سی سال پیش در چنین روزی
سی سال قبل با هادی خرسندی
سعید بشیرتاش، ابراهیم نبوی
این نوشته هادی خرسندی را بنا بود بهطور خلاصه در خبرهای بیستم تیر بگذارم، اما طنز آنقدر کار جاندار و دقیق و زیبایی بود که به نظرم آمد که جداگانه آن را بخوانید.
مقدمه خبری: در تیر ماه سال ۱۳۵۷ گروهی از نمایندگان از حزب رستاخیز انشعاب کردند، گروهی تصمیم گرفتند حزب دیگری تشکیل دهند، در مجلس گروهی از نمایندگان دیگران را خائن خواندند و چند نماینده با عصبانیت پیشدستی صندلیشان را شکستند. این نوشته روز بیستم تیرماه ۵۷ در اطلاعات خارج از کشور منتشر شد:
هادی خرسندی، سی سال بعد از تیر ۱۳۵۷
دو کلام با نمایندگان انشعابی و انتخابی و انتصابی در جریان ماجراهای اخیر مجلس، متاسفانه عدهای از آقایان وکلا، هنگام بحث دربارهی حزب و دسته و انشعاب و اینجور چیزها، زدهاند پیشدستی صندلیهای خود را شکستهاند. جای تأسف است که بهخاطر چنین بحثهایی، پیشدستیهای نازنینی که از پول این ملت، از چوب این ملت و از میخ این ملت درست شده توسط نمایندگان ملت، با مشت و مشت کوبی، خرد شود.
در مملکتی که نزدیک به ۳۰۰ تا نماینده داریم، اما برای پیدا کردن یکدانه نجار باید تمام شهر را زیر پا بگذاریم، درهم کوبیدن پیشدستیهای چوبی، کار عاقلانهای نیست. گیرم که این نماینده میخواهد حزب درست کند یا آن نماینده میخواهد از حزب خارج شود. بابا جان به پیشدستی صندلی چهکار دارید؟ پیشدستی که نخواسته از حزب خارج شود، پیشدستی که نخواسته برود حزب جدید درست کند، به این بدبخت چرا کاراته میزنید؟
تاریخ مبارزات سیاسی این ملت را ورق بزنید، از صدر مشروطیت تا حالا، این همه پیشدستی که اینها در این یکی دو هفته شکستهاند، در این ۷۴ سال شکسته نشده است، حتی در مجلس چهاردهم.
نمایندگان عزیز! وقتی عصبی میشوید، وقتی جوشی میشوید، وقتی احساسات ملی و میهنی شما به جوش میآید، قبل از اینکه با مشت روی پیشدستی بکوبید، یک لحظه ارزیابی کنید. ببینید ارزشش را دارد؟ یک لحظه ارزش حرفی را که میخواهید بزنید، با ارزش پیشدستی خودتان مقایسه کنید، اگر صرف داشت، پیشدستی را بشکنید، بیایید بزنید سر ما را هم بشکنید، اما اینکه شما سر هیچ و پوچ پیشدستیهای خانه ملت را بشکنید، والله به خدا انصاف نیست. مشروطیت به شکستن پیشدستی نیست.
پیشدستیها، چرا شکسته شد؟ یک نمایندهای گفته است که من سی سال پیش سر چهارراه پل چوبی، برای تانک قشون دشمن سنگ پرتاب کردم! خوب، این که پیشدستی شکستن ندارد. نماینده دیگری گفته است شما دروغ میگویید، من خودم جلوی دانشکده توسط تودهایها و کمونیستها چاقو خوردهام، اما حتی یک سوزن هم به شما فرو نرفته!
خوب، این هم مطلب مهمی نیست که احتیاج به شکستن پیشدستی داشته باشد. بلکه باید همانطور که این نماینده عزیز از پشت تریبون جای چاقوخوردن خودش را نشان داده، یک اکیپی هم مأمور شوند ببینند به آن یکی تا حالا سوزن رفته یا خیر؟ همه جور تحقیق هم باید به عمل بیاید، آن هم با بینظری کامل. باید با تمام بخشهای تزریقاتی و آمپولزنی اطراف منزل آن نماینده هم تماس گرفته شود که معلوم کنند از بچگی تا حالا، آمپولی، سوزنی، چیزی به این نماینده فرو رفته یا نه؟ دست آخر هم چند نفر آدم مورد اطمینان لمبر او را معاینه کنند، ببینند سوزن به آن فرو رفته است یا خیر.
با شکستن پیشدستی، هیچوقت این حقایق تاریخی روشن نخواهد شد. اصولا بنده فکر میکنم بهتر باشد در مجلس بعدی، آقایان نمایندگان ضمن تقدیم اعتبارنامه خود، یک گواهی هم از پزشکی قانونی ضمیمه کنند که نحوه ضربهها و فرورفتگیها و برآمدگیها و بلاهایی که در شهریور ۲۰ یا هر ماه دیگری از هر سال دیگر، بر سر آن نماینده آمده، در گواهی پزشکی قانونی مشخص شده باشد، تا دیگر نه کسی از چیزهایی که به او فرو رفته شکوه کند، نه همکارش را متهم کند که چیزی به او فرو نرفته، چه بسا که فرو رفته باشد و خودش متوجه نشده باشد.
به هر حال، این انشعابات، این مبارزات، آن سنگ پرتاب کردنها، آن چاقو خوردنها، این جنجالها، این مشت کوبیدنها، - هر چند زودگذر باشد - برای رسیدن کشور ما به مرزهای ترقی و پیشرفت بسیار مغتنم و مقدس است. اما چیزی که برای مردم جدی است، همان پیشدستیهاست. لازم است نمایندگان محترم آهستهتر مشت بکوبند و به هنگام ابراز احساسات ملی و میهنی، بیش از قدرت تحمل پیشدستیها، غیرتی نشوند که نجار گیر نمیآید.
هادی خرسندی - لندن
|