رادیو زمانه
>
خارج از سیاست
>
برنامههای جُنگ صدا
>
امیر نادری از «تجربه» تا «خداحافظ رفیق!»
|
مجلۀ گفتاری جُنگ صدا
امیر نادری از «تجربه» تا «خداحافظ رفیق!»
علیرضا افزودی
سالی که گذشت سالگشت شصتمین سال تولد «امیر نادری» بود و همزمان مصادف با بیست سالگی مهاجرت او از ایران. او را از اهل سینما و دوستداران فیلم در ایران، از بزرگ تا کوچک، همه میشناسند. نوجوانهای سالهای دور، با «امیرو» و «ساز دهنی»، جوانهای چند دهۀ پیش با «خداحافظ رفیق» و «تنگنا»، و اهل کتاب و ادبیات هم، شاید با «تنگسیر»ی که «صادق چوبک» قصۀ آن را نوشته بود. یادمان باشد تا همین چند سال پیش، اگر فیلمی بود که در فستیوالهای مهم فیلم در جهان، از ایران آمده بود و جایزه میگرفت، همانا فیلمهای «امیر نادری» بود و از آنها مثلا یکی «آب، باد، خاک» و یا «دونده». پس غیر ایرانیهای اهل فن هم او را میشناسند.
«امیر نادری» را همه میشناسند و میشناسیم، چون یکی مثل خودمان است. نه مثل آنچنان که مرسوم قوم دست اندر کار سینماست، دور از دسترس و ناپیدا، و نه خوشبختانه دچار و مبتلا به ادا و اطوارهای هنرمندانی از آندست که افتد و دانید. زادۀ شهر نفت و تفتزده آبادان است. شش ساله بوده که مادر را از دست میرود. پدر قبل از تولد او رفته بود. همراه با برادر بزرگتر، زیر سایۀ خالهای که مانده است قد میکشد. از آن بچههایی که در «کوچه» بزرگ میشوند و در «خانه» فقط میخوابند. تخمهفروشی جلوی در سینما و گرداندن بازار سیاه و خرید و فروش بلیط فیلم و کمی بعدتر کنترلچی سالن و بالاخره آپاراتچی سینماهای آبادان، تا اینکه به همراه برادر به تهران میآید و کار و پادویی در عکاسخانهها و آشنایی با «علیرضا زریندست» که برادرش دستی در سینما دارد.
فیلم «قیصر»، بهنوعی فیلم «اولین»ها هم بود. غیر از خود فیلم که اولین نمونه از نوع دیگر سینمای ایران است، در همان چند دقیقۀ اول، روی تصاویر تیتراژش کلی نامهای امروز بسیار آشنا دارد که آنروزها برای اولین بار دیده و شنیده میشد. بازیگرانی چون «جمشید مشایخی» و «بهمن مفید» که از تئاتر آمده بودند و اولین کار سینماییشان بود، تا «اسفندیار منفردزاده» که اولین موسیقی متن فیلم را ساخته بود. نام «عباس کیارستمی» را هم اولین بار در این فیلم دیدیم. همان چند دقیقه تیتراژ اول فیلم کار او بود. و اسم «امیر نادری» را هم، که عکسهای فیلم را گرفته بود. نقل است از «مسعود کیمیایی» که: تو گیر و دار آماه کردن یکی از صحنهها، یکهو یکی پرید وسط که: «آقای کیمیایی من امیر نادری هستم. میخوایید عکسهای فیلمتونو من بگیرم؟» گفتم: بگیر. گفت: «خب، پس ششصد تومن بدید برم یه دوربین بخرم» اینکه چطور بعدا اولین فیلمش، «خداحافظ رفیق» را میسازد، خود حکایت مفصلیست که بماند برای بعد. فقط این را دانسته باشیم که «خداحافظ رفیق» اولین فیلم (Low budget) یا ارزانساخت سینمای ایران است. اگر «قیصر» را اولین فیلم «ضد قهرمان» بدانیم، «خداحافظ رفیق»، اولین فیلم «ضد قصه» در سینمای ایران است.
«امیر نادری»، هر چه که بود، «قصهنویس» نبود. و نیست هم. گرچه، در کارنامۀ فعالیتهای هنری او عنوان سه قصه نیز بهچشم میخورد. یکی «تجربه»، که اول بار اسفند ماه سال 1355 و در ماهنامه «رودکی» به چاپ رسید [شماره 65 ـ 64]، بعد «ساز دهنی» که در دومین شماره از «آیندگان ادبی» ، در سوم خرداد ماه 1357، و بالاخره قصۀ «اینطوری مرد شدم» که در دیماه همان سال و باز در روزنامه آیندگان منتشر شد.
فیلم «ساز دهنی» را قبلا خودش ساخته بود. «تجربه» را بعدا اما «عباس کیارستمی» ساخت با سناریویی مشترک با خود نادری و برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.
از آبادان که اومدم، تازه سر و صورتم تو آیینه پیدا شده بود. تپل بودم، ولی صورتم دراز بود و بم میگفتند کلهکتابی و همیشه یه عکس «سالمینو» لای یه چیزی داشتم. تو تهران خونۀ برادرم زندگی میکردم. ما یه اتاق داشتیم و برادرم زن داشت و چون شبها اونا با هم میخوابیدن، من خجالت میکشیدم. آخه دوازده سالم بود. . . روزا راه میافتادم تو شهر دنبال کار. آبادان یهخورده تو عکاسی کار کرده بودم، ولی اینجا یه رفیقی پیدا کردم به اسم ایزدی و رفتم تو عکاسخانهای که اونم کار میکرد مشغول شدم. جارو پارو میکردم و فرمان میبردم و چای میآوردم و روزی پنج تومن هم مزد میگرفتم. همۀ دلم به عکس زنهایی که تو عکاسخانه رنگ میکردن خوش بود. اسم یکیشون خانم روشن بود و مث روفیا خال داشت. بعد از مدتی تو عکاسخانه ازم راضی شدن. چند باری خُرد خُرد بم پول میدادن که کاغذ بخرم. یه روزی هم صد تومن تو کشو بود و من ندزدیدم و شنیدم که میگفتند: «بچۀ خوبیه. خوزستانیها همشون خوبن» بعد بم گفتن: «شبها بیا همینجا بخواب.» . . .
داستان «تجربه» را در اجرایی رادیویی [بشنوید!] برنامۀ پیشین «جُنگ صدا» را هم از [اینجا]
|
نظرهای خوانندگان
عجب کاری بود. . . سه دفعه گوش کردم.
-- گیتی ، Jul 28, 2007 در ساعت 10:41 PMامیر نادری مرسی.
مرا بردی به دوران از دست رفته. . .
خالص و ناب
خیلی خوشحالم که صدای امیر نادری را شنیدم و دوست دارم آقای نادری بتواند در ایران فیلم بسازد.
-- کوروش رنجبر ، Jul 29, 2007 در ساعت 10:41 PMامیدوارم باز هم قصهها ی ایشان را بخوانم و بشنوم. مرسی.
- - - - - - - - - - -
جُنگ صدا: شنوندۀ گرامی: آقای کوروش رنجبر
شاید لازم به توضیح باشد صدایی که در اجرای قصۀ کوتاه «تجربه» میشنوید. صدای آقای امیر نادری نیست؛ و همانطور که در برنامه هم اعلام شد: آنچه میشنوید، اجرای رادیویی نوشتهای از ایشان است که قبلا در ماهنامۀ رودکی بهچاپ رسیده بود.
افسوس که در این اجرای رادیوئی، بجای صدای امیر نادری، صدای یک مجری با آن تاکیدهای ناخوشایندش به شنوندگان ارائه شده بود. افسوس!
-- ساسان ، Jul 29, 2007 در ساعت 10:41 PM- - - - - - -
جُنگ صدا: شنوندۀ گرامی جناب ساسان
برای ما هم مثل شما جای این افسوس وجود دارد که چرا امیر نادری، خود دل به خواندن قصههایی که نوشته نمیدهد.
گرچه هنوز هم دیر نیست و امیدواریم روزی باشد که ما هم همراه با شما قصههایی که تا امروز در برنامههای جُنگ صدا خواندهایم را با صدای اصلی و اجرای خود نویسندگان آن بشنویم.
امیر جان!
اگر این كامنت را دیدی، حتما یك ایمیل به من بزن كه بدجوری دنبال تو هستم:
weblog.h@gmail.com
منم: «شریف»
سینمای آزاد
یادت آمد؟
تدوین فیلم «جستوجو»
یعنی یادت میآید؟
-- ح.ش ، Jul 31, 2007 در ساعت 10:41 PMكات
آقای جامی!
-- ح.ش ، Jul 31, 2007 در ساعت 10:41 PMآقای زمانه!
آقا ساسان!
من جای شما بودم، یك نفر را میفرستادم نیویورك تا «اختصاصی»تر با «امیر نادری» حرف بزند و از وی عكس بگیرد، نه آنكه این متن را كپی (بدون رفرنس) كند:
http://www.parand.se/ketab-a-naderi.htm
من ابتدا فكر كردم :كار ژورنالیستی كردید!
غافل از اینكه. . .
ای دل غافل!
. . . . . .
زمانه ـ سایت «راوی حکایت باقی» که این مطلب نیز در آنجا منتشر شده، به قلم نویسنده ای است که نامش بالای این نوشتار آمده. باز چاپ این نوشته با آگاهی و از خود ایشان است.
. .
با سلام به شما که در مورد این همشهری ما نوشتید. سایت شهر خدا هم به مناسبت 21 شهریور ماه روز جهانی سینما و با تقدیم به همهء هنرمندان عرصه هنر با مطلب مصوری تحت عنوان تاریخ سینما در آبادان بروز گردید.
-- شاهرخ(بهرام مهتابی) ، Sep 14, 2007 در ساعت 10:41 PM