رادیو زمانه
>
خارج از سیاست
>
زنان
>
زن در ادبیات طنزآمیز ایران (5)
|
زن در ادبیات طنزآمیز ایران
زن در ادبیات طنزآمیز ایران (5)
در برنامهی پیشین تعریفی هم از طنز، از دیدگاه «ایرج پزشکزاد» ارائه شد که در آن تفاوت دریافت ما ایرانیان از طنز را با دیدگاه غربیها بیان میکرد. با توجه و اشاره به جایگاه زن بطور مطلق، زن پارسا، زن بهعنوان معشوقه، زن مقدس و صوفی، در فرهنگ گذشتهی ایران که در برنامههای پیشین داشتیم، میرسیم به نوشتههای طنزآمیزی که مردان در بارهی زنان نوشتهاند. در این برنامه به آثاری میپردازیم که به دورهی پیش از مشروطیت برمیگردد.
زنان در آثار پیش از مشروطیت بهعنوان موجوداتی پرشهوت و غیر قابل اعتماد تصویر میشوند. عصر، عصر حرمسرا و چند همسری و یا همان تعدد زوجات است. زن بهشدت مورد توهین و تعدی و تحقیر قرار میگیرد و طبیعتاً بار گناه همه چیز بر گردن و دوش اوست. چنانکه در ادبیات کلاسیک ایران نیز به فراوانی از بیوفایی، شهوترانی و مکر زنان نمونهمثالهای فراوان آمدهاست. جالب اینکه برخی از این داستانها که از مکر و شهوترانی و هوسبازی زنان، حکایت میکند به همان صورت در ادبیات اروپا نیز آمدهاست. این احتمال وجود دارد که پس از جنگهای صلیبی و در طی ارتباطهای روزافزون شرق و غرب، این روایتها به اروپا بردهشدهاست.
یکی از دهها نمونه، داستانی است که در دفتر چهارم مثنوی آمدهاست. داستان زنی که شوهر خود را به باغی میبرد که قبلاً معشوق خود را در آنجا مخفی کردهاست. زن بالای درخت گلابی میرود و از آنجا شوهر خود را مورد خطاب قرار میدهد که این چه کار زشت و ناپسندی است!؟ در برابر دیدگان من با یک زن روسپی هماغوشی میکنی!؟ شوهر هر چه انکار میکند، فایدهای ندارد تا خود، بالای درخت میرود. در این فاصله زن با معشوق خود به هماغوشی میپردازد. در این حالت مرد که ناظر بر این صحنه است، باورش میشود درخت گلابی، خاصیت جادویی دارد زیرا زن خود را میبیند که با مردی مشغول هماغوشی است.
این افسانه را «بوکاچیو»، نویسندهی ایتالیایی در کتاب «دکامرون»، که به سبک «هزار و یکشب» نوشته شده میآورد و «چوسر» نویسندهی انگلیسی جزو داستانهای «کنتربری Canterbury» به نام «حکایت تاجر» بهنظم کشیدهاست.
مثال دیگر، داستانی است به نام «ارسطو و فیلیس» که حدود قرن شانزده میلادی در فرانسه نوشته شده و جزو حکایتهایی است که بیشتر از کشیشان و زنان انتقاد میکند. این داستان نشان میدهد چگونه «ارسطو» فیلسوف معروف، با همهی دانایی و حکمت خود گرفتار مکر زنانه میشود. همین داستان در منابع فارسی هم آمده، اما به اسم «ارسطو» نیست.
در کتاب «زینتالمجالس»، میخوانیم که پادشاهی کنیزی داشت فوقالعاده زیرک و زیبا، و وزیری که سخت با زنان و وجود آنان مخالف بود. کنیز به پادشاه میگوید که مرا بهعنوان هدیه به وزیر ببخش تا خلاف میل و گفتههای او را به تو ثابت کنم. شاه چنین میکند و کنیز زیبا پس از رفتن به خانهی وزیر از این که او به وصالش برسد سر باز میزند. تا این که با مرد عهدی میبندد، او در صورتی اجازه وصل خواهد داد که بر پشت وزیر زینی بگذارد و دهنه به دهانش بزند و پس از سواری با او به بستر برود. وزیر چنین میکند و بنا به قرار قبلی بین پادشاه و کنیزک، شاه، سر میرسد و در حالی که خود شاهد ماجرا بوده از وزیر میپرسد، تو که مرا از نزدیک شدن و معاشرت با زنان برحذر میداشتی این چه کاری است که میکنی؟ وزیر حاضر جواب پاسخ میدهد که قربان میخواستم شما به روزگار من نیفتید.
گذشته از این داستانهای مشترک بین غرب و شرق، داستانهای بسیاری در ادبیات فارسی وجود دارند که حکایت از عدم اعتماد مردان نسبت به زنان و مبالغه در مورد شهوت جنسی آنان میکنند. مثلاً باز هم در مثنوی میخوانیم که کنیزکی با خر خاتون خود شهوت میراند که در این میان وسیلهای هم جهت ایمنی خود اندیشیده بود. خاتون او که روزی شاهد این ماجرا بود، بیآنکه از رموز کار آگاه باشد، در غیبت کنیز خود جای او را میگیرد تا او نیز چنان کند. اما جان خود را بر سر شهوتپرستی از دست میدهد. در بعضی داستانهای دیگر مثنوی، «مولانا» انتقاد از شهوترانی را با خردهگیری بر زاهدان در یکجا جمع میکند.
در داستانی زن «حوجی»، دل قاضی شهر را میرباید و او را به خانهی خود میبرد. وقتی که «حوجی» سرزده وارد میشود، زن، قاضی را در صندوقی محبوس میسازد و بعد مطابق نقشهی قبلی او را بر پشت حمّالی به بازار میفرستد. عاقبت نایبِ قاضی میرسد و با خریدن صندوق از «حوجی» او را خلاصی میدهد.
در داستانی دیگر و باز هم در مثنوی مرد زاهدی زنی حسود و کنیزکی زیبا دارد. روزی که خاتون قصد رفتن به حمام را دارد، کنیزک را برای آوردن طشت، به خانه میفرستد. مرد زاهد و کنیزک که فرصتی برای عشقبازی یافتهاند در غیاب خاتون منتهای استفاده را میبرند. اما زن در مییابد که کار درستی نکرده و در حقیقت پنبه را به آتش نزدیک ساختهاست تن نشسته، با عجله لباس میپوشد و در منتهای ناراحتی،حسادت و نگرانی، افتان و خیزان خود را به خانه میرساند. صدای در خانه که بلند میشود کنیزک و زاهد دست از هماغوشی میکشند. زن خود را کنار میکشد و مرد به نماز میایستد و تظاهر به نماز خواندن میکند. زن که از حال و احوال مرد بهخوبی پی برده که آن دو به کار هم مشغول بودهاند، مرد را از آن که در آن حالت تظاهر به نمازخواندن کرده مسخره کرده و سیلی محکمی به او میزند.
«مولانا» با صراحت لهجه و سادگی بینظیری این داستان را تصویر کرده و حالت آشفتگی زاهد و کنیزک را که غافلگیر شدهاند به قلم میکشد. از اینگونه داستان ها در مثنوی فراوان میتوان یافت.
«شیخ بهایی» در منظومهی «نان و حلوا»، تظاهر به دینداری در عین فساد و شهوترانی را در داستان زنی از هرات نقل میکند که باوجود اشتغال به عشقبازی با مردان مختلف، نمازش هم ترک نمیشود که با این بیت شروع میشود:
بود در شهر هرات بیوهزنی کهنه رندی، حیلهسازی، پُرفنی
او با مردان زیادی هماغوش میشده ولی به وقت و بهجا نماز میخوانده و نمازش ترک نمیشدهاست.
گفت با او رندکی که نیکزن حیرتی دارم ازین کار تو من زین جنابتهای پیدر پی که هست هیچ نیامد در وضوی تو شکست نیت و آداب این محکم وضو یک ره از روی کرم با من بگو کین وضو از سنگ محکمتر است این وضو نبود، سدّ اسکندر است
طبیعی است که در چنین شرایطی عامل بیشترین فسادها را زن میدانند و بیشترین و شاید تمام بار گناه بر دوش زن گذاشته میشود. اینکه چطور میتوان فساد اجتماعی را فقط به زنان نسبت داد، پیش ازین هم به آن اشاره داشتهایم. از جمله ذکر این مسئله که در دورانی که هم قلم و هم قدرت، در دست مردان بوده، این باورها و دید تحقیرآمیز و غیر انسانی نسبت به زنان به شکلهایی که گفته شد در بین مردم رایج شدهاست.
* * *
برنامه را از [اینجا بشنوید] برنامۀ پیشین را هم در [اینجا]
|
نظرهای خوانندگان
بجای آنکه نشانی های شهر را بدهید ما را با خود به شهر ببرید.
-- بدون نام ، Nov 22, 2007 در ساعت 10:00 AMاگر قسمتهای بیشتری از اصل متون را همراه مقاله نمایید بهتر خواهد بود. اگر چه بعضی از این اشعار و داستانهای حاوی کلمات «غیر اخلاقی» هستند اما با ترفندهایی مانند گذاشتن نقطهچین و کمی هم تهور بخرج دادن میتوانید بار ادبی موضوع را بیشتر کنید.
لااقل مثالی که از داستان مولانا زده شده، بسیار سادهانگارانه بود! همونطور که خود مولانا پیشبینی کرده بود برای هازلان هر مسئله جدی، هزل است و برای عاقلان هر هزلی، مسئلهای جدی و قابل اندیشیدن!
-- حسین ب.ن ، Nov 22, 2007 در ساعت 10:00 AMدر داستانهای مولانا، مواردی دیگر هم هست که مرد بندهی شهوت است و از این نقش پذیرفتنها، دورترین برداشت منطقی را که میتوان داشت، در این مقاله اشاره شده است!
در کل، بسیار سادهانگارانه با داستان مولانا برخورد شده، کاری به بقیه مثالها ندارم!