رادیو زمانه
>
خارج از سیاست
>
برنامههای جُنگ صدا
>
منظر عشق، در جهان الکترونیکی «پالماسکه»
|
مجلۀ گفتاری جُنگ صدا
منظر عشق، در جهان الکترونیکی «پالماسکه»
عشق پدیدهای است زیبا، مقدس، پرقدرت و اسرارآمیزکه جایگاه ویژهای را درهستی انسان داشته و شاید بتوان گفت تنها ارزشی است که هنوز از میان نرفته است. پدیدهای که نمیتوان آنرا حتی با دانش بیکران انسان توضیح داده، تعریف کرد یا که فهمید. بلکه فقط بایستی این حس اسرارآمیز را تجربه کرده و از آن لذت برد. مشکل انسان در وهله نخست این است که دوستش بدارند، نه اینکه خود دوست بدارد و مهر بورزد و بهنظر «اریک فروم»، عشق، استعداد و نیرویی است که تولید عشق کرده و مظهرقدرت انسان است.
نیاز انسان به همزیستی و ترس و تردید او از تنهایی موجب میشود پیوسته درجستجوی نیمه گمشده خویش بوده و با دیگران پیوند خورد. اما اگر فقط ترس از تنهایی انگیزه و اساس این همزیستی باشد، دیگران وسیلهای میشوند برای از میانبردن ترس او. حال آنکه اگر انسان مسولیت زندگی و تنهایی هستی خویش را بهعهده گیرد میتواند رابطهای انسانی، عمیق و معنادار با افراد دیگر برقرار کند.
عشق رابطهای است دوجانبه میان «من» و «تو»، و مستلزم تجربۀ کامل این دو فرد از یکدیگر میباشد. در چنین رابطهای «من» فرد در چهارچوب یک رابطه با ویژهگیهای خاص آن، کشف و آفریده میشود. نوع دیگراین رابطه، رابطه «من» و «او» است که رابطهای است یک جانبه و ابزاری. در چنین رابطهای فرد از دیگران بهعنوان وسیله و ابزاری برای واپسزدن و از یادبردن تنهایی خود استفاده کرده و معشوق به جای یک انسان آزاد با فردیت مستقل خویش به یک شیء بدل میشود. ما فقط در مهرورزیدنی که با احترام، مسئولیت، رشد و آزادی توام است، هم خود را کشف میکنیم وهم معشوق را و یا به عبارتی «انسان» را کشف میکنیم.
عشق، هنری است که انسان مدرن در آفرینش و حفظ آن ناکام مانده است. انسان مدرن عشق را بهصورت پدیدهای میبیند که فقط بایستی به او عشق ورزیده شود بیآنکه او نیز خود عشق بورزد و بیآنکه استعداد عشقورزی را در خود رشد و پرورش دهد. از اینرو فرد پیوسته میکوشد دیگران را متوجه عشقورزیدن بهخود کند. عشقی که اعتماد، صداقت، شناخت، مهر و مسئولیت لازمه دوام و بقای آن است. و عشق اینترنتی بیش از هر چیز عاری از تمامی این ارزشها و مفاهیم است.
نیاز طبیعی انسان به همزیستی و رشد سریع تکنولوژی یا اینترنت و پیدایش فضاهایی مجازی چون «پالماسکه» مشکل تنهایی انسان را تقریبا از میان برده واین امکان را فراهم ساخته است که فقط با فشار دکمهای با دوست، آشنا و معشوق خود در مرزهای بیحد جغرافیایی دیگر به گفتگو نشسته، و با فشار مجدد دکمهای در بهروی این دوستی و عشق ببندیم.
جهان پالماسکه، جهانی است که همه کاملا در آن ناشناس بوده و این امکان را به فرد میدهد که با هر هویتی، نامی، و ماسکی ظاهر شده و به هر گونهای که مایل است خود را به دیگران معرفی کند بیآنکه این مسله هیچگونه پیآمد اخلاقی و یا اجتماعی به همراه داشته باشد.
فقدان ارتباط فیزیکی و عدم رویارویی موجب میشود که گفتگوهای بیشماری میان مصاحبان برقرار شده و به وابستگیهای عاطفی بسیاری نیز منجر شود. احساس و عواطفی که در ثبات، پایداری و حقیقتشان هیچ تضمینی وجود ندارد. جهانی که فرد در آن، در بهروی جهان واقعیتها بسته و درمقابل یک صفحه کامپیوتر انزاوای محض را برگزیده، و به خود اجازه میدهد تا هر آنچه را در سر و دل و تن داشته به راحتی بازگو کرده و به نمایش گذارد و با هر صورتکی که میخواهد بر این صحنه به بازی بپردازد.
یکی از پیآمد های این ناشناس بودن و چند چهره داشتن، آفرینش یک «من ایده ال» است. «من ایده الی» که نه میتوان آنرا دروغ نامید و نه خیالی. بلکه این تصویر کسی است که یا خود را آنچنان که مینمایاند انگاشته، و یا فکر میکند که همان تصویری است که دیگران از او دارند، یا که میخواهند داشته باشد. و وقتی این «من ایده ال» با تأیید و تعریف طرف مقابل روبرو می شود به یک نزدیکی عاطفی اجتنابناپذیر که میتواند آغاز عشقی خیالی باشد بیانجامد. و چنین است که گاه افراد، تمامی محاسن جهان را به یکدیگر نسبت داده و به سرعت به جهانی خیالی و توهمآمیز پای میگذارند که پیآمدی جز افسردگی، اندوه، احساس حقارت و بدبینی مضاعف نخواهد داشت.
یکی دیگر از ویژهگیهای این جهان، گفتگوی نوشتاری بین افراد و فقدان تجربه زبان بدن، اشارات، میمیک چهره، تون صدا و بسیاری از نشانههای فیزیکی دیگر است. در اینجا شادی و لبخند را با علاماتی چون lool و سایراحساسات را با صورتکهایی به نام emotions به یکدیگر نشان داده و هیچ پیوند و تمامیتی وجود ندارد. آنان نه صدای یکدیگر را میشنوند، و نه چهره فیزیکی یکدیگر را تجربه میکنند. به همین دلیل نیز تصویری از یکدیگر میسازنند که این تصویر ضرورتا شخصیت واقعی آن فرد نبوده و اساس این تصویر و تصورسازی فقط مشتی کلمه است که هر کس توانایی بیشتری در بیان خواهشهای خود داشته باشد. طبیعی است که در این بازی نیز موفقتر خواهد بود. زیرا در بازی الکترونیکی بیشتر صحبت از مطرح کردن خود است و اینکه چگونه این فرستادهها دریافت میشود هیچ اهمیتی برای فرستنده ندارد.
شاید بتوان گفت اینگونه استفاده اغراقآمیزو بیمسوولیت از تکنولوژی، مبارزه با جامعهای است که رو به تجزیه و سقوط است. جهانی که میتوان آنرا به سالن باماسکهای تشبیه کرد که پیوسته افرادی اتفاقی به آن وارد شده و یا از آن خارج میشوند. جهانی که پیآمدهای ویرانساز اخلاقیای بسیاری را در جهان واقعیت به دنبال خواهد داشت. از آنجایی که وارد شدن به فضای پالماسکه مستلزم رعایت هیچگونه نظم و قانونی نیست بنابراین هر کسی میتواند با چندین هویت یا ID متفاوت به طور همزمان در آنجا به بازی بپردازد. زیرا همانطور که اشاره شد یکی از قوانین این بازی ناشناس بودن و بیاعتمادی به یکدیگر است. در جهان پالماسکه که همه در مکانهای جغرافیای گوناگونی بسر میبرند هیچگونه احساس مسئولیتی نیز در مقابل یکدیگر حس نمیکنند.
جهان دانش نشان میدهد که انسان در هر ثانیه با یازده میلیون دریافت حسی روبرو میشود و کارکرد حواس انسان، جمعآوری این دریافتهای حسی است که از طریق چشم، گوش، حس لامسه، چشایی و بویایی اتفاق میافتد و هجوم این دریافتهای حسی آنقدر زیاد است که ثبت و ضبط آنها فقط در حد بسیار کمی برای انسان میسر است. حال چگونه میتوان ندید، نشنید، نبویید، لمس نکرد و عشق ورزید! [برگرفته از مقالهای بهقلم منظر حسینی]
در بخش اول برنامۀ امروز، خلاصهای از بخش نخسن مقالهای نوشتۀ منظر حسینی، کارشناس امور تربیتی و روانی مقیم دانمارک را میشنوید که در آن به «عشق» و در مناسبات رفتاری و احساسی رایج در دنیای اینترنت پرداخته شده است. از منظر حسینی هفتۀ پیش هم مطلبی در باره پدیدۀ تنهایی انسان امروز خواندیم. [اینجا]
در بخش دوم جُنگ صدا اما بازپخش برنامهای دیگر از دورۀ تازهای که «پانتهآ» همکار ما در رادیو زمانه از رادیو غُربتستان تهیه دیده بود را میشنویم. برنامهای با عنوان «ماشین زمان» که هر بار به رویداها و ترانههای معروف یکسال مشخص میپردازد. در برنامۀ «ماشین زمان» از دوره تازۀ رادیو غُربتستان، اینبار به سال 1975 میلادی سفر میکنیم.
برنامه را از [اینجا] بشنوید! برنامۀ پیشین «جُنگ صدا» را هم در [اینجا]
|