رادیو زمانه
>
خارج از سیاست
>
خاطرات تاجالسلطنه
>
تکذیب مادر مقدس محترمه
|
خاطرات تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه (۲)
تکذیب مادر مقدس محترمه
در بخش گذشته، تاجالسلطنه از دلیل نگارش خاطرات خود گفت و معلم نقاشیاش را که شخصیتی رمانتیک و دُنکیشوتگونه داشته، معرفی کرد.
پیداست که این شاهزادهخانم با اثر باارزش و مهم سِروانتش، نویسندۀ مشهور اسپانیایی، آشنایی داشته است.
در این بخش، از تولد خود میگوید، در سرای سلطنتی؛ و مادرش را که دخترعموی ناصرالدین شاه بوده معرفی میکند.
آنگاه، فرصتی مییابد تا در بارۀ اهمیت نقش مادر در تربیت فرزند سخن گوید و فرصتی پیدا میکند تا اطلاعات تاریخی خود را دربارۀ تاریخ یونان و روم باستان ارائه دهد.
یکی از ویژگیهای مثبت تاجالسلطنه که در میان ایرانیان بسیار کمیاب است، نگاه انتقادی او به خویش و خویشان و نزدیکان خود است.
او بهدرستی به نقش شرایط اجتماعی اشاره میکند، اما نقش فرد را نیز نادیده نمیگیرد. البته باید توجه داشت که این خاطرات در سالهای پس از انقلاب مشروطیت نوشته شده و تاجالسلطنه نیز چون بسیاری از همعصرانش، برای مفاهیمی چون «وطنپرستی» ارزش قائل بوده است.
* * *
من در اواخر سال یکهزار و سیصد و یک هجری قَمَری، در سَرای سلطنتی متولد شدم. مادرم از فامیل خودم و دخترعموی پدرم بود. وقتی متولد شدم، او خیلی جوان و خوشصورت و دارای صفات حَمیده بوده است؛ ازجمله بینهایت مذهبی و معتقد به عقاید دینیه، بلکه تمام ساعات عمر، مشغول به خدا و نماز آیات و تَلاوتِ کُتُبِ مقدسه.
اما این تنها کفایت نمیکند برای اینکه همانطور که شاهزادهخانم خوبی باشند، مادر خوبی هم بوده باشند. زیرا در مادر چیزهایی که لازم است داشته باشیم در ایشان نبود. نه اینکه خدای نخواسته، من در اینجا مادر مقدس محترمۀ خود را تکذیب نمایم؛ نه! ایشان صاحبتقصیر نبودند، بلکه عادات و اخلاق مملکتی را باید در اینجا ملامت نمایم که راه سعادت را بهروی تمام زنها مسدود نموده و این بیچارگان را در منتهای جهل و بیاطلاعی نگاه داشتهاند. و تمام عیوب و مفاسد اخلاقیه بهواسطۀ عدم علم و اطلاع زنها در این مملکت تولید و نشر داده شده است.
اگر ما بهنظر دقّت و عقل بنگریم، خواهیم دید که تمام اختراعات جدیده و کشفیات عالی بزرگ حَمیده و اطلاعات تجارتی و سیاسی و حَربیه از مادر متولد شده است. زیرا تمام اشخاصی که مؤسس کارهای بزرگ تاریخ بودهاند، اولاد مادرهایی بودهاند که در ظلِّ حمایت و توجه مادران باعلم و پدران تجددپرورِ بااطلاع پرورش یافته و بهاین واسطه، در صنایع و اختراعات، پیشقدم و به عالم تمدن خدمتگزار واقعی بودهاند.
همینطور جنگجویان حقیقی و استقلالطلبان واقعی و آزادیخواهان صمیمی از مادر متولد شدهاند و تحت تربیت مادران، قابل نشو و نما بودهاند. مثل اینکه طایفۀ اِسپارت باکمالِ سبعیّت و وحشیگری، بهقدری اولادانِ خوب و جنگجو تربیت مینمودهاند که سالها استقلال خود را محفوظ و پایتخت یونان، آتن، را خراب و ویران نمودهاند.
از جمله، پسری از جنگ مراجعت کرده و به مادرش میگوید: «شمشیر من کوتاه است.»
مادرش باکمال ملایمت به او میگوید: «عزیز من! قدمی جلوتر بگذار.»
و دیگر در ابتدای استقلال روم، از اهالی گُل به رومانیان حمله بُرده و جنگ عظیمی نمودند. پس از مدتی، کار به صلح انجامید و برای استحکام صلح، از طایفۀ رومانی گِرو خواسته، چندین نفر را بهرَسمِ گِرو دادند. ازجمله دختری بود که موقع استنطاق از بعضی مسائل پولیتیکه که بهعقیدۀ آن دختر گفتنش باعث تخریب و عدم استقلال رومانها بود، زبان خود را جویده و نصف نمود و بهروی سلطان انداخت و خود را به رودخانه افکنده، با زحمتی به طایفۀ خود رساند.
آری، مادر خوب است که مُربّی اخلاق است؛ مادر باعلم است که دارای اولاد باافتخار است. و باز همین مادرها هستند که امروز، ما را دچار یک نوع بدبختی و غفلت استقلالشکنانهای نموده، در اَسفَلالسافلین دچار و سرگردان نمودهاند و بهکلّی آن احساسات وطنپرستانه و آن جدّیت تجددپرورانۀ باشرفانه را از بَدوِ طفولیّت، میراندهاند؛ و جُز خورد و خواب و اخلاق بد و تنپروری چیزی به ما نیاموختهاند.
فرق است میان آن که یارش در بَر با آنکه دو چشم انتظارش بر در
فرق است بین آنچه در طفولیّت به شخص القاء بشود، تا آنکه پس از فراگرفتن خرافات و حرکات نالایق، در عینِ شباب خودآرایی نموده، تقلید از همسایگان نماید. هرچند انسان عاقل باشد، امکانپذیر نیست چیزهایی که در طفولیّت تحصیل نموده، از خود دور کند. و اگر هم بخواهد همرنگ جماعت بشود، صورت است، سیرت نیست.
پس، اولباب سعادت از مادر بهروی اولاد گشوده میشود. و بدبختانه این باب سعادت بهروی من مسدود بود و تمام بدبختیهای عظیم دورۀ عمرم از اینجا شروع شد.
این بخش از خاطرات را [در اینجا بشنوید]
بخشهای پیشین را اینجا بخوانید
|