت نیز تاکید می کند. او معتقد است بخش منفی این امر در معماری به ظهور عناصر، مصالح و روش هایی منجر میشود که با روحیه فرهنگی این جوامع نزدیکی ندارد و اغلب با هویت منطقه ای و بومی آن سازگار نیستند.
انتزاع گذشته
با این حال او می خواهد که آثارش حتما معرف دوران مدرن باشند. او می گوید از آنجا که هر دوره تاریخی عناصر سازنده خود را دارد پس باید بتواند شکل ها و فرم های خود را نیز تولید کند.
بنابراین از یک نظر کار رفعت چادرجی نسبت به حسن فتحی کار دشوارتری است: مدرنیسم منطقه ای. یعنی خلق آثاری که ضمن بهره گیری از جدیدترین فن آوری های روز و اصول معماری نوین بتواند نشانی از سرزمین و سنت های گذشته را نیز همراه داشته باشد. اما او معتقد است نشانه های گذشته باید به صورت انتزاعی و نه تکرار مستقیم در اثر معماری دیده شود.
چادرجی میان معماران عرب چهره ای است بسیار ممتاز و برجسته. او دردهه هشتاد میلادی و پیش از آن که به دلایل سیاسی عراق را به سمت ایالات متحده آمریکا ترک کند مشاور شهرداری بغداد بود و طرح توسعه این شهر را تدوین کرد. طرحی که با آغاز جنگ عراق و ایران نیمه کاره ماند.
چادرجی در سال ۱۹۸۶ برنده دومین جایزه ریاست بنیاد معماری آقاخان شد. جایزه ای که بار اول به حسن فتحی تعلق گرفته بود.
نکته ای در حاشیه:
همان طور که در ابتدای این گفتار و همچنین گفتار آغازین در مورد سه معمار ایرانی و عراقی و مصری ذکر کردیم، پرداختن به شخصیت های برجسته فرهنگی و هنری کشورهای همسایه و کشورهایی که نزدیکی های تاریخی و فرهنگی آنها با ما بسیار است از آن رو به نظر ضروری می رسد که گاه با شرایط و یا پرسش های کمابیش آشنایی نزد آنها مواجه میشویم. از طرف دیگر معرفی این معماران، به شکستن آن تصویر کلیشه ای و رایجی که از فعالان فرهنگی کشورهای همجوار نزد ما وجود دارد کمک می کند. تصویر رایجی که مثلا معماری و معماران عرب را تنها در برج سازان دوبی و امارات خلاصه می کند. این که در همسایگی ما، معمار نظریه پرداز بزرگی، در حد و حدود یک کشور در حال توسعه، وجود دارد که با سال ها کار و تدریس و نوشتن کتاب و مقاله خود را بیرون از مرزهای فرهنگی و جغرافیایی اش نیز تثبیت کرده و ما کمتر از او چیزی شنیده ایم، مایه شگفتی است.
|